شهدای ایران: به گزارش پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ بازخوانی سه حصر مهم و تاریخی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی (حصر سیدکاظم شریعتمداری، حسینعلی منتظری و میرحسین موسوی و کروبی) ابعاد تازهای از این موضوع را نمایان میکند. ریشهیابی این سه حصر نشان میدهد در ابتدا تلاشهای فراوانی به منظور جلوگیری از انحراف آنها صورت گرفت اما با بیتوجهی آنان، این تلاشها ناکام ماند و در مرحله بعد با تداوم بحرانآفرینی توسط شریعتمداری، منتظری و سران فتنه 88، راهکار حصر در اولویت قرار گرفت. علاوه بر این، حصر این افراد ثمرات و نتایج مثبتی نیز برای مردم و نظام به ارمغان آورد.
این نوشتار ضمن ریشهیابی حصر سیدکاظم شریعتمداری، حسینعلی منتظری و میرحسین موسوی و مهدی کروبی، ثمرات و نتایج مثبت این حصرها را بررسی میکند.
* اقدامات خطرآفرین سیدکاظم شریعتمداری
سیدکاظم شریعتمداری، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با اقدامات و فعالیتهای خود، در مقابل انقلاب میایستاد. در ادامه به نمونههایی از بحرانآفرینیها و کارشکنیهای شریعتمداری اشاره میشود.
1- همسویی با رژیم پهلوی
سید کاظم شریعتمداری در دوران نهضت اسلامی، به طور پنهانی یا آشکار با رژیم پهلوی ارتباط برقرار میکرد. در این رابطه اسناد و شواهد فراوانی از ارتباط شریعتمداری با ساواک وجود دارد. (بیشتر بخوانید)
نمونهای از این ارتباط، در جریان قیام 15 خرداد برملا شده است؛ جایی که شریعتمداری طی پیشنهاد محرمانهای به ساواک از آنها خواست یا خانه او را به طور نمایشی محاصره و یا وی را به مشهد یا حرم حضرت عبدالعظیم تبعید کنند تا بدین صورت از شریعتمداری نسبت به «جوابگویی به مراجعین» و طرفداران امام خمینی«رفع تکلیف» شود.
بر اساس اسناد ساواک رژیم پهلوی در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، با توسل به شریعتمداری سعی در حفظ سلطنت خود داشت.
در سندی به تاریخ 1 مهر 1357 در گزارش نماینده رژیم پهلوی از دیدار با سیدکاظم شریعتمداری آمده است: «آقای شریعتمداری اظهار نمود: سلام مرا به پیشگاه اعلیحضرت برسانید... من برای حفظ مملکت و صیانت سلطنت فکر میکنم... من صریحاً میگویم که با خمینی و اعمال او مخالفم. تعدادی از علما به من مراجعه میکنند و یا بحث راجع به روش من و خمینی، سوال میکنند که آیا اختلافی داریم؟ من میگویم بلی. او مخالف شاه است در حالی که من این طور نیستم... برقراری حکومت نظامی، کار با ارزش و مفیدی بود و باید باقی بماند و من صریحاً میگویم به عرض اعلیحضرت برسانید و به نخستوزیر هم بگویید که هر چه میتوانند مدت فرمانداری نظامی را طولانیتر کنند.»[1]
2- همسویی با آمریکا
اندکی قبل از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، سفارت امریکا به ضدیت شریعتمداری با انقلاب اسلامی اشاره میکند و در سندی محرمانه به تاریخ 27 دی 1357 در مورد مواضع شریعتمداری گزارش میدهد: «او علمای میانهرو را جمع کرده تا با چیزی مانند جمهوری اسلامی خمینی مخالفت کند.»
در گزارش دیگری از وزارت امور خارجه امریکا در همین تاریخ از چراغ سبز شریعتمداری به امریکا برای مقابله با امام خمینی صحبت شده و آمده است: «آیتالله شریعتمداری خواهان حمایت بدون سروصدای ایالات متحده برای یک رقابت مذهبی میانهرو با خمینی میباشد.»
اعضای سفارت آمریکا در خصوص ملاقات با شریعتمداری در 10 ژانویه 1979 اظهار داشتند: «شریعتمداری آشکارا از دیدن شخصی از جانب دولت آمریکا خوشحال است و موضعش کاملاً منطقی و مساعد بود.»[2]
با پیروزی انقلاب اسلامی، همسویی شریعتمداری با آمریکا بیش از پیش شد. در گزارشی به تاریخ 3 اردیبهشت 1358 که از سفارت امریکا در تهران به وزارت امور خارجه مخابره شده، درباره گرایش شریعتمداری به رابطه با امریکا آمده است: «او ابراز امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را به عنوان احساسات تمام مردم ایران تلقی کند...او اضافه کرد که آمریکاییها باید از فرصتهایی که مـوجب استحکام دوستی آمریکا با ایران میشود استفاده کنند و با توطئه ضد آمریکایی مبارزه نمایند.»[3]
3- حمایت از حزب خلق مسلمان
یکی از خطرناکترین اقداماتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی زیر چتر حمایت شریعتمداری انجام گرفت؛ تأسیس حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان بود.
حزب خلق مسلمان به فعالیتهای ضدانقلابی و جداییطلبانه در آذربایجان مشغول بود. از جمله اقدامات حزب حلق مسلمان در تقابل با جمهوری اسلامی میتوان به مخالفت این حزب با همهپرسی قانون اساسی اشاره کرد. آنها در این مسیر شریعتمداری را نیز حامی خود میدیدند، به گونهای که پس از برگزاری رفراندوم قانون اساسی و حضور مردم در این همهپرسی، اعضای حزب، به بهانه دفاع از مرجعیت به ایجاد آشوب و اغتشاش در آذربایجان دست زدند.
در همین زمان روزنامه خلق مسلمان در یکی از شمارههای خود به نقل از شریعتمداری نوشته بود: «اگر توافقها مو به مو اجرا نشود امنیت آذربایجان را تعهد نمیکنیم.» پس از این آشوبها، آنها دامنه فعالیتهای خود را به شهرهای قم، مشهد و تهران نیز گسترش دادند. پس از این غائله، شریعتمداری با وجود سیل اعلامیهها و نامههایی که از او انحلال حزب را خواستار شدند، حاضر نشد این حزب را محکوم کند.
به دنبال این وقایع، گروههای مختلفی از مردم دست به راهپیمایی علیه حزب زدند، به گونهای که در تهران جمعیتی حدود 2 میلیون نفر در مقابل سفارت آمریکا گرد آمدند و عملکرد حزب خلق مسلمان را همسو با برنامهها و سیاستهای آمریکا دانستند.
4- همراهی با کودتای نقاب (نوژه)
یکی دیگر از خطرآفرینیهای شریعتمداری بعد از پیروزی انقلاب، همکاری با عوامل کودتای نقاب (نوژه) در تابستان 1359 بود. کودتاچیان درصدد حذف امام و ساقط کردن نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی بودند.
از آنجا که طراحان کودتا قادر به همراه ساختن ارتشیان با خود به منظور انجام کودتا نبودند، کوشیدند برای اطمینان دادن به آنها از فتوا و نظر شریعتمداری در این رابطه استفاده کنند. سران کودتا، برای اینکه به افراد خود درباره سرنوشت کودتا اطمینان دهند آنها را به قم اعزام میکردند تا با شریعتمداری دیدار کنند و نظر او را در این خصوص جویا شوند. در همین رابطه یکی از کودتاگران که به قم رفته بود از تجمع خلبانان و ارتشیان در بیت شریعتمداری خبر میدهد که برای استفسار از جریان کودتا به قم آمده بودند.
علاوه بر این، در مراحل پایانی کودتا، شریعتمداری میبایست به عنوان رهبر جایگزین انجام وظیفه کند. بر این اساس، خانهای در حوالی یوسفآباد برای انتقال شریعتمداری از قم به تهران اجاره شده بود. قرار بود شریعتمداری در این خانه مستقر شود و به عنوان رهبر مذهبی، کودتا را تایید کند.
با این حال کودتای نقاب در همان مرحله اولیه با شکست روبه رو شد و کودتاچیان نتوانستند به اهداف خود نایل آیند.
تلاش برای جلوگیری از انحراف شریعتمداری قبل و بعد از پیروزی انقلاب
تلاش برای جلوگیری از لغزش سیدکاظم شریعتمداری، از همان سالهای نهضت اسلامی آغاز شد. در سال 1357، زمانی که امام در پاریس حضور داشتند، چهار نفر از روحانیون ماموریت یافتند نزد شریعتمداری رفته و برای جلوگیری از انحراف او بکوشند.
آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی از جمله افرادی بود که از جانب امام خمینی ماموریت پیدا کرد تا نزد شریعتمداری برود. وی در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است میگوید: «وقتی در پاریس خدمت حضرت امام رسیدم، صحبت از آقای شریعتمداری شد. حضرت امام به من فرمود که شما ایران میروید با ایشان ملاقات کنید و به ایشان بگویید که این کارها را نکند. یک روز قرار شد ما برویم و ایشان را وادار کنیم که از این کارها دست بردارد.»
از این جهت، یک گروه چهار نفره، متشکل از آیتالله موسوی اردبیلی، شهید بهشتی، شهید مطهری و سیدابوالفضل موسوی زنجانی تشکیل میشود تا با شریعتمداری دیدار کنند. موسوی اردبیلی ادامه میدهد: «در راه صحبت این بود که این مسئله را با ایشان چگونه در میان بگذاریم که ایشان قانع شود؟ فکر ما به اینجا رسید که یک دسته هم از دوستان قم با خودمان همراه کنیم تا او ببیند که تهران و قم هر دو دنبال این کار هستند؛ لذا ما یک دسته از قم را هم با خودمان همراه کردیم. در راه هم حتی صحبت کردیم صحبت را چه کسی شروع کند. قرار شد که صحبت را آقای موسوی زنجانی شروع کند و دنباله آن را مرحوم مطهری ادامه دهد.»
اما این گروه در بدو ورد به منزل شریعتمداری با استقبال بسیار سردی مواجه میشوند. به گفته موسوی اردبیلی: «ما رفتیم آنجا. از اول ورودی که وارد شدیم از همان وقت توهین و بیاعتنایی و سبک گرفتن ما شروع شد. ما را به یک اتاقی بردند و مدتها به انتظار نشاندند. ایشان در یک اتاق دیگری بود. بعد ایشان از آن اتاق آمد. تا شروع شد به صحبت و جملات اول گفته شد، آقای شریعتمداری با عصبانیت و با تندی برخورد کرد و همه را شست! یادم هست مرحوم مطهری دو تا جمله گفت و دید که زمینه مساعد نیست. هر چه ما پیشنهاد کردیم ایشان رد کرد و این حرکت را محکوم کرد.»
آیتالله موسوی اردبیلی سپس درباره تلاشهایی که به منظور همراه کردن شریعتمداری با خط انقلاب صورت گرفت صحبت میکند ومیگوید: «ما پیشنهادمان این بود که ایشان (شریعتمداری) را بکشانیم و بیاوریم در انقلاب با دیگران همراه شود... اما ایشان تمام اینها را رد کرد و اصلاً حتی یک پیشنهاد هم از همه پیشنهادهای ما را نیم بند هم قبول نکرد...»[4]
در ماجرای فعالیتها و کارشکنیهای حزب خلق مسلمان نیز امام خمینی کوشید شریعتمداری را آگاه کند. حجتالاسلام فلسفی در خاطرات در این رابطه میگوید: «روزی امام خمینی مرا خواست. خدمت ایشان رسیدم. تنها بودند. در مورد حزب جمهوری خلق مسلمان گفتگو نمودند. از من خواستند نزد آقای شریعتمداری بروم و به صورت خصوصی از قول امام خمینی به او بگویم که دست از حمایت این حزب ضدانقلاب بردارید. همان موقع حرکت کردم و پیام امام را به او رساندم. شریعتمداری در جواب گفت من همه جا علناً از این حزب حمایت کردم و اگر بگویم به این حزب بستگی ندارم، اعتبار و حیثیت من از بین میرود.»[5]
حجتالاسلام فلسفی از جانب امام قول میدهد که حیثیت شریعتمداری حفظ و جبران شود. حتی قرار میشود مجلسی در مسجد اعظم قم برگزار شده و رادیو و تلویزیون هم آن مجلس را پوشش خبری دهند. بنا بود در این مجلس آیات مرعشی نجفی، گلپایگانی و امام حضور داشته باشند و حجتالاسلام فلسفی منبر رفته و از اقدامات شریعتمداری در انقلاب صحبت کند تا موضوع حمایت او از حزب خلق مسلمان منتفی شود، اما با این حال، شریعتمداری حاضر نشد دست از حمایت خود از آن حزب بردارد و همچنان به راه خود ادامه داد.
تداوم بحرانآفرینی شریعتمداری و حصر او
در اوایل سال 1361 کودتای جدیدی کشف شد که در پی براندازی جمهوری اسلامی بود. کودتاگران سعی داشتند با انجام یک کودتای نظامی، امام را به شهادت برساند و نظام اسلامی را براندازند.
بعد از کشف کودتا معلوم شد، صادق قطبزاده با همراهی سیدکاظم شریعتمداری رهبری این کودتا را برعهده داشتند. این بار دخالت شریعتمداری در کودتا مستقیم بود. او 500 هزار تومان به کودتاگران کمک کرده و اعتراف کرده بود که در جریان کودتا بوده است ولی اقدامی در جهت جلوگیری از آن به عمل نیاورده است.
با کشف این کودتا، خشم مردم برانگیخته شد و با توجه به سوابق حمایتی وی از جریانهای مخالف نظام، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسهای عدم صلاحیت وی برای مرجعیت را تصویب کرد.
با فاش شدن نقش شریعتمداری در کودتای قطبزاده، وی با ظاهری مضطرب در صفحه تلویزیون ظاهر شد و ضمن استغفار، تعهد کرد دیگر در امور مشابه شرکت نداشته باشد. اما از آنجایی که مشخص شد توطئهگران به سادگی از بیت شریعتمداری دست بردار نیستند و دائما در حال توطئه هستند، راهی جز محدود کردن ملاقاتهای وی باقی نماند. از اینرو ملاقاتهای وی محدود شد و این محدویت تا پایان عمر وی ادامه داشت.
بعد از کشف کودتای قطبزاده و افشای نقش شریعتمداری در آن، باز هم مشخص شد که امام خمینی پیش از این بارها به شریعتمداری هشدار داده و به او توصیه کرده بود اما او به این توصیهها توجهی نکرد. چنانکه آیتالله محمدی ری شهری در خاطرات خود میگوید: «روزی خدمت امام رسیدم و جزئیات مربوط به برخورد با آقای شریعتمداری را توضیح دادم. امام از این پیش آمد و سرنوشتی که آقای شریعتمداری پیدا کرده بود، بسیار متأثر بودند. با حالتی حاکی از تأسف و تأثر فرمود: من به ایشان گفتم این راه را که انتخاب کردهای برای شما روزی پیش خواهد آمد که هیچ کس نتواند از شما دفاع کند. و بعد افزودند: آن روز، امروز است.»
*ثمرات و نتایج حصر شریعتمداری
حصر سیدکاظم شریعتمداری نتایج و ثمرات چندی برای مردم و نظام جمهوری اسلامی در پی داشت که ذیلا به برخی از آنها اشاره میشود.
1. مدیریت بیت شریعتمداری
تا قبل از حصر و محدود ساختن اقدامات شریعتمداری، افراد ضد انقلاب در بیت وی نفوذ داشتند و مترصد دستیابی به اهدافی شوم علیه نظام بودند اما اعمال محدودیت برای او منجر به ممانعت از حضور توطئهگران و براندازان در بیت وی شد. روند نفوذ شخصیتهای انحرافی و تلاش برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی در بیت شریعتمداری به گونهای یک تهدید بالقوه بود که با حصر و محدودیت روابط شریعتمداری، این روند مدیریت شد.
2. ضربه به مسیر نفوذ امریکا
یکی دیگر از نتایج حصر شریعتمداری تضعیف نفوذ امریکا در میان مراجع بود. امریکا میکوشید از طریق شریعتمداری به خواستههای خود برسد و در این راه اقدامات فراوانی را نیز انجام داده بود. رابطان امریکا توانسته بودند نظر مساعد شریعتمداری را در مواردی جلب کنند و درصدد استفاده بیشتر از وی بودند اما با حصر او، این دریچه نفوذ امریکا تا حدودی مسدود شد.
3. جلوگیری از اقدامات براندازنده دشمنان از طریق شریعتمداری
محدودسازی شریعتمداری باعث شد اقدامات دشمنان از طریق بیت وی در زمینه براندازی کنترل شود. همچنین حصر او منجر به قطع حمایتهای وی از توطئههای احزاب معاند و دشمنان خارجی، کاهش خطرآفرینیها و توطئهها علیه نظام و کاهش تبلیغات منفی و شبههآفرینی در خصوص بخشهای مختلف نظام شد. حصر وی همچنین اقدامی در جهت صیانت از جامعه در برابر انحراف براساس اصل امر به معروف و نهی از منکر بود و براساس قاعده نفی سبیل، این اقدام به محدودسازی راههای نفوذ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران ختم شد.
4. نشان دادن قدرت جمهوری اسلامی در اقدامات تنبیهی و تمهیدی برای حفظ امنیت داخلی
برخورد قاطع حضرت امام خمینی با شریعتمداری یکی از نمونههای قاطعیت جمهوری اسلامی در برخورد با معاندین است. چنین روندی قدرت مدیریت تحولات انحرافی توسط کارگزاران نظام جمهوری اسلامی را نشان می دهد. در عین حال، شیوه های تنبیهی و تمهیدی برای حفظ امنیت داخلی را به خوبی روشن میکند.
* اقدامات خطرآفرین حسینعلی منتظری
حسینعلی منتظری چه در دوران حیات امام و چه پس از رحلت ایشان، با اقدامات خود زمینهساز بحرانهایی شد که در ادامه به بخشی از آنها اشاره میشود.
1- حمایت از جریان مهدی هاشمی
یکی از مهمرین موضعگیریهای منتظری در دوران قائم مقامی، دفاع او از مهدی هاشمی بود. علیرغم مشخص شدن جنایات مهدی هاشمی، منتظری سرسختانه از وی حمایت میکرد. این حمایت به حدی رسید که وی در مقابل امام و نظام ایستاد و بعد از دستگیری مهدی هاشمی، منتظری باز هم بر حمایت از وی ادامه داد.
او طی نامهای به امام بر این موضع اصرار کرد. نامه منتظری به امام به حدی توهینآمیز بود که آیتالله محمدی ری شهری، وزیر وقت اطلاعات در خاطرات خود درباره تعبیر امام از آن میگوید: «مدتی پس از ارسال این نامه به امام، من خدمت ایشان رسیدم. امام، ضمن صحبت با اشاره به نامه آقای منتظری فرمودند: نامه ایشان به من کپی نامه مهدی هاشمی به اوست.»
مهدی هاشمی، بعد از بازداشت به بسیاری از توطئههایی که با استفاده از سادهلوحی منتظری صورت گرفت اعتراف کرد و مشخص شد که او مشغول کادرسازی علیه نظام بوده و در این رابطه به اختفای غیرقانونی اسلحه و مهمات و مواد منفجره و دامنزدن به اختلافات درونی نظام و مخدوش کردن چهرههای عمومی مسئولین نظام اقدام میکرده است.
2- همسویی منتظری با منافقین
حمایتهای منتظری از منافقین به ویژه بعد از ماجرای عملیات فروغ جاویدان توسط منافقین، یکی دیگر از خطرآفرینیهای او بود. از همین رو بود که امام خمینی در نامه 6 فروردین 68 خطاب به منتظری یادآور شدند: «...به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شدۀ منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمی دیدم. مثلاً در همین دفاعیۀ شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.»
علاوه بر این، نفوذ امریکا از طریق منتظری، مقابله مستقیم با ولایت فقیه، حمایت از عناصر لیبرال و منافق، مصاحبه و سخنرانیهای نسنجیده و کذب در خصوص ظلم نظام نسبت به احزاب و ... بخش دیگری از خطرآفرینیهای منتظری بود. (بیشتر بخوانید)
تلاش برای جلوگیری از انحراف منتظری
تلاش برای جلوگیری از انحراف و لغزش منتظری از همان دوران حیات امام خمینی آغاز شد و نفوذ گروههای منحرف در بیت منتظری باعث شد امام خمینی اولین هشدارهای علنی -و البته غیر مستقیم- را به وی ابلاغ کنند تا شاید مانع انحراف او شود. از این رو در پیامی در 22 تیر 1362 خطاب به منتظری فرمودند: :«باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوختهاند، و با اشخاص منحرف نفوذى در بیوت شما، با چهره هاى صددرصد اسلامى و انقلابى، ممکن است خداى نخواسته فاجعه به بار آورند، و با یک عمل انحرافى نظام را به انحراف کشانند، و با دست شما به اسلام و جمهورى اسلامى سیلى زنند...»
حجتالاسلام سیداحمد خمینی بعدها درباره این پیغام امام خطاب به منتظری مینویسد: «این پیام بیش از سه سال قبل از دستگیری آقا مهدی [هاشمی] است، گویی فقط برای شما نوشتهاند و گویی تنها کسی که گوش به آن نداده است شمایید! ... گویی امام 5 سال بعد را میخوانده است و کانون خطر را دقیقاً از 5 سال قبل نشانه رفته است. آیا خدا را خوش میآید شما گوش به حرف چنین مرد زیرک و باهوشی ندهید؟»
امام خمینی در 12 مهر 1365 در نامهای دیگر خطاب به منتظری باز هم در رابطه با جریان مهدی هاشمی وی را نصیحت کرده و فرمودند: «من تأکید می کنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدی پاک کنید که این راه بهتر است؛ و الاّ هیچ عکس العملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایاتِ مورد اتهام حتمی است.»[6]
اما منتظری نه تنها توجهی به این توصیههای امام نکرد بلکه 5 روز بعد نامه گستاخانهای به ایشان نوشت. حجتالاسلام سیداحمد خمینی در رنجنامه خود به این نامه اشاره کرده و مینویسد: «نامه 9 صفحهای شما که در تاریخ 17مهر 1365 نوشتید موجب تعجب شد. یکی از این جهت که چرا در برابر امام مسلمین که استاد شما هم بودهاند اینقدر نپخته و گستاخانه حرف زدهاید، و دیگر از سادگی شما...»
علاوه بر این، امام، مسئولین و اشخاص مختلفی را هم برای آگاه کردن منتظری به قم اعزام کردند. از جمله آنها آیتالله طاهری امام جمعه وقت اصفهان بود که در خاطرات خود در اینباره میگوید: «حدود چهار ماه قبل از دستگیری مهدی هاشمی، به خدمت حضرت امام رسیدم و با تأکید ایشان، بر روی نیمکتی که خودشان مینشستند، در کنار ایشان نشستم و مطالب خود را گفتم. خواستم دست ایشان را ببوسم و خداحافظی کنم که ایشان بدون مقدمه فرمودند: «آقای طاهری! دریابید آقای منتظری را؛ این وظیفه شماست.» احساس سنگینی از شنیدن این کلمه مرا به نشستن واداشت، عرض کردم: «وظیفه ما چیست؟» امام فرمودند: بروید و با ایشان صحبت کنید و بگویید من روی شما سرمایهگذاری کردهام... [به او بگویید] شما باید اعلامیه بدهید که مهدی هاشمی با من هیچ ارتباطی ندارد و کارهایش مورد تأیید من نیست و رفتوآمد او را به بیت خودتان ممنوع کنید.»
از این رو آیتالله طاهری مامور میشود تا نزد منتظری برود اما با بیتوجهی وی روبرو میشود: «به ملاقات آقای منتظری رفتم و مطلب را مطرح کردم. آقای منتظری گفت: «خب، حالا تا ببینم.» گفتم : «آقا این امر ولیفقیه است. مگر شما خودتان ولایت فقیه را قبول ندارید و مگر آن را تدریس نکردهاید!؟ و...»
همچنین در تاریخ 27 مهرماه 1367 به دعوت حاج سیداحمد خمینی، سیدهادی هاشمی با امام ملاقات میکند. امام در این دیدار بار دیگر توصیههایی در رابطه با منتظری به وی کرده و میفرمایند: ایشان انشاالله از مراجع بزرگ و از آنجا که امروز قدرت تدریس هم دارند مفید فایده هستند. روی این جهت، آقای منتظری برای مرجعیت باید حفظ شوند و صدمهای به ایشان وارد نشود...» سپس خطاب به سیدهادی هاشمی میفرمایند: «شما در بیت آقای منتظری هستید. باید نگذارید اینگونه افراد به مرجعیت ایشان صدمهای بزنند و موجب ناراحتی بشوند؛ چرا که شکی نیست که اینگونه افراد به آینده ایشان ضربه میزنند.»
اما کجوریهای ادامهدار منتظری در نهایت موجبات عزل وی از کسوت قائممقام رهبری را فراهم کرد.
ادامه اقدامات خطرناک منتظری و حصر وی
بعد از رحلت حضرت امام، منتظری همچنان همان رویه سابق خود را ادامه داد و در سخنرانیهای خود به طور علنی در مقابل نظام میایستاد. سخنرانی او در آبان 1376 نیز رنگ و بوی ایجاد تشنج در جامعه میداد. بعد از این سخنان منتظری اوضاع جامعه متشنج شد. به دنبال این وقایع، شورای عالی امنیت ملی، تشکیل جلسه داد و تصمیم به حصر منتظری گرفته شد.
اما این پایان بحرانآفرینیهای وی نبود بلکه رد پای او در غائله 18 تیر 78 نیز دیده میشود. همچنین او در قضایای انتخابات سال 1388 نیز در حمایت از سران فتنه وارد ماجرا شد و با نامهها و خطابههای خود، مشروعیت و امانتداری نظام در انتخابات سال 1388 را زیر سوال برد.
نتایج و ثمرات مثبت حصر منتظری برای مردم و نظام
حصر منتظری دارای نتایج و ثمرات چندی به قرار زیر بود؛
1. جلوگیری از انتشار افکار و اندیشههای منافقین در جامعه
منافقین در تلاش بودند از سادهلوحی منتظری برای رسوخ اندیشهها و افکار خود بهره بگیرند و در این مسیر، مواضع، رویکردها و اندیشههای خود را از طریق منتظری در جامعه بازتاب میدادند. حصر منتظری منجر به بسته شدن دریچه نفوذ منافقین از این مسیر شد. در عین حال، به دشمنان نظام اسلامی نشان داد که نظام انقلابی ایران با افکار انحرافی در هر سطحی که باشد، برخورد میکند و هیچ تعارفی با مقامات دولتی و دینی ندارد.
2. کنترل تشنج و بحران سیاسی
مواضع، پیامها و نامههای منتظری برای جامعه ایران بحرانهای فراوانی خلق میکرد. اقدامات منتظری بازتولیدکننده تنش، بحران و منازعات سیاسی در جامعه ایران بود. به همین دلیل، حصر وی باعث شد فضای جامعه رو به آرامش قدم بردارد و از وقوع تضارب شدید سیاسی از این طریق جلوگیری شود.
3. جلوگیری از تلاش برای دو قطبیسازی در جامعه
عملکرد منتظری در جهت دو قطبی سازی خطرناک در جامعه بود. وی تلاش داشت با پیامهای سیاسی خود، دو قطب را در جامعه ایرانی شکل دهد که به صورت خطرناک در مقابل هم قرار میگرفتند. در صورت تداوم این روند، احتمال وقوع بحران سیاسی ناشی از دو قطبی سیاسی در جامعه زیاد بود اما روند حصر او مانع از شکلگیری این آسیب و بحران برای جامعه ایران شد.
4. بسته شدن دریچه نفوذیها و دشمنان خارجی در بیت منتظری
نداشتن بصیرت و بینش صحیح سیاسی در حسینعلی منتظری باعث شده بود تا وی مورد سوء استفاده افراد مختلف قرار بگیرد و حتی در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا در ایران آمده است که وی اصلاً شبیه سایر روحانیون مبارز نیست و اظهارات و موضوعگیریهای وی توسط دیگران به وی دیکته شده است و مورد مناسبی برای نفوذ است. از این رو، حصر منتظری منجر به مهار نفوذیها در بیت او شد.
* اقدامات خطرآفرین سران فتنه 88
در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم، برخی از نامزدهای شکستخورده انتخابات، بنای اعتراض گذاشته و کوشیدند با فراخوان اعتراض خیابانی، هواداران خود را به خیابانها بکشانند. در ادامه به چند نمونه از خطرآفرینیهای سران فتنه 88 اشاره میشود.
1- انتشار اولین بیانیه بعد از اتمام انتخابات
با اعلام نتایج انتخابات، سران فتنه 88 در ادامه مواضع خطر آفرین خود، پروژه تقلب را کلید زدند و شروع به متشنج کردن اوضاع کشور کردند.
میرحسین موسوی در اولین بیانیه خود، نتایج انتخابات را "شعبدهبازی" خواند و نوشت: «اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار میدهم که تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد.»
در این زمان سایت رسمی مهدی کروبی نیز بیانیهای از وی منتشر کرد که وی نیز در این بیانیه صحبت از تقلب کرده بود.
2- اردوکشیهای خیابانی و ایجاد تنش در جامعه
موضعگیریهای موسوی و کروبی در روزهای نخست پس از انتخابات باعث ایجاد تنش در جامعه شده بود به طوری که آنها در روزهای 23 و 24 خرداد برپایی راهپیماییهای بدون مجوز را از طرفداران خود خواستار شدند. در تظاهرات بعد ازظهر 25 خرداد، خود نیز در میان جمعیت حاضر شده و شروع به تحریک آنان میکنند.
میرحسین موسوی در بیانیه شماره 5 خود در تاریخ 30 خرداد، از ابطال انتخابات سخن گفت و اعلام کرد: «اینجانب همچنان قویا اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حق مسلمی است که باید به صورت بیطرفانه از طریق یک هئیت مورد اعتماد ملی مورد بررسی قرار گیرد.»
3- تلاش برای براندازی نظام
از جمله اهداف فتنه 88، براندازی نطام بود. در همین رابطه، جهانبخش خانجانی، عضو ارشد حزب کارگزاران که در جریان انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری، معاون تبلیغات و اطلاعرسانی ستاد تبلیغاتی میرحسین موسوی در تهران بود اعتراف کرد: «...اگرچه نوک حملهها بهسمت آقای احمدینژاد و دولتش بود (صرفنظر از ضعفهایی که داشت) لیکن نیشهای ما متوجه کلیت نظام بود...» بنابر اعترافهای وی، اردوکشیهای خیابانی با هدف رویارویی با نظام برگزار میشد. (بیشتر بخوانید) وی همچنین اعتراف میکند که «اگر رهبری اندکی نرمش به خرج میدادند جمهوری اسلامی را در مسیر سقوط قرار داده بودیم...»
4- هتک حرمت به عزاداری عاشورا در سال 88
در روز ششم دیماه، همزمان با عاشورای حسینی، مردم در حالی که از ساعات اولیه روز به عزاداری مشغول بودند، شاهد هتک حرمت آشوبگران بودند. آشوبگران ابتدا در خیابان آزادی تجمع کردند و سپس به طرف میدان انقلاب، میدان ولیعصر و چهارراه کالج حرکت کردند. شرکتکنندگان در این تجمعات به اماکن دولتی، تاسیسات شهری، رهگذران دارای ظاهر مذهبی و ... حمله میکردند. در درگیریهای این روز عدهای کشته شدند و تعداد زیادی از نیروهای پلیس مورد ضرب و شتم آشوبگران قرار گرفتند و خسارات گستردهای به اموال عمومی وارد شد.
این آشوبها با حمایت منافقین و دشمنان نظام همراه شد به طوری که شورای امنیت ملی آمریکا طی بیانیهای رسماً از آشوبطلبان و حرمتشکنان روز عاشورا حمایت کرد.
در سوی مقابل، این حرمتشکنی با واکنش مردم ایران در 9 دی مواجه شد و مردم در سراسر کشور به نکوهش اقدامات ساختارشکنان و فتنهگران پرداختند.
تلاش برای جلوگیری از انحراف موسوی
بلافاصله بعد از انتخابات و در روز 25 خرداد، میرحسین موسوی با رهبر معظم انقلاب دیدار کرد و در این دیدار مقام معظم رهبری به وی توصیه کردند: « در دورههای قبلی انتخابات نیز برخی افراد و نامزدها، مسائلی داشتند که از طریق شورای نگهبان به عنوان مرجع قانونی رسیدگی به شکایات انتخاباتی، پیگیری کردند و طبعاً در این دوره نیز مسائل باید از طریق قانونی دنبال شود.» ایشان در همین دیدار با اشاره به تحریکات دشمن و برخی طراحیهای پشت صحنه برای به آشوب کشاندن خیابانها خطاب به موسوی افزودند: «جنس شما با این گونه افراد متفاوت است و لازم است کارها را با متانت و آرامش پیگیری کنید.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در 31 مرداد 1395 در دیدار ائمه جماعات مساجد تهران نیز خاطرهای از هشدار خود به سران فتنه را روایت کرده و فرمودند: «در ایّام فتنه در سال 88 در اوّل کار، بنده یکی از این سران فتنه را خواستم و به او گفتم که آقاجان، این کاری که شما شروع کردهاید و دارید میکنید، دست بیگانهها خواهد افتاد و دشمن از این استفاده خواهد کرد؛ شما حالا بظاهر درون نظام هستید، با نظام هستید و به قول خودتان دارید یک اعتراض مدنی -منبابمثال یک اعتراض به انتخابات- میکنید امّا این کاری که دارید میکنید مورد استفاده دشمنانِ اصل نظام قرار خواهد گرفت؛ گوش نکرد؛ یعنی نفهمیدند که چه داریم میگوییم؛ حالا البتّه این نگاه خوشبینانه بنده است که میگویم نفهمیدند، بعضی هم ممکن است جور دیگری فکر کنند. وارد شدند؛ بعد دیدید از درونش چه درآمد؛ گفتند: انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است.»
علاوه بر این، بسیاری از افراد نیز به شیوههای مختلف کوشیدند تا موسوی و کروبی را آگاه کنند. در این رابطه حجتالاسلام غلامرضا مصباحیمقدم، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس هشتم میگوید: «خبرهایی داریم که بعضی از افراد رفتند که با آنها (موسوی و کروبی) از سر دلسوزی صحبت کنند. اما متأسفانه آنها نشنیده گرفتند و اعتنایی به این صحبتها نکردند.»
یحیی آل اسحاق نیز میگوید: «دوستانی که به دیدار آقای موسوی رفته بودند، قرار بود ناصحانه حرف بزنند... به آقای موسوی گفتیم اگر میخواهید احقاق حق کنید در چارچوب نظام جلو بروید، در چارچوبی بروید که از لحاظ اقتصادی لطمه نزند. گفت اصلا شما نگران نباشید، من اصلا نمیخواهم اصل نظام را زیر سئوال ببرم، در آن جلسه خوشحال شدیم که الحمدلله حل شد. وقتی سوار آسانسور شدیم ناگهان دیدیم که جمعیت کثیری اطراف آقای موسوی را گرفتند، خدا آقای عسگر اولادی را رحمت کند، نگاهی به اطرافیان کرد و گفت بعید میدانم اینها بگذارند آقای مهندس درست تصمیم بگیرد.»
تداوم فتنهانگیزی و حصر سران فتنه
بعد از حماسه 9 دی و نکوهش اقدامات فتنهگران توسط مردم، سران این جریان همچنان به فتنهانگیزی ادامه دادند که اوج آن در بهمن 89 رخ داد. در بهمنماه 89، سران فتنه طی بیانیه مشترکی بدون کسب مجوز، در ظاهر برای اعلام حمایت از مردم مصر و تونس، و در واقع به نیت ایجاد اغتشاش، خواستار تظاهراتی در روز 25 بهمن شدند و هواداران خود را به خیابان فراخواندند. گفتنی است چند روز قبل از این ماجرا نیز، چند تیم تروریستی که با ماموریت کشته سازی از "جوانان سبزپوش" به تهران آمده بودند، دستگیر شدند.
فراخوان تظاهرات روز 25 بهمن نشان داد سران فتنه همچنان در مواضع قبلی خود در ضدیت با نظام و مردم باقی ماندهاند. از این رو در واکنش به این اقدامات، مردم با تجمع در میدان ارک تهران، از دستگاه قضایی کشور خواستار محاکمه سران فتنه شدند. در این شرایط بود که شورای عالی امنیت ملی تصمیم به حصر این افراد گرفت.
نتایج و ثمرات حصر سران فتنه 88
حصر سران فتنه 88 دارای ثمرات زیر بود:
1. جلوگیری از هرج و مرج مضاعف در سطح جامعه
محدودسازی موسوی و کروبی منجر به آرام شدن فضای سیاسی و اجتماعی ایران شد و از دامنه فتنهانگیزی دشمنان انقلاب اسلامی کاست. حضور موسوی و کروبی در جامعه و فراخوانهای متعدد آنها برای اجتماع و تحریک مردم به اغتشاش منجر به ناآرامی سیاسی و تشنج اجتماعی میشد. آنها با کارشکنی جامعه را به سمت خشونتگرایی و اقدامات رادیکالتر سوق میدادند اما حصر آنها، فرصت این قبیل اقدامات را گرفت و زمینههای بازگشت به ثبات سیاسی قبل از انتخابات ریاستجمهوری دهم را فراهم کرد.
2. افزایش انسجام مردم در برابر هنجارشکنان
بعد از حصر سران فتنه و افزایش آگاهی مردم از ماهیت اقدامات جنبش سبز، انسجام مردم علیه جریان فتنه افزایش یافت و این همبستگی ملی منجر به ارتقاء استحکام ساخت درونی نظام جمهوری اسلامی ایران شد. بعد از حصر خانگی موسوی و کروبی، فضا برای ارتقاء همدلی و همزبانی مردم در برابر هنجارشکنان افزایش یافت و به همین دلیل، مردم آگاهانه خواستار مقابله با هنجارشکنان و توهین کنندگان به مقدسات و ارزشهای انقلاب اسلامی شدند. نمونه این موضوع را میتوان از در خواست مردم از مراجع قانونی به منظور حصر موسوی و کروبی مشاهده کرد.
3. جداکردن صف مردم از آشوب گران و اغتشاشگران
حصر فتنهگران و تنویر افکار عمومی نسبت به روند انتخابات منجر به تفکیک و جداکردن صف مردم از آشوبگران شد. اگر حصر صورت نمیگرفت، همچنان برخی از هواداران متعصب سران فتنه بدون تفکر و تعمق در خصوص رفتار سیاسی آنها، به سمت تخریب نظام و اقدامات غیرقانونی گام برمیداشتند اما حصر آنها این فرصت را به طیف وسیعی از حامیان آنان داد تا مواضع، عملکرد و بینش خود را از راه اغتشاشگران جدا سازند.
4. نمود دیگری از شکست توطئه دشمنان علیه انقلاب اسلامی
حصر فتنه گران، تمامی امیدهای دشمن مبنی بر براندازی نرم و انقلاب مخملی در ایران را نابود ساخت و به قدرتهای استکباری جهان نشان داد که جمهوری اسلامی ایران برخلاف کشورهای آسیای میانه، از پتانسیلهای مردمی زیادی برای ثبات، پایداری و امنیت برخوردار است.
5. نشان دادن کارآمدی نظام در مدیریت چالشهای سیاسی
حصر سران فتنه 88 نشان دهنده ظرفیت، کارآمدی و قدرت جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با چالشهای پیچیده و چند وجهی است که در یک تجربه عملی و عینی نشان داد که خود بهترین پاسخ به پرسشها و چالشهای نظری در این باره محسوب میشود. عملکرد کارگزاران نظام در مواجهه با فتنهگران در زمان قبل و بعد از حصر نشان میدهد که آنها به خوبی به مدیریت تهدیدات ناشی از فتنه سبز پرداختند و همین امر، کارآمدی نظام را بر همگان روشن ساخت که در تمامی ابعاد، مترصد کارآمدی بخشهای مختلف نظام از طریق شیوههای مشروع و قانونی هستند.
از آنچه گذشت میتوان پی برد که در ماجرای شریعتمداری، منتظری، موسوی و کروبی ابتدا کوششهایی در جهت متنبه کردن آنها صورت گرفت اما زمانی که این آگاهسازیها و هشدارها نتیجه نداد موضوع حصر آنها مطرح شد. همچنین حصر آنها نیز دارای ثمرات مثبت فراوانی برای مردم و نظام بود.
پینوشتها
.1 آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی. پرونده سیدکاظم شریعتمداری، شماره بازیابی 1089.
.2اسناد لانه جاسوسی، جلد 1، ص81.
3. پیشین. ص 74
.4خاطرات آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی، آرشیو تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
5. خاطرات و مبارزات حجت السلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1382، صفحات 399- 396
.6صحیفه امام خمینی، جلد 20.
*فارس