مصاحبه تاریخی با شخصیتهای سیاسی حال و هوای خودش را دارد. مصاحبه شونده فارغ از شخصیت رسمیای که اغلب در رسانهها دارد، جلویت نشسته و با سئوالاتت گذشتهاش را ورق میزند، آن هم با همهی احساسهای تلخ و شیرینی که پس از چنددهه نسبت به آن اتفاقات دارد. گاهی میخندد، گاهی بغض میکند و گاهی حسرت میخورد.
به گزارش شهدای ایران، مصاحبه تاریخی با شخصیتهای سیاسی حال و هوای خودش را دارد. مصاحبه شونده فارغ از شخصیت رسمیای که اغلب در رسانهها دارد، جلویت نشسته و با سئوالاتت گذشتهاش را ورق میزند، آن هم با همهی احساسهای تلخ و شیرینی که پس از چنددهه نسبت به آن اتفاقات دارد. گاهی میخندد، گاهی بغض میکند و گاهی حسرت میخورد.
مصاحبه گیرنده هم حال و روزش سخت است. همراه با مخاطبش دارد در آن زمان و مکان و شرایطی که او تصویر میکند قدم برمیدارد. با او غمگین میشود، میخندد، هیجانی میشود و سختتر از همهاش وقتی با او گریه میکند.
آیتالله ریشهری در طول مصاحبه خیلی عادی بود. راحت و روی خط سیر تاریخ روایت میکرد و جلو میآمد. در طول مصاحبه و در جریان خاطرههایی که میگفت علاقهاش به امام موج میزد و قابل لمس بود. هم او که جلوی دوربین بود و هم ما که پشت دوربین بودیم، عاشق امام بودیم. با این تفاوت که او با امام زیسته بود و ما فقط امام را شنیده و خوانده بودیم.
یکی از جاهایی که خیلی به من سخت گذشت لحظهای بود که داشت پیام فروردین68 امام به مهاجرین جنگ تحمیلی را از روی متن میخواند که جواب حملات آیتالله منتظری را داده بود. وقتی رسید به این جمله که "از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد" یکدفعه صدایش لرزید و بغض کرد. بغضش گلوی ما را هم گرفت، خدا خدا میکردم سرش را بالا نیاورد و نگاهمان به هم گره نخورد. خدا را شکر لیوان آبی که جلویش بود به فریادمان رسید.
یک رحلت امام است که هر سال 14خرداد میبینیم و سوگوارش میشویم، یک رحلت امام هم هست که باید سراغ و علتش را در نامه و پیامهای سال 67 امام و بخصوص آن فرازِ نامه 6فروردین خطاب به آیتالله منتظری گرفت که امام نوشت: "از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد."
* محمد امین فرج الهی پژوهشگر تاریخ انقلاب
مصاحبه گیرنده هم حال و روزش سخت است. همراه با مخاطبش دارد در آن زمان و مکان و شرایطی که او تصویر میکند قدم برمیدارد. با او غمگین میشود، میخندد، هیجانی میشود و سختتر از همهاش وقتی با او گریه میکند.
آیتالله ریشهری در طول مصاحبه خیلی عادی بود. راحت و روی خط سیر تاریخ روایت میکرد و جلو میآمد. در طول مصاحبه و در جریان خاطرههایی که میگفت علاقهاش به امام موج میزد و قابل لمس بود. هم او که جلوی دوربین بود و هم ما که پشت دوربین بودیم، عاشق امام بودیم. با این تفاوت که او با امام زیسته بود و ما فقط امام را شنیده و خوانده بودیم.
یکی از جاهایی که خیلی به من سخت گذشت لحظهای بود که داشت پیام فروردین68 امام به مهاجرین جنگ تحمیلی را از روی متن میخواند که جواب حملات آیتالله منتظری را داده بود. وقتی رسید به این جمله که "از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد" یکدفعه صدایش لرزید و بغض کرد. بغضش گلوی ما را هم گرفت، خدا خدا میکردم سرش را بالا نیاورد و نگاهمان به هم گره نخورد. خدا را شکر لیوان آبی که جلویش بود به فریادمان رسید.
یک رحلت امام است که هر سال 14خرداد میبینیم و سوگوارش میشویم، یک رحلت امام هم هست که باید سراغ و علتش را در نامه و پیامهای سال 67 امام و بخصوص آن فرازِ نامه 6فروردین خطاب به آیتالله منتظری گرفت که امام نوشت: "از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد."
* محمد امین فرج الهی پژوهشگر تاریخ انقلاب