شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۶۴۴۴۵
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۴
مردم‌­سالاری نه دموکراسی غربی است و نه توده­‌گرایی افراطی؛ بلکه کشاندن مردم به صحنه واقعی اداره جامعه در عرصه­‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی اجتماعی معنای حقیقی مردم­سالاری است.
 شهدای ایران: سه هزار نفر از فعالان دانشجویی فعلی و سابق دانشگاه ها‌ی سراسر کشور در نامه‌ای خطاب به ملت شریف و انقلابی ایران نوشتند.


نامه ۳ هزار نفر از فعالان دانشجویی خطاب به رهبر انقلاب و مردم  انقلابی

متن این نامه به شرح زیر است:

مردم شریف و انقلابی ایران؛

امت رشید و قیام کرده برای ظهور نهایی؛

امام عزیز امت!

اینک در آستانه‌ی 40 سالگی انقلاب اسلامی زمان مناسبی است برای محاسبه‌ این‌که در کجای راه قرارداریم و افت و خیزهای حقیقی و سرمایه‌های واقعی ما، در کنار موانع و آسیب های اساسی چیست؟

ما امروز در مسیری سخت و طاقت فرسا پیش رفته‌ایم و سختی‌هایی که سر راه ما و کشور ما وجود دارد، به مراتب پیچیده‌تر از هر روز شده و این، خود مهمترین نشانه است برای این حقیقت روشن که ما پیش رفتیم! ما قوی شدیم!

اگر ضعیف بودیم، اگر در آستانه سقوط یا فروپاشی از درون بودیم؛ این انبوه هزینه‌کردن‌ها و دست‌ و پا‌زدن‌های خصمانه‌ی بین المللی برای تحریم و جنگ اقتصادی صورت نمی‌پذیرفت؛ این حجم از جنگ روانی سنگین و هجمه تبلیغاتی متمرکز بر « شما بدون ما نمی توانید!» ترتیب داده نمی‌شد؛ این تلاش‌های گسترده که همین امروز برای تهاجم امنیتی همه جانبه، دور تا دور کشورمان و با پیمانکاریِ دولت‌های مزدور و مرتجع در حال انجام است، صورت نمی‌گرفت! اگر تسلیم شده بودیم اساسا دیگر نیازی به این همه سرمایه‌گذاری روی دشمنان داخلی ملت _ از منافقین و نفوذی‌ها تا اپوزسیون داخلی _ در لباس های مختلف نبود! و این همه، خود بهترین نشانه است که این مردم و نظام برآمده از انقلاب این مردم، هم مسیر را درست رفته‌اند و هم آن­چنان قدرت ­مند ایستاده اند که بدخواهان هرچه را در چنته دارند رو کرده­اند.

برای محاسبه نقاط قوت و ضعف باید مجموعه­ای از شاخص­ها را گردآوری کرد:

مهمترین شاخص جهت سنجش دستاوردهای یک انقلاب اسلامیِ مردمی، میزان توفیق انقلاب در رشد، هدایت و انسان پروری است:

یک) مردم:
در حداقل 30 سال اخیر نظام سلطه مشغول جنگ فرهنگی سنگینی برای سست کردن باورهای درونی این مردم بوده؛ بعضی از خواص در جناح­های مختلف، کاسبی قدرت خود را در اعتقادهای سست، در سبک زندگی غربی، در خودناباوری و خداگریزی و در سیاسی نبودن مردم می­دیده و در اداره بخش دیوان سالار کشور _ دولت ها، مجلس ها و دیگر نهادهای حاکمیتی _ هرچه توانسته برای تحقق اهدافشان کرده­ اند. اما به وضوح می توان رشد مردم در فهم دینی و سیاسی، تحلیل از پدیده های اجتماعی در دنیا و عبور از ظاهرگرایی به سمت حقیقت دین را دید.


البته این هجمه ها بی اثر هم نبوده و باید بپذیریم که در برخی شاخص های اخلاقی، فرهنگ عمومی، زیست جمعی و... آن­چنان که شایسته بود پیش نرفتیم. به خصوص در عقبه­های مردمی- نخبگانی جریانِ غرب گرا این عقب ماندگی ها و ضعف ها با وضوح بیشتری قابل رؤیت است و عطش این طبقه خاص برای ترویج فرهنگ­های ارتجاعی زیاد است. هرچند که این نواقص و عقب­‌ماندگی­‌های ظاهری درواقع باطن همان مسئولین سیاست­باز است.

اگر با مصادیق جزئی و شاخص­های دقیق واقعیت را بررسی کنیم و مردم رشید این سرزمین را با مردم در هر سرزمین، هر تمدن یا حتی هر دوره تاریخی دیگری مقایسه کنیم اذعان خواهیم کرد که مردم در 40سالگی انقلاب اسلام یچنان عمق و پختگی سیاسی یافتند که در زمان انتخابات یا هر عرصه مشارکت سیاسی با حضور و نقش­آفرینی در نصابی کم نظیر تعیین سرنوشت خود را به دیگری واگذار نکرده، توانایی رصد دشمنی های ظریف را پیدا کرده، نظام دیوان سالار و ضعف ها و رنج های تحمیلی آن را از نعمت نظام امت - امامت تفکیک کرده و علی رغم گله­مندی­ها نمی گذارند میدان آشوب هایی مثل دی ماه 96 جولانگاه طمع نفوذی ها، پشیمان ها و دشمنان خارجی بشود.

چنان منسجم و به هم آمیخته­اند که در هر فاجعه ملی مثل زلزله کرمانشاه و ... یک حرکت خودجوش، بی­نظیر و شکوه­مند را برای التیام زخم­های دردمندان جامعه رقم می­زنند.

چنان رشدی در معنویت داشته­اند که حضور اعجاب آورشان در میدان­های معنوی و نمادهای حضور دینی زبانزد خاص و عام شده است. از پیاده روی اربعین تا تشیبع شهدای غواص، از سنگ تمام گذاشتن برای شهید حججی تا حضور در اعتکاف ها و هیئات مذهبی، از حضور کم­نظیر در راهپیمایی 22 بهمن، 9 دی و روز قدس تا هم­دلی و حضور گسترده در میدان­های خدمت جهادی به دردمندان و مستضعفین.

به سطح بالایی از خودباوری و استقلال رسیده است. ما امروز به معنای واقعی کلمه از شرق و غرب گسسته‌ایم، مردم ما نسبت به رفتارها و گفتارهایی که بوی وابستگی بدهد حساس‌‌‌اند و جوان‌های ما، با اعتماد به نفس، سودای برچیدن ظلم و بی‌عدالتی را در تمام سطوح و مراتب آن در سر می‌پرورند، برای تحقق آرمان‌ها و باورهایشان دست به اقدامات عینی و عملی زده‌اند و فتح قله‌های علم، اقتصاد و فرهنگ را «ممکن» و «در دسترس» می‌انگارند. چه­ بسا ریشۀ گله­مندی عموم مردم از مسئولین را بتوان در باور عمیق آن­ها به همین ممکن بودن پیشرفت واقعی و مستقل دانست.

چه عنصری مردم ما را به این طراز از رشدیافتگی رسانده؟ چه عنصری عقلانیت و ایمان و سیاست و بصیرت و معنویت را این اندازه در مردم ما بارور کرده؟ چه عنصری مردم -حتی بخش کوچک مخالفین خودش- را این اندازه خودباور و توانمند کرده است؟ اگر این رشد اتفاقی و خودرو است چرا جای دیگری از دنیا چنین نشده؟ اگر این باروری ته­مانده­های دارایی یک ملت انقلاب کرده از 40 سال پیش است چرا با وجود این همه هجمه این شاخص­ پیشرفته تر از پیش از انقلاب ارزیابی می­شود؟ بی شک نمی­توان از نقش بی­بدیل شیوه راهبری رهبر انقلاب در تحقق این رشد عمومی جامعه گذشت. آن­جا که با عدم دخالت در جزییات، تمرکز روی حرکت اصولی انقلاب، گفت و گوی مستمر و مستقیم با عموم مردم و نخبگان اجازه دادند تا همه ما با تکیه بر نظر عموم حرکت کنیم و با کسب تجربه تاریخی و اصلاح اشتباه­­های ملی جلو برویم.

دو) نسل جوان
در ارزیابی انسان­مدار از یک انقلاب 40 ساله، وضعیت نسل جوان آن انقلاب در واقع نقطه کانونی کارنامه آن است. نسل جوان انقلاب امروز مومن تر، با فهمی عمیق­تر از مبانی و آرمان­های انقلاب، دارای درکی ریشه­ای­تر از مسائل حقیقی کشور و مصمم تر و کمربسته تر از نسل­های گذشته برای حل بنیادین مشکلات مردم و کشور است. پرورش چنین جوانانی به حق فتح الفتوح انقلاب اسلامی است.

نسلی که مثل برخی جوان­های ابتدای انقلاب جوزده­ی یک فضای پرشور نیست و از ذخیره های اجتماعی فضای شعاری ابتدای هر انقلابی ارتزاق نمی­کند؛ بلکه روی پای فهم عمیق خودش ایستاده و مصمم است ایرانِ انقلابیِ الگو را بسازد و تمامی نهادهای حاکمیتی را از دست مدیریت های جناحی،خسته و کهنۀ نسل های پیشین نجات دهد. نسلی که اتفاقا برآورد دقیقی از حرکت نظام دیوان سالار کشور، دستاوردها و شکست های مدیریت چپ، راست و بهاری، گلایه های مردم از این مدیریت ها، عدم پاسخ­گویی و فرار به جلوهای آن مدیریت ها، تلاش ها و پیروزی ها و سعی ها و خطاهای آنها دارد. نسل جوانی که قصد کرده در سنین آغاز جوانی خود روی شانه 40سال تجربه های پر بیم و امید جمهوری اسلامی سوار شود و قد کشیده به مردم خدمت کند.    نسل جوان مومن انقلابی، همین تربیت شده­های جمهوری اسلامی در عرصه­های نیاز کشور وارد شده و توفیقات کم­نظیری پدید آورده است.

در عرصه های مهمی از فرهنگ و رسانه ورود کردند؛ محصولاتی بی نظیر در تولیدات فکری، مستند، انیمیشن، فیلم، شعر، داستان، الگوهایی بی نظیر از مدیریت فرهنگی، مجموعه های فرهنگی، هیئات، تشکل ها و شبکه های موثر فرهنگی و فکری آفریدند که با شاخص اقبال مردمی کارنامه­ای ممتاز رقم زده­اند.

در میدان اقتصاد مقاومتی به صحنه آمده یک تنه جلوی این همه حملۀ هوشمندانه را سد کرده، حوضچه های فکری، تربیتی و اقدام ساز را به وجود آورده، فارغ بالانه خود را کنار نکشیده و با ورود به ساختارهای حاکمیتی مشغول اصلاح های کوچک و بزرگند. در راه اندازی شرکت های دانش‌بنیان و زنجیرۀ تولید ثروت از دانش بسیار جلودارند و آرام در پشت صحنه مشغول رقابت و مبارزه با شبکۀ نفوذ بیگانگان در صحنه اند.

در خط مقدم جهاد علمی این جوانان ایرانی­اند که طلایه دار شکستن مرزهای دانشند. در فناوری های نو همین نسل جوانند که کشور را پیش برده و به افق های بالا فکر می کنند. پیشرفت­ در عرصه صنایع دفاعی و دیگر صنایع هایتک که به دست همین جوانان مومن رقم خورده نشان­دهنده توان این نسل است.

در امنیت و دفاع حججی ها و خیل عظیم حججی هایی که تا شهادت به چشم نخواهند آمد، مظلومانه ومقتدرانه در صحنه میدان­گردانی می کنند و... در میدان خدمات اجتماعی و حرکت­های جهادی صدها هسته جوان و انقلابی شکل گرفته که در شهر و روستا رسالت خود را رفع مشکلات و مسائل مردم به خصوص مستضعفین می­دانند.

در حوزه علوم انسانی و اندیشه معدود حرکت­های امیدبخش و پیشتاز در مسیر علوم انسانی بومی از سوی جمع­های حوزوی و دانشگاهی جوان سامان یافته است.

چگونه می شود اینها را ندید؟ چگونه کوربینی و یاس دستاورهای بدیهی انقلاب را در چشم عده­ای خسته و تنگ نظر محو می‌­کند؟ منصفانه بنگریم. امروز چگونه در میان هجمۀ آتش پر حجم توپخانه های تبلیغاتی دشمن و در دوران کم­کاری­ها، ضعف­ها و خیانت­های بعضی از مسئولین و نخبگان، نسل جوانی انقلابی، خداباور و مصمم به حل مشکلات داریم؟

حتی همان بخش کوچک نسل جوان که تحت اثر تبلیغات و یاس آفرینی ها قرار گرفتند و امروز دست به قلم می­برند را کجا و چه کسی، انسان شناسانه و اسلام شناسانه، صبورانه هدایت کرد و بارور کرد که امروز با جسارت از تحلیل خود، حرف نوی خود و مخالفت و موافقت خود با روندهای حاکم بر کشور سخن بگویند؟

شاخص های ارزیابی بسیارند و مجال برای بیان تحلیل و ارزیابی فرزندان شما کوتاه! ناگزیریم از مرور صرفاً گذرا بر شاخص های دیگر برای ارزیابی موقف کنونی ما. بیان تفصیلی را به مجال های دیگر گفتگوی فرزندان با امام و امت شان موکول می­کنیم:

ایرانِ ما، پیش از انقلابِ اسلامی ما، عبارت بود از حکومتی نامشروع و ضدمردمی؛ دولتی وابسته و ناکارآمد، در اکثر شاخص‌های اجتماعی و رفاهی مردمی که از حقوق اولیه و اساسیِ خود محروم، دستشان از دخالت در سرنوشت خود کوتاه و در برابر دنیا ناتوان و تحقیرشده بودند. ظلم، بی‌عدالتی و فساد ساختاری و سازمان‌یافته از یک سو و فقدان اعتماد به نفس از سوی دیگر، سبب شده بود تا اراده‌ی مستکبرین عالم به جای خواست و باورهای مردم مسلمان، حرف اول و آخر را در ادارۀ جامعه ایرانی بزند.

ما علیه نظم ظالمانۀ حاکم قیام کردیم تا حقوق اساسی و آرمان‌های متعالی خویش را به دست خود، محقق سازیم. مردم ما «انقلاب» کردند، طاغوتِ در چتر حمایتیِ نظام جهانیِ سلطه را سرنگون کردند و جمهوری اسلامی را وکیل خود قرار دادند تا دست منحوس آمریکا و شوروی را از سر کشور کوتاه کند و استقلال، آزادی و عدالت را برای عموم ملت مستضعف به ارمغان آورد.

اینها شعارهای اساسی انقلاب ما بود که همه را در سایه آن انسان سازی جستجو می کردیم:

آزادی:
هرچند برخی چهره ها و مسئولین از سویی با شعار آزادی برای خود کاسبی راه انداخته و از طرف دیگر حصاری آهنین در نقد از خود یا حیطه مسئولیت­شان ایجاد می­کنند؛ هرچند که برخی از  قوا، دستگاه­ها و جریان­ها جایگاه ویژه آرمان آزادی در انقلاب اسلامی را درنیافته­اند و معادله­ی آزادی، قانون، امنیت و مصلحت را خودمحورانه حل می­کنند، اما منصفانه بنگریم: در این سال­ها نمونه های بسیاری را می­توان فهرست وار برشمرد که سخت ترین نقدها و بلکه فحاشی ها به اصل نظام، شخص اول کشور و برخی مسئولین اهل سعه صدر بدون کوچکترین هزینه­ای انجام شده و انجام می‌شود. این وضعیت را با دوران پیش از انقلاب که نقض آزادی بیان یک رویه بوده است مقایسه کنید! حتی اگر حرکت عمومی نظام و جامعه را واکاوی کنیم حتما به پیشرفت مستمر این شاخصه هم گواهی خواهیم داد و چند برخورد معدود از سر جناح بازی یا رفتارهای سلیقه­ای را به پای این حرکت 40 ساله نخواهیم نوشت.

عدالت:
در شاخص­های عمومی عدالت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، هرچند از وضعیت مطلوب فاصله جدی داریم، اما بعنوان مثال در برخی از همان شاخصه­های عدالت اجتماعی مثل شکاف طبقاتی و از آن مهم­تر در خودآگاهی و اراده قطعیِ مردم نسبت به حقوق اساسی‌ خویش، به نحوی غیرقابل مقایسه با گذشته، پیش رفته‌ایم. امروز مردم ما برابری و شفافیت در اقتصاد و سیاست را «حق»ِ خود می‌داند، اشرافی‌گری و بهره‌مندی‌های ناعادلانه کارگزاران را خیانتِ غیرقابل بخشش می‌دانند و کارگزاران نظام را نسبت به کوتاهی در برچیدن زمینه چنان مفاسدی، به‌سختی مؤاخذه می‌کند.

کوچک­ترین فاصله طبقاتی و کم­ترین محرومیت های طبقه مستضعف و ولی نعمت انقلاب هم لکه سیاه بزرگی بر دامن نظام محسوب می­شود اما دو سوی مهم دیگر این سیاهی ها را هم نباید فراموش کنیم: اول این­که بنا بر همه شاخصه­های بومی و حتی بین­المللی پیش آمده­یم، هرچند کم اندازه و کم شدت و هرچند که بسیار عقب­مانده­ایم؛ دوم این­که منشا و مسبّب این پیش نیامدن­ها چه بوده؟ مبادا آن­ها که سالها مدیریت کشور را به عهده داشتند نسخه های درد ساز خود را به­ عنوان درمان جا بزنند! مبادا نگاه های غلط له کنندۀ محرومین و یا به دنبال بیرون کردن عموم مردم از اقتصاد را میدان دهیم.

مبارزه با استکبار:
چه بوقچی­ها بخواهند باور کنند و چه نکنند، ما با دست خالی توانستیم دست آمریکا را، نه فقط از مرزهای جغرافیایی و سیاسی خودمان کوتاه کنیم، بلکه امروز عمق نفوذ و تسلط نظام استکبار بر غرب آسیا را، که روزگاری حیاط خلوت آمریکا و صهیونیسم شمرده می‌شد، محدود ساخته و آمریکا را روز به روز از منطقه عقب و عقب‌تر رانده‌ایم. آمریکا خواست دولت‌های مرتجع مصر و تونس بمانند و نماندند، آمریکا خواست دولت سوریه سقوط کند و ما خواستیم که بماند؛ آنچه خواسته آمریکا بود نشد و آنچه خواسته جمهوری اسلامی بود محقق شد به نصرت الهی.امروز قدرت معنویِ انقلابِ مردم مسلمان ایران سبب شده تا یک جبهۀ‌ واقعی به گستردگی کل غرب آسیا، از بحرین و یمن تا عراق و سوریه و از افغانستان و پاکستان تا لبنان و فلسطین، در برابر آمریکا صف‌آرایی کند، تحقق اهداف او را ناممکن سازد و اذناب و مزدورانش را زمین­گیر نماید. امروز و علی­رغم هجمه­های سنگین تبلیغی،امنیتی و نظامی در حوزه بین­الملل نسبت به سال­های اولیه انقلاب بسیار جلوتر بوده، از مرحله وجود علاقمندانی به انقلاب اسلامی به نقطه تثبیت و حرکت پیش­رونده جبهه درهم­تنیده مقاومت رسیده­ایم.

استقلال
در ایستادگی جمهوری اسلامی و مردم بر آرمان استقلال سیاسی و کم­نظیر و الگو بودن  ایران اسلامی در مقوله استقلال سیاسی برای همۀ آرمان­خواهان دنیا تردیدی نیست. کدام کشور را در دنیا مستقل­تر از ایران می­شناسید؟ کدام مردم و کدام نظام سیاسی این­چنین بر سر ایدۀ مستقل خود ایستاده و غرب و شرق عالم را از خود عصبانی کرده است؟ اما عده­ای خسته و مایوس با تصویب برجام گویی در استقلال جمهوری اسلامی تردید جدی کردند. حقیقت برجام چه بود و از کجا شروع شد و الان در چه موقفی هستیم؟

مردم ایران سال­هاست که پای استقلال خود ایستاده­ و بذل مال و جان کرده­اند. اما دستگاه محاسباتی غلط برخی مسئولین در دولت قبل به بهانه « مذاکره گرگ و گرگ به جای مذاکره گرگ و میش» عملا منجر به  تبلیغ ایده مذاکره و به حاشیه رفتنِ تلاش و خدمت  شد؛ و دولت­­مردان فعلی نیز با تصویر دنیایی که «کدخدای آن آمریکاست و زیستن بدون آمریکا در آن معنا ندارد و آب خوردن ما هم بند مذاکره با آمریکاست.» ایده مذاکره را دنبال کرده و در دستگاه تحلیلی و محاسباتی مردم به هم ریختگی ایجاد کردند.

نتیجه­ی خطاها و خیانت­های مسئولین وقت و این اشتباه محاسباتی مردم می­توانست هزینه­های فراوان و جبران ناپذیری برای مردم و کشور بیافریند. اما رهبر و امامی که به مردمش و نشاندن بار حرکت به دوش امتش مطمئن است و صادقانه مردمسالاری دینی را باور دارد، دین شناسانه و پدرانه به میدان آمد و اجازه داد تا مردم در برجام، طعم تلخ تجربه اعتماد به آمریکا و هزینه های فراوان آن را چشیده اما برای حرکت آینده درس های بزرگی بگیرند.

البته این­جا هم آن­ها که با معادلات سیاست و اصلاح از منظر اسلام انقلابی آشنا نبودند، آن­ها که شعار مردم می­دهند اما حاضر به تن دادن به قواعد مردمسالاری دینی نبودند، آن­ها که با ادعای صدای مردم درخواست داشتند رهبری با تقلب کردن دولت نورس و منتخب مردم را کناری نهاده و جلوی رشد مردم را بگیرد، پس از مقداری تلاش برای روشن­گری و تبیین چیستی ماهیت آمریکا در بین مردم و با تحقق نیافتن فرجام عملی­ مطلوبشان و به دلیل درک نکردن طراحی اصلاحیِ کلان امام این امت، شروع کردند به تردید در اصل این نظام، در صداقت و انقلابی بودن رهبرش. و به تدریج از انقلابی بودن خود و انقلابی نماندن نظام سخن گفتند. و این شد سرآغاز سقوط عده ای از دوستداران انقلاب به دنیای یاس و حیرت و پشیمانی. و سرسپردگی سیاسی محض به یک شخص منجی نما! برای نجات انقلاب از دستان نظام!

در ضرورت محاسبه و ارزیابی عملکرد 40ساله جمهوری اسلامی سخن گفته شد. اما در این میان مسئلۀ حائز اهمیت آن است که یک ارزیابی صحیح، مستلزم درک صحیح از واقعیت، با تمام ابعاد و و مراتب آن است.

نکته بسیار مهم آن است که مهم­ترین مؤلفه در شکست یا پیروزی، "احساس شکست" یا "احساس پیروزی" است. دشمنان نظام اسلامی، اگرچه از رویارویی واقعی و متوقف ساختن حرکت نظام اسلامی ناتوان‌اند، اما در مدیریت این «احساس» شکست در میان مردم و مسئولین، به ویژه در سال‌های اخیر، توانمند و خطرناک شده‌اند. این شکاف میان واقعیت نظام اسلامی و نمود رسانه­ای آن، به یک معنا همان خطر مهلکِ تغییر دستگاه محاسبه است. مسئله زمانی بغرنج می‌شود که تحلیل و تصمیم بخشی از نسل سوم و چهارم انقلاب و خاصه، جوانان مؤمن انقلابی را نیز متاثر سازد.

امروز تحلیل‌ها و ارزیابی‌هایی که در طول عمر40 سالۀ نظام، از سوی افراد و جریانات گوناگون تبیین و تبلیغ شده است که تقریر بی‌پرده‌ آن­ها این است که نظام اسلامی، در میدان عمل از تحقق ایده‌اش ناکام مانده و هرچند تا به امروز در برابر براندازی و تهاجمات خارجی و توطئه‌‌های داخلی مقاومت کرده؛ اما تحولات نسلیِ پیشِ رو، شکست ایده نظام انقلابی ایران را تعیّن خواهد بخشید. یک عقب گرد آشکار! اتمام و اعلام شکست ولو آنکه این شکست در شکل نوعی تحولِ نرمِ ارزشی- ایدئولوژیک و هویتی بروز کند که رفته‌رفته در تصمیم‌های خرد و کلان نظام سیاسی و اداری ایران خود را نشان دهد.

می‌توان جملات فوق را، با اندکی تسامح، قدر مشترک تحلیل‌های تمامی جریاناتی دانست که در این چهل سال به انحاء گوناگون از همراهی با حرکت بالندۀ مردم ناکام مانده‌اند. از راست‌های محافظه‌کار غرب­گرا تا چپ­های انحصارطلب متظاهر به خط امام، و از لیبرال­های تکنوکرات تا روشنفکرهای دین‌ستیز؛ و چه جای تعجب که همین جملات از زبان دوستان انقلابیِ دیروز و بریدگانِ خسته و ناامید امروز بازگو شود! مرور گذرای تاریخ انقلاب نشانگر این واقعیت است که اینان نخستین گروهی نیستند که سخن از بن‌بست و انسداد و فروپاشی قریب الوقوع به میان می‌آورند و سال بعد را آخرین سال جمهوری اسلامی می­نامند.

از دیدن این سرنوشت تلخ و عبرت­آموز باید آموخت و مراقب بود تا پیچیدگی صحنه واقعی، نباید به عدم تشخیص مسئله اصلی از مسائل فرعی و در یک کلام «خطای محاسبه» منجر گردد. البته خطا و اشتباه، مادام که به اغراض فردمحورانه و فرقه‌گرایانه و تمنای قدرت آلوده نگردد، قابل اصلاح است؛ اما اصرار بر اشتباه محاسبه، لاجرم به اختلال در دستگاه محاسبه می‌‌انجامد و این، همان نقطه گسست از حرکت عمومی ملت است! نقطه‌ای که دشمن قسم‌خوردۀ مردم ایران و انقلاب مردم ایران، روی آن حساب باز کرده است.

البته نباید فراموش کنیم که ما باید همچنان در مسیر انقلاب به تحولات بزرگتر بیاندیشیم و ضعف­های جدی و کژکارکردهای نظامات کنونی دیوان سالاری کشور را اصلاح کنیم.

ما در حوزه های مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی _ همان­طور که به بخشی از آنها اشاره شد_ دچار بیماری های مزمن، مشکلات بنیادین و برخی فسادهای جاخوش کرده در عمق ساختارها هستیم. این ساختارهای کهنه باید اصلاح شوند و نیاز به بازبینی اساسی در برخی ساختارهای کلان کشور داریم.

اقتصاد کشور که سال­هاست گرفتار یک ضعف جدی و مزمن است باید با یک حرکت جهادی و منطبق بر نسخه بومی به سرعت قوی شده تا دیگر دشمن طمع نکند که از این طریق بر ملت فشار وارد کند.

باید قوۀ قصاییه، از این بروکراسی بزرگ و ساختارهای ناکارای حاکم نجات پیدا کند. نباید این­گونه باشد که مردم در امکان احقاق حق خود توسط دستگاه قضایی تردید داشته باشند. ایضا برخورد قاطع، فوری و متقن با مفسدین باید سرعتی دوچندان پیدا کرده و از هرگونه شائبه جناح­بازی فاصله بگیرد.

مجلس باید بتواند جایگاه اصلی و محوری خود را در حاکمیت را بیش از پیش تحقق بخشد و از کم کاری ها و کم عمقی ها و بیگانگی ها با مسائل اصلی کشور فاصله بگیرد.

دولت و قوه مجریه که عمده بار اجرایی کشور و علی الخصوص راهبری فضای اقتصادی و اداری کشور را بر عهده دارد، باید اصلاحات جدی در خود رقم بزند تا کم کاری ها و عقب افتادگی­های گذشته در ایجاد عدالت اقتصادی و رسیدگی به محرومین و تامین معاش مردم و توزیع عادلانه ثروت و ایجاد اشتغال ذیل سایۀ نظام اقتصادی پویا در کشور رقم زند.

اگر نگوییم که برخی از دستگاه­های فرهنگی دولتی و حاکمیتی خلاف فلسفۀ وجودی خود عمل می­کنند باید اذعان کرد که عمده آن­ها دچار اختلال جدی در عملکرد خود هستند. این دستگاه­ها نیاز به باز طراحی اساسی بر پایۀ تفکر انقلابی و ایدۀ حکومتی مردم­سالارانۀ امام(ره) دارند.

شفافیت به عنوان اصلی اساسی باید روز به روز در همۀ عرصه ها گسترش یابد. چراکه زمینۀ اصلی مشارکت و نظارت مردمی در بخش های مختلف حکومت است. باید سازوکارهایی برای پاسخ­گو نگه­داشتن همه­ی مسئولین فعلی و گذشته ایجاد کرد. نباید در نظام اسلامی امکان شانه خالی کردن از مسئولیت­ها برای هیچ کدام از افراد، دستگاه­ها و جریانات فراهم باشد.

باید با قانون­گذاری شفاف و برخورد با معدود خطاکارها زمینه­ای فراهم کرد تا افکار عمومی احساس نکند که بنای دستگاه­های انتظامی یا امنیتی دخالت در حریم خصوصی آحاد جامعه و یا اعمال سلیقه­های شخصی هستند.

فضای مجازی تقریبا یله و رها شده و در نتیجه عرصه خوبی برای تهاجم دشمن فراهم آمده است. اگر اراده­ی حمایت از جوانان انقلابی در این عرصه شکل بگیرد شکی نیست که راه برای پیشرفت با سرعت بسیار، سد کردن تهاجم دشمن و بستن راه نفوذ بسیار پیچیده­ای که در حال تحقق است باز می­شود. جریان متصل به دشمن در این عرصه با سرعت زیادی مشغول توسعه و عمق­بخشی به نفوذ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ست.

سازوکارهای انتخاباتی باید طوری اصلاح شوند که کسی نتواند با بهره‌گیری از سرمایه­های کلان و ابزارهای پروپاگاندا و مدیریت افکار عمومی به پیروزی دست یابد. ساختار انتخاباتی نباید به سویی پیش رود که هر که بازیگر بهتری باشد امکان رای آوری بالاتری را داشته باشد.

برای حل مشکلات و آسیب­های اجتماعی باید یک اراده عمومی و یک هماهنگی بین دستگاهی به وجود بیاید تا پیش از آن­که کشور به نقطه بحران و غیرقابل بازگشت برسد مسیر کنترل و کاهش این آسیب­ها آغازشده باشد.

سیاهه مشکلات اساسی نظام دیوان سالار به همین اندازه متوقف نمی شود. ایراداتی چون ریشه دواندن باورهای غرب زده در بین لایه ای از مدیران، عدم باور توان مردمی و داخلی، اتکای بودجه کشور به نفت، اشرافیت برخی مسئولان، مردمی نبودن و در میان مردم نبودن عده قابل توجهی از مسئولین سیاسی کشور، قبیله گرایی جناح های سیاسی، قرائت های التقاطی و غیرکارشناسانه از دین و اصرار بر فهم­های ناقص در بین برخی جناح ها و مسئولین و... زخم های کهنه و مشکلات اساسی دیگری از دیوان­سالاری کشور است. برخی از این مشکلات طبیعت یک نظام نوپاست و برخی دست­پخت جناح ها، مدیران و نخبگانی است که ادعای فراوانی برای اداره کشور داشتند و پا به پای مردم و انقلاب پیش نیامده بودند. این زخم­ها باتوجه به پیشینه­ی رشد و اصلاحات گذشته و روند رو به جلوی جمهوری اسلامی خصوصاً با اتکای صحیح به روندهای مردم­سالارانه قابل حل شدن هستند اما:

آن­ها که خودشان مسبّب مشکلات بوده، آن­هایی که بیش از دو دهه مدیریت­های کلان دولت و مجلس و بیش از 80درصد قوه محرکه حاکمیت را در دست داشتند چه کردند؟

اینها گسل های اساسی ساختاری، سیاسی در حاکمیت به ارمغان آورده و زندگی بسیاری از مردم را با چالش های اساسی روبرو ساختند تلاش کردند تا بخشی از مردم را به نفع جناح خود مصادره کنند و درون مردم شکاف هایی عمیق پدید آوردند.

این­ها در گذشته و حال، هر زمان قدرت را به دست گرفتند مردمِ انقلاب کرده، طبقات واقعی مستضعفین و جوانان پیشروی انقلابی را آدم حساب نمی کردند.

این­ها در دهه های مسئولیت شان عملاً کوشش کردند گفتمان خدمت به مردم را تبدیل به گفتمان­های وارداتی غربی کنند، حاکمیت چندگانه بسازند، عزت­های مردم را به ذلت و التماس به مستکبرین زورگو بدل کنند و با چند آب نبات غربی بخشی از مردم را سرگرم کنند.

این­ها که کلّ نسخه­ی آن­ها برای اداره کشور از برجام­های شکست خورده و جنگ روانی­های سرکاری با مردم خودشان بیشتر نیست؛ امروز چه طلبی از مردم دارند که این اندازه طلبکارانه هم­چنان از « نگذاشتند و نمی­گذارند؟» سخن می­گویند؟

این­ها که ادارۀ نظام دیوان سالار کشور را در همه­ی این سال­ها به جز استثنائاتی در دست داشتند کدام سهم نداشته خود را از اداره کل کشور طلب می­کنند؟ در آن مواردی که کار دستشان بوده کم اشتباه راهبردی مرتکب شده و کم زخم­های عمیق برای مردم به ارمغان آوردند که اکنون دنبال خوردن کل حاکمیت و بیان آدرس های غلط در ماست­مالی ناکارآمدی خود هستند؟

از آن­طرف جریانی را سراغ داریم که به مردم بدبین بوده، به نظریه بنیادین جمهوری اسلامی یعنی مردم سالاری دینی و میدان داری مردم بی اعتقاد بودند.

این­ها سال­هاست که در نهادهای حاکمیتی- خصوصاً از نوع انتصابی- جا خوش کرده، شبکه­ای از منافع برای خود رقم زده. با اصرار بر رسانه ناشناسی، سیاست­زدگی و لابی بازی، بی ارتباطی با مردم و مدل اداره کهنه و ضعیف خود دائماً برای کشور هزینه تراشی و نارضایتی های فراوان به ارمغان آوردند..

این­ها که بعضاً در کارآمدی و مدیریت عرضه اداره یک نانوایی را هم از خود نشان نداده، خود باید پاسخ­گوی عملکردِ خود باشند. این­ها چه دستاوردی داشتند که حالا به دنبال کنار زدن کامل مردم، اداره یکه­تازانه و جناحی کل کشور و حذف هر رقیب را دارند؟

گروه سوم هم آن­هایی که فرصت­های اصلاحی را از دست پر تلاش جناح انقلابی و مردم کشور ربودند. با فرصت سوزی و بی تحرکی ناشی از خودشگفتی، انتهای کارنامه خود و زندگی مردم را تلخ و سیاه کردند. با اندیشه خدمت به مردم و تلاش بی وقفه به میدان آمدند و در آخر کار خود را صاحب آن مسیری که با خون دل خوردن رهبری، مردم و جوانان انقلابی باز شده بود دانستند.

با تمام دانستن حلقۀ یاران خود، با لانه کردن خودشگفتی و سقوط اخلاقی، با دعواهای بی حاصل و غیر ضرور، با اسلام ناشناسی و اصلاح ناشناسی، با بی صبری در مسیر اصلاح های اصیل مردمی، با ادعای مردم مردمی که در اصل منم منم بود به این همه زحمت جمعی که برای این مسیر صورت پذیرفته بود پشت کردند و با واگذاردن حرکت کشور به خاطر اثبات خود و به بهانه فشارهای به حق و ناحقی که برایشان از خودی و ناخودی وارد آمده بود راه فشار بر مردم را باز گذاشتند.

اینها با فرصت سوزی کاری کردند که شبکۀ بی جان شده فساد و اشرافیت دوباره خود را بازیابی و بازسازی کند و از لانۀ خود سر بیرون آورد. این­ها که با منیت و احساس استغنای از مومنین جامعه و راهبری الهی آن حرکت امیدبخش را از ریل خارج کردند؛ با چه رویی امروز طلب­کارانه خود را تنها نسخه نجات بخش کشور می­دانند و هر کسی غیر خود را فاسد و محکوم می دانند؟

این­ها در اداره یک قوه مجریه چه اندازه توانستند بر مسیر حق استقامت کنند و مفسدان را پرروتر از گذشته نکنند که حالا داعیه نسخه پیچی برای کل ارکان کشور را دارند و عملا میخواهند با اعلام بن بست در جمهوری اسلامی، خودشان سررشته راهبری کشور را در دست بگیرند؟ این­ها و ذهن­ها و دل­هایشان خود شایسته ترین موضوع برای اصلاح اساسی است. این­ها را چه به اصلاح کل کشور و داعیه راهبری مردم انقلابی و مؤمن ما؟

البته که درکنار این مدعیان گوناگونِ کم تعداد و پر نفوذ، خیل مدیران و نخبگان و موثرین دلسوز، انقلابی و زحمت کش را هم باید ببینیم. این­ها واقعیت­هایی است که برخی می­خواهند دیده نشود. مشکل اساسی کشور از انواع آن فکرهای کهنه و بسته است که به بهانه­های گوناگون نمی­خواهند از سیاسی بازی­های خود، از میزهای خود و منافع خود دست بکشد و میدان را به تفکر انقلابی و نسل جوان انقلابی بدهد. مشکل سازان اصلی، مسببّین همین ایرادات و مشکلات نظام دیوان سالاری کشور که به زندگی مردم هم زخمهای بسیار زدند حق ندارند امروز طلبکارانه مدعی شوند و ناجی نمایی کنند.

حال پرسش اساسی این است که راه حل ما برای امتدادِ این پیشرفت و رفعِ موانع جدی پیش روی حرکت انقلاب اسلامی چیست؟ برای پاسخ به چنین پرسشی باید به انقلاب اسلامی و مسیر راهبردی که امام پیش روی این ملت گشود بازگردیم.

انقلاب اسلامی، یک تحول عظیم اجتماعی و یک فرایند طولانی تمدنی است که به دست امام روح الله پی‌ریزی شده، توسط امامین انقلاب هدایت گردیده، به دست مردم مؤمن انقلابی به جریان افتاد و تا به امروز پیش رفته است. به ثمر نشستن انقلاب، متوقف بر استقامت، صبر و التزام همه‌جانبه بر اصول اساسی این نهضت است. محوری­ترین اصل در مکتب سیاسی امام و در مبانی انقلاب مردم‌سالاریِ دینی است.

امروز و پس از 40 می­توان گفت که در ساختارهای سیاسی مردم سالاری دینی تثبیت شده و به بلوغِ خود نزدیک می­شود. انتخابات های متعدد و مشارکت عملی جریان­های مختلف سیاسی در قدرت از طریق انتخابات نشانه­هایی بر این ثبات و بلوغ است. از سوی دیگر شعار دادن حول مردم سالاری و از زبان مردم سخن گفتن سکه رایج سیاست­ورزی­های عناصر سیاسی کشور شده است. هر کس مدعی است به دنبال تحقق شعار مردم­سالاری بوده و دیگری مشغول محدودسازی اوست!

اما جریان­های سیاسی هیچ کدام پای­بند مردم سالاری دینی بر اساس قرائت امام نیستند.

جریانی اساسا به جایگاه ویژه مردم و محوریت آن­ها در اداره کشور و پیش­برد نهضت اسلامی قائل نیست. این­ها اگرچه در علن سخن از مردم می­گویند اما در پستو و پنهانی مشغول نقشه کشیدن برای محدودسازی نقش مردم در اداره جامعه­ند.

جریان دیگر اگرچه خود را مدعی مردم سالاری می­داند اما خودشان نیز می­دانند که از امام و مکتب سیاسی او عبور کرده و دموکراسی غربی را غایت آمال و آرزوهای خویش می­دانند. این­ها که به دلیل فضای اجتماعی نمی­توانند عبور خود از فکر امام را رسمی کرده ناچار و منافقانه عَلم امام را بلند کرده، اما نظریه­ لیبرال دموکراسی را در نظر و عمل توسعه می­دهند. بسیاری از آفت­های اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی که عملا در انتخابات­های اخیر بروز کرده نتیجه همین تقلید کورکورانه از دموکراسی غربی است.

گروه دیگری نیز اگرچه صدای مردم، مردمِ آن بلند است؛ اما مردم­سالاری را از جایگاه محوری که بتواند همه ساحت­های جامعه را پیش ببرد به یک کنش­گری سیاسی توده­وار تقلیل دادند. تقلیل دادن مردم سالاری به صِرف مرتبط بودن با مردم یا حرف­های پرسروصدا و جذاب زدن منجر می­شود که مردم­سالاری را منحصر کنیم به انتخابات­هایی که باید در آن­ها رای بیاوریم و سپس به اصطلاح مردمی بودن و در بین آن­ها بودن!

مردم­سالاری نه دموکراسی غربی ست و نه توده­‌گرایی افراطی. بلکه کشاندن مردم به صحنه واقعی اداره جامعه در عرصه­‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی اجتماعی معنای حقیقی مردم­سالاری است. کدام گروه و جریان سیاسی زمانی که قدرت را به دست داشت این­چنین به فکر متشکل کردن، توان­مندسازی و به میدان آوردن مردم به صحنه­ی مسائل کشور بودند؟ کدام جریان سیاسی این شجاعت و باور را داشت که در زمان به دست گرفتن قدرت عملا بار اداره کشور را به خودِ آن­ها بسپرد؟

امروز برای مردم انقلابی ایران روشن است که اصلاح اساسی نه معطلِ افراد بلکه موکول به اراده اصلاح و پیشرفت به دست مردم است. اصلاح اساسی، امتداد و استمرار تحقق مردم‌سالاری دینی است؛ اصلاح اساسی، خودِ «جمهوریِ» «اسلامی» است!

 چند سالی­ست که همه جریان­های متخاصم یا بریده و خسته، تحول نسلی را تهدید پیش روی نظام اسلامی تصویر می‌کنند. اما رهبر انقلاب، سال­هاست نوید آینده درخشانی را برای نظام اسلامی می‌دهد که به دست همین نسل سوم و چهارم رقم خواهد خورد. گویی انقلاب اسلامی از طلیعه استقرار نظام اسلامی تا کنون، همواره چشم به راه به ثمر نشستن نسلی بوده است که به میدان آید و عصر تجدید حیات انقلاب را برای حرکت شتابان تاریخ به سوی تمدن نوین اسلامی رقم زند. در این نگاه، نسل جدید و تجدید نسل در سطوح گوناگون کارگزاری و مدیریتی نظام، نه تنها یک تهدید ارزیابی نمی‌شود، بلکه درست برعکس، چشم امید انقلاب به همین نسلی است که آحاد آن را نظام اسلامی، با خون جگر و با هزینه‌‌های گزاف، به موقف اخذ "مسئولیت" انقلاب رسانده است. رهبر و امام جامعه سال­هاست مشغول تربیت نسلی هم افق با انقلاب اسلامی است و امروز را زمان ثمردادن این همه سال مجاهدت اعلام کرده­اند. امروز عصر تجدید نسل ودمیده شدن خون تازه در رگ­های اداره کشور است تا بتوانیم یک گام بسیار بلندِ دیگر برای تحقق کامل مردم‌­سالاری دینی و عبور از مرحله دولت و جامعه اسلامی برداریم.

امام عزیز!

مردم بزرگوار و محبوب!

نسل جوان مؤمن انقلابی برای اصلاحات بنیادین و پیش­بری انقلابی­تر کشور به جای مدیریت‌های کهنه و تکراری و آزموده شده، آماده است.

این نسل می تواند در سایه هدایت و ولایت رهبریی فرزانه انقلاب میدان­داری کند اما این، به شرطی است که شما مردم بخواهید با ایستادگی، فداکاری و تلاش راه را برای سپردن اداره کشور به آن­ها باز کنید. نسل جوان مؤمن وظیفه خود می‌­بیند و آماده است تا لوکوموتیوِ قطار حرکتِ شما مردم بشود.

و لقد کَتَبنا فی الزّبورِ مِن بعدِ الذِّکرِ انَّ الارضَ یَرِثُها عبادیَ الصالحونَ
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار