به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ سال 1359 که کشور داشت آرام آرام جان میگرفت و مردم داشتند لانههای جاسوسی و جاسوسان را از درون کشور پاکسازی میکردند و داشتند خود را برای ساختن یک ایران آباد آماده می کردند.
هنوز برخیها این وسط نمیخواستند انقلاب مردم ایران را باور کنند و برای همین همیشه گوشه و کنار نا آرامیهایی شنیده میشد، از کودتای نوژه گرفته تا سر و صدای سلطنت طلبهایی مثل سردار جاف و پالیزبان در قصر شیرین و کرندغرب کرمانشاه ...
و در این بین مرزهای خوزستان و سیستان و بلوچستان هم اوضاع بهتری نداشتند و تحریمها علیه انقلاب ایران هر روز شدت بیشتری میگرفت و ایران در آن زمان یکی از خودی میخورد و یکی از بیگانه...
انقلاب مردمی ایران به نفع هیچ یک از کشورهای دیکتاتوری جهان نبود و پیام امام(ره) در بهمن ماه سال 1358 که میگفت: "انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم" موجب شد تا تمام دیکتاتورهای جهان موقعیت خود را در خطر ببینند و در این بین...
صدام حسین حاکم دیکتاتور عراق که از دیرباز رویای حاکمیت جهان عرب را در ذهن میپروراند و به دنبال تسلط بر خلیج فارس بود بیش از همه موقعیت خود را در خطر دید و بر همین اساس طی دو سال بعد از انقلاب تلاشهای بسیاری را برای به زانو درآوردن انقلاب از طریق تقویت گروههای ضد انقلاب در مرزها و حملههای گاه و بیگاه به مرزها انجام داد...
از طرف دیگر اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی که عراق در پی آن ارتباط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و با دست رد اتحادیه عرب و سازمان ملل در زمینه انجام چنین کار مشابهی در قبال ایران مواجه شده بود، صدام را حسابی سرخورده کرده بود...
و آتش نفرت از ایران را در دل صدام و بعثیها روشن کرد، آتشی که با اخراج 70 هزار ایرانی از عراق و نشان دادن نقشه عراق از تلویزیون بصره که در آن خوزستان با نام جعلی "عربستان" به عنوان بخشی از کشور عراق معرفی شده بود آرام نگرفت و صدام
... مرداد ماه سال 1358 با تجهیز حزب دموکرات کردستان آنها را برای حمله به پاوه ترغیب کرد که تلاشهای مصطفی چمران و پیام تاریخی امام (ره) در 27 مرداد ماه همان سال که فقط 24 ساعت به ارتش و ژاندارمری فرصت داد تا اوضاع پاوه را آرام کنند همه چیز را ختم به خیر کرد و پاوه از دست دموکراتها درآمد.
نا آرامیها و حملات گاه و بیگاه عراق به مرزهای ایران ادامه داشت تا اینکه 15 شهریور سال 1359 ارتش عراق با حمله به منطقه "خان لیلی" و تصرف 100 کیلومتر از خاک کشورمان و نیز تصرف مناطقی از«سومار» و «نوسود» اعلام کرد که به مرزهای بین المللی مورد اختلاف خود با ایران رسیده و اختلافات ارضی خود را عملاً با ایران حل کرده است، اما این تنها ظاهر ماجرا بود...
اواخر شهریورماه سال 1359 که بوی مهر کم کم درون کوچههای شهر و دیارمان وزیدن گرفت و بچههای ایران داشتند برای رفتن به مدرسه و آغاز یک سال تحصیلی جدید خود را آماده میکردند، کمی آن طرف تر، نیروهای بعث عراق نیز با صف آرایی نزدیک مرزهای ایران داشتند خود را برای یک جنگ تمام عیار با ایران آماده میکردند...
صدام حسین 26 شهریور ماه با تشکیل جلسه فوق العادهای در مجمع ملی عراق و در حضور نمایندگان این کشور حاضر شد...
صدام در این نشست با لباس نظامی پشت تریبون رفت و در نطق توهمی خود گفته بود که ایران باید زمینهایی را که از عراق تصاحب کرده پس بدهد و گرنه با اقدام نظامی مواجه خواهد شد.
او در این نشست به صراحت ایران را به حمله نظامی تهدید کرد و جنگ عراق با ایران را جنگ عرب با ایران نامید تا شاید از این طریق بتواند کشورهای عربی را نیز با خود در این جنگ همراه کند.
حاکم دیکتاتور عراق در این نشست در برابر دوربین رسانهها قرارداد الجزایر را که به موجب آن مالکیت اروند رود در اختیار ایران قرار میگیرد را پاره کرد و اعلام کرد که از این تاریخ به بعد این قرارداد ملغی است...
شرایط نابسامان اقتصادی، مشکلات مرزی، کودتای نوژه، اعتصابات کارگری، تحریمهای شرق و غرب و فعالیتهای گروههای جدایی طلب، سلطنت طلب و منافقین در گوشه گوشه ایران موجب شد تا صدام شرایط را برای حمله به ایران مساعد ببیند...
توهم سقوط شش روزه تهران و تصرف کامل ایران در مدت تنها چند هفته با این اوضاع موجب شد تا سرانجام صدام با 80 درصد توان زرهی خود در 31 شهریور سال 1359 به مرزهای ایران حمله کند...
شلیک گلوله توپ توسط صدام در 31 شهریور سال 1359 اعلام آغاز جنگ عراق با ایران بود و ایران از همین تاریخ ناخواسته وارد جنگی نابرابر شد...
آغاز جنگ و توهم صدام برای تصرف چند روزه ایران
... ساعت 1.5 ظهر روز 31 شهریور ماه سال 1359 بود که فرودگاه اهواز مورد اصابت موشک هواپیماهای عراق قرار گرفت و تنها ظرف یک ساعت بعد آن فرودگاهها و پایگاههای شکاری کرمانشاه، بوشهر، دزفول، تهران سنندج همدان تبریز و اصفهان هم بمباران شدند...
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه کرمانشاه، در این اقدام غافلگیرانه عراق که به تقلید از حمله نیروی هوایی اسرائیل علیه مصر در جنگ شش روزه انجام شد، عراق برای فلج کردن نیروی هوایی ایران، پایگاههای این نیرو را در چند نقطه از کشورمان بمباران کرد...
این تنها اقدام نظامی علیه ایران نبود و عراق عصر همان روز با 85 درصد توان زرهی خود به مرزهای ایران یورش برد و مردم بی دفاع شهرهای مرزی ایران که آمادگی دفاع از خود را نداشتند و در این یورش غافلگیر شده بودند را به خاک و خون کشید و ایران در روزهای ابتدایی جنگ تلفات سنگینی داد تا به این ترتیب جنگ چهره زشت و واقعی خود را نشان دهد...
در همان روز آتش توپخانههای عراق تمام پاسگاههای مرزی ایران را هدف قرار داده بود و خرمشهر در این میان بیش از همه آسیب دید...
جنگ در حالی آغاز شد که ارتش ایران انسجام لازم را نداشت و بسیاری فرماندهان وابسته آن در همان ابتدای انقلاب گریخته بودند و فرار 40 هزار مستشار آمریکایی که در همان زمان در زمینه آموزش ارتش همکاری میکردند، ارتش را در تنگنای بدی قرار داده بود...
سپاه تازه تاسیس نیز شرایط نه بهتر بلکه بدتری از ارتش داشت و وجود فرماندهان جوان و کم تجربه و نبود امکانات امید به سپاه را هم کمرنگ کرده بود...
کنار همه اینها تحریم خرید نفت که تنها منبع درآمدی کشور بود و تحریمهای دیگر که بسیاری از کارخانههای کشور را به تعطیلی کشانده بود، مشکل را برای کشورمان دو چندان کرده بود...
اینها همه بود و در داخل نیز منافقین و گروههای ضد انقلاب ضربات سنگینی را به انقلاب و کشور وارد میکردند و با ترور مردم و شخصیتهای اصلی انقلاب سعی در ایجاد وحشت و نا امیدی در میان مردم داشتند...
ترور شخصیتهای بزرگ خود تنها گویای ضربههای وارده از جانب منافقین بر پیکره انقلاب نوپای ایرانمان بود و با این همه تنها یاد خدا و وجود امام(ره) بود که به مردم این امید را میداد که بایستند و از انقلاب خود دفاع کنند...
خدا بود که لحظه لحظه جنگ کنارمان بود و خیلی وقتها سلاح میشد در دستهای خالیمان و گاه وحشت میشد در دل دشمنانمان...
خدا خواست تا مردمی که خود آزادی را انتخاب کرده بودند و طاغوت را با دستانشان از خاکشان بیرون کردند، یاری کند...
خدایی که تنها شنهای طبس را مامور از بین بردن مدرن ترین تجهیزات نظامی دنیا کرد، این بار هم مردمان ایران را تنها نگذاشت و ...
...و مردمی که صبوری کردند و خون دادند پای انقلابشان و حاضر نشدند آن را به پول و رابطه ابرقدرتها بفروشند را، خدا یاری کرد...
ایران که از هر لحاظ آمادگی جنگ را نداشت ارتش قدرتمند عراق را که به وسیله آمریکا و بسیاری کشورهای اروپایی و عرب حوزه خلیج فارس حمایت میشد را در برابر خود دید ...
در همان ابتدای جنگ غافلگیری ایران موجب شد تا در همان چند روز ابتدای جنگ 30 هزار هکتار از زمینهای سرزمینمان به اشغال نیروهای بعث درآید...
بمباران هوایی برخی فرودگاهها و پایگاههای شکاری ایران در همان روز نخست جنگ، آتش سوزی پالایشگاه آبادان که تامین کننده سوخت هواپیماها بود و انجام کودتای نوژه قبل از آن که موجب فراری شدن بسیاری خلبانان ایرانی شد و نیز فرار مستشاران آمریکایی موجب شد تا عراق باز هم دچار توهم شود...
و رادیو بغداد در ساعات اولیه بعد از بمباران هوایی با ارائه این چند علت گفت که دیگر ایران توان انجام عملیات هوایی ندارد و به همین علت از معدود خلبانان ایرانی خواست تا به عراق پناهنده شوند...
همه منتظر بودند تا ببیند چه نیرویی از ایران اولین پاسخ را به تجاوز عراق خواهد داد...
درست 20 ساعت پس از بمباران هوایی ایران، آسمان عراق بی آنکه انتظار رود خطری از آسمان، عراق را تهدید کند پر شد از جنگندههای ایرانی...
140 فروند جنگنده ایرانی آسمان عراق را احاطه کردند و چندین پایگاه نظامی و مراکز حساس عراق را در بغداد و چند شهر عراق مورد اصابت موشکهای خود قرار دادند.
صدام و بعثیها که در شوک این حمله رفته بودند از ترس مجدد حمله جنگندههای ایرانی هواپیماهای عراقی را به فرودگاه "الولید" در 40 کیلومتری غرب عراق انتقال دادند تا از تیررس جنگندههای ایرانی در امان بماند.
بعثیها به گمان خود که هیچ جنگندهای نمی تواند با میزان سوختی که دارد خود را از آسمان ایران به غرب عراق برساند و هواپیماهای عراق را بمباران کند این کار را انجام دادند.
بی خبر از هوش سرشار خلبانان ایرانی که عملیات اچ 3 را پایه ریزی کردند که در آن سوخت گیری مجدد هواپیماهای جنگنده ایرانی در آسمان انجام شد و این جنگندهها خود را به الولید رساندند و ضربات سنگینی به نیروی هوایی عراق وارد کردند ...
نابودی هواپیماها نه، بلکه نحوه انجام عملیات بود که بار دیگر صدام و بعثیها را در شک فرو برد و تازه از این لحظه بود که حساب کار دست همه آمد...
نیروی هوایی ایران تنها ناجی ایران در مرزهای هوایی نبود و این نیروی هوایی بود که به به دنبال صدمات نیروی دریایی به یاری این نیرو در آبهای خلیج فارس رسید و با ضربات سنگین به شناورهای دشمن چند ناوشکن را برای همیشه به قعر آبهای خلیج فارس فرستاد...
نیروی هوایی ایران تنها پس از سه هفته با نابود کردن کامل تدارکات عراق و اکثر پایگاههای نظامی آن در نزدیکی جبهه یورش نیروهای عراقی را متوقف کرد...
اما عملکرد نیروی هوایی برای شهرهایی مثل خرمشهر که جنگ خانه به خانه بود و مردم در شهرها بودند کارساز نبود و ...
و برای این کار ایران تنها یک راه داشت آن هم بسیج مردمی برای مقابله با
دشمن بود که در همین راستا مردم گروه گروه در قالب نیروهای بسیجی به عنوان
بازوی دیگر نظامی جنگ راهی جبههها شدند...
ادامه دارد...