بنا بر اسناد ساواک آیتالله خامنهای بعد از وفات مرحوم سید محسن حکیم از شاگردانش میخواهد که در تبلیع مرجعیت امام تلاش کنند و علنی این کار را انجام میداد.
شهدای ایران: هفتههای گذشته بود که مهدی کروبی در نامهای سرگشاده به رهبر معظم انقلاب به طرح مباحث و مسائلی پرداخت که جنبه تاریخی داشت. هرچند بسیاری از مدعاهای کروبی پیشتر پاسخ گفته شده بود اما این حسن را داشت که یک بار دیگر به بررسی ابعاد مختلف تاریخی که کروبی به آن اشاره کرده بپردازیم و ببینیم چرا وی همچنان اصرار دارد که تلخکامیها و شکستهای گذشته خود را به پای رهبری و نظام بنویسد و از اقرار به واقعیت فرار کند.
اخیراً نامهای از سوی مسعود رضایی مورخ و تاریخشناس به مهدی کروبی نوشته شد و به اتهامات نامه وی پاسخ داد. ما نیز در سلسله گزارشهایی به بازخوانی فرازهای مختلف نامه کروبی با اشاره به پاسخهای مسعود رضایی میپردازیم تا با رجوع به اسناد و گفتههای گذشته ببینیم تا چه حد حرفهای وی حاکی از واقعیت است یا دروغ.
یکی از ادعاهای مطروحه مهدی کروبی که در این نامه اشاره شده، حمایت آیتالله خامنهای از مرجعیت آیتالله حکیم بعد از وفت مرحوم بروجردی است. "اگر خاطرتان باشد در فروردین سال 1340 پس از درگذشت مرجع مطلق شیعه آیتاللهالعظمی بروجردی من در کنار تعدادی دیگری از شاگردان امام مقلد و مروج او بودیم. در آن زمان شما مقلد آیتالله حکیم بودید و بعدها به زمره مقلدان امام در آمدید و به گفته مرحوم آیتالله منتظری در موارد احتیاطات به ایشان رجوع میکردید."
این ادعای کروبی نه سابقا جایی ذکر شده و نه کروبی شاهدی برای آن آورده است! البته این نوع تهمت پراکنیهای کروبی با عطف به تاریخ قبل انقلاب، مسبوق به سابقه است. برای مثال بعد از انتقادات آیتالله احمد علمالهدی در نماز جمعه مشهد نسبت به اتهام تجاوز به زندانیان، کروبی وی را مبلغ آیتالله شریعتمداری در پاکستان در دوران پیش از انقلاب معرفی میکند.
یا اینکه در انتقاد از آیتالله احمد خاتمی امام جمعه تهران چنین گفته بود " از دوستانش شنیدم که در صف اول درس آیتالله منتظری مینشسته و در زمانی که برخی از دوستان نزدیک از مواضع ایشان گلهمند بودند ایشان به شدت از مواضع او حمایت میکرده..." بماند که خود کروبی در نامهای از مرحوم منتظری به دلیل حمایت از او در انتخابات 88 تشکر کرد!
مسعود رضایی نیز در نامه به کروبی چنین پاسخ جالبی داد "البته من چون به مقتضای سنی خویش از نزدیک در جریان آنچه شما میفرمایید نبودهام و همچنین در مکتوبات و سندهای تاریخی نیز چیزی در این باره ندیدهام، نمیتوانم قضاوتی درباره این گفته شما داشته باشم. اما این نحو بیان مطلب توسط جنابعالی، در همین ابتدای نامه، راه و روش شما را در طرح ادعاهایتان بخوبی مشخص میسازد. گفت: قبول نداری متر کن! بالاخره این هم برای خود نوعی روش بحث است! بله، حالا هم هر کس قبول ندارد متر کند!"
ما در این گزارش با نگاهی به تاریخ معاصر و سوابق مبارزاتی آیتالله خامنهای و دوران تحصیل ایشان ببینیم که رابطه وی با امام به چه نحو بود؟ و تا چه حد با آیتالله حکیم آشنایی داشته است و آیا طرفدار مرجعیت او بود؟
اولین دیدار آیتالله خامنهای با مرحوم حکیم به سال 36 و زیارت عتبات برمیگردد که در این سفر در درس استادان حوزه نجف حاضر میشود و درس آیتالله حکیم را چنین توصیف میکند "در بین همه این درس ها یکی از درس آیتالله حکیم خیلی خوشم آمد بهخاطر سلاست و روانیاش و با نظرات فقهی خیلی خوبی که داشت و درس آقا میرزا حسن بجنوردی..."(شرح اسم، صفحه 77)
ایشان بعد از این دیدار، ارتباطی با آیتالله حکیم نداشت در حالی که آشناییاش با امام راحل از سال 35_34 بود. در مشهد مجمعی از طلاب بود که آقای خامنهای آنها را میشناخت. "از آنها شنیدم که آقای حاج آقا روحالله در قم یک مدرس معروف و بزرگ و مورد توجه طلاب و فضلای جوان است." ایشان سپس در سال 37 به قم آمده و تقریباً یک دوره اصول را در محضر حضرت امام آموخت. از محافل علمی حوزه تنها دو درس بود که بیشاز سایر درسها به مذاق ایشان خوش آمده بود: یکی درس حضرت امام و دیگری درس شیخ مرتضی حائری.
این ارتباط علمی بعد از سال 40 و رحلت آیتالله بروجردی و ورود امام به عرصه سیاست و ضدیت با حکومت پهلوی ادامه یافت و رنگو بوی سیاسی گرفت. آیتالله خامنهای در اینباره چنین میگوید "ما چهره سیاسی آقای خمینی را برای اول بار کشف کردیم... وقتی مبارزات پیش آمد در حقیقت ما احساس کردیم آن شخصیتی که میتواند از لحاظ فکری و روحی ما را اشباع کند ایشان است و لاغیر."(کتاب شرح اسم، ص 99).
بعد از وفات مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، حضرت امام در عِداد شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود و صلاحیت مرجعیت داشت اما آن زمان چندان تلاشی برای مرجع شدن نکرد. آیتالله محمدعلی گرامی قمی در مورد عدم تمایل امام به انتشار رساله میگوید: "در زمان آقای بروجردی و حتی پس از وفاتش، امام مراقب بود که خودش را وارد جرگه ریاست و مرجعیت نکند; با این که حاشیه بر عروة الوثقی را پنج سال قبل از رحلت آقای بروجردی به پایان برده بود و نیز حاشیه بر وسیلة النجاة را سالها پیش از نوشتن حاشیه بر عروة تمام کرده بود، حاضر نشد رساله ای از خود منتشر کند. من این مطلب را از زبان خود امام نیز شنیده ام".
این تحفظ امام مبنی بر عدم مرجعیت بعد از سال 43 و زمان حضور در نجف هم ادامه داشت. امام خمینی در سالهای تبعید در عراق نیز برای احدی مجلس ترحیم برگزار نمیکرد و به شدت از شئونات مرجعیت دوری میکرد.
اولین زمانی که بحث مرجعیت امام راحل مطرح شد، به سال 1342 و دستگیری و انتقال ایشان به تهران برمیگردد. در آن زمان تعدادی از طلاب گردهم آمدند و از اساتید حوزه امضا جمع کردند که آیتالله خمینی مرجع است تا مانع از اعدام احتمالی ایشان شوند. حال باید ببینیم که آیتالله خامنهای که در زمان حیات آیتالله بروجردی مقلد وی بود، در فاصله فوت ایشان تا سال 42 که برای اولینبار مرجعیت امام مطرح شد مقلد چه کسی بود؟
طبق اسناد بازجوییهای ساواک که در 1349 انجام شده است، ایشان در این باره چنین میگوید: "اینجانب پس از فوت مرحوم آیتالله بروجردی که ظاهراً در سال 1340 بود از مرحوم آیتالله شیرازی تقلید کردم و پس از فوت ایشان به آیتالله خمینی که آن روزها از نظر فضلای قم سرآمد بودند رجوع نمودم".
مرحوم آیتالله سید عبدالهادی شیرازی از شاگردان آخوند خراسانی بود که در نجف زندگی میکرد و بعد از وفات آیتالله بروجردی مدتی تصدی حوزه نجف را عهدهدار شد و بسیاری از مقدان مرحوم بروجردی به ایشان رجوع کردند. آیتالله شیرازی در 10 صفر 1382 قمری مصادف با تیرماه 1341 از دنیا رفت. در واقع آیتالله خامنهای تنها قریب یک سال مقلد وی بود و سپس از سال 1341 و زمانی که هنوز مرجعیت امام مطرح نشده بود به امام راحل رجوع میکنند.
تا اینجا دروغ مهدی کروبی درباره تقلید آیتالله خامنهای از مرحوم حکیم رنگ میبازد چراکه اگر این گزاره درست بود، وی باید در بازجوییها این مسئله را میگفت اما صحبتی از آیتالله حکیم به میان نمیآورد و اعلام میکند که یک سال مقلد سید عبدالهادی شیرازی بوده و بعد مقلد امام شده است.
با همه اینها، رجوع به اسناد نشان میدهد که آیتالله خامنهای به شدت مروج تقلید از امام بوده است. مرجعیت امام راحل بیش از همه در سال 1349 و بعد از وفات آیتالله حکیم مطرح شد. مرحوح حکیم در سال 1349 از دنیا رفت و روحانیون طرفدار امام تلاش کردند تا مرجعیت امام خمینی را در بین مردم تبلیغ کنند. در مشهد، از معدود افرادی که بر مرجعیت امام تاکید داشت آیتالله واعظ طبسی بود که در اجتماع روز 22 خرداد در بیت آیتالله قمی خود را مقلد امام معرفی می کند.
اما گویا آیتالله خامنهای تاحدی آشکارتر به این مسئله میپرداخت. بنا بر اسناد ساواک آقای خامنهای در کلاس درس تفسیر خود در مدرسه میرزا جعفر از حاضران خواست در تبلیغ مرجعیت آیتالله خمینی بکوشند. این گفته یکی از شاگردان آیتالله خامنهای به ساواک است "آقای خامنهای حدود ده روز قبل در مدرسه میرزاجعفر تفسیر میگفتند و گفتد بر شما واجب است به نفع آیتالله خمینی تبلیغ کنید..."
همچنین بعد از دستگیری در سال 49، اولین اتهامی که متوجه آیتالله خامنهای است تلاش برای تبلیغ مرجعیت امام است. برای مثال یکی از سوالات بازجو این است "برابر اطلاع پس از فوت آیتالله حکیم شما بههمراه شیخ عباس طبسی و محامی مبادرت به فعالیت به نفع خمینی نموده و بر له خمینی تبلیغاتی مینمودهاید." این سوال در بازجویی دوم و سوم هم تکرار شد اما ایشان برای جلوگیری از افشای روابط مبارزاتی تنها یک جمله به ساواک جواب میداد "آیتالله خمینی را مجتهد مسلم و عادل میدانم؛ خودم مقلد ایشانم."
با اینحال آنچه بیش از همه برای پاسخ به مهدی کروبی حائز اهمیت است، همان نکتهای است که مسعود رضایی در نامه به کروبی نوشت "برای پی بردن به میزان منطقی بودن این نحو استدلال و استنتاج، به یک واقعه تاریخی اشاره میکنم. در 29 بهمن 1367، جنابعالی به همراه آقایان سیدحمید روحانی و مهدی امام جمارانی، نامهای گلایهمندانه و بلکه عتابآلود به آیتالله منتظری – که در آن موقع هنوز رسماً قائم مقام رهبری بود – نوشتید و در آن انتقادات تند و تیزی را نسبت به اظهارات، عملکردها و رفتارهای ایشان بیان کردید که البته کاملا درست و بحق بود.
حال اگر آیتالله منتظری در پاسخ به شما این طور میگفت که بنده قبل از این که شما لباس روحانیت را به تن کنید، شاگرد امام و محشور با ایشان بودم و بعدها هم چطور و چگونه به زندان افتادهام و با چه کسانی همبند بودهام و کذا و کذا و سپس نتیجه میگرفت که پس شما حق ندارید به من انتقاد کنید یا مرا خارج از خط امام و انقلاب بدانید و همیشه باید مرا همان منتظری سالهای قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب بدانید، اولا شما این استدلال را چگونه ارزیابی میکردید و ثانیا پاسخ شما به ایشان چه بود؟"
*تسنیم
اخیراً نامهای از سوی مسعود رضایی مورخ و تاریخشناس به مهدی کروبی نوشته شد و به اتهامات نامه وی پاسخ داد. ما نیز در سلسله گزارشهایی به بازخوانی فرازهای مختلف نامه کروبی با اشاره به پاسخهای مسعود رضایی میپردازیم تا با رجوع به اسناد و گفتههای گذشته ببینیم تا چه حد حرفهای وی حاکی از واقعیت است یا دروغ.
یکی از ادعاهای مطروحه مهدی کروبی که در این نامه اشاره شده، حمایت آیتالله خامنهای از مرجعیت آیتالله حکیم بعد از وفت مرحوم بروجردی است. "اگر خاطرتان باشد در فروردین سال 1340 پس از درگذشت مرجع مطلق شیعه آیتاللهالعظمی بروجردی من در کنار تعدادی دیگری از شاگردان امام مقلد و مروج او بودیم. در آن زمان شما مقلد آیتالله حکیم بودید و بعدها به زمره مقلدان امام در آمدید و به گفته مرحوم آیتالله منتظری در موارد احتیاطات به ایشان رجوع میکردید."
این ادعای کروبی نه سابقا جایی ذکر شده و نه کروبی شاهدی برای آن آورده است! البته این نوع تهمت پراکنیهای کروبی با عطف به تاریخ قبل انقلاب، مسبوق به سابقه است. برای مثال بعد از انتقادات آیتالله احمد علمالهدی در نماز جمعه مشهد نسبت به اتهام تجاوز به زندانیان، کروبی وی را مبلغ آیتالله شریعتمداری در پاکستان در دوران پیش از انقلاب معرفی میکند.
یا اینکه در انتقاد از آیتالله احمد خاتمی امام جمعه تهران چنین گفته بود " از دوستانش شنیدم که در صف اول درس آیتالله منتظری مینشسته و در زمانی که برخی از دوستان نزدیک از مواضع ایشان گلهمند بودند ایشان به شدت از مواضع او حمایت میکرده..." بماند که خود کروبی در نامهای از مرحوم منتظری به دلیل حمایت از او در انتخابات 88 تشکر کرد!
مسعود رضایی نیز در نامه به کروبی چنین پاسخ جالبی داد "البته من چون به مقتضای سنی خویش از نزدیک در جریان آنچه شما میفرمایید نبودهام و همچنین در مکتوبات و سندهای تاریخی نیز چیزی در این باره ندیدهام، نمیتوانم قضاوتی درباره این گفته شما داشته باشم. اما این نحو بیان مطلب توسط جنابعالی، در همین ابتدای نامه، راه و روش شما را در طرح ادعاهایتان بخوبی مشخص میسازد. گفت: قبول نداری متر کن! بالاخره این هم برای خود نوعی روش بحث است! بله، حالا هم هر کس قبول ندارد متر کند!"
ما در این گزارش با نگاهی به تاریخ معاصر و سوابق مبارزاتی آیتالله خامنهای و دوران تحصیل ایشان ببینیم که رابطه وی با امام به چه نحو بود؟ و تا چه حد با آیتالله حکیم آشنایی داشته است و آیا طرفدار مرجعیت او بود؟
اولین دیدار آیتالله خامنهای با مرحوم حکیم به سال 36 و زیارت عتبات برمیگردد که در این سفر در درس استادان حوزه نجف حاضر میشود و درس آیتالله حکیم را چنین توصیف میکند "در بین همه این درس ها یکی از درس آیتالله حکیم خیلی خوشم آمد بهخاطر سلاست و روانیاش و با نظرات فقهی خیلی خوبی که داشت و درس آقا میرزا حسن بجنوردی..."(شرح اسم، صفحه 77)
ایشان بعد از این دیدار، ارتباطی با آیتالله حکیم نداشت در حالی که آشناییاش با امام راحل از سال 35_34 بود. در مشهد مجمعی از طلاب بود که آقای خامنهای آنها را میشناخت. "از آنها شنیدم که آقای حاج آقا روحالله در قم یک مدرس معروف و بزرگ و مورد توجه طلاب و فضلای جوان است." ایشان سپس در سال 37 به قم آمده و تقریباً یک دوره اصول را در محضر حضرت امام آموخت. از محافل علمی حوزه تنها دو درس بود که بیشاز سایر درسها به مذاق ایشان خوش آمده بود: یکی درس حضرت امام و دیگری درس شیخ مرتضی حائری.
این ارتباط علمی بعد از سال 40 و رحلت آیتالله بروجردی و ورود امام به عرصه سیاست و ضدیت با حکومت پهلوی ادامه یافت و رنگو بوی سیاسی گرفت. آیتالله خامنهای در اینباره چنین میگوید "ما چهره سیاسی آقای خمینی را برای اول بار کشف کردیم... وقتی مبارزات پیش آمد در حقیقت ما احساس کردیم آن شخصیتی که میتواند از لحاظ فکری و روحی ما را اشباع کند ایشان است و لاغیر."(کتاب شرح اسم، ص 99).
بعد از وفات مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، حضرت امام در عِداد شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود و صلاحیت مرجعیت داشت اما آن زمان چندان تلاشی برای مرجع شدن نکرد. آیتالله محمدعلی گرامی قمی در مورد عدم تمایل امام به انتشار رساله میگوید: "در زمان آقای بروجردی و حتی پس از وفاتش، امام مراقب بود که خودش را وارد جرگه ریاست و مرجعیت نکند; با این که حاشیه بر عروة الوثقی را پنج سال قبل از رحلت آقای بروجردی به پایان برده بود و نیز حاشیه بر وسیلة النجاة را سالها پیش از نوشتن حاشیه بر عروة تمام کرده بود، حاضر نشد رساله ای از خود منتشر کند. من این مطلب را از زبان خود امام نیز شنیده ام".
این تحفظ امام مبنی بر عدم مرجعیت بعد از سال 43 و زمان حضور در نجف هم ادامه داشت. امام خمینی در سالهای تبعید در عراق نیز برای احدی مجلس ترحیم برگزار نمیکرد و به شدت از شئونات مرجعیت دوری میکرد.
اولین زمانی که بحث مرجعیت امام راحل مطرح شد، به سال 1342 و دستگیری و انتقال ایشان به تهران برمیگردد. در آن زمان تعدادی از طلاب گردهم آمدند و از اساتید حوزه امضا جمع کردند که آیتالله خمینی مرجع است تا مانع از اعدام احتمالی ایشان شوند. حال باید ببینیم که آیتالله خامنهای که در زمان حیات آیتالله بروجردی مقلد وی بود، در فاصله فوت ایشان تا سال 42 که برای اولینبار مرجعیت امام مطرح شد مقلد چه کسی بود؟
طبق اسناد بازجوییهای ساواک که در 1349 انجام شده است، ایشان در این باره چنین میگوید: "اینجانب پس از فوت مرحوم آیتالله بروجردی که ظاهراً در سال 1340 بود از مرحوم آیتالله شیرازی تقلید کردم و پس از فوت ایشان به آیتالله خمینی که آن روزها از نظر فضلای قم سرآمد بودند رجوع نمودم".
مرحوم آیتالله سید عبدالهادی شیرازی از شاگردان آخوند خراسانی بود که در نجف زندگی میکرد و بعد از وفات آیتالله بروجردی مدتی تصدی حوزه نجف را عهدهدار شد و بسیاری از مقدان مرحوم بروجردی به ایشان رجوع کردند. آیتالله شیرازی در 10 صفر 1382 قمری مصادف با تیرماه 1341 از دنیا رفت. در واقع آیتالله خامنهای تنها قریب یک سال مقلد وی بود و سپس از سال 1341 و زمانی که هنوز مرجعیت امام مطرح نشده بود به امام راحل رجوع میکنند.
تا اینجا دروغ مهدی کروبی درباره تقلید آیتالله خامنهای از مرحوم حکیم رنگ میبازد چراکه اگر این گزاره درست بود، وی باید در بازجوییها این مسئله را میگفت اما صحبتی از آیتالله حکیم به میان نمیآورد و اعلام میکند که یک سال مقلد سید عبدالهادی شیرازی بوده و بعد مقلد امام شده است.
با همه اینها، رجوع به اسناد نشان میدهد که آیتالله خامنهای به شدت مروج تقلید از امام بوده است. مرجعیت امام راحل بیش از همه در سال 1349 و بعد از وفات آیتالله حکیم مطرح شد. مرحوح حکیم در سال 1349 از دنیا رفت و روحانیون طرفدار امام تلاش کردند تا مرجعیت امام خمینی را در بین مردم تبلیغ کنند. در مشهد، از معدود افرادی که بر مرجعیت امام تاکید داشت آیتالله واعظ طبسی بود که در اجتماع روز 22 خرداد در بیت آیتالله قمی خود را مقلد امام معرفی می کند.
اما گویا آیتالله خامنهای تاحدی آشکارتر به این مسئله میپرداخت. بنا بر اسناد ساواک آقای خامنهای در کلاس درس تفسیر خود در مدرسه میرزا جعفر از حاضران خواست در تبلیغ مرجعیت آیتالله خمینی بکوشند. این گفته یکی از شاگردان آیتالله خامنهای به ساواک است "آقای خامنهای حدود ده روز قبل در مدرسه میرزاجعفر تفسیر میگفتند و گفتد بر شما واجب است به نفع آیتالله خمینی تبلیغ کنید..."
همچنین بعد از دستگیری در سال 49، اولین اتهامی که متوجه آیتالله خامنهای است تلاش برای تبلیغ مرجعیت امام است. برای مثال یکی از سوالات بازجو این است "برابر اطلاع پس از فوت آیتالله حکیم شما بههمراه شیخ عباس طبسی و محامی مبادرت به فعالیت به نفع خمینی نموده و بر له خمینی تبلیغاتی مینمودهاید." این سوال در بازجویی دوم و سوم هم تکرار شد اما ایشان برای جلوگیری از افشای روابط مبارزاتی تنها یک جمله به ساواک جواب میداد "آیتالله خمینی را مجتهد مسلم و عادل میدانم؛ خودم مقلد ایشانم."
با اینحال آنچه بیش از همه برای پاسخ به مهدی کروبی حائز اهمیت است، همان نکتهای است که مسعود رضایی در نامه به کروبی نوشت "برای پی بردن به میزان منطقی بودن این نحو استدلال و استنتاج، به یک واقعه تاریخی اشاره میکنم. در 29 بهمن 1367، جنابعالی به همراه آقایان سیدحمید روحانی و مهدی امام جمارانی، نامهای گلایهمندانه و بلکه عتابآلود به آیتالله منتظری – که در آن موقع هنوز رسماً قائم مقام رهبری بود – نوشتید و در آن انتقادات تند و تیزی را نسبت به اظهارات، عملکردها و رفتارهای ایشان بیان کردید که البته کاملا درست و بحق بود.
حال اگر آیتالله منتظری در پاسخ به شما این طور میگفت که بنده قبل از این که شما لباس روحانیت را به تن کنید، شاگرد امام و محشور با ایشان بودم و بعدها هم چطور و چگونه به زندان افتادهام و با چه کسانی همبند بودهام و کذا و کذا و سپس نتیجه میگرفت که پس شما حق ندارید به من انتقاد کنید یا مرا خارج از خط امام و انقلاب بدانید و همیشه باید مرا همان منتظری سالهای قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب بدانید، اولا شما این استدلال را چگونه ارزیابی میکردید و ثانیا پاسخ شما به ایشان چه بود؟"
*تسنیم
1396
اسفند
19
فیلم/ رهبر انقلاب: مدعیان امروز، زمان جنگ علناً به صدام مواد شیمیایی و بمب میدادند
- 16:52
1396
اسفند
19
فیلم/ رهبر انقلاب: مدعیان امروز، زمان جنگ علناً به صدام مواد شیمیایی و بمب میدادند
- 16:52
1396
اسفند
19
فیلم/ رهبر انقلاب: مدعیان امروز، زمان جنگ علناً به صدام مواد شیمیایی و بمب میدادند