شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۶۰۳۵
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۰
مقاومت تنها راه مقابله با امپریالیسم

به گزارش گروه بین الملل پایگاه خبری شهدای ایران؛ «استفان لندمن» نویسنده و خبرنگار آمریکایی است که در حوزه ضدسرمایه داری فعالیت کرده است.  وی در این خصوص دو کتاب با عناوین «چگونه وال‌استریت آمریکا را می‌چاپد» و «تسخیر بانک‌دارها: آغاز جنگ اقتصادی علیه بشریت» است به چاپ رسانده است. به گفته وی هر دوی این کتاب‌ها تشریح می‌کنند که چگونه بانک‌های غارتگر با همدستی دولت‌های غربی، عمدتاً آمریکا، و اقتصادهای بزرگ اروپا نظیر انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و کشورهای بزرگ دیگر اتحادیه اروپا علیه مردم خود توطئه می‌کنند تا بانک‌دارها را به ثروت برسانند؛ از مردم فقیر می‌دزدند تا ثروتمندان را ثروتمندتر کنند.

وی در ادامه می گوید: کتاب‌های من با جزئیات بسیار زیاد، در این‌باره توضیح و نشان می‌دهند وقتی مردم عادی در مقابل این چپاولگری عکس‌العمل نشان می‌دهند، چه اقدامات افراطی علیه آن‌ها صورت می‌گیرد. مقامات دولت در حقیقت حکم مأمورین پلیسی را دارند که موظفند از بانک‌دارها و سایر رؤسای سازمان‌ها حفاظت کنند تا این افراد هر چه را می‌خواهند به دست بیاورند؛ و این کار با هزینه کردن دارایی و آسایش اکثریت مردم نه تنها در غرب، بلکه در بیش‌تر نقاط جهان انجام می‌شود.

در سالگرد جنبش تسخیر وال‌استریت خبرنگار ما با استفان لندمن،نویسنده کتاب «چگونه وال‌استریت آمریکا را می‌چاپد» گفتگویی را انجام داده است که  متن کامل آن به شرح زیر است.

 

* حیات به جنبش تسخیر وال‌استریت برمی‌گردد

استفان لندمن: جنبش «تسخیر وال‌استریت» در تاریخ 17 سپتامبر 2011 آغاز به کار کرد؛ امروز سالگرد تأسیس این جنبش است. این جنبش در نیویورک آغاز شد و به سرعت به صدها شهر و گروه دیگر در آمریکا رسید. سرعت گسترش این جنبش خارق‌العاده بود و نشان داد عموم مردم تا چه اندازه نگران و خشمگین هستند؛ و این‌که مردم می‌دانستند آنها را فریب داده‌اند؛ می‌دانستند که مقصر بانک‌دارها هستند؛ و دولت هم با آن‌ها همدست است؛ و به شدت تأکید داشتند که برای توقف این روند کاری انجام شود.

مقامات فدرال با همدستی مقامات محلی و ایالتی همه تلاش خود را کردند تا این جنبش را سرکوب کنند، نیروهای پلیس به خیابان ریختند و مردم را کتک زدند؛ افراد بسیاری دستگیر شدند؛ همه نوع اقدامی انجام شد تا این جنبش سرکوب و نابود شود. البته جنبش هنوز نابود نشده؛ اما وضع کنونی آن سایه‌ای از وضعیت سابقش است. برخی اعضای جنبش می‌گویند دارند این جنبش را به شکلی جدید بازسازی می‌کنند. من در سالگرد تأسیس جنبش مقاله‌ای را منتشر خواهم کرد که حوادث گذشته را به طور واقعی بیان کرده و حوادث آینده را پیش‌بینی می‌کند. درهای این جنبش واقعاً به روی همه باز است و به نظر من حیات به این جنبش برمی‌گردد. من قبلاً هم درباره فعالیت [سیاسی و اجتماعی] در آمریکا نوشته‌ام؛ که چه نتایج فوق‌العاده‌ای داشته است.

زمانی که گروهی از مردم عادی و نه اکثریت آن‌ها، به این نتیجه رسیدند که نمی‌توانند وضع موجود را تحمل کنند، یک تحول خارق‌العاده رخ داد و برده‌داری در آمریکا در قرن 19 پایان یافت. همین اتفاق در اصلاحات حقوق مدنی و اصلاحات حقوق کارگری هم تکرار شد؛ اما مشکل همچنان پا بر جا است. این فعالیت‌ها[ی سیاسی و اجتماعی] سال‌ها ادامه پیدا می‌کند تا به نتیجه برسد. به نظر من جنبش علیه برده‌داری در آمریکا برجسته‌ترین جنبش اجتماعی تاریخ این کشور بود؛ نه تنها به این دلیل که به برده‌داری پایان داد، بلکه به این دلیل که تعداد افراد حاضر در این جنبش نسبتاً کم بود. به نظر من جنبش مخالفت با برده‌داری ریشه‌ای عمیق‌تر داشت. جنبش حقوق مدنی هم ریشه‌ای عمیق‌تر داشت؛ مردم سیاه‌پوست و بومیان آمریکای لاتین به شدت مورد اذیت و آزار قرار می‌گرفتند و به همین دلیل با همه توان از این جنبش حمایت کردند. برده‌ها هم حق انجام هیچ کاری را نداشتند و مسلماً با نظام برده‌داری مخالف بودند؛ اما چه کاری می‌توانستند بکنند، جز این‌که فرار کنند؟ برخی از آن‌ها هم این کار را کردند. عده‌ای موفق به فرار شدند و عده‌ای هم موفق نشدند. این جنبش‌ها در ابتدا کاملاً موفقیت‌آمیز بودند؛ اما به تدریج کمرنگ شدند و در نهایت شکست خوردند.

 

* مردم عادی می‌توانند کاپیتالیسم غارتگر را شکست دهند

تنها روشی که می‌تواند در مقابل دولت به نتیجه برسد، اقدام عمومی است؛ و مثال خوبی از این روش، زمانی بود که اکتیویست‌ها اوباما را وادار کردند تا جنگ علیه سوریه را به تأخیر بیندازد؛ و نه حتی لغو کند. اوباما کاملاً آماده بود تا بمب‌ها و موشک‌های کروز خود را شلیک کند؛ اما مخالفت عمومی با جنگ در کنگره تا آن اندازه شدید بود که اعضای کنگره نتوانستند آن را انکار کنند. این روش باید ادامه پیدا کند؛ اگر این‌گونه ادامه دهیم می‌توانیم از بروز جنگ جلوگیری کنیم، وال‌استریت را تسخیر کنیم، بانک‌دارها را شکست دهیم. بنابراین مردم این قدرت را دارند. طبق شعار اعضای جنبش تسخیر وال‌استریت در نیویورک، «تنها راه‌حل، انقلاب جهانی است» و منظور یک انقلاب مسالمت‌آمیز است؛ از جمله با نافرمانی مدنی. این روش برای «مارتین لوتر کینگ» نتیجه داد؛ برای «هنری دیوید تورو» نتیجه داد؛ برای «توماس جفرسون» و «جیمز مدیسون» هم نتیجه داد. اگر این روش برای دو رئیس‌جمهور سابق آمریکا نتیجه داده، مسلماً برای من و بقیه هم نتیجه خواهد داد. بنابراین مردم عادی هم می‌توانند جنبش تسخیر را به پیروزی برسانند، کاپیتالیسم غارتگر را شکست دهند، به جنگ‌ها پایان دهند، صلح را حاکم کنند، جنگ‌طلب‌ها و افرادی که از جنگ سود می‌برند را به خاطر اعمالشان محاکمه کنند.

 

* مردم آمریکا باید برای دستیابی به اهدافشان از جان خود بگذرند

ما به دولتی نیاز داریم که به یک اندازه از همه، توسط همه و برای همه باشد. یکی از عبارات کلیدی در تاریخ آمریکا «دولت از مردم، توسط مردم و برای مردم» است. به نظر من این عبارت کامل نیست؛ دولت از همه، توسط همه، و برای همه. مردم برای من یعنی همه افراد، یعنی دولت به همه افراد به یک اندازه خدمات ارائه دهد؛ نه این‌که برای برخی بیشتر و برای دیگران کم‌تر. مردم باید برای چنین هدفی بجنگند و از جان خود هم در این راه بگذرند؛ چرا که اگر این کار را نکنند همه چیز را از دست می‌دهند. سیاست دولت آمریکا این است که هرچه مردم عادی دارند را از آن‌ها بگیرد. تنها راه جلوگیری از این اتفاق هم مبارزه مسالمت‌آمیز با آن است.

در مبارزات علیه امپریالیسم یکی از عبارت‌هایی که من با آن مخالف هستم «ضد آمریکایی» است؛ این یعنی آمریکا کلمه «آمریکا» را به انحصار خود در آورده است. همه کشورهای قاره آمریکا، چه آمریکای شمالی، چه آمریکای جنوبی و چه آمریکای مرکزی؛ هیچ‌گاه نمی‌شنوید بگویند «ضد کانادایی» یا «ضد مکزیکی» یا «ضد برزیلی»؛ تنها اصطلاحی که می‌شنوید ضد آمریکایی است، برای افرادی که با سیاست‌های ایالات متحده مخالف هستند. «جان آدامز» دومین رئیس‌جمهور آمریکا می‌گوید: «حکومت کشور باید به دست ثروتمندان و اشراف‌زادگان باشد»؛ نه مردم عادی. این در حالی است که اکثر مردم آمریکا طبق آموزش‌هایی که در مدرسه دیده‌اند تصور می‌کنند که بنیانگذاران آمریکا در سال 1786 در فیلادلفیا گرد هم آمده‌اند و یک نظام دموکراتیک را پایه‌گذاری کرده‌اند. این تصور مطلقاً صحت ندارد.

 

* آمریکا تنها کشوری است که علیه بشریت جنگ به‌راه می‌اندازد

آمریکا تنها کشوری است که علیه بشریت جنگ به راه می‌اندازد، ممکن است دست به حمله هسته‌ای بزند، و در همه جنگ‌های گذشته از جنگ با کره گرفته تا جنگ ویتنام از سلاح‌های شیمیایی، بیولوژیکی و رادیولوژیکی استفاده کرده است. هیچ‌کدام از رسانه‌های جمعی هیچ اشاره‌ای به این موضوع نمی‌کنند. تنها در جنگ ویتنام، هزاران تن عامل نارنجی (یکی از سمی‌ترین مواد شیمیایی شناخته شده) علیه مردم عادی این کشور استفاده شد. شواهد موجود نشان می‌دهد که ارتش آمریکا در جنگ‌های خود از اورانیوم ضعیف شده و اورانیوم غنی شده استفاده می‌کند. یکی از متخصصین پرتوشناسی به نام «کریس بازبی» در لبنان و منطقه نوار غزه تحقیقاتی انجام داده که ثابت می‌کند اسرائیل از اورانیوم ضعیف شده استفاده کرده است؛ اما هیچ‌گاه گزارشی از این تحقیقات منتشر نشد. اگر این فرد جنگ‌های آمریکا را مورد بررسی قرار دهد، مطمئناً به این نتیجه خواهد رسید که آمریکا نه تنها از اورانیوم ضعیف شده بلکه از اورانیوم غنی شده هم استفاده می‌کند؛ در لیبی، عراق، افغانستان، و به احتمال بسیار قوی در بحران کنونی در سوریه. من نمی‌دانم شورشیان در این کشور چه سلاح‌هایی دریافت می‌کنند؛ اما می‌دانم می‌توانند هر سلاحی را بگیرند که آمریکا بخواهد به آن‌ها بدهد؛ می‌توانند خمپاره به آن‌ها بدهند و حتی مواد شیمیایی، رادیولوژیکی در آن‌ها کار بگذارند. در بخش‌های بزرگی از عراق نوعی سرطان و ناهنجاری هنگام تولد وجود دارد که اختلالات وحشتناکی را در نوزادان به وجود می‌آورد؛ نوزادانی با دو سر، و اختلالات دیگر در صورت و اعضای دیگر بدن. اگر من و شما نمی‌توانیم به این نوزادان نگاه کنیم، تصور کنید والدین آن‌ها چه حسی دارند؛ با چنین کودکی چه می‌توانند بکنند؟ این دشوارترین سؤالی است که من در عمرم با آن مواجه شده‌ام. چه کسی مسئول این اتفاقات است؟ دولت‌های آمریکایی؛ اوباما، بوش، کلینتون، ریگان، بوش پدر، هنری ترومن، و بقیه.

به نظر من جنبش تسخیر در پی آن است که خود را به شکلی جدید بازسازی کند. این اتفاق در آینده خواهد افتاد. آن‌چه تا کنون انجام داده‌اند موفقیت‌آمیز نبوده است. سرکوب‌های فدرال، ایالتی و محلی علیه این جنبش نتیجه داده است. جنبش تسخیر در پی تکنیک‌های جدید است تا بتواند به مبارزه ادامه دهد. اگر بتواند این کار را تا چندین سال ادامه دهد،احتمال موفقیت آن دقیقاً به اندازه جنبش‌های مخالفت با برده‌داری، دفاع از حقوق کارگران و دفاع از حقوق مدنی است. چنین جنبش‌هایی نباید پس از چند ماه، یک سال، و یا چند سال متوقف شوند، بلکه باید سال‌ها به طول می‌انجامند.

«آی. اف. استون» یکی از ژورنالیست‌های مشهور آمریکایی قرن بیستم می‌گوید: «مهم‌ترین مبارزه‌های ما، آن‌هایی هستند که می‌دانیم در آن‌ها موفق نمی‌شویم.» زیرا اگر دست به این مبارزه‌ها بزنیم، بعد از مرگ ما هم دیگران آن‌ها را ادامه می‌دهند. آن‌ها هم ممکن است پیروز نشوند؛ اما افراد دیگری بعد از آن‌ها به مبارزه ادامه می‌دهند. بالأخره یک روز همه این‌ها نتیجه می‌دهد و به پیروزی منجر می‌شود. و به نظر هم همین اتفاق خواهد افتاد. «مارگارت مید» مردم شناس برجسته دهه‌های 1960 و 1970 می‌گوید: «تنها چند انسان متعهد برای تغییر جهان کافی است.» و این تنها راه برای تغییر جهان است؛ این‌که چند انسان متعهد به این نتیجه برسند که دیگر نمی‌توان شرایط موجود را تحمل کرد؛ آن گاه دنیا را تغییر می‌دهند. حتی اگر آن‌ها هم نتوانند این کار را انجام دهند؛ افراد بعد از آن‌ها این کار را می‌کنند؛ و اگر آن‌ها نتوانند، افراد بعدی این کار را خواهند کرد. و این اتفاقی است که به نظر من دارد می‌افتد. «هربرت استاین» از اعضای دولت نیکسون می‌گوید: «آن‌چه نمی‌تواند تا ابد ادامه یابد، ادامه نخواهد یافت.» آن‌چه امروز در جریان است نمی‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند و من یقین دارم روزی متوقف خواهد شد. نمی‌دانم چه زمانی، اما یقین دارم به پایان خواهد رسید.

* مصاحبه از مصطفی افضل زاده

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار