شهدای ایران: برنامه همیشگی این بود که ساعت هشت صبح پزشک کشیک خدمت امام می رسید و بعد از حال و احوالی، فشار ایشان را می گرفت و معاینه ای انجام می داد و مرخص می شد. آن روز صبح کشیک دکتر عارفی نبود برای همین به بیمارستان رفت و زمانی نگذشته بود که از طریق دستگاه پیجینگ به او خبر داده شد که خیلی زود با خانه امام تماس بگیرد.



خیلی سریع خودش را به امام رساند و دید که آقا قلبشان درد گرفته و با درمان هایی که پیش از رسیدن دکتر عارفی شروع شده بود بالاخره توانستند درد را کنترل کنند و خلاصه به خیر گذشت.

اما دکترها که می دانستند این نوع دردی که به یکباره سراغ امام می آید علت خاصی باید داشته باشد، به دنبالش گشتند و سرانجام مشخص شد که بعد از معاینات هر روزه، ایشان مشغول بررسی نامه های رسیده می شوند. همان ابتدا با نامه ای از طرف مادر شهید (یا همسر شهید) و نیز یک پولیور مواجه می شوند. این بانو در نامه خطاب به امام نوشته بود که به ازای هر دانه ای که می بافم، صلواتی را به همراه دعا برای شما روانه آسمان می کنم.

آقا وقتی با این نوشته مواجه می شوند، بسیار تحت تاثیر عواطف خود قرار می گیرند و درد در قفسه سینه شان می پیچد.

 

*برگرفته از خاطره نقل شده از دکتر حسن عارفی، سرگروه تیم پزشکی امام در کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی، جلد اول.