شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۵۸۲۵
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۴
کتاب‌های بدون ممیزی، غیرقانونی و غیر اخلاقی در خیابان انقلاب در فرهنگی ‌ترین خیابان پایتخت بدون هیچ نظارتی عرضه می‌شود.
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در این کسادی بازار کتاب و در بی‌رونقی فروش کتاب که بسیاری از ناشران را با مشکلات زیادی روبرو کرده است و تعداد زیادی از این کتاب‌فروشی‌ها و انتشاراتی‌ها تعطیل یا نیمه تعطیل شده‌اند، کار عده‌ای از کتاب‌فروشان که در گوشه خیابان به فروش کتاب‌های کمیاب، نایاب و همچنین کتاب‌های کتابخانه‌های شخصی می‌پردازند هم دستخوش این گرانی‌ها و همچنین بی‌رونقی فروش کتاب‌ها شده است. البته بسیاری از کارشناسان معتقدند پایین آمدن سرانه مطالعه ارتباطی مستقیمی با گرانی کتاب‌ها ندارد و گرانی کتاب تنها بهانه‌ای برای عدم اقبال عمومی به مطالعه کتاب است.
 
بخشی از داد و ستد کتاب در بازار کتاب در گوشه خیابان‌ها صورت می‌گیرد و همه جور کتابی در این بساط‌ها پیدا می‌شود. در این میان کتاب‌هایی که بسیاری از آنها سال‌ها پیش از انقلاب منتشر شده‌اند و دیگر اجازه چاپ و پخش ندارند، ‌کتاب‌های کمیاب و قدیمی، کتاب‌هایی در زمینه عرفان‌های دروغین تا کتاب‌های درسی و رمان و علوم به فروش می‌رسند. این کتاب‌ها عموما ارزان‌تر از قیمت بازار کتاب هستند و گاه با قیمت کتاب در کتابفروشی‌ها تفاوت چندانی ندارند و خود فروشنده برحسب تشخیص و سلیقه آنها را قیمت گذاری می‌کند.
 
اقبال به اینگونه کتاب‌ها کم هم نیست و بسیاری به خصوص جوانان و دانشجویان در این میان به دنبال کتاب‌هایی که بعضا غیرمجاز هستند می‌گردند. در این میان کتاب‌هایی از سال‌های دور و از هر ناشری پیدا می شود. از «سنگی بر گوری» جلال آل احمد - که البته در یک دوره با مجوز ارشاد منتشر شد- تا کتاب‌های سیمین دانشور که آثار وی تاکنون غیر مجاز نبوده‌اند و هنوز تجدید چاپ می‌شود.
 
برنامه‌ریزی مشکوک برای ترویج عرفان‌های کاذب
 
هر وقت گذرتان به خیابان انقلاب اسلامی به عنوان خیابان فرهنگی ایران بیفتد با انبوهی از کتاب‌فروشی‌ها اعم از تخصصی، سازمانی و عمومی و بساطی‌های دست دوم فروش و حتی غیرمجاز روبرو می‌شوید. در این میان رواج برخی مذاهب و آئین‌ها که تماما برای ترویج و جذب مخاطب منتشر شده و در راستای برنا‌مه‌ریزی خاصی حرکت می‌کند تعجب‌برانگیز است. و جای بسی تعجب بیشتر دارد که چرا با این افراد برخوردی صورت نمی‌گیرد و خیلی مشخص بر روی تابلوهای مقوایی نوشته‌اند کتاب‌های کمیاب و نایاب خریداری می‌شود و حتی بر روی دیوارها تراکت‌‌های تبلیغی با شماره موبایل‌ها نصب شده است. گویی گذر مسئولان فرهنگی و انتظامی به اینجا نمی‌افتد و سرگرم برگزاری جشنواره‌ها و رونمایی ها و مراسم‌هایی هستند که بازتاب خبری دارد و در نهایت گزارشی چندین و چندین صفحه‌ای می‌شود که در پایان مسئولیت خود ارائه می‌کنند.
 
به سراغ این کتابفروشان گوشه خیابانی که چند تن از آنها در گوشه خیابان بساطی هم ندارند و در طبقات بالای همین پاساژ‌ها انقلاب مغازه یا انباری آمدیم و درباره تهیه کتاب‌ها آنها و فروش آنها گفت‌وگوهایی داشتیم، البته برخی از آنها حاضر به گفت‌وگو نبودند و تا متوجه می‌شدند که خبرنگار هستم می‌گفتند در این اوضاع خراب بگذارید به کارمان برسیم و حتی یکی از آنها با جمله جالبی از ما استقبال کرد که اگر آمده‌اید گزارشی بنویسید که ما کار غیرقانونی می‌کنیم و کتاب‌هایمان خوب نیست، اشتباه کردید و بروید و بدانید هیچ اتفاقی نمی‌افتد و ما سال‌های سال است که اینجا برای خودمان در گوشه خیابان به نوعی سرقفلی داریم. یکی دیگر از این افراد که در گرمای هوا از صبح با چیدن کتاب‌ها بروی تکه مقوا یا حصیری و و باد زدن خود با این کتاب‌ها روز خود را شب می‌کند هم با دلخوری زیاد گفت که کتاب‌های ما غیرقانونی نیست و برای حفظ فرهنگ مطالعه کتاب‌های مورد علاقه افراد عرضه می‌کنیم. بسیاری از کتاب‌های ما قانونی هستند ولی ناشر دیگر تجدید چاپ نکرده است و مجبور شدیم که به افست کردن آنها روی آوریم.
 
پاسخ غیرفرهنگی به نیاز فرهنگی جامعه
 
مردی با تابلویی در دست بلند داد می‌زند: کمیاب، نایاب! سراغ او می‌رویم و از وی درباره تهیه این کتاب‌ها از وی جویا می‌شویم. وی مطرح کرد این کتاب‌ها را از کتابخانه‌های شخصی خریداری می‌کنیم. در اوضاع خراب اقتصادی بسیاری از افرادی که مشکل اقتصادی دارند یا در جابه‌جایی هایی خانه یا محل کار خود امکان نگه‌داری این کتاب‌ها را ندارند؛ کتاب‌های خود را می‌فروشند. من کتاب‌های کمک درسی خریداری نمی‌کنم اما همه گونه کتاب می‌خرم چون هر کتابی به نوبه خود دارای ارزش است و مخاطب خود را دارد ولی بیشتر کتاب‌های رمان، ادبیات و تاریخی خریداری می‌کنم چون مشتری‌های بهتری دارند.
 
وی درباره قیمت‌گذاری‌ این کتاب‌های قدیمی گفت: من بیش از ۱۵ سال است که به این کار اشتغال دارم و قیمت‌گذاری‌ها را طبق عرف بازار انجام می‌دهم. به طور نمونه کتاب در حال حاضر در بازار کتاب حدودا صفحه‌ای ۵۰ تومان است و من صفحه‌ای ۳۰ تا ۳۵ تومان می‌فروشم. البته کتاب‌های قدیمی و مرجع اینگونه محاسبه نمی‌شوند و قیمت‌های میلیونی دارند.
 
این فروشنده کتاب در حاشیه خیابان انقلاب در زمینه ارائه کتاب‌های افستی گفت: این کتاب‌ها به دلیل نیاز جامعه ارائه می‌شوند و از روی نسخ قدیمی کپی می‌شوند. اگر خود انتشاراتی‌ها این کتاب‌ها را منتشر کنند ما هم به سوی ارائه کتاب‌های افستی نمی‌رویم.
 
در این میان با یکی از دانشجویان ترم سوم دانشگاه علامه طباطبایی که در حال زیر و رو کردن این کتاب‌ها بود و در این میان کتابی که کتاب چاپ قدیمی و در حال حاضر بارها تجدیدنظر شده ‌است، را برای خرید انتخاب کرده بود پرسیدم با توجه به اینکه در واقع این کتاب دست چندم ارزان‌تر از کتاب نو نیست را برای خریداری انتخاب کرده است، پاسخ عجیبی داد و گفت: من به انتشاراتی‌ها اعتمادی ندارم و لابد در کتاب‌ها دست برده‌اند و تغییر کرده‌اند، من ترجیح می‌دهم کتاب های کهنه با همان قیمت کتاب نو بخرم ولی اعتماد کنم!
 
این صحبت برای دانشجویان بسیار جای تاسف دارد که قشر تحصیل‌کرده چنین تصوری دارد. این بی‌اعتمادی ناشی از چیست؟
 
«رضا . ه» یکی دیگر از این کتاب‌فروش‌ها است که کتابی در خیابان نمی‌فروشد بلکه می گوید فقط عنوان کتاب را بگویید تا برایتان بیاورم. من کتاب‌هایم را در انباری نگه‌داری می‌کنم و در همه گروه‌ها و موضوعات کتاب دارم.
 
وی سفارش هم می‌پذیرد و می‌گوید ما کتابفروشان گوشه خیابان انقلاب همدیگر را می‌شناسیم و به هم صنف‌های خود کمک می کنیم و اگر کتابی بخواهند که نداشته باشند به آنها می‌دهیم.
 
این کتابفروش که سال‌های سال است که در این وادی به این شکل کتابفروشی می‌کند، درباره زندگی خود گفت: من در همه این مدت که به این کار اشتغال دارم هیچ چیزی از زندگی ندارم و از لحاظ مالی در مضیقه هستم ولی به این کار عشق می‌ورزم و همان درآمد اندکم را ترجیح می‌دهم کتاب بخرم حتی اگر سال‌های سال به فروش نروند.
 
«بیژن . ص» هم بساطی پهن کرده است و می گوید در این راه پیر شدم. باید مدام نگران از بین رفتن کتاب‌هایم باشم که در آفتاب مستقیم و یا باران ناگهانی از بین نروند. من کتاب های زیادی دارم که هر روز فقط تعدادی از آنها را عرضه می‌کنم و مشتریان ثابتی دارم.
 
وی می‌گوید: کتابفروشان کنار خیابان هم برای خودشان صنفی هستند و در میان خودمان دسته بندی داریم. عده‌ای رمان و کتاب‌های تاریخی می‌خریم و عده‌ای هم کتاب‌های درسی و دانشگاهی می‌فروشند.
 
وی درباره کتاب‌های غیرمجاز که در بساط آنها پیدا می‌شود هم گفت: اینها هم مشتری خاص خود را دارند و اگر از ما هم نخرند می‌روند دانلود می‌کنند و یا از کسی قرض می‌کنند پس فرقی نمی‌کند که ما بفروشیم یا نه!
 
از او درباره کتاب‌هایی که خودمطالعه می‌کند هم پرسیدم و جواب جالبی داد، این کتاب‌فروش که همه گونه کتاب قدیمی و غیرمجاز در بساطش هست گفت: من عموما از با پولی که از فروش کتاب‌ها به دست می‌آورم از نشر شاهد کتاب‌های سیدمرتضی آوینی را خریداری می‌کنم و می‌خوانم!
 
در این میان وقتی از این نویسندگان درباره سد معبر که توسط شهرداری باید با آنها برخورد شود، پرسیدیم گفت: شهرداری عموما کاری به ما ندارد و تقریبا همه ما را می‌شناسند اما برخوردی نمی‌کنند. ما هم در این میان در حوزه فرهنگی کار می کنیم و باید از ما حمایت هم شود. وزارت ارشاد و شهرداری اگر دکه‌هایی به ما بدهند دیگری مشکلی برای سد معبر هم نیست و ما برای نگه‌داری کتاب‌هایمان مشکلی نخواهیم داشت.
 
پخش کننده واحد کتاب‌های غیر مجاز
 
با یکی از افراد دیگری که در این راسته به دنبال کتاب می‌گشت و به دنبال تهیه لیستی از کتاب های قدیمی آمده بود هم صحبت شدیم، وی نام چند عنوان کتاب را آورد که از تمام این کتابفروشان پرسیده بود و پیدا نکرده بود. جالب اینجاست که این فروشندگان از کتاب‌های دیگر فروشندگان کاملا مطلع هستند و گاه می‌گویند به دنبال این کتاب نگرد و فعلا در بازار نیست اما تاچند ماه آینده می آوریم. این در حالیست که فایل این کتابها در فضای مجازی موجود است و این اهالی که به راحتی کتاب‌ها را از طریق ریسو آماده می‌کنند، تهیه و ارائه هر کتابی کار چندان سختی برایشان نیست. از سوی دیگر از برخی نویسندگان که کتاب‌های زیادی تالیف کرده‌اند تنها یک یا چند عنوان مشخص را همه آنها دارند و برخی از کتاب‌ها دربازار مدتی یافت نمی‌شوند. گویی همه آنها از یک جای مشخص و از فرد مشخصی این کتاب‌ها را تهیه می‌کنند و یک پخش کننده واحد،کتاب‌های کپی را در بازار پخش میکند.
 
«رضا . ی» در نزدیکی میدان انقلاب بساط فروش کتاب‌های درسی و چاپ قدیمی دارد که عموما دست دوم نیستند. وی نیز درباره تهیه کتاب‌های خود گفت: من علاوه بر کتاب‌هایی که از اشخاص خریداری می‌کنم از کتابفروشی‌ها و انتشاراتی‌ها هم کتاب می‌گیرم. آنها کتاب هایی که به دلیل رقابت در بازار کتاب به فروش نمی روند و در مغازه‌ها و انبارها باقی می‌مانند را به صورت کیلویی یا عمده به ما می‌فروشند و من در این بساط آنها را می‌فروشم.
 
وی در بخشی از صحبت‌های خود مدعی شد: در جامعه کنونی افراد برای دریافت اطلاعات و افزایش دانش خود کتاب خریداری نمی‌کنند بلکه به دنبال آنچه که خود دوست‌ دارند بشوند می‌گردند که آنها را در کتاب‌هایی مانند آثار اوشو پیدا می‌کنند. نه تنها اوشو بلکه محوریت کتاب‌های عرفان‌های کاذب ارائه پاسخ به امیال جنسی و مسائل بی‌اخلاقی است.
 
با توجه به نزدیکی ایام بازگشایی مدارس و دانشگاه‌ها نگاه جدی و عملیاتی به موضوع فروش کتاب‌های غیر اخلاقی و مغایر با اخلاق و عفت جامعه در راسته خیابان انقلاب اسلامی نگاهی جدی می‌طلبد. یاد جوان‌هایی باشیم که بر اساس بی‌اطلاعی و حتی تبلیغات نادرست به سوی این کتاب‌ها روی می‌آورند و در کف کوچه و بازار آنها را به راحتی می‌یابند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار