بلاتکلیفی و عدم عمل به وعده ها موجب ایجاد مشکلات خانوادگی برای پلاسکویی ها از جمله طلاق، مهاجرت از تهران، وضعیت نامناسب فرزندان و..شده است.
شهدای ایران: بلاتکلیفی و عدم عمل به وعده ها موجب ایجاد مشکلات خانوادگی برای پلاسکویی ها از جمله طلاق، مهاجرت از تهران، وضعیت نامناسب فرزندان و..شده است.
به نردههای کنار چهارراه سعدی تکیه زده، از دور چشم به آسمان دوخته و دودهایی را تماشا میکند که 24 ساعت است بیوقفه از زمین بالا و بالاتر میروند. چشمهای سبز جوان 19 ساله را پردهای از اشک و حیرت پوشانده و بریده میگوید: «موبایلم هم در مغازه مانده بود. دیگر کار نداریم. صاحب کار هم گوشیاش خاموش است، نمیدانم چه میشود.»
حالا نزدیک به ده ماه از 30 دی 95، روزی که ساختمان پلاسکو با 560 واحد تجاری دود شد و به هوا رفت، گذشته است اما هنوز هم آتش آن قربانی میگیرد. همسران بعضی از کسبه، از آنها طلاق گرفته و جدا شدهاند، بعضی ازدواج فرزندانشان به هم خورده و بعضی نیز عطای پایتخت را به لقایش بخشیده و به شهرهایی که شناخته نشوند، مهاجرت کردهاند. تندی آتش پلاسکو تا جایی بود که بعضیها نیز جانشان را از دست دادند؛ حتی یک نفر از کسبه بر اثر فشارهای شدید سکته کرد و مرد.
آتش طلاق بر جان پلاسکوییها
ساختمان پلاسکو قرار بود ظرف 2 سال ساخته شود، دو ماه دیگر یک سال از این مدت به سر میرسد اما هنوز هیچ قدمی برداشته نشده است. وامهایی از صد تا 300 میلیون تومان نیز وعده داده شده بود که پلاسکوییها هنوز نتوانستهاند از آن منتفع شوند. از میان تمام وعدههای داده شده، تنها کسبه به مجتمع نور منتقل شدند که آن هم به خاطر موقعیت این مجتمع، نوری به کسب و کارشان نتابیده. تمام اینها باعث شده است تا تبعات خانوادگی زیادی برای این کاسبان به بار بیاید. تهرانی، نماینده شورای پلاسکو در گفتوگو با «ایران» اوضاع پلاسکوییها را چنین توضیح میدهد: «بعضی از خانوادهها، کارشان به طلاق رسیده؛ طلاقهایی که هم بیواسطه و هم با واسطه با کاسبان پلاسکو بوده است. بعضی دختران و پسرانشان در مرحله نامزدی قرار داشتهاند و ازدواجشان به هم خورده. بعضی نیز خودشان بعد از سالها زندگی، از همسرانشان جدا شدهاند.»
برخی بررسیها نشان میدهد که روزانه حداقل 3 هزار نفر به طور مستقیم به پلاسکو رفت و آمد داشتند و غیرمستقیم، 40 هزار نفر کسب و کارشان با این ساختمان که در چشم برهمزدنی فروریخت، مرتبط بوده است. نماینده شورای کسبه میگوید: «دقت کنید این آدمها کارآفرین و مولد بودند. صرفاً توزیعکننده نبودند. هر کدام شاید زندگی 50 تا صد نفر بهشان وابسته بود، برای هر واحد فقط یک نفر به مشکل نخورد. بار سنگینی تحمیل شده و کسی امیدی هم به آینده ندارد.»
تهرانی خود 25 سال در پلاسکو فعالیت کرده و 2 کارمند در مغازهاش داشته است. پسرانی دهه شصتی دارد که یکی از آنها هنوز بیکار است و دیگری به تازگی با مشکلات زیادی کار جدیدی پیدا کرده است. یکی از کارمندهای او، جوانی متولد 68 است که بعد از حادثه پلاسکو دیگر نتوانست قسط وام ازدواجاش را پرداخت کند. تهرانی میگوید: «قسط وامش ده ماه عقب افتاد. برای همین حسابهای بانکیاش را مسدود کردند و بانک مبلغی را از حساب ضامنها برداشت. در خرج روزمرهاش هم مانده است.»
مرگ بعضی از کسبه
بررسیهای «ایران» از روایت تهرانی و دیگر کسبه پلاسکو نشان میدهد که برخی از کاسبان در ماههای اخیر سکته و فوت کردهاند. آنها سرمایه سالهای سال فعالیتشان را یکشبه از دست دادند، اسناد طلبکاریهایشان در آتش سوخت و اسناد بدهکاریشان در دست طلبکاران باقی ماند. تهرانی میگوید: «فکر و خیال اندازه ندارد. بعضیها نتوانستند فشارها را تحمل کنند. چند نفر فوت کردهاند. یک نفر را در نزدیکی خودم میشناسم که 15 سال بود در پلاسکو با او مراوده داشتم. به خاطر این فشارها سکته کرد و مرد. دو سه نفر را هم دورادور شنیدهام.»
او ادامه میدهد: «این آدمها کاسب بودند مراودات زیادی با شهرستانها داشتند و مرکز تمام فعالیتشان پلاسکو بود. طلبکارهایشان خیلی زیاد بودند. هیچ راهی هم پیش روی خودشان نمیدیدند. فکر و خیال این اتفاقها خیلی زیاد است، آنها نتوانستند تحمل کنند.» بر اساس روایت او، برخی از کاسبان دیگر نیز دچار سکته و بیماریهای سخت دیگر شدند که تمام آنها ناشی از فکر و خیالهای سخت و تمام نشدنی بوده است.
نماینده شورای پلاسکو معتقد است وعدههای مختلف، آنها را بلاتکلیف و کار را برایشان سختتر کرد. تهرانی در انتهای صحبتهایش میگوید: «بلاتکلیفی محض؛ این تمام چیزی است که اوضاع زندگیها را به هم ریخته است. وعدههای زیادی به ما دادند اما عملیاتی نشد. گفتند به خاطر طلبها وام میدهیم، حمایت میکنیم. تمام این حرفها، موجی برای کاسبان ایجاد کرد که اوضاع بهتر میشود. این موج، کار را بدتر کرد. توقعات حمایتی شکل گرفت، روی آن برنامه ریخته شد اما وقتی اتفاق نیفتاد، فشارها مضاعف شد. افراد زیادی مجبور به مهاجرت شدند، به شهرهایی رفتند که هیچ کس آنها را نشناسد.»
نیمنگاه
بعضی دختران و پسرانشان در مرحله نامزدی قرار داشتهاند و ازدواجشان به هم خورده. بعضی نیز خودشان بعد از سالها زندگی، از همسرانشان جدا شدهاند.
روزانه حداقل 3 هزار نفر به طور مستقیم به پلاسکو رفت و آمد داشتند و غیرمستقیم، 40 هزار نفر کسب و کارشان با این ساختمان که در چشم برهمزدنی فروریخت، مرتبط بوده است.
به نردههای کنار چهارراه سعدی تکیه زده، از دور چشم به آسمان دوخته و دودهایی را تماشا میکند که 24 ساعت است بیوقفه از زمین بالا و بالاتر میروند. چشمهای سبز جوان 19 ساله را پردهای از اشک و حیرت پوشانده و بریده میگوید: «موبایلم هم در مغازه مانده بود. دیگر کار نداریم. صاحب کار هم گوشیاش خاموش است، نمیدانم چه میشود.»
حالا نزدیک به ده ماه از 30 دی 95، روزی که ساختمان پلاسکو با 560 واحد تجاری دود شد و به هوا رفت، گذشته است اما هنوز هم آتش آن قربانی میگیرد. همسران بعضی از کسبه، از آنها طلاق گرفته و جدا شدهاند، بعضی ازدواج فرزندانشان به هم خورده و بعضی نیز عطای پایتخت را به لقایش بخشیده و به شهرهایی که شناخته نشوند، مهاجرت کردهاند. تندی آتش پلاسکو تا جایی بود که بعضیها نیز جانشان را از دست دادند؛ حتی یک نفر از کسبه بر اثر فشارهای شدید سکته کرد و مرد.
آتش طلاق بر جان پلاسکوییها
ساختمان پلاسکو قرار بود ظرف 2 سال ساخته شود، دو ماه دیگر یک سال از این مدت به سر میرسد اما هنوز هیچ قدمی برداشته نشده است. وامهایی از صد تا 300 میلیون تومان نیز وعده داده شده بود که پلاسکوییها هنوز نتوانستهاند از آن منتفع شوند. از میان تمام وعدههای داده شده، تنها کسبه به مجتمع نور منتقل شدند که آن هم به خاطر موقعیت این مجتمع، نوری به کسب و کارشان نتابیده. تمام اینها باعث شده است تا تبعات خانوادگی زیادی برای این کاسبان به بار بیاید. تهرانی، نماینده شورای پلاسکو در گفتوگو با «ایران» اوضاع پلاسکوییها را چنین توضیح میدهد: «بعضی از خانوادهها، کارشان به طلاق رسیده؛ طلاقهایی که هم بیواسطه و هم با واسطه با کاسبان پلاسکو بوده است. بعضی دختران و پسرانشان در مرحله نامزدی قرار داشتهاند و ازدواجشان به هم خورده. بعضی نیز خودشان بعد از سالها زندگی، از همسرانشان جدا شدهاند.»
برخی بررسیها نشان میدهد که روزانه حداقل 3 هزار نفر به طور مستقیم به پلاسکو رفت و آمد داشتند و غیرمستقیم، 40 هزار نفر کسب و کارشان با این ساختمان که در چشم برهمزدنی فروریخت، مرتبط بوده است. نماینده شورای کسبه میگوید: «دقت کنید این آدمها کارآفرین و مولد بودند. صرفاً توزیعکننده نبودند. هر کدام شاید زندگی 50 تا صد نفر بهشان وابسته بود، برای هر واحد فقط یک نفر به مشکل نخورد. بار سنگینی تحمیل شده و کسی امیدی هم به آینده ندارد.»
تهرانی خود 25 سال در پلاسکو فعالیت کرده و 2 کارمند در مغازهاش داشته است. پسرانی دهه شصتی دارد که یکی از آنها هنوز بیکار است و دیگری به تازگی با مشکلات زیادی کار جدیدی پیدا کرده است. یکی از کارمندهای او، جوانی متولد 68 است که بعد از حادثه پلاسکو دیگر نتوانست قسط وام ازدواجاش را پرداخت کند. تهرانی میگوید: «قسط وامش ده ماه عقب افتاد. برای همین حسابهای بانکیاش را مسدود کردند و بانک مبلغی را از حساب ضامنها برداشت. در خرج روزمرهاش هم مانده است.»
مرگ بعضی از کسبه
بررسیهای «ایران» از روایت تهرانی و دیگر کسبه پلاسکو نشان میدهد که برخی از کاسبان در ماههای اخیر سکته و فوت کردهاند. آنها سرمایه سالهای سال فعالیتشان را یکشبه از دست دادند، اسناد طلبکاریهایشان در آتش سوخت و اسناد بدهکاریشان در دست طلبکاران باقی ماند. تهرانی میگوید: «فکر و خیال اندازه ندارد. بعضیها نتوانستند فشارها را تحمل کنند. چند نفر فوت کردهاند. یک نفر را در نزدیکی خودم میشناسم که 15 سال بود در پلاسکو با او مراوده داشتم. به خاطر این فشارها سکته کرد و مرد. دو سه نفر را هم دورادور شنیدهام.»
او ادامه میدهد: «این آدمها کاسب بودند مراودات زیادی با شهرستانها داشتند و مرکز تمام فعالیتشان پلاسکو بود. طلبکارهایشان خیلی زیاد بودند. هیچ راهی هم پیش روی خودشان نمیدیدند. فکر و خیال این اتفاقها خیلی زیاد است، آنها نتوانستند تحمل کنند.» بر اساس روایت او، برخی از کاسبان دیگر نیز دچار سکته و بیماریهای سخت دیگر شدند که تمام آنها ناشی از فکر و خیالهای سخت و تمام نشدنی بوده است.
نماینده شورای پلاسکو معتقد است وعدههای مختلف، آنها را بلاتکلیف و کار را برایشان سختتر کرد. تهرانی در انتهای صحبتهایش میگوید: «بلاتکلیفی محض؛ این تمام چیزی است که اوضاع زندگیها را به هم ریخته است. وعدههای زیادی به ما دادند اما عملیاتی نشد. گفتند به خاطر طلبها وام میدهیم، حمایت میکنیم. تمام این حرفها، موجی برای کاسبان ایجاد کرد که اوضاع بهتر میشود. این موج، کار را بدتر کرد. توقعات حمایتی شکل گرفت، روی آن برنامه ریخته شد اما وقتی اتفاق نیفتاد، فشارها مضاعف شد. افراد زیادی مجبور به مهاجرت شدند، به شهرهایی رفتند که هیچ کس آنها را نشناسد.»
نیمنگاه
بعضی دختران و پسرانشان در مرحله نامزدی قرار داشتهاند و ازدواجشان به هم خورده. بعضی نیز خودشان بعد از سالها زندگی، از همسرانشان جدا شدهاند.
روزانه حداقل 3 هزار نفر به طور مستقیم به پلاسکو رفت و آمد داشتند و غیرمستقیم، 40 هزار نفر کسب و کارشان با این ساختمان که در چشم برهمزدنی فروریخت، مرتبط بوده است.