یکی از مترجمان اسناد لانه جاسوسی گفت: گروگانهای آمریکایی ابتدا فکر میکردند که به زودی آزاد میشوند، لذا از موضع بالا و با تندی برخورد میکردند اما وقتی آزادی آنها بیشتر از یک سال طول کشید، بعضی از آنها در سر هم کردن و فهم اسناد به ما کمک کردند.
به گزارش شهدای ایران ، خبرآنلاین نوشت: «حسین شیخالاسلام در تسخیر سفارت آمریکا نقشی نداشت اما ساعاتی بعد وقتی دانشجویان پیرو خط امام در برقراری ارتباط کلامی با گروگانها به مشکل خوردند، او را امین دانستند و دعوت کردند تا برای کمک به عنوان مترجم وارد سفارت شود. شیخالاسلام نیز پذیرفت و عصر روز ۱۳ آبان ۵۸ وارد سفارت شد و تا آخرین روز یعنی ۳۰ دی ۵۹ آنجا بود و در حوزه ترجمه اسناد لانه جاسوسی ایفای نقش کرد.
خاطرات شیخالاسلام از روزهای تسخیر شنیدنی است. او میگوید: حفاظت اسناد بعد از یک مدت خیلی مهم شد. آن هم وقتی فهمیدیم که منافقین یا مجاهدین آن موقع میخواستند نفوذ کنند. چون آنها فهمیده بودند این اسناد چه قدرتی به دارنده میدهد لذا ما در همان مکان نگهداری سندها میخوابیدیم.
مشروح گفتوگوی او با خبرآنلاین، ۳۸ سال پس از آن روزها را در ادامه بخوانید.
آقای شیخ الاسلام چه طور به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا پیوستید؟
من دانشجوی خارج از کشور بودم و بعد از انقلاب به ایران آمدم. کارم هم این بود که به صورت قراردادی و روزمزد پاسخ مقالاتی را که روزنامههای انگلیسی دنیا علیه انقلاب مینوشتند، میدادم. دوران دانشجویی دبیر انجمن آمریکا، اروپا و کانادا بودم و در تظاهرات و مناظرهها شرکت می کردم. به همین جهت شناخته شده بودم و دیگران میدانستند که زبان هم به خوبی بلدم. بچه هایی که لانه را تسخیر کردند، دنبال کسانی بودند که بتوانند اسناد را ترجمه کنند و با گروگان ها حرف بزنند. به همین دلیل عصر آن روز به منزل ما آمدند.
چه کسانی آمدند؟
شاید خوششان نیاید اسامیشان را بگویم. از بچههای گروه های سیاسی که مورد تائید بودند، آمدند. الان برخی از اینها دیپلمات هستند. تمایل ندارند که نامشان برده شود چون کار سیاسی می کنند. در هر صورت از من خواستند که برای کمک بروم. غروب نشده بود که من از در کنونی مترو تقاطع طالقانی و مفتح که آن زمان خیابان روزولت و تخت جمشید بود، وارد شدم. با توجه به شناختی که بچه ها داشتند مرا به همان ساختمان اصلی سفارت بردند. ساختمانی که برای سفیر، کارمندان سیاسی و CIA بود. به طبقه دوم ساختمان که اتاق سفیر و مرکز رمز و ارسال اسناد رفتیم. اتاق شیشه ای وسط یک اتاق بزرگ بتنی واقع شده بود که دیواره های دوجداره داشت. به خاطر این که آمریکایی ها مذاکرات خصوصی داشتند و نمی خواستند توسط روس ها یا ساواک شنود شود. دیدم آقایی را در آن اتاق شیشه ای نشاندهاند که بعدا فهمیدم آقای آهر، رئیس ایستگاه CIA در تهران است. یکی از دانشجویان با انگلیسی دست و پا شکسته ای با او صحبت می کرد. با دیدن من، خواست که کمکش کنم و کار من از اینجا در داخل لانه شروع شد.
غیر کار ترجمه مسئولیت دیگری را نیز عهدهدار بودید؟
وقتی به آنجا رفتم مشخص بود که بچه ها خوب تشخیص دادند. چون بین ۵۲ گروگان، اولین آدمی که با او حرف زدم، مسئول CIA در تهران بود. اول گروگان ها فکر می کردند به زودی آزاد می شوند. لذا از موضع بالا و با تندی برخورد می کردند. بنابراین صحبت با آنها سخت بود. بعد ما شروع به دیدن اتاق ها کردیم تا محیط را بشناسیم. اسناد یا اسامی را که روی میز اتاق ها بود مشاهده کردیم. یکی از اتاق ها مملو از دستگاه های پیچیده بود که بعد مشخص شد دستگاه های مخابراتی و رمزگذاری است. بعضا وسایل داخل اتاق خرد و از بین رفته بودند. در سمت غرب ساختمان اتاقی وجود داشت که در آن مقدار زیادی پودر میکروفیلم و کاغذ رشتهرشته شده و یک گاوصندوق بزرگ بتنی وجود داشت. فهمیدیم که اسناد مهمی در اینجا بوده که از بین رفته است. به تدریج همراه دیگر دوستان مسلط به زبان انگلیسی علی الاخصوص خواهرمان خانم ابتکار که از خود دانشجویان بود، تیمی تشکیل دادیم که ضمن کمک به برادران انتظامات و تدارکات برای برقراری ارتباط با گروگان ها، به سندها رسیدگی می کردیم.
شما سرتیم بودید؟
سرتیم که نبودم. من در اختیار برادران بودم.
یکی از کارهایی که در سفارت انجام میشد، ترجمه مدارک و اسناد و افشای آنها بود. آقای شیخالاسلام چه کسی تصمیم میگرفت، چه سندی علیه چه کسی منتشر شود؟
ما در آن قسمت اجازه ای غیر از ترجمه و تسلیم آنها به شورای مرکزی نداشتیم. ما آنجا بدون این که حدس بزنیم متن مربوط به چه کسی هست ترجمه می کردیم، علیالخصوص اسناد CIA که اسامی رمز داشت ولی کار ما تصمیم گیری در مورد انتشار سند نبود.
سانسور هم می کردید؟
خیر، حجم خیلی زیادی از اسناد بود. همان موقع چون دانشجوی کامپیوتر بودم، به ذهنم رسید که ترجمه ماشینی کار خیلی خوبی است که بعد از ۴۰ سال حالا به این نتیجه رسیدهایم. چون واقعا خستهکننده بود.
اختلافی هم بین تیم ترجمه بوجود آمد؟
نه، بین تیم ترجمه و تیمی که با گروگان ها سروکار داشتند، هیچ اختلافی پیش نیامد. همه ما می فهمیدیم برادرانی که باید تصمیم بگیرند، برادرانی هستند که از ما دعوت کرده اند به آنجا بیاییم و ما تابع آنها بودیم. تجربه خیلی خیلی زیبا و عمیق و معنوی ای برای من در لانه بود. من با دانشجویان داخل کشور قبلا کار نکرده بودم. از اینجا چند تا رفیق خوب پیدا کردم که اسم چند تا از آنها محمد است. من واقعا شب زنده داری شان را دیدم چون همه با هم در همان ساختمان زندگی می کردیم. حفاظت اسناد بعد از یک مدت خیلی مهم شد. آن هم وقتی فهمیدیم که منافقین یا مجاهدین آن موقع می خواستند نفوذ کنند. چون آنها فهمیده بودند، این اسناد چه قدرتی به دارنده می دهد. لذا ما در همان مکان نگهداری سندها می خوابیدیم. واقعا برای من تجربه خیلی باارزشی بود که با اینها سروکله بزنم و بفهمم چه انسان های والا و باخلوصی هستند. مهمترین مسئله ای که آنها را نجات داد خلوصشان بود و اینکه فهمیده بودند هر چه امام بگوید باید انجام شود.
آیا بین تیمی که اسناد را برای انتشار گزینش میکرد، اختلافی پیدا شد که مثلا چرا این پیام سانسور شد و هدف اصلی را نرساند؟
خیر، اصلا این نبود. اواخر کار یک اختلافاتی پدید آمد که آن هم علتش مشخص شد. یک دستگاه شنودی بود که تمام تلفنهای بیسیم دولتیها را شنود میکرد. برخی اعتقاد داشتند که باید از این دستگاه استفاده کرد و برخی هم معتقدند بودند که نباید استفاده کرد. آخر هم قرار بر این شد که کسی از این دستگاه استفاده نکند. اما در مورد اسنادی که از CIA، وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا پیدا شد، خیر. حجم کار و ترجمه زیاد بود و خود شورای مرکزی تصمیم می گرفت که چه سندی را منتشر کند.
برخی معتقدند از افشاگری اسناد سفارت آمریکا علیه برخی سیاسیون سوءاستفاده شد. نظر شما چیست؟
طبیعی است که کاردار سفارت مثلا با مسئول میز آمریکا یا رئیس اداره آمریکا در وزارت خارجه صحبت کند و این دلیل نمی شود که مسئول میز آمریکا در وزارت خارجه جاسوس است و دارد به آمریکایی ها اطلاعات می دهد. درست عکس این هم هست و فکر نکنیم که برخی جاسوس نبودند.
چند مسئله برای من اتفاق افتاد که گفتنش خوب است. دو پایگاه آمریکایی در کبکان و بهشهر بود. هیچ ایرانی حتی شاه ایران حق ورود به آن را نداشت. اطلاعات آن دو پایگاه به سفارت می آمد و مستقیم به آمریکا داده می شد. این دو پایگاه آزمایشات موشکی و اتمی شوروی را رصد می کردند. خود گروگانها می گفتند اگر ما اینها را نداشتیم نمی توانستیم قرارداد سالت را ببندیم. چون مشخص نبود روسها مراعات می کنند یا نمی کنند؟ اما در آن پایگاه ها می توانستند خلاف منفعت ملت ایران هر کاری انجام دهند و ما نیز مطلع نمی شدیم.
موضوع دیگر وقتی حضرت امام به پاریس تشریف بردند، آمریکایی ها دیدند اطراف حضرت امام کسی را برای جمع آوری اطلاعات ندارند. لذا روی تمام اطرافیان حضرت امام در پاریس مطالعه کردند که ببینند در کدام یک از آنها می شود نفوذ کرد. بنی صدر یکی از آن افرادی بود که آمریکایی ها روی او تمرکز کردند. یکی از مامورهای کارکشته و قوی که شناخته شده هم نبود، به عنوان آدم آمریکایی که در ایران سرمایه گذاری دارد به پاریس میرود و ادعا می کند که ایران شلوغ و سرمایه هایش در خطر است. از این رو از بنی صدر مشاوره می خواهد. در واقع طرح دوستی و مشاوره را با آقای بنی صدر می ریزد. این کار ادامه پیدا می کند تا آقای بنی صدر به ایران می آید و این روابط در ایران هم ادامه می یابد.
رئیس ایستگاه CIA آقای آهر ناراحت بود که چرا اداره مورد آقای بنی صدر را به ایستگاه تهران تحویل نمی دهد؟ همیشه آن کسی که ارتباط اولیه را برقرار کرد، به تهران می آید و کار ارتباط گیری را انجام می دهد. آهر می گفت که «من مجبورم برایش ماشین و هتل اجاره کنم و در واقع تدارکچی آقا شدهام.»
این تماسها با آقای بنی صدر ادامه پیدا می کند. اینها در سندهای رشتهرشته بود. وقتی می خواستند اسناد را نابود کنند. اول سندهای ماشین های رمز را نابود کردند. یعنی دستگاه هایی که رمز ارسال می کرد چون می خواستند رمزها در دنیا کشف نشود. دستور داشتند که در حالت اضطرار چه کار کنند. بعد میکروفیلم ها را نابود کردند و بعد سندها را بر اساس درجه اهمیت در ماشین ریختند. خوشبختانه کسی که می خواست اینها را درون ماشین بریزد آدم ناواردی بود و بعد از یک مدت سروصدای دانشجویان پشت در اتاق، هول می شود و بیشتر از حجم دستگاهی که کاغذها را پودر می کرد داخل دستگاه می ریزد و دستگاه گیر می کند. دستگاه که گیر می کند، دستگاه پشتیبان آنها را رشته کرده بوده و این سندهایی که می گویم در رشته هاست.
این سندها تقدیم مجلس شورای اسلامی شد که رسما از تریبون مجلس در جلسه رای عدم کفایت به آقای بنی صدر خوانده شد. مأمور CIA می گوید «من به او {بنی صدر} پول دادم و از او چیزی نخواستم. فکر می کنم او فهمید معنی این کار یعنی چه؟» ارزیابی کارمند CIA این طور بود اما بعد از آن سندی نداریم که نشان دهد آیا تبادلی هم بین آنها بوده یا نه؟ اما این عین جاسوسی است که به یک نفر پول بدهند.
ماهواره های جاسوسی آمریکایی ها که از روی ایران رد می شد، پیام هایی را به سفارت می فرستاد. این را از کجا فهمیدم؟ دیدم روی سندی خورده «به کلی سرّی» در حالی که سندهای مربوط به بنی صدر «سرّی» بود. خلاصه این سند، خیلی ساده بود. به این مضمون که «چمن ها بلند شدند، پول بده این چمن ها را بزنند یا مثلا در استخر کبکان بهشهر آب است و بگو این آب را خالی کنند، یخ می زند و می ترکد.» من از این سندها چیزی متوجه نشدم. گروگان اولش مقاومت می کند ولی بعد از یک مدت می فهمد که باید همکاری کند. وقتی بیشتر از یک سال این گروگان گیری طول کشید، دیگر آنها از آزادی ناامید شدند و بعضی از خود گروگان ها در سر هم کردن و فهم اسناد به ما کمک کردند. آهر در آخر گفت: «این سندها را ماهواره جاسوسی ما که از روی ایران رد می شود، تولید کرده و ما فکر می کنیم به این پایگاه ها برمی گردیم. می خواستیم که خراب و داغان نشوند چون آن ماهواره به کلی سرّی است و کسی نمی داند هر چه تولید میکند به کلی سرّی است.»
خاطرات شیخالاسلام از روزهای تسخیر شنیدنی است. او میگوید: حفاظت اسناد بعد از یک مدت خیلی مهم شد. آن هم وقتی فهمیدیم که منافقین یا مجاهدین آن موقع میخواستند نفوذ کنند. چون آنها فهمیده بودند این اسناد چه قدرتی به دارنده میدهد لذا ما در همان مکان نگهداری سندها میخوابیدیم.
مشروح گفتوگوی او با خبرآنلاین، ۳۸ سال پس از آن روزها را در ادامه بخوانید.
آقای شیخ الاسلام چه طور به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا پیوستید؟
من دانشجوی خارج از کشور بودم و بعد از انقلاب به ایران آمدم. کارم هم این بود که به صورت قراردادی و روزمزد پاسخ مقالاتی را که روزنامههای انگلیسی دنیا علیه انقلاب مینوشتند، میدادم. دوران دانشجویی دبیر انجمن آمریکا، اروپا و کانادا بودم و در تظاهرات و مناظرهها شرکت می کردم. به همین جهت شناخته شده بودم و دیگران میدانستند که زبان هم به خوبی بلدم. بچه هایی که لانه را تسخیر کردند، دنبال کسانی بودند که بتوانند اسناد را ترجمه کنند و با گروگان ها حرف بزنند. به همین دلیل عصر آن روز به منزل ما آمدند.
چه کسانی آمدند؟
شاید خوششان نیاید اسامیشان را بگویم. از بچههای گروه های سیاسی که مورد تائید بودند، آمدند. الان برخی از اینها دیپلمات هستند. تمایل ندارند که نامشان برده شود چون کار سیاسی می کنند. در هر صورت از من خواستند که برای کمک بروم. غروب نشده بود که من از در کنونی مترو تقاطع طالقانی و مفتح که آن زمان خیابان روزولت و تخت جمشید بود، وارد شدم. با توجه به شناختی که بچه ها داشتند مرا به همان ساختمان اصلی سفارت بردند. ساختمانی که برای سفیر، کارمندان سیاسی و CIA بود. به طبقه دوم ساختمان که اتاق سفیر و مرکز رمز و ارسال اسناد رفتیم. اتاق شیشه ای وسط یک اتاق بزرگ بتنی واقع شده بود که دیواره های دوجداره داشت. به خاطر این که آمریکایی ها مذاکرات خصوصی داشتند و نمی خواستند توسط روس ها یا ساواک شنود شود. دیدم آقایی را در آن اتاق شیشه ای نشاندهاند که بعدا فهمیدم آقای آهر، رئیس ایستگاه CIA در تهران است. یکی از دانشجویان با انگلیسی دست و پا شکسته ای با او صحبت می کرد. با دیدن من، خواست که کمکش کنم و کار من از اینجا در داخل لانه شروع شد.
غیر کار ترجمه مسئولیت دیگری را نیز عهدهدار بودید؟
وقتی به آنجا رفتم مشخص بود که بچه ها خوب تشخیص دادند. چون بین ۵۲ گروگان، اولین آدمی که با او حرف زدم، مسئول CIA در تهران بود. اول گروگان ها فکر می کردند به زودی آزاد می شوند. لذا از موضع بالا و با تندی برخورد می کردند. بنابراین صحبت با آنها سخت بود. بعد ما شروع به دیدن اتاق ها کردیم تا محیط را بشناسیم. اسناد یا اسامی را که روی میز اتاق ها بود مشاهده کردیم. یکی از اتاق ها مملو از دستگاه های پیچیده بود که بعد مشخص شد دستگاه های مخابراتی و رمزگذاری است. بعضا وسایل داخل اتاق خرد و از بین رفته بودند. در سمت غرب ساختمان اتاقی وجود داشت که در آن مقدار زیادی پودر میکروفیلم و کاغذ رشتهرشته شده و یک گاوصندوق بزرگ بتنی وجود داشت. فهمیدیم که اسناد مهمی در اینجا بوده که از بین رفته است. به تدریج همراه دیگر دوستان مسلط به زبان انگلیسی علی الاخصوص خواهرمان خانم ابتکار که از خود دانشجویان بود، تیمی تشکیل دادیم که ضمن کمک به برادران انتظامات و تدارکات برای برقراری ارتباط با گروگان ها، به سندها رسیدگی می کردیم.
شما سرتیم بودید؟
سرتیم که نبودم. من در اختیار برادران بودم.
یکی از کارهایی که در سفارت انجام میشد، ترجمه مدارک و اسناد و افشای آنها بود. آقای شیخالاسلام چه کسی تصمیم میگرفت، چه سندی علیه چه کسی منتشر شود؟
ما در آن قسمت اجازه ای غیر از ترجمه و تسلیم آنها به شورای مرکزی نداشتیم. ما آنجا بدون این که حدس بزنیم متن مربوط به چه کسی هست ترجمه می کردیم، علیالخصوص اسناد CIA که اسامی رمز داشت ولی کار ما تصمیم گیری در مورد انتشار سند نبود.
سانسور هم می کردید؟
خیر، حجم خیلی زیادی از اسناد بود. همان موقع چون دانشجوی کامپیوتر بودم، به ذهنم رسید که ترجمه ماشینی کار خیلی خوبی است که بعد از ۴۰ سال حالا به این نتیجه رسیدهایم. چون واقعا خستهکننده بود.
اختلافی هم بین تیم ترجمه بوجود آمد؟
نه، بین تیم ترجمه و تیمی که با گروگان ها سروکار داشتند، هیچ اختلافی پیش نیامد. همه ما می فهمیدیم برادرانی که باید تصمیم بگیرند، برادرانی هستند که از ما دعوت کرده اند به آنجا بیاییم و ما تابع آنها بودیم. تجربه خیلی خیلی زیبا و عمیق و معنوی ای برای من در لانه بود. من با دانشجویان داخل کشور قبلا کار نکرده بودم. از اینجا چند تا رفیق خوب پیدا کردم که اسم چند تا از آنها محمد است. من واقعا شب زنده داری شان را دیدم چون همه با هم در همان ساختمان زندگی می کردیم. حفاظت اسناد بعد از یک مدت خیلی مهم شد. آن هم وقتی فهمیدیم که منافقین یا مجاهدین آن موقع می خواستند نفوذ کنند. چون آنها فهمیده بودند، این اسناد چه قدرتی به دارنده می دهد. لذا ما در همان مکان نگهداری سندها می خوابیدیم. واقعا برای من تجربه خیلی باارزشی بود که با اینها سروکله بزنم و بفهمم چه انسان های والا و باخلوصی هستند. مهمترین مسئله ای که آنها را نجات داد خلوصشان بود و اینکه فهمیده بودند هر چه امام بگوید باید انجام شود.
آیا بین تیمی که اسناد را برای انتشار گزینش میکرد، اختلافی پیدا شد که مثلا چرا این پیام سانسور شد و هدف اصلی را نرساند؟
خیر، اصلا این نبود. اواخر کار یک اختلافاتی پدید آمد که آن هم علتش مشخص شد. یک دستگاه شنودی بود که تمام تلفنهای بیسیم دولتیها را شنود میکرد. برخی اعتقاد داشتند که باید از این دستگاه استفاده کرد و برخی هم معتقدند بودند که نباید استفاده کرد. آخر هم قرار بر این شد که کسی از این دستگاه استفاده نکند. اما در مورد اسنادی که از CIA، وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا پیدا شد، خیر. حجم کار و ترجمه زیاد بود و خود شورای مرکزی تصمیم می گرفت که چه سندی را منتشر کند.
برخی معتقدند از افشاگری اسناد سفارت آمریکا علیه برخی سیاسیون سوءاستفاده شد. نظر شما چیست؟
طبیعی است که کاردار سفارت مثلا با مسئول میز آمریکا یا رئیس اداره آمریکا در وزارت خارجه صحبت کند و این دلیل نمی شود که مسئول میز آمریکا در وزارت خارجه جاسوس است و دارد به آمریکایی ها اطلاعات می دهد. درست عکس این هم هست و فکر نکنیم که برخی جاسوس نبودند.
چند مسئله برای من اتفاق افتاد که گفتنش خوب است. دو پایگاه آمریکایی در کبکان و بهشهر بود. هیچ ایرانی حتی شاه ایران حق ورود به آن را نداشت. اطلاعات آن دو پایگاه به سفارت می آمد و مستقیم به آمریکا داده می شد. این دو پایگاه آزمایشات موشکی و اتمی شوروی را رصد می کردند. خود گروگانها می گفتند اگر ما اینها را نداشتیم نمی توانستیم قرارداد سالت را ببندیم. چون مشخص نبود روسها مراعات می کنند یا نمی کنند؟ اما در آن پایگاه ها می توانستند خلاف منفعت ملت ایران هر کاری انجام دهند و ما نیز مطلع نمی شدیم.
موضوع دیگر وقتی حضرت امام به پاریس تشریف بردند، آمریکایی ها دیدند اطراف حضرت امام کسی را برای جمع آوری اطلاعات ندارند. لذا روی تمام اطرافیان حضرت امام در پاریس مطالعه کردند که ببینند در کدام یک از آنها می شود نفوذ کرد. بنی صدر یکی از آن افرادی بود که آمریکایی ها روی او تمرکز کردند. یکی از مامورهای کارکشته و قوی که شناخته شده هم نبود، به عنوان آدم آمریکایی که در ایران سرمایه گذاری دارد به پاریس میرود و ادعا می کند که ایران شلوغ و سرمایه هایش در خطر است. از این رو از بنی صدر مشاوره می خواهد. در واقع طرح دوستی و مشاوره را با آقای بنی صدر می ریزد. این کار ادامه پیدا می کند تا آقای بنی صدر به ایران می آید و این روابط در ایران هم ادامه می یابد.
رئیس ایستگاه CIA آقای آهر ناراحت بود که چرا اداره مورد آقای بنی صدر را به ایستگاه تهران تحویل نمی دهد؟ همیشه آن کسی که ارتباط اولیه را برقرار کرد، به تهران می آید و کار ارتباط گیری را انجام می دهد. آهر می گفت که «من مجبورم برایش ماشین و هتل اجاره کنم و در واقع تدارکچی آقا شدهام.»
این تماسها با آقای بنی صدر ادامه پیدا می کند. اینها در سندهای رشتهرشته بود. وقتی می خواستند اسناد را نابود کنند. اول سندهای ماشین های رمز را نابود کردند. یعنی دستگاه هایی که رمز ارسال می کرد چون می خواستند رمزها در دنیا کشف نشود. دستور داشتند که در حالت اضطرار چه کار کنند. بعد میکروفیلم ها را نابود کردند و بعد سندها را بر اساس درجه اهمیت در ماشین ریختند. خوشبختانه کسی که می خواست اینها را درون ماشین بریزد آدم ناواردی بود و بعد از یک مدت سروصدای دانشجویان پشت در اتاق، هول می شود و بیشتر از حجم دستگاهی که کاغذها را پودر می کرد داخل دستگاه می ریزد و دستگاه گیر می کند. دستگاه که گیر می کند، دستگاه پشتیبان آنها را رشته کرده بوده و این سندهایی که می گویم در رشته هاست.
این سندها تقدیم مجلس شورای اسلامی شد که رسما از تریبون مجلس در جلسه رای عدم کفایت به آقای بنی صدر خوانده شد. مأمور CIA می گوید «من به او {بنی صدر} پول دادم و از او چیزی نخواستم. فکر می کنم او فهمید معنی این کار یعنی چه؟» ارزیابی کارمند CIA این طور بود اما بعد از آن سندی نداریم که نشان دهد آیا تبادلی هم بین آنها بوده یا نه؟ اما این عین جاسوسی است که به یک نفر پول بدهند.
ماهواره های جاسوسی آمریکایی ها که از روی ایران رد می شد، پیام هایی را به سفارت می فرستاد. این را از کجا فهمیدم؟ دیدم روی سندی خورده «به کلی سرّی» در حالی که سندهای مربوط به بنی صدر «سرّی» بود. خلاصه این سند، خیلی ساده بود. به این مضمون که «چمن ها بلند شدند، پول بده این چمن ها را بزنند یا مثلا در استخر کبکان بهشهر آب است و بگو این آب را خالی کنند، یخ می زند و می ترکد.» من از این سندها چیزی متوجه نشدم. گروگان اولش مقاومت می کند ولی بعد از یک مدت می فهمد که باید همکاری کند. وقتی بیشتر از یک سال این گروگان گیری طول کشید، دیگر آنها از آزادی ناامید شدند و بعضی از خود گروگان ها در سر هم کردن و فهم اسناد به ما کمک کردند. آهر در آخر گفت: «این سندها را ماهواره جاسوسی ما که از روی ایران رد می شود، تولید کرده و ما فکر می کنیم به این پایگاه ها برمی گردیم. می خواستیم که خراب و داغان نشوند چون آن ماهواره به کلی سرّی است و کسی نمی داند هر چه تولید میکند به کلی سرّی است.»
ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) در بیانیهای تاکید کرد: تجربه نشان داده است که هر ملت و دولتی به امریکا اعتماد کند، ضربه خواهد خورد.
ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) به مناسبت روز ۱۳ آبان بیانیهای صادر کرد که در آن آمده است: تبعید حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۳ به دلیل سخنرانی ایشان بر ضد کاپیتولاسیون که به مأموران و نظامیان امریکایی در ایران مصونیت قضایی می بخشید، کشتار بیرحمانه دانش آموزان در تهران به دست مأموران رژیم دیکتاتورِ مورد حمایت امریکا در سال ۱۳۵۷ و حرکت متقابل و شجاعانه دانشجویان در تسخیر سفارت امریکا در سال ۱۳۵۸، هر سه به نحوی به دولت امریکا مربوط است. به همین علت روز ۱۳ آبان روز ملی مبارزه با استکبار نامگذاری شده است.
این بیانیه میافزاید: رویکرد استکباری امریکا موجب شده است که ملتها نسبت به آن، یک حس بی اعتمادی و بیزاری داشته باشند اگر امروز یک نظرسنجی عادلانه و سالم در دنیا، انجام شود، دیدگاه مردم دنیا، به هیچ دولتی به اندازه دولت امریکا، منفی نخواهد بود. ضمن اینکه تجربه نشان داده است که هر ملت و دولتی به امریکا اعتماد کند، ضربه خواهد خورد.
در ادامه این بیانیه آمده است: نقطه مقابل استکبار، ملتها و انسانهایی هستند که زیر بار زورگویی، مداخله جویی و تحمیل قدرت استکباری نمی روند و با آن مبارزه می کنند که ملت ایران از اینگونه ملتهاست. مردم ایران در کنار یکدیگر از هیچیک از قدرتهای استکباری واهمه ندارند. عزت، رفاه و استقلال این کشور در سایه ایستادگی در مقابل استکبار جهانی بدست آمده است.
در پایان این بیانیه آمده است: بر همین اساس ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) ضمن دعوت از همه اقشار جامعه برای حضور در راهپیمایی این روز باشکوه، همپای ملت ایران به خیابانها خواهد آمد و فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل سر خواهد داد.
هر کس که به آمریکا اعتماد کند کتکش را خواهد خورد
هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکایی ها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد، به آمریکایی ها متوسّل شد؛ آمریکایی ها به جای این که به دکتر مصدّق که به آن ها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند،
با انگلیسها هم دست شدند، مأمور خودشان را فرستادند این جا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانهشان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربهاش را خوردند. ۱۳۹۲/۰۸/۱۲
دشمن فهمید که راز پیروزی ملت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیةاللَّه کاشانی جدا کردند و بین شان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سی تیر ۱۳۳۱ که مرحوم آیةاللَّه کاشانی توانست ملت ایران را آنطور به صحنه بیاورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال این کشور و با توطئه دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا اینکه مرحوم آیةاللَّه کاشانی چند روز قبل از ماجرای ۲۸ مرداد نامه نوشت - همه این نامهها موجود است - و گفت من می ترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همینجا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسی مثل آیةاللَّه کاشانی - وادار می کرد که صحنهها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در ۲۸ مرداد که کاشانی منزوی و خانهنشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچی های مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و بهراحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتورىِ محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیستوپنج سال این ملت زیر چکمههای دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکایی ها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. این ها عبرت است. ۱۳۸۰/۰۸/۲۰
امام خامنه ای: هر ملت و دولتي به امريکا اعتماد کند ضربه خواهد خورد
امام خامنه ای: هر ملت و دولتي به امريکا اعتماد کند ضربه خواهد خورد
حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای با بيان اينکه هر ملت و دولتی به امریکا اعتماد کند ضربه خواهد خورد حتی اگر از دوستان امریکا باشد، تصريح کردند: توصیه قبلی خود را یک بار دیگر تکرار میکنم؛ نباید به دشمنی که لبخند میزند، اعتماد کرد.
حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، صبح روز (یکشنبه) در آستانه روز ملی مبارزه با استکبار در دیدار پرشور هزاران نفر از دانشجویان و دانش آموزان ، افزودند: امروز، امریکایی ها به دلیل تسلط سرمایه داران قدرتمند و کمپانیهای صهیونیستی بر دولت و کنگره، بیشترین رودربایستی را با محافل و رژیم منحط صهیونیستی دارند و بیچاره ها مجبورند ملاحظه آنان را بکنند اما ملت ایران که مجبور نیست ملاحظه آنان را داشته باشد.
امام خامنه ای تصریح کردند : از روز اول گفتیم، اکنون هم می گوییم و در آینده نیز خواهیم گفت که رژیم صهیونیستی، یک رژیم نامشروع و حرام زاده است.
امام خامنه ای تاکید کردند : جوانان مؤمن و شجاع دانشجو که در 13 عقرب سال 1358 سفارت آمریکا را در تهران تسخیر کردند،حقیقت و هویت واقعی این سفارتخانه را که در واقع لانه جاسوسی بود، کشف کردند و مقابل دیدگان مردم دنیا قرار دادند.
امام خامنه ای افزودند : در 13 عقرب 1358 جوانان ایران نام سفارت آمریکا در تهران را لانه جاسوسی گذاشتند و امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه، سفارتخانه های امریکا در کشورهای اروپایی که شرکای امریکا هستند، لانه جاسوسی نامگذاری می شود که این موضوع نشان می دهد جوانان ایران بیش از سی سال، از تقویم تاریخ دنیا جلوتر بودند.
امام خامنه ای با تأکید بر اینکه دولت آمریکا دولتی استکباری است که برای خود حق مداخله در امور همه ملت ها را قائل است،تصریح کردند :ملت ایران با انقلاب خود، در واقع مقابل زورگویی و تسلط امریکا ایستاد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، ریشه مستکبران را در داخل قطع کرد و برخلاف برخی کشورها، این کار را نیمه تمام نگذاشت که چوب آن را بخورد.
ایشان با تأکید بر اینکه مماشات با مستکبر، هیچ فایده ای برای کشورها و ملتها ندارد،خاطرنشان کردند: رویکرد استکباری امریکا موجب شده است که ملتها نسبت به آن، یک حس بی اعتمادی و بیزاری داشته باشند ، ضمن اینکه تجربه نشان داده است که هر ملت و دولتی که به آمریکا اعتماد کند، ضربه خواهد خورد، حتی اگر از دوستان امریکا باشد.
امام خامنه ای سپس به بیان چند نکته مهم و اساسی درباره مسائل جاری ایران با امریکا، پرداختند و با بیان تحلیلی مهم از ریشه های دشمنی استکبار با ملت ایران ضمن اعلام حمایت جدی و محکم از مسوولان پرتلاش مذاکرات جاری ، تأکید کردند: سوابق عملکرد امریکا نشان می دهد موضوع هسته ای تنها بهانه ای برای ادامه دشمنی با ایران است.
ایشان، با حمایت از مجموعه مسئولان کشورش و مذاکره کنندگان ایران با پنج به علاوه یک، گفتند : اینها فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود هستند و "هیچکس نباید آنها را تضعیف کند، مورد توهین قرار دهد یا سازشکار بداند".
امام خامنه ای با اشاره به اینکه مذاکرات با شش کشوری که آمریکا نیز جز آنان است فقط درباره مساله هسته ای است ولاغیر ، افزودند : باذن الله از این مذاکرات ضرری هم نمی کنیم ، بلکه تجربه ای در اختیار ملت قرار می گیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنی سازی اورانیوم در سال های 82 و 83، (2003 و 2004) ظرفیت فکری و تحلیلی مردم را بالا خواهد برد.
امام خامنه ای: هر ملت و دولتي به امريکا اعتماد کند ضربه خواهد خورد
حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، صبح روز (یکشنبه) در آستانه روز ملی مبارزه با استکبار در دیدار پرشور هزاران نفر از دانشجویان و دانش آموزان ، افزودند: امروز، امریکایی ها به دلیل تسلط سرمایه داران قدرتمند و کمپانیهای صهیونیستی بر دولت و کنگره، بیشترین رودربایستی را با محافل و رژیم منحط صهیونیستی دارند و بیچاره ها مجبورند ملاحظه آنان را بکنند اما ملت ایران که مجبور نیست ملاحظه آنان را داشته باشد.
امام خامنه ای تصریح کردند : از روز اول گفتیم، اکنون هم می گوییم و در آینده نیز خواهیم گفت که رژیم صهیونیستی، یک رژیم نامشروع و حرام زاده است.
امام خامنه ای تاکید کردند : جوانان مؤمن و شجاع دانشجو که در 13 عقرب سال 1358 سفارت آمریکا را در تهران تسخیر کردند،حقیقت و هویت واقعی این سفارتخانه را که در واقع لانه جاسوسی بود، کشف کردند و مقابل دیدگان مردم دنیا قرار دادند.
امام خامنه ای افزودند : در 13 عقرب 1358 جوانان ایران نام سفارت آمریکا در تهران را لانه جاسوسی گذاشتند و امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه، سفارتخانه های امریکا در کشورهای اروپایی که شرکای امریکا هستند، لانه جاسوسی نامگذاری می شود که این موضوع نشان می دهد جوانان ایران بیش از سی سال، از تقویم تاریخ دنیا جلوتر بودند.
امام خامنه ای با تأکید بر اینکه دولت آمریکا دولتی استکباری است که برای خود حق مداخله در امور همه ملت ها را قائل است،تصریح کردند :ملت ایران با انقلاب خود، در واقع مقابل زورگویی و تسلط امریکا ایستاد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، ریشه مستکبران را در داخل قطع کرد و برخلاف برخی کشورها، این کار را نیمه تمام نگذاشت که چوب آن را بخورد.
ایشان با تأکید بر اینکه مماشات با مستکبر، هیچ فایده ای برای کشورها و ملتها ندارد،خاطرنشان کردند: رویکرد استکباری امریکا موجب شده است که ملتها نسبت به آن، یک حس بی اعتمادی و بیزاری داشته باشند ، ضمن اینکه تجربه نشان داده است که هر ملت و دولتی که به آمریکا اعتماد کند، ضربه خواهد خورد، حتی اگر از دوستان امریکا باشد.
امام خامنه ای سپس به بیان چند نکته مهم و اساسی درباره مسائل جاری ایران با امریکا، پرداختند و با بیان تحلیلی مهم از ریشه های دشمنی استکبار با ملت ایران ضمن اعلام حمایت جدی و محکم از مسوولان پرتلاش مذاکرات جاری ، تأکید کردند: سوابق عملکرد امریکا نشان می دهد موضوع هسته ای تنها بهانه ای برای ادامه دشمنی با ایران است.
ایشان، با حمایت از مجموعه مسئولان کشورش و مذاکره کنندگان ایران با پنج به علاوه یک، گفتند : اینها فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود هستند و "هیچکس نباید آنها را تضعیف کند، مورد توهین قرار دهد یا سازشکار بداند".
امام خامنه ای با اشاره به اینکه مذاکرات با شش کشوری که آمریکا نیز جز آنان است فقط درباره مساله هسته ای است ولاغیر ، افزودند : باذن الله از این مذاکرات ضرری هم نمی کنیم ، بلکه تجربه ای در اختیار ملت قرار می گیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنی سازی اورانیوم در سال های 82 و 83، (2003 و 2004) ظرفیت فکری و تحلیلی مردم را بالا خواهد برد.
امام خامنه ای: هر ملت و دولتي به امريکا اعتماد کند ضربه خواهد خورد
حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، صبح روز (یکشنبه) در آستانه روز ملی مبارزه با استکبار در دیدار پرشور هزاران نفر از دانشجویان و دانش آموزان ، افزودند: امروز، امریکایی ها به دلیل تسلط سرمایه داران قدرتمند و کمپانیهای صهیونیستی بر دولت و کنگره، بیشترین رودربایستی را با محافل و رژیم منحط صهیونیستی دارند و بیچاره ها مجبورند ملاحظه آنان را بکنند اما ملت ایران که مجبور نیست ملاحظه آنان را داشته باشد.
امام خامنه ای تصریح کردند : از روز اول گفتیم، اکنون هم می گوییم و در آینده نیز خواهیم گفت که رژیم صهیونیستی، یک رژیم نامشروع و حرام زاده است.
امام خامنه ای تاکید کردند : جوانان مؤمن و شجاع دانشجو که در 13 عقرب سال 1358 سفارت آمریکا را در تهران تسخیر کردند،حقیقت و هویت واقعی این سفارتخانه را که در واقع لانه جاسوسی بود، کشف کردند و مقابل دیدگان مردم دنیا قرار دادند.
امام خامنه ای افزودند : در 13 عقرب 1358 جوانان ایران نام سفارت آمریکا در تهران را لانه جاسوسی گذاشتند و امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه، سفارتخانه های امریکا در کشورهای اروپایی که شرکای امریکا هستند، لانه جاسوسی نامگذاری می شود که این موضوع نشان می دهد جوانان ایران بیش از سی سال، از تقویم تاریخ دنیا جلوتر بودند.
امام خامنه ای با تأکید بر اینکه دولت آمریکا دولتی استکباری است که برای خود حق مداخله در امور همه ملت ها را قائل است،تصریح کردند :ملت ایران با انقلاب خود، در واقع مقابل زورگویی و تسلط امریکا ایستاد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، ریشه مستکبران را در داخل قطع کرد و برخلاف برخی کشورها، این کار را نیمه تمام نگذاشت که چوب آن را بخورد.
ایشان با تأکید بر اینکه مماشات با مستکبر، هیچ فایده ای برای کشورها و ملتها ندارد،خاطرنشان کردند: رویکرد استکباری امریکا موجب شده است که ملتها نسبت به آن، یک حس بی اعتمادی و بیزاری داشته باشند ، ضمن اینکه تجربه نشان داده است که هر ملت و دولتی که به آمریکا اعتماد کند، ضربه خواهد خورد، حتی اگر از دوستان امریکا باشد.
امام خامنه ای سپس به بیان چند نکته مهم و اساسی درباره مسائل جاری ایران با امریکا، پرداختند و با بیان تحلیلی مهم از ریشه های دشمنی استکبار با ملت ایران ضمن اعلام حمایت جدی و محکم از مسوولان پرتلاش مذاکرات جاری ، تأکید کردند: سوابق عملکرد امریکا نشان می دهد موضوع هسته ای تنها بهانه ای برای ادامه دشمنی با ایران است.
ایشان، با حمایت از مجموعه مسئولان کشورش و مذاکره کنندگان ایران با پنج به علاوه یک، گفتند : اینها فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند که با تلاش فراوان در حال انجام دادن مأموریت سخت خود هستند و "هیچکس نباید آنها را تضعیف کند، مورد توهین قرار دهد یا سازشکار بداند".
امام خامنه ای با اشاره به اینکه مذاکرات با شش کشوری که آمریکا نیز جز آنان است فقط درباره مساله هسته ای است ولاغیر ، افزودند : باذن الله از این مذاکرات ضرری هم نمی کنیم ، بلکه تجربه ای در اختیار ملت قرار می گیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنی سازی اورانیوم در سال های 82 و 83، (2003 و 2004) ظرفیت فکری و تحلیلی مردم را بالا خواهد برد.