همنوا با رژیم صهیونیستی:
عضو مرکزیت کارگزاران از تجزیهطلبی در کردستان عراق که با تحریک رژیم صهیونیستی و به جبران شکست فتنه داعش صورت میگیرد، حمایت کرد.
سرویس سیاسی شهدای ایران:عضو مرکزیت کارگزاران از تجزیهطلبی در کردستان عراق که با تحریک رژیم صهیونیستی و به جبران شکست فتنه داعش صورت میگیرد، حمایت کرد.
احمد نقیبزاده (که دارای سابقه تلاش ناکام برای حذف دروس اسلامی از رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران در اوایل دهه 70 است) اخیراً در یادداشتی پر از مغالطه مدعی شده است؛ «هر کس با استقلال کردها مخالفت میکند بکند ولی ایران نباید پشت کردها را خالی کند. چرا که کردها و دیگر ایرانیان دارای پیوندهای عمیق و ناگسستنی تاریخی و فرهنگی هستند از سه خانوادهای که امپراتوری ایران را تشکیل میدادند یعنی مادها، پارسها و پارتها، گام اول را مادها یا کردها برداشتند. طی چند سده اخیر و در سایه ضعف حکومتهای مختلف حاکم بر کشور و شکست در جنگهای سرنوشتساز مانند چالدران، قسمت عمدهای از سرزمین بزرگ کردستان برای همیشه از ایران جدا شد و لذا شاخه همخون من اینک در سرزمینهای مختلفی پراکنده شده، زجرها کشیده، قتلعامها دیده ولی دست از کرد بودن خود نکشیده است.
تنها قسمتی از آنها در سرزمین پدری خود باقی ماندهاند و البته در اینجا هم بیمهریها دیدهاند که از جهل و نادانی ناشی میشده است فرق اینجا (ایران) با آنجا یعنی با عراق و ترکیه و سوریه و لبنان در این است که اینجا از خود اوست. سه هزار سال است خون ایران در رگهایش جوشیده و سخن ایران بر زبانش خروشیده، به کجا برود؟ از که روی برتابد هر چند که برادرش بعضا نامهربان بوده باشد!
یکم- اینک که میخواهد حق خود را بگیرد تا دیوانه تبهکاری کودکانش را بار دیگر در حلبچه، انفال و شنگال به خاک و خون نکشد از که چشم یاری دارد؟ اگر ترکیه و سوریه از سرافرازی کردها میترسند بگذار بترسند اما من شاخه همخون خودم را رها نخواهم کرد. عراق هیچوقت یک دولت ملی نبوده است. مرزهای استعماری است و ترکیب جمعیتاش تصنعی است. نه تنها کردها هیچ ربطی به اعراب ندارند بلکه اعراب سنی هم با شیعیان بیگانهاند.
دوم - اینکه یک ملت پراکنده و سرگردان در صورتی آرام میگیرد که در گوشهای از دنیا یک وطن مخصوص خود داشته باشد. فلسفه وجودی اسرائیل از دید غربیها هم همین بود که گفتند تا کشور خاص خود را نداشته باشند آرام نمیگیرند. الان یهودیان زیادی هستند که از دولت اسرائیل بیزارند ولی از هم پاشیدن اسرائیل را برنمیتابند. زیرا در آن صورت کابوس هولوکاست خوابشان را خواهد ربود.
سوم- اینکه منافع ملی ایران حکم میکند که عراق یک دولت مرکزی قدرتمند نداشته باشد و لذا عدم تمرکز و یا حتی تجزیه آن بیشتر در راستای منافع ماست.
درباره این توجیهگری عضو مرکزیت کارگزاران به نیابت از صهیونیستها باید گفت:
اولا جنایت علیه کردها را رژیم صدامی مرتکب شد که تحت حمایت رژیمهای عربی و آمریکا بود و اکنون همانها در جهت تداوم ناامنی در منطقه پس از شکست فتنه داعش، از فتنه جدید در کردستان عراق حمایت میکنند. بخشی از اهداف این فتنه، هدف قرار دادن امنیت و ثبات ایران است. جنایت حلبچه و نظایر آن را صدام به کمک منافقین و با سلاحهای اهدایی غرب انجام داد.
ثانیا از آقای نقیبزاده به عنوان یک عنصر غربگرا پرسید چرا براساس مبانی استدلال خود، خواستار تجزیهطلبی در فرانسه و آلمان و انگلیس و آمریکا نیست؟ و چرا سران حزب کارگزاران (از کرباسچی که از مذاکره یا داعش گفت و از مقابله یا وحشیگریهای آنها انتقاد کرد تا امثال نقیبزاده)، هرگاه میخواهند غش کنند، به زمین آمریکا و غرب و نقشههای آنها غش میکنند.
ثالثا این عضو کارگزاران، دمخروس را لو میدهد آنجا که از حق یهودیان (صهیونیستها) برای داشتن کشور مستقل دفاع میکند و ماله بر اشغالگری مسلم صهیونیستها در فسلطین میکشد. چرا عضو کارگزاران مانند یک صهیونیست دوآتشه، حکم به حلّیت کار صهیونیستها در اشغال فلسطین و آواره کردن چند میلیون انسان در طول 7 دهه گذشته میدهد؟! آیا او یک صهیونیست است که هم حکم به مشروع بودن اشغال فلسطین میکند و هم برای نقشه صهیونیسم مسیحی در جهت تجزیه غرب آسیا از جمله عراق، توجیه میتراشد و نظریه میبافد؟! این همان استعماری است که نقیبزاده ظاهرا آن را تخطئه میکند اما ضمنا به توجیه و تأیید نقشههایش میپردازد.
رابعا چرا همانگونه که منافع صهیونیسم مسیحی ایجاب میکند که عراق مسلمان و متحد ایران در محور مقاومت تجزیه شود، یک عضو بدسابقه کارگزاران نیز ادعا میکند تجزیه عراق به نفع ماست؟! آیا او یک داعشی یا صهیونیست است که از اتحاد فعلی عراق با ایران و سپر بلا شدن در برابر جنگهای نیابتی صهیونیسم مسیحی علیه ایران، احساس کلافگی میکند؟!
خامسا نقشه صهیونیسم مسیحی برای تجزیه کشورهای اسلامی قدرتمند و صرفا شامل کردستان عراق نمیشود و در صورتی که مجال پیدا کند تجزیه ایران را در آرزو میپروراند چنان که مشی دیرین انگلیسیها و صهیونیستها در طول سده گذشته بوده است.
احمد نقیبزاده (که دارای سابقه تلاش ناکام برای حذف دروس اسلامی از رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران در اوایل دهه 70 است) اخیراً در یادداشتی پر از مغالطه مدعی شده است؛ «هر کس با استقلال کردها مخالفت میکند بکند ولی ایران نباید پشت کردها را خالی کند. چرا که کردها و دیگر ایرانیان دارای پیوندهای عمیق و ناگسستنی تاریخی و فرهنگی هستند از سه خانوادهای که امپراتوری ایران را تشکیل میدادند یعنی مادها، پارسها و پارتها، گام اول را مادها یا کردها برداشتند. طی چند سده اخیر و در سایه ضعف حکومتهای مختلف حاکم بر کشور و شکست در جنگهای سرنوشتساز مانند چالدران، قسمت عمدهای از سرزمین بزرگ کردستان برای همیشه از ایران جدا شد و لذا شاخه همخون من اینک در سرزمینهای مختلفی پراکنده شده، زجرها کشیده، قتلعامها دیده ولی دست از کرد بودن خود نکشیده است.
تنها قسمتی از آنها در سرزمین پدری خود باقی ماندهاند و البته در اینجا هم بیمهریها دیدهاند که از جهل و نادانی ناشی میشده است فرق اینجا (ایران) با آنجا یعنی با عراق و ترکیه و سوریه و لبنان در این است که اینجا از خود اوست. سه هزار سال است خون ایران در رگهایش جوشیده و سخن ایران بر زبانش خروشیده، به کجا برود؟ از که روی برتابد هر چند که برادرش بعضا نامهربان بوده باشد!
یکم- اینک که میخواهد حق خود را بگیرد تا دیوانه تبهکاری کودکانش را بار دیگر در حلبچه، انفال و شنگال به خاک و خون نکشد از که چشم یاری دارد؟ اگر ترکیه و سوریه از سرافرازی کردها میترسند بگذار بترسند اما من شاخه همخون خودم را رها نخواهم کرد. عراق هیچوقت یک دولت ملی نبوده است. مرزهای استعماری است و ترکیب جمعیتاش تصنعی است. نه تنها کردها هیچ ربطی به اعراب ندارند بلکه اعراب سنی هم با شیعیان بیگانهاند.
دوم - اینکه یک ملت پراکنده و سرگردان در صورتی آرام میگیرد که در گوشهای از دنیا یک وطن مخصوص خود داشته باشد. فلسفه وجودی اسرائیل از دید غربیها هم همین بود که گفتند تا کشور خاص خود را نداشته باشند آرام نمیگیرند. الان یهودیان زیادی هستند که از دولت اسرائیل بیزارند ولی از هم پاشیدن اسرائیل را برنمیتابند. زیرا در آن صورت کابوس هولوکاست خوابشان را خواهد ربود.
سوم- اینکه منافع ملی ایران حکم میکند که عراق یک دولت مرکزی قدرتمند نداشته باشد و لذا عدم تمرکز و یا حتی تجزیه آن بیشتر در راستای منافع ماست.
درباره این توجیهگری عضو مرکزیت کارگزاران به نیابت از صهیونیستها باید گفت:
اولا جنایت علیه کردها را رژیم صدامی مرتکب شد که تحت حمایت رژیمهای عربی و آمریکا بود و اکنون همانها در جهت تداوم ناامنی در منطقه پس از شکست فتنه داعش، از فتنه جدید در کردستان عراق حمایت میکنند. بخشی از اهداف این فتنه، هدف قرار دادن امنیت و ثبات ایران است. جنایت حلبچه و نظایر آن را صدام به کمک منافقین و با سلاحهای اهدایی غرب انجام داد.
ثانیا از آقای نقیبزاده به عنوان یک عنصر غربگرا پرسید چرا براساس مبانی استدلال خود، خواستار تجزیهطلبی در فرانسه و آلمان و انگلیس و آمریکا نیست؟ و چرا سران حزب کارگزاران (از کرباسچی که از مذاکره یا داعش گفت و از مقابله یا وحشیگریهای آنها انتقاد کرد تا امثال نقیبزاده)، هرگاه میخواهند غش کنند، به زمین آمریکا و غرب و نقشههای آنها غش میکنند.
ثالثا این عضو کارگزاران، دمخروس را لو میدهد آنجا که از حق یهودیان (صهیونیستها) برای داشتن کشور مستقل دفاع میکند و ماله بر اشغالگری مسلم صهیونیستها در فسلطین میکشد. چرا عضو کارگزاران مانند یک صهیونیست دوآتشه، حکم به حلّیت کار صهیونیستها در اشغال فلسطین و آواره کردن چند میلیون انسان در طول 7 دهه گذشته میدهد؟! آیا او یک صهیونیست است که هم حکم به مشروع بودن اشغال فلسطین میکند و هم برای نقشه صهیونیسم مسیحی در جهت تجزیه غرب آسیا از جمله عراق، توجیه میتراشد و نظریه میبافد؟! این همان استعماری است که نقیبزاده ظاهرا آن را تخطئه میکند اما ضمنا به توجیه و تأیید نقشههایش میپردازد.
رابعا چرا همانگونه که منافع صهیونیسم مسیحی ایجاب میکند که عراق مسلمان و متحد ایران در محور مقاومت تجزیه شود، یک عضو بدسابقه کارگزاران نیز ادعا میکند تجزیه عراق به نفع ماست؟! آیا او یک داعشی یا صهیونیست است که از اتحاد فعلی عراق با ایران و سپر بلا شدن در برابر جنگهای نیابتی صهیونیسم مسیحی علیه ایران، احساس کلافگی میکند؟!
خامسا نقشه صهیونیسم مسیحی برای تجزیه کشورهای اسلامی قدرتمند و صرفا شامل کردستان عراق نمیشود و در صورتی که مجال پیدا کند تجزیه ایران را در آرزو میپروراند چنان که مشی دیرین انگلیسیها و صهیونیستها در طول سده گذشته بوده است.