اصلاحطلبان بارها از سوي منتقدان خود متهم به بي اعتنايي به ايدئولوژي شدند و هربار از خود دفاع و اين اتهام را رد كردهاند و حتي روي به تفاسير ديني از عملكرد سياسي خود آوردهاند كه عملاً به تحريف گزارههاي ديني منجر است. اين بار كسي از ميان خود اصلاحطلبان به دوري آنان از ايدئولوژي صحه گذاشته؛ البته با اين تفاوت كه آن را نقطه قوت اصلاحطلبان دانسته است!
شهدای ایران:اصلاحطلبان بارها از سوي منتقدان خود متهم به بي اعتنايي به ايدئولوژي شدند و هربار از خود دفاع و اين اتهام را رد كردهاند و حتي روي به تفاسير ديني از عملكرد سياسي خود آوردهاند كه عملاً به تحريف گزارههاي ديني منجر است. اين بار كسي از ميان خود اصلاحطلبان به دوري آنان از ايدئولوژي صحه گذاشته؛ البته با اين تفاوت كه آن را نقطه قوت اصلاحطلبان دانسته است!
«صادق زيباكلام» در مصاحبه با روزنامه آفتاب يزد گفته كه «اصلاحطلبان، همين طور جريان اعتدال و توسعه، حزب كارگزاران، حزب اتحاد ملت و تمامي تشكلهاي بزرگ و كوچكي كه درون اصلاح طلبي معرفي ميشوند، يك مشخصه بزرگ دارند؛ اينكه ايدئولوژي را كنار گذاشتند و در عرصه مديريت كشور و مملكت داري، سياست خارجي و تعامل با دنيا به خرد جمعي و منافع ملي متوسل شدند!» زيباكلام در ادامه در پاسخ به اين سؤال كه «يعني اصلاحات ديگر ايدهآلها را از ياد برده است؟» گفت: «دقيقاً! اصلاحطلبان ديگر ايدهآل ندارند.
اصلاحطلبان چون فاقد ايدئولوژي هستند، بنابراين ميتوانند از انديشه خود براي عملكرد سياسيشان هم بهره ببرند. » زيباكلام در پاسخ به اين سؤال كه «يعني نميتوان نبود ايدئولوژي اصلاحطلبان را يك زنگ خطر براي آنها دانست» گفت: «مطمئناً اين نكته مثبت اصلاحطلبان است. پراگماتيسم بودن و انعطاف اصلاحطلبي به دليل نبود ايدئولوژي آنهاست. نكته مثبت زماني است كه شما با تغييرات در خود اداره مملكت را پيش ببريد»سخنان زيباكلام عجيب است كه نداشتن ايدئولوژي را نقطه قوت ميداند، حال آنكه اين عبور از ايدئولوژي يعني حركت بر مبناي حزب باد و نوعي سردرگمي و ماكياوليسم كه در ميان اصلاحطلبان ديده ميشود و بعيد است نقطه مثبتي بتواند تلقي شود؛ خصوصاً در يك جامعه و دولت ديني. زيباكلام در واقع تاييد كرده كه اصلاحطلبان راه و رسم سكولاريسم را برگزيدهاند و دين را در جنبه اجتماعي خود كنار گذاشتهاند. آيا اين گزارهها همان دلايل اصلي انتقاد جريان حزبالله از اصلاحطلبان نيست؟از سويي آيا داشتن ايدئولوژي به معناي تعطيلي عقل و انديشه است؟ و فقط آنهايي كه فاقد ايدئولوژي هستند ميتوانند از انديشه خود براي عملكرد سياسي شان بهره ببرند؟ اين مغالطه هم نكته ديگر سخنان عجيب زيباكلام است كه ايدئولوژي را در تعارض با عقل و انديشه ميداند.
«صادق زيباكلام» در مصاحبه با روزنامه آفتاب يزد گفته كه «اصلاحطلبان، همين طور جريان اعتدال و توسعه، حزب كارگزاران، حزب اتحاد ملت و تمامي تشكلهاي بزرگ و كوچكي كه درون اصلاح طلبي معرفي ميشوند، يك مشخصه بزرگ دارند؛ اينكه ايدئولوژي را كنار گذاشتند و در عرصه مديريت كشور و مملكت داري، سياست خارجي و تعامل با دنيا به خرد جمعي و منافع ملي متوسل شدند!» زيباكلام در ادامه در پاسخ به اين سؤال كه «يعني اصلاحات ديگر ايدهآلها را از ياد برده است؟» گفت: «دقيقاً! اصلاحطلبان ديگر ايدهآل ندارند.
اصلاحطلبان چون فاقد ايدئولوژي هستند، بنابراين ميتوانند از انديشه خود براي عملكرد سياسيشان هم بهره ببرند. » زيباكلام در پاسخ به اين سؤال كه «يعني نميتوان نبود ايدئولوژي اصلاحطلبان را يك زنگ خطر براي آنها دانست» گفت: «مطمئناً اين نكته مثبت اصلاحطلبان است. پراگماتيسم بودن و انعطاف اصلاحطلبي به دليل نبود ايدئولوژي آنهاست. نكته مثبت زماني است كه شما با تغييرات در خود اداره مملكت را پيش ببريد»سخنان زيباكلام عجيب است كه نداشتن ايدئولوژي را نقطه قوت ميداند، حال آنكه اين عبور از ايدئولوژي يعني حركت بر مبناي حزب باد و نوعي سردرگمي و ماكياوليسم كه در ميان اصلاحطلبان ديده ميشود و بعيد است نقطه مثبتي بتواند تلقي شود؛ خصوصاً در يك جامعه و دولت ديني. زيباكلام در واقع تاييد كرده كه اصلاحطلبان راه و رسم سكولاريسم را برگزيدهاند و دين را در جنبه اجتماعي خود كنار گذاشتهاند. آيا اين گزارهها همان دلايل اصلي انتقاد جريان حزبالله از اصلاحطلبان نيست؟از سويي آيا داشتن ايدئولوژي به معناي تعطيلي عقل و انديشه است؟ و فقط آنهايي كه فاقد ايدئولوژي هستند ميتوانند از انديشه خود براي عملكرد سياسي شان بهره ببرند؟ اين مغالطه هم نكته ديگر سخنان عجيب زيباكلام است كه ايدئولوژي را در تعارض با عقل و انديشه ميداند.