اینکه آقای روحانی چنین اقدامیرا انجام بدهد یا ندهد موضوع دیگری است. به نظر میرسد، این تغییر در مورد ایشان با توجه به ساختار و الگوی حاکم بر زندگی خصوصی دکتر روحانی چندان با واقعیت سازگاری نداشته باشد بلکه بیشتر یک پیشنهاد فانتزی به نظر میرسد.
به گزارش شهدای ایران، روزنامه اصلاح طلب آفتاب یزد از حسن روحانی خواسته است حالا که وزیر زن انتخاب نکرده است همسرش را به عنوان بانوی اول به رسانه ها معرفی و نقش او را پر رنگ کند.
کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و همینطور نماینده مجلس ششم، این خواسته را «فانتزی» عنوان میکند و بر این باور است که چنین اقدامیبا ساختارهای خانوادگی حسن روحانی همخوانی ندارد. او در اینباره به «آفتاب یزد» گفت: «البته که روزنامهنگاران و فعالان جامعه مدنی میتوانند این تقاضا را از رئیسجمهور داشته باشند و از او بخواهند تا همسر خود را برای انجام فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی تشویق کند. این روش کاملا معمول و پذیرفته شده در تمامیکشورهای جهان است و کسی که در جایگاه ریاست جمهوری قرار میگیرد، همسر خود را در حوزههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی به عنوان شریک و همتای خود تشویق میکند تا در فعالیت در این حوزهها شرکت داشته باشد اما اینکه آقای روحانی چنین اقدامیرا انجام بدهد یا ندهد موضوع دیگری است. به نظر میرسد، این تغییر در مورد ایشان با توجه به ساختار و الگوی حاکم بر زندگی خصوصی دکتر روحانی چندان با واقعیت سازگاری نداشته باشد بلکه بیشتر یک پیشنهاد فانتزی به نظر میرسد.»
کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و همینطور نماینده مجلس ششم، این خواسته را «فانتزی» عنوان میکند و بر این باور است که چنین اقدامیبا ساختارهای خانوادگی حسن روحانی همخوانی ندارد. او در اینباره به «آفتاب یزد» گفت: «البته که روزنامهنگاران و فعالان جامعه مدنی میتوانند این تقاضا را از رئیسجمهور داشته باشند و از او بخواهند تا همسر خود را برای انجام فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی تشویق کند. این روش کاملا معمول و پذیرفته شده در تمامیکشورهای جهان است و کسی که در جایگاه ریاست جمهوری قرار میگیرد، همسر خود را در حوزههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی به عنوان شریک و همتای خود تشویق میکند تا در فعالیت در این حوزهها شرکت داشته باشد اما اینکه آقای روحانی چنین اقدامیرا انجام بدهد یا ندهد موضوع دیگری است. به نظر میرسد، این تغییر در مورد ایشان با توجه به ساختار و الگوی حاکم بر زندگی خصوصی دکتر روحانی چندان با واقعیت سازگاری نداشته باشد بلکه بیشتر یک پیشنهاد فانتزی به نظر میرسد.»
مردم به مسئولان رأي نمي دهند که با هم دعوا کنند
پنج شنبه 29 تیر 1391 ساعت 00:10
اشاره: عبدالرضا مصری، سخنگوی هیات رئیسه و نماینده کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی است. وی که در مجلس هفتم، نماینده مردم کرمانشاه بود پس از برکناری پرویز کاظمی از وزارت، به جای او به عنوان وزیر رفاه و تامین اجتماعی معرفی و با رای اعتماد مجلس به دولت راه یافت، اما پس از پایان دولت نهم به دولت دهم دعوت نشد و به عنوان سفیر راهی ونزوئلا شد. مصری با اینکه خودش در مقطعی، مسئولیت یک وزارت تازهتاسیس را به عهده داشت، اما اعتقادی به توسعه تشکیلات دولت ندارد و کوچک شدن دولت را یکی از عوامل موفقیت کشور میداند. وی در گفتوگو با «جامجم» علاوه بر مباحث رفاه که حوزه تخصصی او در دولت بوده است درخصوص مسائل مربوط به مجلس و تسهیلات ارائه شده به نمایندگان نیز توضیحاتی ارائه کرده است که میخوانید.
وزیر بودن سختتر است یا نمایندگی مجلس؟
مسئولیت در هر شغلی سخت است، حالا میخواهد کارمندی، وزارت، وکالت، خبرنگاری یا هر شغل دیگری باشد. کار کردن، هم سخت و هم بسیار آسان است. اگر مسیر برای اجرای کار فراهم و همه خواستههای مردم عملی شود، قطعا کار کردن آسان است.
چون خستگیاش برای مسئولان باقی نمیماند. اما اگر کارها در بعضی جاها گره بخورد و موانع مختلفی در کشور برای عملیات اجرایی ایجاد شود کار کردن بسیار سخت است.
البته در مجموع باید گفت وکالت سادهتر از وزارت است چون وزارت یک کار اجرایی، عملیاتی و سیاستگذاری است و توقعات از وزیر در سطح کشور وحتی خارج از کشور بسیار زیاد است.
وزیر یکسری تعهدات فردی دارد و نتیجه هر آنچه زیرمجموعه کاری وی انجام دهند، به وزیر برمیگردد. اگر مجموعه کند کار کند یا تند، این وزیر است که باید پاسخ دهد. لذا عملکرد مجموعه وزارتخانه، چه در مرکز و چه در شهرهای مختلف همه به وزیر برمیگردد.
اما نمایندگان چنین مسئولیتی ندارند و تنها وظیفه آنها قانونگذاری است، البته این مسئولیت هم دشوار است چون به یک فرد برنمیگردد.
یک وزیر در وزارتخانه مسئول است و در مورد کوچکترین مسالهای که پیش میآید حتی اگر دیگران در خرابی کار یا مطلوب نبودن آن نقش داشته باشند باید پاسخگو باشد یا حتی استیضاح شود.
وزیر در مقابل مجلس، ملت و دولت هم جوابگوست و باید به رئیسجمهور، دستگاههای نظارتی مثل سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبا ت هم جواب پس بدهد، لذا وزیر از چند جهت در فشار است.
با این توضیحات نمایندگی مجلس کار راحتتری است؟
بله، چون نماینده فقط باید به مردم پاسخ بدهد. نمایندگان به خاطر وظیفه نظارتی که به عهده دارند میتوانند از وزیر هم توضیح بخواهند، اما کسی نمیتواند از آنان توضیحی بخواهد.
پس سختی کار نمایندگی چیست؟
نماینده تنها یک حوزه کاری ندارد و همه حوزههای کاری وزرا و قوه قضاییه و دستگاههای اجرایی به مجلس و نمایندگان مربوط میشود، بنابراین مسئولیت نمایندگان در مجلس در هر ساعتی تغییر میکند.
مثلا در ساعت 8 صبح دستور صحن علنی، مربوط به قانون تجارت است و نماینده برای اینکه بخواهد قانون خوبی را در این زمینه مصوب کند باید مطالعه زیادی (چه کتابخانهای و چه میدانی) در این زمینه انجام داده باشد.
صحبتها در مورد پولهایی که مجلس
به نمایندگان داده است، کذب محض بوده و این اتهامات در محاکم قابل پیگیری است
بعد از این قانون یکباره بحث پزشک خانواده در دستور کار قرار میگیرد که یک کار پزشکی صرف است. پس از آن، بحث نظام بانکداری که مسائل اقتصاد را شامل میشود و به همین شکل ادامه مییابد. لذا باید گفت کار یک نماینده، سختی خودش را دارد و کار وزیر هم همینطور.
شما در دولت نهم، وزیر رفاه بودید. چرا برای حضور در دولت دهم دعوت نشدید؟چه برداشتی از این تصمیم رئیسجمهور داشتید؟
قاعدتا کسی که وزیران را انتخاب میکند میتواند در مورد دلایل تصمیمگیری خود توضیح بدهد. اما باید بگویم براساس همت رئیسجمهور، یک دگرگونی در دولت دهم اتفاق افتاد و این تصمیم با سلیقه بعضیها سازگاری نداشت.
بنده از افرادی بودم که اگر هم دعوت میشدم در کابینه حضور پیدا نمیکردم، چون امکان داشت برنامههای ایشان با نظرات من همپوشانی نداشته باشد و باید رئیسجمهور در برنامهها، دست بازتری داشته باشد.
لذا دلایل متعددی وجود داشت که این همراهی با آقای رئیسجمهور نمیتوانست ادامه پیدا کند. به هر حال در حوزه وزارت رفاه، الان برادری دلسوز بر سر کار است که بخوبی کارها را انجام میدهد.
آیا در دوران وزرات، اختلافنظری با رئیسجمهور داشتید؟
وجود اختلاف نظر طبیعی است. یک وزیر در حوزه تخصصی خود برداشتهایی دارد که امکان دارد رئیسجمهور در سیاستگذاری کلان کشور آن را کافی نداند. بنابراین ما هم از این امر مستثنا نبودیم و در خیلی جاها اختلاف نظر کاری وجود داشت، اما بسیار محدود بود.
شما سومین وزیری بودید که پس از تشکیل وزارت رفاه و تامین اجتماعی، مسئولیت این وزارتخانه را
به عهده گرفتید. آیا اساسا تشکیل این وزارتخانه را ضروری میدانستید؟
من همیشه با تشکیلات جدید مخالف بودم و با تشکیل وزارتخانه جدید هم در زمان خودش مخالفت کردم، چون ضرورتی برای بزرگ شدن تشکیلات دولت نمیدیدم.
دولتی که چابک باشد و توجه اصلی خود را بر مردم بگذارد، موفق است. قطعا یک دولت بزرگ، آدمهای کشور را کوچک میکند و دولت کوچک میتواند پیشرفت کشور را سرعت دهد.
اگر دولت به شکلی باشد که مردم برای کوچکترین کارهایشان مجبور به مراجعه به دستگاههای اجرایی باشند اینجاست که مردم به خاطر بروکراسی شدید تحقیر میشوند و کارهایشان به تاخیر میافتد.
من موافق تشکیل این وزارتخانه نبودم، اما وقتی همه با یکدیگر توافق میکنند باید همت کرد که کارها پیش برود. به طور مثال گاهی پدری با ازدواج فرزندش با یک فرد خاص چندان موافق نیست، اما وقتی این ازدواج انجام شد همه توان خود را میگذارد که زندگی فرزندش به سرانجام برسد.
من نیز با این که موافق تشکیل وزارتخانه جدید نبودم، اما تمام توان خود را برای بهتر شدن کار گذاشتم.
تشکیل نهادهای جدید نشان میدهد ما بعضی کارها را سلیقهای انجام میدهیم و بر این مبناست که گاهی از کاری خوشمان میآید و همه چیز را تغییر میدهیم، یعنی در مقطعی وزارت رفاه تشکیل میشود که حاصل ادغام دو وزارتخانه است و در برهه دیگر همین وزارتخانه، مجدد در وزارتخانه دیگری ادغام میشود.
بنابراین به همین دلیل است که میگویم کار نمایندگان کار کمی نیست و اگر بدون مطالعه تصمیمی گرفته شود نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
البته با شیوه فعلی قول میدهم دوباره چند سال دیگر وزارت رفاه مجددا تشکیل شود. چون حجم کار بسیار سنگین است.
وزارت رفاه ابتدا وزارتخانهای ستادی و تنها یک تشکل تصمیمساز بود و تشکیلات بزرگی نبود. در مدتی که من مسئولیت داشتم بدون اینکه دفتری در استانها داشته باشیم توانستیم برنامهریزیهای خوبی را حتی با وجود نهادهایی چون خدمات درمانی و بهزیستی انجام دهیم.
در این مدت درخصوص بیمه کارگران و حقوق بازنشستگان، ایجاد اورژانس اجتماعی و بانک اطلاعاتی ایرانیان و اطلاعات بیمهای افراد، کارهای خوبی صورت گرفت و حتی وقتی بحث هدفمند کردن یارانهها مطرح شد بانک اطلاعاتی بیمه ایرانیان بود که به کمک سازمان هدفمندی آمد.
به نظر شما رفاه در جامعه ما چه معنایی دارد؟
رفاه یعنی میزان مطلوب بودن شرایطی که انسانها در آن زندگی میکنند و میزان رضایتی که از آن دارند. ممکن است میزان رضایتمندی عدهای که در جنگل زندگی میکنند و هیچ وسیله مدرنی ندارند بسیار بالاتر از کسانی باشد که در بالاترین موقعیت اجتماعی قرار دارند.
لذا رفاه، مقولهای نیست که بخواهیم آن را در قالب یک کمیسیون در مجلس یا یک وزارتخانه در دولت ببینیم چون رفاه، برآیند مجموعه عملیاتی است که حاکمیت انجام میدهد و همه اینها عددی را ایجاد میکند که میزان رضایتمندی مردم از شرایط کنونی را نشان میدهد و این شامل مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشود.
با این توضیحات، آیا مردم ایران از نظر اقتصادی مرفه هستند؟
از نظر اقتصادی، چون مقوله رفاه نسبی است هیچ وقت نمیتوان برایش عدد صد درصدی را در نظر گرفت، چون هر کسی در هر موقعیتی از زندگی، نگاهش به پلههای بالاتر است.
یعنی اگر یک نفر پیکان دارد علاقهمند است آن را به پژو تبدیل کند و این مساله به صورت سلسلهوار ادامه دارد. البته باید گفت میزان رضایتمندی از آنچه انسان دارد نیز رفاه محسوب میشود.
بنابراین فقط نمیتوان مقوله اقتصادی را در نظر گرفت و گفت فردی که دو میلیون تومان حقوق میگیرد، مرفه است.
منظور من، رفاه عرفی در جامعه، یعنی داشتن مسکن و حقوق و امکانات کافی برای زندگی است.
اگر حقوق ابتدایی را در نظر بگیریم باید بگوییم حداقل برخورداریها در کشور ایجاد شده است و مردم از آن ناراضی نیستند.
البته راضی بودن و ناراضی بودن را باید تعریف کنیم. شما ممکن است برای فردی غذای شوری تهیه کنید و او از آن ناراضی باشد، ولی وقتی غذای مختصری برایش درست میکنید که از همه جهات کیفیت بالایی دارد فرد راضی میشود. لذا راضی بودن و ناراضی بودن معنی رفاه نمیدهد.
آن چیزی که مردم نیاز دارند تا از زندگی لذت ببرند داشتن شغل مناسب، سرپناه، برخورداری از درمان و تحصیل بدون دغدغه و نگرانی است.
حالا با این تعریف، وضعیت مردم چطور است؟
مسابقهای در کشور ماست که میزان مطلوب بودن رضایتمندی را به هم میریزد. مثلا در یک ماه، مبلغی به دست فردی میرسد که میتواند آن را برای رفاه خانواده هزینه کند، اما ترجیح میدهد تلویزیون خود را ارتقا دهد و آن را به مدل بالاتر تبدیل کند. این اقدام باعث میشود مسائلی چون خوراک و حتی تفریحات این خانواده تحت تاثیر قرار بگیرد.
اگر نگاهی به آشپزخانه خانوادههای طبقات متوسط داشته باشیم میبینیم امکاناتی دارد که حتی در سال، یکبار هم از آن استفاده نمیشود. این تجملات به درد نمیخورد، اما احساس نیاز به آن وجود دارد.
خیلی از مردم از همان امکانات اولیه مثل شغل و مسکن برخوردار نیستند. آیا با در نظر گرفتن این شرایط میتوان صحبت از رفاه کرد یا همین رفاه ابتدایی نیز در حال از بین رفتن است؟
بخشی از این مسائل به رضایتمندی برمیگردد. مثلا جوانی که درس میخواند از عنوانی که دارد راضی است چون به او هویت میدهد، اما پس از پایان تحصیل و سربازی وقتی عنوان بیکار را یدک میکشد یکباره بیهویت میشود و این امر باعث نارضایتی وی میشود؛ ولی پس از اینکه شغلی پیدا کرد تازه بحث داشتن رفاه برای او آغاز میشود و سلسله مراتب نیازهای وی مشخص میشود. لذا در تائید سوال شما میگوییم آن حداقلها شغل، بهداشت و مسکن است.
آیا در این حوزهها از وضع مناسب عقب هستیم؟
باتوجه به میزان بیکاری بله عقب هستیم. البته وقتی شنیدم قرار است 5/2 میلیون شغل ایجاد شود خیلی خوشحال شدم و برای تحقق آن دعا کردم، اما احساس میکنم خبری از ایجاد اشتغال نیست و نظام مالی و پولی ما به جایی میرود که نهتنها شغل ایجاد نمیکند بلکه شغلها را نیز از بین میبرد.
من مراجعان زیادی دارم که بانکها آنها را در شرف ورشکستگی قرار دادند و قطعا با این نظام بانکداری یکطرفه، ما هرروز شاهد تعطیلی واحدهای صنعتی و اقتصادی خواهیم بود که از بانکها تسهیلات دریافت کردهاند.
وقتی یک شعبه بانکی تاسیس و برای آن سرمایهگذاری میشود بدانید حتما در کنارش ده کارخانه تعطیل میشود، چون پول و سرمایه به سمت بانکها حرکت میکند. بانکها شرایطی را برای خودشان درست کردند که سود میدهند و سود میبرند، اما مردم بیشتر ضرر میکنند. این روند نامناسب حتی باعث شده بانکها تنها در سود شریک باشند و در زیان مشارکت نکنند.
بنایراین نظام پولی و بانکی ما ربوی است و به دلیل همین مفسدههاست که از 123 میلیارد تا 3 هزار میلیارد تومان شاهد اختلاس در کشور هستیم که این اعداد، آخرین ارقام نخواهد بود و اگر هرچه زودتر نظام بانکداری ما اصلاح نشود این ارقام به 30 هزار میلیارد هم خواهد رسید و دودش به چشم مردم خواهد رفت.
اگر تولید ما سود دو رقمی داشته باشد باید خوشحال باشیم اما وقتی سود نرخ بانکی بالا رفت بدانید که اشتغال هم از بین خواهد رفت.
اگر نظام بانکداری این همراهی را میکرد و جرایم دیرکرد تولیدکنندگان را میبخشید قطعا تولید و اشتغال ما امروز با مشکل مواجه نبود.
با صراحت میگویم اگر نظام بانکی با این روند جلو برود تولید ما کاهش پیدا کرده و ما فرار سرمایه خواهیم داشت و این یعنی از دست دادن اشتغال.
خط فقر در سال 89، مبلغ 946 هزار تومان اعلام شده است، با این مطالبی که راجع به رفاه بیان کردید وضعیت مردم را چگونه میبینید؟
تلاش کردم مطالعات مربوط به خط فقر در ایران را به دست آورم، اما تا الان اطلاعی در مورد این رقم ندارم. خط فقر نسبی با خط فقر شدید و مطلق متفاوت است. گاهی برخی سیاستها باعث میشود مرتبه آنها تغییر کند و ما شاهد جابهجایی دهکها باشیم.
در نظام هدفمندی یارانهها ما شاهد جابهجایی دهکها بودیم و دیدیم که با این سیستم، طبقات پایین جامعه انصافا تغییر وضعیت پیدا کردند و زندگی آنها نسبت به قبل تغییر کرد. اما در این جابهجایی دهکها، قشر متوسط دچار تغییرات دیگری شد و سبد خرید آنها با مشکلاتی برخورد کرد.
قشر متوسط، بخش عظیمی از جامعه ما را تشکیل میدهد و بسیاری معتقدند در نتیجه سیاستگذاریهای سالهای اخیر، فشار زیادی به این قشر وارد شده است. آیا این مساله را قبول دارید؟
مبحث اقتصاد با تاثیرات روانی آن بسیار متفاوت است. گاهی ناراحتی از شرایط اقتصادی مد میشود و آن وقت میبینیم افرادی که حتی درآمد روزانه 5 میلیون تومان دارند از وضعیت خود و جامعه، ابراز نارضایتی میکنند، چون عقیده دارند درآمد آنها هم کم شده است. حالا در این وضعیت، یک کارگر ساختمانی هم که به صورت روزمزد فعالیت میکند ناراضی است، ولی تفاوت این دو با یکدیگر بسیار زیاد است.
در شرایطی که قشر متوسط تغییر وضعیت داده و تورم، فشار جدی به آنها وارد میکند مسئولان چه وظیفهای دارند؟
تلاش دولت و حاکمیت باید این باشد که هر کسی در هر سطحی که هست باقی بماند یا رشد کند. در شرایطی که بانک مرکزی نرخ تورم را 23 درصد اعلام میکند و حقوق کارمندان، فقط 15 درصد افزایش مییابد این قشر چارهای ندارد مگر اینکه برای پر کردن مابهالتفاوت دخل و خرج خود به حذف برخی از اقلام زندگی روی آورد.
حالا وظیفه دولت و مجلس برای حل این مسائل چیست؟
سیاست حمایت یارانهای در کشور اعمال شد، اما گزینهای که برای این منظور انتخاب شد دادن مستقیم یارانهها به مردم بود تا جامعه خود تشخیص دهد چگونه این مبالغ را هزینه کند.
اما این یارانهها به اعتقاد مردم مشکلی را حل نکرده و پاسخگوی افزایش هزینهها نبوده است.
متاسفانه در مورد هزینه کردن یارانهها به مردم آموزش داده نشد تا شیوه هزینه کردن آن مشخص شود به همین دلیل ما از یک طرف میگوییم وضع مردم بد است، ولی میبینیم سالانه یک میلیون و 200 هزار خودرو در کشور به فروش میرسد و هزاران سیمکارت و گوشی تلفن به همراه شارژ آنها نیز در کشور معامله میشود.
اگر اختلاف را کنار بگذاریم و به جای این کارها، برای یک جوان شغلی ایجاد کنیم خدمت کردهایم، اما اگر وقت را برای متهم کردن هم بگذاریم آخرش نفعی برای مردم به وجود نمیآید
تعداد تلویزیونهای السیدی و الایدی که به فروش میرسد، قابل تطبیق با نارضایتیها نیست و این نشان میدهد تغییر سبد هزینه در خانوادهها به وجود آمده است.
آیا این صحبت شما شامل جمعیت محدودی نیست؟
نه، آمار بسیار بالاست و بعد از هدفمندی یارانهها میزان خریداری کالاهای خانگی بسیار بالا رفته و همین مساله باعث افزایش تورم شده است.
همین الان نمایندگان دوره نهم با مبلغی که مجلس به آنها داده است نتوانستهاند مسکن تهیه کنند، چطور مردم میتوانند فقط با یارانهها که مبلغ آن اینقدر اندک است به فکر زندگی تجملاتی باشند؟
اولا صحبتها در مورد پولهایی که مجلس به نمایندگان داده است، کذب محض بوده و این اتهامات در محاکم قابل پیگیری است.
به هر حال، تمام دستگاههای دولتی در دورترین نقاط کشور و تهران دارای منازل سازمانی هستند و به نیروهای خود اجازه استفاده از این امکانات در دوران خدمت را میدهند.
اما متاسفانه مجلس خانه سازمانی ندارد، ولی بعد از اختصاص بودجه، قرار است واحدهای مسکونی ساخته شود و برای همیشه به این حرف و حدیثها پایان داده شود.
اینکه بگوییم به هر نماینده 400 میلیون دادهاند یا از روی ناآگاهی است یا از روی غرضورزی، که هر دو غلط است.
ما حتی در بحث مسکن نمایندگان از دستگاههای اجرایی که دارای منازل مسکونی سازمانی هستند خواستیم به ما کمک کنند. الان هیات رئیسه مجلس تصمیم گرفته مستقیما تامین مسکن نمایندگان را به عهده بگیرد و به صورت رودررو طرف قراردادهای منازل استیجاری باشد و در پایان دوره نمایندگی هم مبلغ رهن این منازل به صندوق مجلس باز گردانده شود.
مجلس تا الان یک ریال بابت ودیعه مسکن به کسی نداده است و از این به بعد هم نخواهد داد.
سقفی که مجلس برای اجاره مسکن نمایندگان مشخص کرده چقدر است؟
براساس تعداد اعضای خانوادهها متفاوت است و قرار نیست به یک خانواده سه نفره، یک آپارتمان 120 متری داده شود. در ضمن قرار شده که منطقه مسکونی نمایندگان از بلوار کشاورز به پایین باشد تا دسترسی آنها به بهارستان نیز سریعتر صورت گیرد.
اما معنای این حرف این نیست که نمایندهای برود در شهر ری مستقر شود چون بازهم به دلیل بعد مسافت، تردد او به مجلس با مشکل روبهرو خواهد بود. لذا ما بسته به تعداد اعضای خانواده نمایندگان، منازلی را از مبلغ 80 میلیون تومان تا 130 میلیون تومان، رهن کردهایم. اما هنوز نمایندگانی داریم که خانواده آنان در شهرستان هستند و ما نتوانستیم جایی برای آنها پیدا کنیم.
حقوق نمایندگان مجلس چقدر است ؟
نظام هماهنگ پرداخت حقوق، معیار مجلس است. در اینجا تاکید میکنم نمایندگان مجلس، یک ریال بیشتر از مبالغ در نظر گرفته شده در قانون خدمات کشوری دریافت نمیکنند که این مبلغ از 2 میلیون و 200 هزار تومان
تا 2 میلیون و 700 هزار تومان است، اما باز میگویم حقوق نمایندگان آنقدر کم است که آنهایی که عضو هیات علمی دانشگاه هستند ترجیح میدهند حقوق خود را از دانشگاه دریافت کنند و از مجلس حقوقی نگیرند.
از آنجا که مردم انتظارات و توقعات زیادی از نمایندگان دارند نمایندگان گاهی مجبورند از جیب خودشان مبالغی را برای حل مشکلات برخی مردم پرداخت کنند و درصدی از حقوقشان را برای این امور اختصاص دهند.
هفت، هشت نفر از وزیران سابق در مجلس فعلی حضور دارند، آیا حضور این تعداد از وزیران سابق، دلیل خاصی دارد؟ با توجه به اینکه خودتان هم قبلا وزیر بودید بخوبی میتوانید به این سوال پاسخ دهید.
یک تعداد از وزیران بنا به تشکیلات و طیف سیاسی که به آن وابستهاند، مطابق نظر این گروهها در لیستهای انتخاباتی قرار گرفتند.
اما هر کس که قرار است در هر پستی باشد نگاهش به حکومت است و به مسائل کشور توجه دارد. حالا این جایگاه میتواند وزارت، نمایندگی مجلس یا حضور در دانشگاه باشد.
مساله دیگر اینکه با توجه به حضور وزیران در قوه مجریه، بسیاری از مشکلات در این قوه را میدانند و با حضور در مجلس میتوانند مشکلات را بهتر مورد توجه قرار دهند. وزیران به دلیل نگاهی که به حل مشکلات در مسائل اجرایی دارند به مجلس میآیند تا اشکالات و موانع اجرایی را برطرف کنند. بنابراین، این حضور را باید فرآیندی مبارک دانست.
شما که یک دوره وزیر، نماینده و سفیر بودید، ماشین دارید؟
بعد از اینکه ماموریتم در خارج کشور به عنوان سفیر تمام شد و به ایران وارد شدم هنوز ماشین ندارم اما امروز قرار است از بین خودروهای داخلی یکی را انتخاب و خریداری کنم.
این ماشین را خودتان میخرید یا مجلس آن را برای شما تهیه میکند؟
نه، این را خودم میخرم، اما مجلس قرار است از میان خودروهای داخلی مثل پژو، سمند، تیبا، ریو و پراید، تعدادی خودرو تهیه و به صورت سازمانی در اختیار نمایندگان قرار دهد.
یعنی ماشین مجلس در اختیار نمایندگان قرار میگیرد؟
بله، این ماشینها به نام مجلس و به صورت سازمانی برای امور نمایندگی در اختیار نمایندگان قرار میگیرد. البته این زرنگی مجلس است زیرا با این شیوه، نمایندگان دیگر احتیاجی به راننده ندارند.
آیا برای خرید خودروی شخصی به نمایندگان وام داده نمیشود؟
نه با این شیوه، یک ریال از طرف مجلس برای خرید خودروی شخصی به نمایندگان داده نمیشود. ما تنها گفتیم تعدادی خودروی سازمانی به نمایندگان داده شود و به آنها نیز اعلام کردیم که پس از اتمام دوره نیز باید ماشین را به مجلس برگردانند.
با این شیوه مجلس پول خودرو را مستقیما به حساب شرکت تولیدکننده واریز میکند و تمام اسناد به نام مجلس زده میشود.
یعنی میخواهید بگویید تمام چیزهایی که در مورد مبالغ داده شده به نمایندگان در ابتدای دوره مجلس نهم مطرح شد کذب است.
متاسفانه ما از اخلاق فاصله گرفتیم، هر چقدر ما اخلاق را زیر پا بگذاریم بیشتر ضرر میکنیم. ما تمام آموزههای دینی را زیر پا میگذاریم و میخواهیم حتی با دروغ افراد را بکوبیم.
حقوق نمایندگی بیشتر است یا حقوق وزارت؟
حقوق هر دو یکی است، چون نظام هماهنگ پرداخت، میزان پرداختها را مشخص کرده است.
من حقوقی که در دولت میگرفتم مطابق آن چیزی است که امروز از مجلس میگیرم.
به هر حال لازم است تمام ابهامات برطرف شود و زوایای بسیاری از مسائل روشن شود.
ما از نظر روانی با مردم خوب رفتار نمیکنیم و بعضا با سخنان تلخ روان آنان را آزار میدهیم، مردم به مسئولان در هر ردهای رای دادهاند، لذا این افراد باید وسعت پذیرش و قبول مسئولیت را داشته باشند.
قطعا مسئولان برحسب وظیفهای که دارند باید مسائل را میان خودشان حل و فصل کنند چون مردم به آنها رای ندادند که درگیر مسائل سیاسی شخصی شوند.
اما متاسفانه رویهای در کشور ما ایجاد شده که به روان مردم لطمه وارد میکند و رسانهها هم به آن دامن میزنند.
مردم زندگی راحت را دوست دارند و نمیخواهند وارد درگیری سیاسی و اختلافات فلان آقا با دیگری شوند، چون این کارها دردی از آنها دوا نمیکند. اما این بداخلاقی سیاسی در بقیه ارکان کشور حتی در مباحث ورزشی و هنر در حال شکل گرفتن است.
روند نامناسب جدل و فرافکنی، روان مردم را آزار میدهد و خدا ما را به خاطر این اعمال نمیبخشد. ما باید به جای این حرف و حدیثها مشکلات مردم را حل کنیم.
اگر اختلاف را کنار بگذاریم و به جای این کارها، برای یک جوان شغلی ایجاد کنیم خدمت کردهایم، اما اگر وقت را برای متهم کردن هم بگذاریم آخرش نفعی برای مردم به وجود نمیآید.
اگر من نماینده نبودم و تیتر روزنامهای را میدیدم که میگوید قرار است 400 میلیون تومان به هر نماینده داده شود باور میکردم، اما حالا که اینجا هستم و از تمام ماجرا باخبرم، تاسف میخورم که چرا دروغ به این بزرگی گفته میشود که بعضی مردم هم آن را باور کنند.
به نظر من رسانهها نباید به این مسائل بها بدهند و به جای آن باید هر وقت فردی علیه دیگری حرفی زد به آن بیاعتنایی کنند و بگذارند هر کس بیلان کار خودش را اعلام کند.
اینکه یک مسئول بگوید من خواستم فلان کار را بکنم و نگذاشتند، معنی ندارد. خوب اگر نمیگذارند، استعفا بده و برو تا یک نفر دیگر بیاید. اگر نمایندهای مدام بگوید «مردم نمیگذارند کار کنم» و فضا را برای کار مناسب نمیدانم باید استعفا بدهد و برود.
نمیدانم چه حسابی است که همه این حرف را میزنند اما محکم سر جای خودشان ایستادهاند.