رهبرمعظم انقلاب در خصوص شهید محمود کاوه میگویند: «من شهیدمحمودکاوه را از بچگىاش مىشناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگى مسجدا مام حسن بود - که بنده آنجا نماز مىخواندم و سخنرانى مىکردم - دست این بچه را هم مىگرفت با خودش مىآورد.»
به گزارش شهدای ایران ، شهید محمود کاوه در نخستین روز از خردادماه سال 1340 کودکی در مشهد و در خانوادهای مذهبی متولد شد، که پدرش نام محمود را برای او انتخاب کرد.وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قائل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی میبرد و از این راه، او را با مکتب اهلبیت عصمت و طهارت(ع) و تعالیم انسان ساز اسلام ناب محمدی(ص) آشنا کرد.
با اوجگیری انقلاب او که جوانی بانشاط، فعال و مذهبی بود با شرکت در محافل درس مساجد جواد الائمه(ع) و امام حسن مجتبی(ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز مشهد بود از هدایتها و تعالیم ارزشمند مقام معظم رهبری بهرههای فراوانی برد.
محمود آموختههای خود را در اختیار دیگران قرار میداد و بهعنوان شخصیت محوری مبارزات شناخته شد و حتی با علاقهای وافر، اقدام به پخش اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) کرد و فعالانه در راهپیماییها و درگیریهای زمان انقلاب حاضر بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی شهید کاوه جزو اولین عناصر مومن و متهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مقدس مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن برای حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی(ره) در یک ماموریت شش ماهه به تهران عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهههای جنوب اعزام شد. مدتی بعد به علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آمادهسازی و آموزش نیروها به مشهد فراخواندند.
علی رغم اینکه برای آموزش نیروها اهمیت بالایی قائل بود و مسئول مستقیم او زیاد تمایل نداشت وی را (که از مربیان دلسوز و قوی محسوب میشد) به جبهه اعزام نماید. اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتی بود تا رودرروی دشمن قرار گیرد و در صحنههای کارزار انقلاب و ارزشهای آن عملاً دفاع نماید. بنابراین در اولین فرصت با جلب رضایت فرمانده پادگان با شور و شوقی فراوان به دیار کردستان که در آن زمان توسط گروهکها و عناصر ضدانقلاب دچار مشکلات و آشوب شده بود، عزیمت کرد.
او که به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود، به دلیل لیاقتها و مهارتهایی که داشت در همان ابتدا به عنوان فرمانده یک گروه دوازده نفره انتخاب شد.
آزاد سازی سد بوکان وجاده 47 کیلومتری آن،آزاد سازی جاده صائبین دژ به تکاب ،پاکسازی منطقه کیلر واشتوزنگ ،آزاد سازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به عنوان مرکزیت ونقطه ثقل ضد انقلاب بشمار می آمد ومنجربه انهدام مرکز رادیوئی آنها وفتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه آلواتان وآزادسازی زنداندوله تو وکشتن بیش از 750 نفر از ضد انقلاب گردید،از جمله نبردهای تهاجمی بود که توسط شهید کاوه وهمرز مانش در تیپ ویژه شهدا طرح ریزی وبه اجرا گذاشته شد. تعداد عملیاتی که بوسیله این شهید علیه ضد انقلاب فرماندهی شد ، آن قدر زیاد است که ذکر نام تمامی آنها در این مختصر میسر نیست.
او که پس از شهادت سرداران رشید اسلام ، شهید ناصر کاظمی ، شهید محسن گنجی زاده وشهید محمد بروجردی در خرداد1362 رسما به فرماندهی تیپ منصوب شده بود ،با تلاش همه جانبه برای آموزش،سازماندهی وآماده سازی نیروها از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید.
بنا به صلاحدید فرماندهی محترم سپاه در تاریخ 29/4/1362 تیپ ویژه شهدا ماموریت یافت تا در عملیات برون مرزی والفجر 2 که در منطقه حاج عمران انجام میگرفت شرکت نماید. در این عملیات شهید کاوه با هدایت قوی رزمندگان، اهداف از پیش تعیین شده تیپ از جمله ارتفاعات 2519 را با موفقیت به تصرف درآورد.
سرانجام دهم شهریور ماه 1365، روزی که روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیهالله الاعظم(عج) در عملیات کربلای 2 بر بلندای قله 2519 حاج عمران به پرواز درآمد، دل صخره و کوه، یاد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت کرد. آن روز، کاوه مزد جهاد را که شهات بود، دریافت کرد و به بارگاه عزالهی فراخوانده شد.
به همین مناسبت سخنان کمتر شنیده شده از رهبر معظم انقلاب در خصوص سردار شهید محمود کاوه در ادامه میآید:
«من شهیدمحمودکاوه را از بچگىاش مىشناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگى مسجدامامحسن بود - که بنده آنجا نماز مىخواندم و سخنرانى مىکردم - دست این بچه را هم مىگرفت با خودش مىآورد، و من مىدانستم همین یک پسر را دارد، گاهى حرفهاى تندى هم مىزد که در دوران اختناق آنجور حرفى کسى نمىزد.
این بچه آنجور توى این محیط خانوادگى پرشور و پرهیجان تربیت شد و خوراک فکرى او از دوران نوجوانیش عبارت بود از مطالب مسجد امام حسن. که از نوارها و آثار آن مسجد [مىشد فهمید]که چه نوع مطالبى بود. در یک چنین محیط فکرى این جوان تربیت شد، و جزو عناصر کمنظیرى بود که من او را در صدد خودسازى یافتم؛ هم خودسازى معنوى و اخلاقى و تقوایى، هم خودسازى رزمى.
در یکى از عملیات اخیر دستش مجروح شده بود تهران آمد سراغ من؛ من دیدم دستش متورم است. بنده نسبت به این کسانى که دستهایشان آسیب دیده یک حساسیتى دارم، فورى مىپرسم دستت درد مىکند. پرسیدم دستت درد مىکند گفت که نه. بعد من اطلاع پیدا کردم، برادرهاى مشهدىاى که آنجا هستند، گفتند دستش شدید درد مىکند، این همه درد را کتمان مىکرد و نمىگفت - که این مستحب است، که انسان حتىالمقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید - یک چنین حالت خودسازى ایشان داشت.
یک فرماندهى بسیار خوب بود، از لحاظ ادارهى واحد خودش در تیپویژهشهدا. این تیپ یک واحد خوب بود جزو واحدهاى کارآمد ما محسوب مىشد.خود او هم در عملیات گوناگونى شرکت داشت، و کارآزمودهى میدان جنگ شده بود؛ از لحاظ نظم ادارهى واحد، مدیریت قوى، دوستى و رفاقت با عناصر لشگر و از لحاظ معنوى، اخلاق، ادب، تربیت توجه و ذکر یک انسان جوان اما برجسته بود.
این هم یکى از خصوصیات دوران ماست، که برجستگان همیشه از پیرها نیستند، آدم جوانها و بچهها را مىبیند که جزو چهرههاى برجسته مىشوند. رهبان اللیل و اسدالنهار غالبا توى همین بچههایند، توى همین جوانهایند. 66/05/27
با اوجگیری انقلاب او که جوانی بانشاط، فعال و مذهبی بود با شرکت در محافل درس مساجد جواد الائمه(ع) و امام حسن مجتبی(ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز مشهد بود از هدایتها و تعالیم ارزشمند مقام معظم رهبری بهرههای فراوانی برد.
محمود آموختههای خود را در اختیار دیگران قرار میداد و بهعنوان شخصیت محوری مبارزات شناخته شد و حتی با علاقهای وافر، اقدام به پخش اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) کرد و فعالانه در راهپیماییها و درگیریهای زمان انقلاب حاضر بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی شهید کاوه جزو اولین عناصر مومن و متهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مقدس مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن برای حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی(ره) در یک ماموریت شش ماهه به تهران عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهههای جنوب اعزام شد. مدتی بعد به علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آمادهسازی و آموزش نیروها به مشهد فراخواندند.
علی رغم اینکه برای آموزش نیروها اهمیت بالایی قائل بود و مسئول مستقیم او زیاد تمایل نداشت وی را (که از مربیان دلسوز و قوی محسوب میشد) به جبهه اعزام نماید. اما روح پرتلاطم او به دنبال فرصتی بود تا رودرروی دشمن قرار گیرد و در صحنههای کارزار انقلاب و ارزشهای آن عملاً دفاع نماید. بنابراین در اولین فرصت با جلب رضایت فرمانده پادگان با شور و شوقی فراوان به دیار کردستان که در آن زمان توسط گروهکها و عناصر ضدانقلاب دچار مشکلات و آشوب شده بود، عزیمت کرد.
او که به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود، به دلیل لیاقتها و مهارتهایی که داشت در همان ابتدا به عنوان فرمانده یک گروه دوازده نفره انتخاب شد.
آزاد سازی سد بوکان وجاده 47 کیلومتری آن،آزاد سازی جاده صائبین دژ به تکاب ،پاکسازی منطقه کیلر واشتوزنگ ،آزاد سازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به عنوان مرکزیت ونقطه ثقل ضد انقلاب بشمار می آمد ومنجربه انهدام مرکز رادیوئی آنها وفتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه آلواتان وآزادسازی زنداندوله تو وکشتن بیش از 750 نفر از ضد انقلاب گردید،از جمله نبردهای تهاجمی بود که توسط شهید کاوه وهمرز مانش در تیپ ویژه شهدا طرح ریزی وبه اجرا گذاشته شد. تعداد عملیاتی که بوسیله این شهید علیه ضد انقلاب فرماندهی شد ، آن قدر زیاد است که ذکر نام تمامی آنها در این مختصر میسر نیست.
او که پس از شهادت سرداران رشید اسلام ، شهید ناصر کاظمی ، شهید محسن گنجی زاده وشهید محمد بروجردی در خرداد1362 رسما به فرماندهی تیپ منصوب شده بود ،با تلاش همه جانبه برای آموزش،سازماندهی وآماده سازی نیروها از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید.
بنا به صلاحدید فرماندهی محترم سپاه در تاریخ 29/4/1362 تیپ ویژه شهدا ماموریت یافت تا در عملیات برون مرزی والفجر 2 که در منطقه حاج عمران انجام میگرفت شرکت نماید. در این عملیات شهید کاوه با هدایت قوی رزمندگان، اهداف از پیش تعیین شده تیپ از جمله ارتفاعات 2519 را با موفقیت به تصرف درآورد.
سرانجام دهم شهریور ماه 1365، روزی که روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیهالله الاعظم(عج) در عملیات کربلای 2 بر بلندای قله 2519 حاج عمران به پرواز درآمد، دل صخره و کوه، یاد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت کرد. آن روز، کاوه مزد جهاد را که شهات بود، دریافت کرد و به بارگاه عزالهی فراخوانده شد.
به همین مناسبت سخنان کمتر شنیده شده از رهبر معظم انقلاب در خصوص سردار شهید محمود کاوه در ادامه میآید:
«من شهیدمحمودکاوه را از بچگىاش مىشناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگى مسجدامامحسن بود - که بنده آنجا نماز مىخواندم و سخنرانى مىکردم - دست این بچه را هم مىگرفت با خودش مىآورد، و من مىدانستم همین یک پسر را دارد، گاهى حرفهاى تندى هم مىزد که در دوران اختناق آنجور حرفى کسى نمىزد.
این بچه آنجور توى این محیط خانوادگى پرشور و پرهیجان تربیت شد و خوراک فکرى او از دوران نوجوانیش عبارت بود از مطالب مسجد امام حسن. که از نوارها و آثار آن مسجد [مىشد فهمید]که چه نوع مطالبى بود. در یک چنین محیط فکرى این جوان تربیت شد، و جزو عناصر کمنظیرى بود که من او را در صدد خودسازى یافتم؛ هم خودسازى معنوى و اخلاقى و تقوایى، هم خودسازى رزمى.
در یکى از عملیات اخیر دستش مجروح شده بود تهران آمد سراغ من؛ من دیدم دستش متورم است. بنده نسبت به این کسانى که دستهایشان آسیب دیده یک حساسیتى دارم، فورى مىپرسم دستت درد مىکند. پرسیدم دستت درد مىکند گفت که نه. بعد من اطلاع پیدا کردم، برادرهاى مشهدىاى که آنجا هستند، گفتند دستش شدید درد مىکند، این همه درد را کتمان مىکرد و نمىگفت - که این مستحب است، که انسان حتىالمقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید - یک چنین حالت خودسازى ایشان داشت.
یک فرماندهى بسیار خوب بود، از لحاظ ادارهى واحد خودش در تیپویژهشهدا. این تیپ یک واحد خوب بود جزو واحدهاى کارآمد ما محسوب مىشد.خود او هم در عملیات گوناگونى شرکت داشت، و کارآزمودهى میدان جنگ شده بود؛ از لحاظ نظم ادارهى واحد، مدیریت قوى، دوستى و رفاقت با عناصر لشگر و از لحاظ معنوى، اخلاق، ادب، تربیت توجه و ذکر یک انسان جوان اما برجسته بود.
این هم یکى از خصوصیات دوران ماست، که برجستگان همیشه از پیرها نیستند، آدم جوانها و بچهها را مىبیند که جزو چهرههاى برجسته مىشوند. رهبان اللیل و اسدالنهار غالبا توى همین بچههایند، توى همین جوانهایند. 66/05/27