به گزارش شهدای ایران ، در خبرها آمده بود که مهدی وکیلی فرزند ٢٦ساله محمدعلی وکیلی نماینده اصلاحطلب مجلس بهعنوان مدیرعامل شرکت صنعتی کاوشگران آتیه صبا (وابسته به سازمان بازنشستگی کشوری و وزارت تعاون) منصوب شده است؛ خبرها پیرامون وکیلی به همین جا ختم نشده و اسامی دیگری از نزدیکان او و انتصابشان در رسانهها منتشر شده است. در همین راستا خبر آمده که پسر بزرگ وکیلی که ٢٩ سال دارد نیز عضو هیئتمدیره دوده صنعتی پارس شده است. محمدعلی وکیلی در گفتوگو با «شرق» با پذیرش اینکه فرزندانش اشتباه کردهاند، گفته «اینها سمت نبوده، صرفا کارمندی بوده و به آنها تشر زدهام و دعوایشان کردهام. گاف بزرگی بود».
در ادامه بخش هایی از گفت و گوی وکیلی با روزنامه شرق را می خوانید:
حاشیهها درباره فرزندانتان صحت دارد؟ آیا مهدی وکیلی در هیئتمدیره آتیه صبا مشغول فعالیت است؟ شغل کنونی پسرتان چیست؟
اگر اینها را از آقای آذروش (مدیرعامل هلدینگ آتیه صبا) بپرسید بهتر است. پسرم یکسالونیم است که در آن شرکت کارمند است. به شهادت شخص آقای آذروش حضور ایشان در این شرکت قبل از انتخابات بوده و این شرکت هم صرفا یک شرکت کاغذی است که کار مطالعاتی میکند. ریالی هم بودجه ندارد. این سه نفر مسئولی داشتند. مسئولش رفته جای دیگری و چون پسرم آنجا مدرک تحصیلیاش بالاتر بوده، ایشان را سرپرست کردند.
مدرکشان چه بوده؟
فرزندم دانشجوی دکترای علوم سیاسی است.
یعنی مدیرعامل شرکت نیستند؟
خیر! اصلا شرکتی وجود ندارد. این شرکت کاغذی است و رسما کار خاصی هم نمیکرده، من ١٥ روز است که مطلع شدهام و به محض اطلاع به ایشان {پسرم} گفتم استعفا بدهد. آن موقع آقای آذروش با خواهش و تمنا نزد من آمد که تا فرد جدیدی برای این مسئولیت نیافتهایم، ایشان را آنجا بگذارم.
یعنی رئیس همان شرکتی که کاغذی است؟ که هیچ نفع مالی ندارد. پس دغدغه چه بوده برای ریاست یا همان گماردن مسئول شرکت؟
بله.
خب چه اصراری برای حفظ این شرکت است، اصلا چه کارکردی دارد، اگر شرکت کاغذی است چرا پسر شما عضو این شرکت شده؟
این را باید از آنها بپرسید. شرکتی وجود ندارد که مدیرعاملی داشته باشد. البته در همین سطح من مخالف بودم و اطلاعی نداشتم. این بچهها جایی رفتهاند برای کار، کاش این امکان فراهم شود که همه جوانان سر کار بروند و در سطح کارمندی جزء {مانند پسرم} مشغول شوند اما تأکید من این است که جذب و حکم ایشان مرتبط با من نبوده است.
یعنی پسر شما با پدرشان {که شما باشید} هیچ مشورتی نداشتهاند؟
خیر؛ جذب ایشان با مشورت و اطلاع من نبوده است.
حالا پسرتان از آن شرکت استعفا داده؟
بله؛ ولی مدیر مربوطه سه بار از من خواهش کرد که چند روز عقب بیفتد و این چند روز، چند روز رسید به ماجرای رأی اعتماد. وگرنه به خواست من سریع استعفا داد. از یک طرف میگویند وزیر ٣٦ساله خوب است و جوانگرایی است. اینکه خوب است یک دههشصتی را در یکی از تخصصیترین وزارتخانهها گذاشتهاید و بهبه. از یک طرف میگویند یک دهههفتادی را برای یک شرکت کاغذی سهنفره نباید گذاشت. کدام منطق درست است.
این شرکت کاغذی، شرکت چیست و چطور پسرتان به این شرکت کاغذی رفت؟
از پسرم سؤال کردم چطور رفتی؟ گفت یکی از همکلاسیهایش آنجا بوده و دعوت کرده که بیا در این کار مطالعاتی به ما کمک کن... او هم فکر نمیکرده که جایی که میرود اینها پیش بیاید. اگر فکر میکرده ماهی دو میلیون تومان این همه سروصدا دارد، حتما نمیرفت.
قبول دارید که این حرفها تقصیر شما را کم نمیکند. شما مسئول رسیدگی به فرزندتان هستید. بهویژه وقتی سمت رسمی دارید و کارتان باید نظارت باشد. شاید مردم نپذیرند که نماینده ناظر بر دیگر نهادها، نتواند بر فرزندش نظارت کند.
نه من اصرار داشتم و نه موافق کار آنها بودم و اتفاقا تا متوجه شدم سریع مخالفت کردم.
کار ایشان بالاخره اشتباه بوده یا نه؟
حتما اشتباه بوده و دعوا شده و حتما باید اینها تنبیه شوند. بالاخره حداقلش این بود که باید مشورتی میکردند. اما این حد هجمه رسانهای علیالاصول باید برای آنهایی راه بیفتد که بدون نیاز به مقام کارمندی جزء، پورشه سوار میشوند. خب آنها از کجا پول میآورند که پورشه سوار شوند؟ یا این حاشیهسازی برای آنهایی راه بیفتد که هیئتمدیره و مجوز معامله میکنند. اینکه یک بچه برای ماهی دو میلیون تومان با این سطح هجمه مواجه شود، آیا درست است؟ این کارشان یک گاف بزرگ بود. اما شما بهعنوان خبرنگار بفرمایید آیا این توطئه نیست؟ این سطح هجمه به نظرتان طبیعی است؟
شما میگویید این شکلی از پاپوش بوده؟
بعید نیست.
خب چرا شما فرزندان و مسئولان هیئتمدیره پورشهسوار را افشا نمیکنید؟ مگر مردم به شما رأی ندادهاند که چنین کنید، بالاخره باید بین نماینده اصلاحطلب و دیگران فرقی در برخورد با خلاف باشد؟ اگر خلافی یا پورشه سواری نامربوطی دیدید، چرا رسانهایاش نکردید، شما که خودتان اهل مطبوعات هستید.
به وقتش این کار را خواهم کرد.
برگردیم به اینکه گفتید احتمال پاپوش وجود دارد، استدلالتان چیست؟
این آقایان تفحص کردند تا بتوانند چیزی پیدا کنند. یکی از برادرانم در جایی مربوط به بانک ملی مدیرعامل است. برادر من در ٢٠ سال گذشته سمتهای مختلفی داشته و حالا در یک فرایند زمانی مدیرعامل شده و اینها ربطی به من ندارد و با اطلاع من نبوده است.
البته شما قطعا اطلاع دارید که برادرتان چه سمتی دارند.
بله قطعا اطلاع دارم؛ منظورم این است که من دخالتی در انتصاب ایشان نداشتم.
به جز مهدی وکیلی هیچ فرد دیگری از خانوادهتان در وزارت کار مشغول است؟
هیچکس.
البته گفته میشود فرزند دیگر شما هم در شرکتهای تابعه وزارت کار مشغول است. صحت دارد؟
بله، شنیدهام یک پسر دیگرم عضو غیرموظف دودهصنعت است. تازه این را فهمیدم و کلی دعوایش کردم. اینکه شما از کجا این شرکت را گیر آوردهاید و کی شما را گول زده؟ البته او عضو غیرموظف است و این یعنی کارش جدی نبوده و درآمدی هم ندارد.
یعنی درآمدش چقدر است؟
٥٠٠ هزارتومان در ماه.
البته رقمهای بالاتری به گوش میرسد.
خب شرکت کارپردازی دارد و میشود آمار گرفت.
شما از کجا آمار گرفتید؟
از دوست مشترکی پرسیدم و او گفت حقوق عضو غیرموظف ماهی ٥٠٠ هزارتومان است.
تحصیلات پسرتان چه بوده؟
لیسانس مهندسی نفت دارد و فوق بازرگانی.
جناب وکیلی حاشیههای فرزندان شما خواهناخواه به اعتماد عمومی مردم لطمه وارد کرده است. سخنی با مردم دارید.
خب شاید دلیل بروز این مسائل به این خاطر است که ما مدتی است به طور فشرده درگیر کارهای عجیبوغریب شدهایم و طبیعی است که باید حواسمان را جمع میکردیم. من دهها مقاله درباره آسیب شعاع قدرت نوشتهام. حالا متوجه شدم در نتیجه مشغله گاهی باندهایی از اسم افراد استفاده میکنند بیآنکه فرد خبر داشته باشد. این دلیل نمیشود طرف وارد قصه مافیایی و باندی دیگران شده و باید بیشتر مراقبت میکردم.
میپذیرید که پسرتان بخشی از این فرایند باندی بوده یا نه؟
نه نمیپذیرم. شاید در مسیر مشغله افراد مسئول و مدیر، گاهی مافیایی شکل بگیرد. اینها چندان وارد آن شبکه نشدند و به محض اینکه متوجه این مسیر خطا شدم، آنها را دعوا کردم و اینها تنبیه شدند.
سخنتان با مردم چیست؟ خب شما میتوانید در خانه آنها را تنبیه کنید، اما مسئله دیگر خانوادگی نیست.
چه اتفاقی افتاده؟ اصل موضوع و صورتمسئله را برای شما گفتم. یک نفر کارمند شده و حجم اتفاق این است. کسی مدیرعامل ایرانخودرو و معاون وزیر که نشده است. یک بچهای بدون اطلاع پدرش کارمند شده و عضو غیرموظف یک شرکت؛ کارمند جایی که قابل اهمیت نیست. هدف این بوده که بخواهند فضای فکری را علیه یک جریان سیاسی بسیج کنند.
بههرحال این کارمندی ساده از نظر شما، برای خیلی از جوانان در کشور ما مهیا نیست.
من فرایند قصه را گفتم. بدون اطلاع من بوده و با مخالفت من مواجه شده و هیچ ربطی به موضع من نداشته است.