مرحوم کاسه ساز میگفت من احساس خطر میکنم که سینمای آپارتمانی ژانر قالب در سینمای ایران شود. من چنین سینمایی را قبول ندارم.
شهدای ایران:حاج حبیب الله کاسه ساز زمانی که فیلم اکشن و رزمی محافظ را تهیه کرد در یک برنامه رادیویی در سال ۱۳۸۹ حاضر شد و وقتی که مجری برنامه از او پرسید چرا فیلم محافظ را تهیه کرده اید؟ آیا مخاطبان سینما فیلم رزمی میبینند؟ حاج «حبیب الله کاسه ساز» خروشید و سخنانی بر زبان آورد که مثل اغلب نظریات مدون و صریحش در حوزه سینما گم و گو می شود . حاج جبیب از مجری برنامه پرسید من احساس خطر میکنم که سینمای آپارتمانی ژانر قالب در سینمای ایران شود. من چنین سینمایی را قبول ندارم سینمایی که محصور است و مردم را محصور می کند و در نتیجه تفکر محصور می شود. من سینمایی متنوع را دوست دارم که حرکت در آن باشد، مجاهدت در آن باشد، رشادت و جوانمردی در آن باشد و مردم دائما در حرکت باشند نه اینکه در یک آپارتمان محصور باشند.
حبیب کاسه ساز خودش را مجاهد سینما میدانست و اعتقاد داشت پای سینمای جمهوری اسلامی باید ایستاد و سینمای جمهوری اسلامی باید بازتابی از ارزش های جمهوری اسلامی باشد.
حاج حبیب تلاش میکرد که وضعیت سینمای ایران را متحول کند و به قول خودش از شر سینمای آپارتمانی که تفکر و اندیشه را محصور می کند نجات دهد. فارغ از این مسئله حاج حبیب اعتقاد داشت که سینمای ایران صنعتی نمی شود مگر پشتوانه صنفی محکمی داشته باشد به همین دلیل او از مجاهدان کوشای جامعه صنفی تهیه کنندگان سینمای ایران بود و از بدو فعالیتهای مجدد این صنف بسیار کوشید که جایگاه این صنف در سینما به مرتبه متعالی ارتقا یابد. او به خاطر همین مجاهدت مدتها سنگ باران شد و در سال ۱۳۹۲ زمانیکه تغییر و تحولات سینمایی عمده ای در خانه سینما صورت گرفت چه بسیار همتایانش در مقابلش ایستادند تا مدیریت حاج حبیب بر خانه سینما تثبیت نشود و با تغییر دولت در همان سال متاسفانه مرد ارزشمند سینما و تلویزیون ایران در حوزه تهیه کنندگی را ناجوانمردانه از مدار جریان مدیریت کنار گذاشتند.
حاج حبیب به پلیس ایران و نمایش پلیس ایرانی بسیار علاقهمند بود. اغلب آثار سینمای پلیسی را حاج حبیب سینمای ایران تهیه کرد و بیشترین همکاری را با موسسه ناجی هنر داشت و برای انجام چنین کاری با همه وجود و اعتقاد راسخی که داشت این کار را انجام می داد.
حاج حبیب در محافل بسیاری به صراحت هدفش را از تهیه و تولید فیلم و سریال پلیسی اعلام می کرد و ابایی از این موضوع هم نداشت. میگفت اگر در حوزه پلیس ایرانی کار نکنیم خستگی به تنشان خواهد ماند. فیلم کارناوال مرگ که درباره پلیس ایرانی و یک ناهنجاری بزرگ است با همه اختلافها و بی مهری های کارگردان فیلم و کنار کشیدن از پروژه ، توسط ایشان ساخته شد. حاح جبیب در اقدامی عاجل، آستین ها را بالا زد و گفت من باید این فیلم را با دقت بیشتری بسازم تا هم پلیس ایرانی را در آراستهترین شکل ممکن نشان دهم و هم اینکه یک ناهنجاری بزرگ در زیست اجتماعی امروز مردم را تصور کنم.در پروسه تولید و ساخت فیلم کارناوال مرگ در حق حاج حبیب خیلی جفا شد اما حاج حبیب ایستاد و مردانه از اولین و آخرین اثر در حوزه کارگردانی دفاع کرد.
حالا در شرایطی این جملات را به نگارش درمیآوریم که حاج حبیب به سوی ابدیت کوچ کرده است مردی که تا آخرین لحظه دست از مجاهدت برای تحول در سینمای مات زده ایران دست برنداشت.کسانی که حاج حبیب را می شناسند می دانند که در دوران تولید فیلم اخراجیها، بسیار سرخوش و خوشحال بود. به اغلب معتمدانش می گفت دارم یکی از مهمترین فیلم های دوران زندگیام را میسازم و میدانم دینم را به خیلی از رزمندگان و ایثارگران ادا خواهم کرد، مردان جنگجویی که روی پرده سینمای از فراموش شدگانند.
حاج حبیب در دوران دفاع مقدس در صف نخست دفاع ایستاده بود و به همین دلیل فیلمهایی با تم دفاع مقدس را بسیار دوست داشت. از فیلمسازانی که در حوزه دفاع با او هم آوایی داشتند، بسیار حمایت می کرد و به همین دلیل علاقه خاصی به رسول ملاقلی پور داشت و این دو موفق شدند که در پروژه ای مشترک فیلم مزرعه پدری را بسازنند. حاج حبیب خیلی تلاش می کرد بتواند با رسول ملاقلی پور همکاری کند اما این همکاری دوباره میسر نشد و ملاقلی پور حاج حبیب را تنها گذاشت. شاید غمگینترین روز زندگی حاج حبیب روز پر زدن رسول بود. نسلی که با عشق در کنار یکدیگر، روزهای جنگ و دفاع را پشت سر گذاشته بودند و پس از چند سالی سینما میدان نبرد دوباره آنان بود.حاج حبیب نمی توانست غم و اندوهش را در میان جمع بروز دهد و به همین دلیل پس از کوچ رسول ملاقلی پور تا مدتها بار اندوه عمیقی را با خود یدک میکشید.
حاج حبیب در سینما عاشق جمشید هاشم پور بود. در مورد او اعتقاد خاصی داشت و قلبا هاشم پور را دوست داشت. در هر اثری که تهیه میکرد تمام تلاش خود را بکار میگرفت تا جمشید هاشم پور را به پروژه هایش دعوت کند. این علاقه را بارها به زبان آورده بود و می گفت سینمای ایران قدر جمشید هاشم پور را نمیداند.
حاج حبیب کاسه ساز هرگاه هنرمندان به ملاقات مقام معظم رهبری میرفتند یک پایه این ملاقاتها بود، اما هیچگاه به این پایه بودن پاسخی نمیداد. مثل ریاکاران موج سوار سینما از رهبری در سخنانش خرج نمی کرد و به این مسئله بسیار اعتقاد داشت که فرمایشات راهبردی رهبر را باید در سینما عملیاتی کرد و با شعار دادن کاری نمی توان کرد.
یکبار در یک محفل خصوصی در یکی از هیئات هنری، یکی از تهیه کنندگان سینما داشت حسابی از رهبری خرج می کرد و سخنان ریاکارانه ای را بر زبان می آورد، حاج حبیب آرام نیشگونش گرفت و گفت فلانی تو اگر خیلی در بند رهبری هستی چرا فلان فیلم دختر پسری را در فلان دوره سیاسی ساختی؟ رویت میشود این فیلم را به حضرت آقا نشان دهی؟ بنشین سر جایت و اینقدر از رهبری خرج نکن. حاج حبیب به شوخی در آن مجلس خصوصی گفت اغلب مسئولان اجرایی طی بیست و اندی سال اخیر مثل تو هستند، عکس رهبری را بالای سرشان میگذارنند اما بر عکس رهبری عمل می کنند. در سینمای ایران کمتر کسانی مثل حاج حبیب پیدا میشوند که حرف و عملشان یکی باشد.
سینمای ایران گوهر گرانقدر و ارزشمندی را از دست داده است ، یکی از مجاهدانش را روحش شاد و خاطره اش گرامی.
*مشرق
حبیب کاسه ساز خودش را مجاهد سینما میدانست و اعتقاد داشت پای سینمای جمهوری اسلامی باید ایستاد و سینمای جمهوری اسلامی باید بازتابی از ارزش های جمهوری اسلامی باشد.
حاج حبیب تلاش میکرد که وضعیت سینمای ایران را متحول کند و به قول خودش از شر سینمای آپارتمانی که تفکر و اندیشه را محصور می کند نجات دهد. فارغ از این مسئله حاج حبیب اعتقاد داشت که سینمای ایران صنعتی نمی شود مگر پشتوانه صنفی محکمی داشته باشد به همین دلیل او از مجاهدان کوشای جامعه صنفی تهیه کنندگان سینمای ایران بود و از بدو فعالیتهای مجدد این صنف بسیار کوشید که جایگاه این صنف در سینما به مرتبه متعالی ارتقا یابد. او به خاطر همین مجاهدت مدتها سنگ باران شد و در سال ۱۳۹۲ زمانیکه تغییر و تحولات سینمایی عمده ای در خانه سینما صورت گرفت چه بسیار همتایانش در مقابلش ایستادند تا مدیریت حاج حبیب بر خانه سینما تثبیت نشود و با تغییر دولت در همان سال متاسفانه مرد ارزشمند سینما و تلویزیون ایران در حوزه تهیه کنندگی را ناجوانمردانه از مدار جریان مدیریت کنار گذاشتند.
حاج حبیب به پلیس ایران و نمایش پلیس ایرانی بسیار علاقهمند بود. اغلب آثار سینمای پلیسی را حاج حبیب سینمای ایران تهیه کرد و بیشترین همکاری را با موسسه ناجی هنر داشت و برای انجام چنین کاری با همه وجود و اعتقاد راسخی که داشت این کار را انجام می داد.
حاج حبیب در محافل بسیاری به صراحت هدفش را از تهیه و تولید فیلم و سریال پلیسی اعلام می کرد و ابایی از این موضوع هم نداشت. میگفت اگر در حوزه پلیس ایرانی کار نکنیم خستگی به تنشان خواهد ماند. فیلم کارناوال مرگ که درباره پلیس ایرانی و یک ناهنجاری بزرگ است با همه اختلافها و بی مهری های کارگردان فیلم و کنار کشیدن از پروژه ، توسط ایشان ساخته شد. حاح جبیب در اقدامی عاجل، آستین ها را بالا زد و گفت من باید این فیلم را با دقت بیشتری بسازم تا هم پلیس ایرانی را در آراستهترین شکل ممکن نشان دهم و هم اینکه یک ناهنجاری بزرگ در زیست اجتماعی امروز مردم را تصور کنم.در پروسه تولید و ساخت فیلم کارناوال مرگ در حق حاج حبیب خیلی جفا شد اما حاج حبیب ایستاد و مردانه از اولین و آخرین اثر در حوزه کارگردانی دفاع کرد.
حالا در شرایطی این جملات را به نگارش درمیآوریم که حاج حبیب به سوی ابدیت کوچ کرده است مردی که تا آخرین لحظه دست از مجاهدت برای تحول در سینمای مات زده ایران دست برنداشت.کسانی که حاج حبیب را می شناسند می دانند که در دوران تولید فیلم اخراجیها، بسیار سرخوش و خوشحال بود. به اغلب معتمدانش می گفت دارم یکی از مهمترین فیلم های دوران زندگیام را میسازم و میدانم دینم را به خیلی از رزمندگان و ایثارگران ادا خواهم کرد، مردان جنگجویی که روی پرده سینمای از فراموش شدگانند.
حاج حبیب در دوران دفاع مقدس در صف نخست دفاع ایستاده بود و به همین دلیل فیلمهایی با تم دفاع مقدس را بسیار دوست داشت. از فیلمسازانی که در حوزه دفاع با او هم آوایی داشتند، بسیار حمایت می کرد و به همین دلیل علاقه خاصی به رسول ملاقلی پور داشت و این دو موفق شدند که در پروژه ای مشترک فیلم مزرعه پدری را بسازنند. حاج حبیب خیلی تلاش می کرد بتواند با رسول ملاقلی پور همکاری کند اما این همکاری دوباره میسر نشد و ملاقلی پور حاج حبیب را تنها گذاشت. شاید غمگینترین روز زندگی حاج حبیب روز پر زدن رسول بود. نسلی که با عشق در کنار یکدیگر، روزهای جنگ و دفاع را پشت سر گذاشته بودند و پس از چند سالی سینما میدان نبرد دوباره آنان بود.حاج حبیب نمی توانست غم و اندوهش را در میان جمع بروز دهد و به همین دلیل پس از کوچ رسول ملاقلی پور تا مدتها بار اندوه عمیقی را با خود یدک میکشید.
حاج حبیب در سینما عاشق جمشید هاشم پور بود. در مورد او اعتقاد خاصی داشت و قلبا هاشم پور را دوست داشت. در هر اثری که تهیه میکرد تمام تلاش خود را بکار میگرفت تا جمشید هاشم پور را به پروژه هایش دعوت کند. این علاقه را بارها به زبان آورده بود و می گفت سینمای ایران قدر جمشید هاشم پور را نمیداند.
حاج حبیب کاسه ساز هرگاه هنرمندان به ملاقات مقام معظم رهبری میرفتند یک پایه این ملاقاتها بود، اما هیچگاه به این پایه بودن پاسخی نمیداد. مثل ریاکاران موج سوار سینما از رهبری در سخنانش خرج نمی کرد و به این مسئله بسیار اعتقاد داشت که فرمایشات راهبردی رهبر را باید در سینما عملیاتی کرد و با شعار دادن کاری نمی توان کرد.
یکبار در یک محفل خصوصی در یکی از هیئات هنری، یکی از تهیه کنندگان سینما داشت حسابی از رهبری خرج می کرد و سخنان ریاکارانه ای را بر زبان می آورد، حاج حبیب آرام نیشگونش گرفت و گفت فلانی تو اگر خیلی در بند رهبری هستی چرا فلان فیلم دختر پسری را در فلان دوره سیاسی ساختی؟ رویت میشود این فیلم را به حضرت آقا نشان دهی؟ بنشین سر جایت و اینقدر از رهبری خرج نکن. حاج حبیب به شوخی در آن مجلس خصوصی گفت اغلب مسئولان اجرایی طی بیست و اندی سال اخیر مثل تو هستند، عکس رهبری را بالای سرشان میگذارنند اما بر عکس رهبری عمل می کنند. در سینمای ایران کمتر کسانی مثل حاج حبیب پیدا میشوند که حرف و عملشان یکی باشد.
سینمای ایران گوهر گرانقدر و ارزشمندی را از دست داده است ، یکی از مجاهدانش را روحش شاد و خاطره اش گرامی.
*مشرق