یک بودایی خطاب به علیرضا قزوه گفت: مسلمانان و مخصوصا انقلابیون دولت خود شما هم هیچ اعتراضی نشده، و انگار تمام نگرانی های کشور شما دعواهای سیاسی چپ و راست است!
به گزارش شهدای ایران ، علیرضا قزوه از شعرای کشورمان با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت: با دوست دوره دانشجویی ام جینگ چونگ وان، این جینگ خان اصالتا مال طرفهای میانماره، البته،اسمش یک چیز دیگه ای بود که ما به خاطر راحتی صداش می کردیم جینگ چونگ وان چون که علی رغم ظاهر آرامش با همه سر جنگ داشت و خیلی هم آدم رکی بود! پدرش هم مثل خودش راهب بودایی بوده و اینها عادت. دارن هر پنج سال خوراکشان را عوض کنند و گیاهخوارند. پدرش الان خوراکش خیار با پوست و از سال آینده لوبیای سبز نپخته است! جینگ اما عاشق هویج و گوجه فرنگی و کدو تنبله و عادت داره به رنگ لباسش غذا بخوره، ، در درس ها هم اصلا موفق نبود و تنبل ترین شاگرد کلاس مان او بود. همیشه وقت امتحان از روی دست من تقلب می کرد و در مذهب اینان تقلب اتفاقا خیلی هم پسندیده است و حتی ثواب هم دارد.
بعد مدتها در میدانی در شهر سئول دیدمش. می گفت الان غذایش آب هویج و پوست کدوی سرخ است و کماکان خام خوار است و در معبدهای میانمار عبادت می کند!
گفتم مرد حسابی! از رفاقت با ما خجالت بکش! این همه سال در هند من و تو در باب مهربانی و خدمت به خلق و عدم آزار و اذیت ادیان دیگر حرف زدیم بعد تو درست در این روزهایی که در کشورت دارند مسلمانان را زنده زنده می سوزانند خفقان گرفته ای و رفته ای مشغول عبادت شده ای در معبد؟ توی کمرت بزند! و با مشت کوبیدم توی کمرش!!
خلاصه این جینگ به واسطه همان مشت کمی متحول شد و قرار شد برود از طریق رییس معابد بودایی کشورش یک اقداماتی انجام بدهد! خیلی هم ناراحت شد و از آنجایی که مشغول عبادت و خوردن هویج و پوست کدو بود خیلی خبرها به او نرسیده بود!
خلاصه دیروز ایمیلش رسید، در کمال تعجب نوشته بود که من به بودایی ها و رهبرشان یک اعتراضی نوشتم اما خبرهای این حادثه را پیگیری کردم از طرف خود مسلمانان و مخصوصا انقلابیون دولت خود شما هم هیچ اعتراضی نشده، و انگار تمام نگرانی های کشور شما دعواهای سیاسی چپ و راست است! آخرش هم عکس یک هویج را فرستاده و گفته ما هویج می خوریم اما بعضی از مدعیان مسلمان امروز به اندازه هویج هم نیستند!
البته از این حرفش خیلی ناراحت شدم و الان می خواهم جوابش را بدهم، یحتمل خواسته با این حرفش آن مشتی را که به کمرش زدم جبران کند! الان مانده ام به این جینگ خان چی بگم که هم روش کم شه هم خدا را خوش بیاد.
بعد مدتها در میدانی در شهر سئول دیدمش. می گفت الان غذایش آب هویج و پوست کدوی سرخ است و کماکان خام خوار است و در معبدهای میانمار عبادت می کند!
گفتم مرد حسابی! از رفاقت با ما خجالت بکش! این همه سال در هند من و تو در باب مهربانی و خدمت به خلق و عدم آزار و اذیت ادیان دیگر حرف زدیم بعد تو درست در این روزهایی که در کشورت دارند مسلمانان را زنده زنده می سوزانند خفقان گرفته ای و رفته ای مشغول عبادت شده ای در معبد؟ توی کمرت بزند! و با مشت کوبیدم توی کمرش!!
خلاصه این جینگ به واسطه همان مشت کمی متحول شد و قرار شد برود از طریق رییس معابد بودایی کشورش یک اقداماتی انجام بدهد! خیلی هم ناراحت شد و از آنجایی که مشغول عبادت و خوردن هویج و پوست کدو بود خیلی خبرها به او نرسیده بود!
خلاصه دیروز ایمیلش رسید، در کمال تعجب نوشته بود که من به بودایی ها و رهبرشان یک اعتراضی نوشتم اما خبرهای این حادثه را پیگیری کردم از طرف خود مسلمانان و مخصوصا انقلابیون دولت خود شما هم هیچ اعتراضی نشده، و انگار تمام نگرانی های کشور شما دعواهای سیاسی چپ و راست است! آخرش هم عکس یک هویج را فرستاده و گفته ما هویج می خوریم اما بعضی از مدعیان مسلمان امروز به اندازه هویج هم نیستند!
البته از این حرفش خیلی ناراحت شدم و الان می خواهم جوابش را بدهم، یحتمل خواسته با این حرفش آن مشتی را که به کمرش زدم جبران کند! الان مانده ام به این جینگ خان چی بگم که هم روش کم شه هم خدا را خوش بیاد.