شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۴۶۵۳
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۸:۵۹
گفت و گو با امینی


ساعت 9 شب 28 مرداد ماه سال 57 بیش از 400 زن و مرد و کودک برای دیدن فیلم گوزن ها ساخته مسعود کیمیایی به سینمای رکس آبادان رفتند. فیلم روی پرده سینما به نمایش در آمده بود که سالن آتش گرفت. مردم برای فرار به سمت درهای سینما هجوم آوردند که با درهای بسته روبه رو شدند...

در عرض چند دقیقه مردم داخل سینما آتش گرفتند، اجساد سوخته آنان از سینمایی که به خاکستر تبدیل شده بود بیرون کشیده شد. 400 کشته فقط در یک شب

داغی که تا سالیان سال بر دل پر درد مردم آبادان ماند و سرنخ ها نشان داد عاملان این حادثه ساواک وابسته به رژیم پهلوی بوده است. مستند قصه شب ساخته عباس امینی  جوان آبادانی الاصل  در یادبود جان باختگان این حادثه ساخته شد. گفت و گو از وی را در زیر میخوانیم.



آقای امینی گفته می‌شود که حادثه سینما رکس سال‌هاست به خاطره پیوسته و کسی در فضای عمومی تمایلی به ورود به آن یا طرح این واقعه به هر عنوانی ندارد و مستند «قصه شب» هم در چنین فضایی برای نخستین بار با هدف زنده نگه داشتن یاد قربانیان این واقعه و ثبت در خاطره عمومی ساخته شده است. این تصویر تا چه اندازه درست است؟

بله همین طور هست، قضیه این است که خانواده‌های قربانیان هیچ وقت نتوانسته بودند درباره این واقعه صحبت کنند یا این اطمینان را نسبت به هیچ گروه یا فردی پیدا نکرده بودند که بنشینند مقابلش و حرف بزنند. من شانس آوردم که آبادانی بودم و توانستم از طریق خانواده و اقوام و ارتباطاتی که داشتم این اطمینان را بین خانواده‌ها ایجاد کنم که بدون دغدغه جلوی دوربین حرف بزنند. برای من مهم بود که این موضوع زنده شود آن هم در شرایطی که حتی در آبادان یک خیابان هم به اسم شهدای سینما رکس وجود ندارد و این خیلی دردناک است. فیلم من در دو جشنواره سینمای جوان و مستند حقیقت جایزه بهترین فیلم با موضوع انقلاب را گرفت. من همان جا از جعفری جلوه، معاون وقت سینمایی وزارت ارشاد درخواستی کردم، گفتم که حادثه سینما رکس مدت‌هاست که از تقویم حذف شده، احتمالا عمدی در کار نبوده، شاید چاپخانه یادش رفته است!! لطفا شما یادآوری کنید از امسال در تقویم‌ها آورده شود. به مزاح گفتم چون عملا شوخی شوخی داشت مساله حذف می‌شد، فکر می‌کنم حداقل این فیلم تا حدی توانست جلوی این کار را بگیرد. البته فیلم به لحاظ تکنیکی خیلی فیلم خوش ساختی نیست، فیلمی نیست که من پای آن بایستم چون در شرایط خیلی بدی تولید شده بود، فیلم در اصل جمع شد؛ ولی به هر حال تا جایی که مطمئنم فیلم مستقلی تا قبل از این درباره سینما رکس ساخته نشده بود.

 

 

البته گویا تلویزیون یک سری مستند ساخته است. من یکی از آن‌ها را که ساخته صدا و سیمای خوزستان یا آبادان بود دیده‌ام.

بله از این مستند‌ها زیاد ساخته شده است که یک روایت مشخص هم دارد ولی به شکلی که من سراغ موضوع و به ویژه خانواده‌ها رفته‌ام کسی تا به حال نپرداخته است.

 

 

انگیزه شما از ساخت مستند «قصه شب» چه بوده است؟ آنچه من از فیلم دستگیرم شد به نظرم صرفا یک برش از ماجرا بود که بیشتر حول و حوش گفت‌و‌گو با مردم و بازمانده‌ها می‌چرخید.

من الان می‌توانم خیلی راحت‌تر درباره انگیزه‌ام از ساخت فیلم حرف بزنم چون به نتیجه‌ای که می‌خواستم رسیدم. قضیه این بود که ماجرا داشت به کلی فراموش می‌شد. افرادی هم که قبلا قصد داشتند به نوعی به ماجرای سینما رکس بپردازند، خیلی موفق نبودند. خلاصه قضیه مسکوت مانده بود. نیت من باز شدن فضا برای حرف زدن درباره این واقعه بود. تاثیری که ساخت و بعد اکران فیلم در آبادان داشت منجر به این شد که حداقل یک تندیس برای قربانیان فاجعه ساخته شود. در مراسم رسمی اکران فیلم به جز خانواده‌های جان‌باختگان، مسوولان شهر هم شرکت کردند. قبل از آن هم ما یک اکران خصوصی با حضور مقامات سیاسی - اجتماعی و مذهبی شهر داشتیم که منجر شد به اینکه فردای آن روز، آن‌ها بر سر مزار جان‌باختگان حضور پیدا کردند. نکته این بود که همۀ این اتفاقات برای اولین بار بود که رخ می‌داد، بعد هم مسوولان کلی قول دادند که مثلا یادبود آن‌ها هر ساله برگزار شود و البته نشد اما در همین حد هم قدم بزرگی بود آن هم در شرایطی که شهرداری طرحی داشت که بتدریج قبور را تخریب و صاف کند.

 

 

تخریب مزار جان‌باختگان سینما رکس تا این حد جدی بود؟

بله می‌گفتند ۳۰ سال از آن زمان گذشته است و دیگر کسی سراغی از این قبر‌ها نمی‌گیرد و طبق قانونی که گویا وجود دارد می‌توان قبر‌ها را تخریب و تسطیح کرد. مساله این بود که خانواده بسیاری از این جان‌باختگان بعد از جنگ از شهر رفته بودند و آن‌هایی هم که باقی مانده بودند وسع مالی چندانی برای بازسازی سنگ قبر‌ها نداشتند. ما ابتدا خیلی تلاش کردیم که مکان قبلی سینما که الان‌‌ همان فضای خالی بالای مجموعه تجاری است به فرهنگسرا تبدیل شود و کنارش هم یک تندیس ساخته شود که البته یک تندیس بدفرم و نازیبایی توسط شهرداری ساخته شد اما بحث فرهنگسرا به نتیجه نرسید. قبر‌ها هم بازسازی شد اما نه کاملا، مثلا ما انتظار داشتیم که نوشته یا تابلویی حاوی توضیحات، تاریخ، و اسامی جان‌باختگان بر سر مزارشان نصب شود، الان اگر کسی آنجا برود هیچ علامت و نشانه خاصی نیست که بتواند مزار جان‌باختگان سینما رکس را پیدا کند، در حالی که همه جای دنیا این کار را می‌کنند. در حلبچه یک ساختمان بزرگی ساخته‌اند و اسم همه جان‌باختگان بمباران شیمیایی را آنجا زده‌اند، خانواده‌هایی که آنجا می‌روند به لحاظ روحی احساس آرامش کنند، متاسفانه اتفاقی که برای سینما رکس افتاد این بود که ماجرا خیلی سیاسی شده است و کسی درباره‌اش صحبتی نمی‌کند. روایت این است که سینما را ساواک سوزانده است خیلی خب ما هم همین را می‌گوییم، چیزی هم غیر از این نیست، پس بگذارید درباره‌اش صحبت شود. اجازه دهید کمی جزئیات قضیه مشخص شود، حداقل این باعث می‌شود بازماندگان و خانواد‌ه‌های قربانیان احساس آرامش بیشتری کنند. آن زمان دادگاه متهمان سینما به سرعت برگزار شد، بلافاصله دو سه هفته بعد از آن جنگ شروع شد و شهر آن قدر تلفات مالی و جانی داد که قضیه سینما اصلا یادشان رفت. بعد هم علی‌رغم اینکه جان‌باختگان سینما رکس را شهید حساب کردند اما آمدند بین آن‌ها و شهدای جنگ تفاوت قائل شدند، یعنی آن‌ها را شهدای درجه یک نشناختند.

 

 

یعنی چه شهدای درجه یک شناخته نشدند؟

من از قول خانواده‌ها می‌گویم که می‌گفتند یکسری مزایایی که به خانواده شهدا تعلق می‌گرفت به شهدای رکس تعلق نگرفت یا کمتر تعلق گرفت، در واقع آن‌ها را شهید درجه دو حساب کرده‌اند. مزار آن‌ها درست کنار مزار شهدای جنگ است. کاروان‌های راهیان نور وقتی آنجا می‌روند از کنارشان رد می‌شوند ولی سر مزارشان نمی‌روند. این خیلی برای خانواده‌ها آزاردهنده است که چرا کسی سراغی از عزیزانی که بی‌گناه از بین رفتند نمی‌گیرد؟ به نظر من این به سوء مدیریت شهر بر می‌گردد که نتوانسته یاد این جان‌باختگان را زنده نگه دارد. من برای گرفتن پلان آخر فیلم به دنبال ماشین آتش‌نشانی می‌گشتم تا قبور آن‌ها را بشوید. اما به من نمی‌دادند، به هر دری زدم گفتند باید هزینه‌اش را واریز کنید بعد، حساب کردم دیدم حدود یک میلیون تومان آن زمان برای من آب می‌خورد، خب من نمی‌توانستم این پول را پرداخت کنم. دیدم هفته اول بسیج است، زنگ زدم گفتم آقا ما می‌خواهیم یک ماشین آتش‌نشانی بیاید قبر شهدا را بشوید، گفت بله الان می‌آید، سریع ماشین فرستادند، من هم گفتم حالا که آمده‌اید بیایید این قبر‌ها را هم بشویید.

 

 

به نظر شما فیلم توانسته روایت کاملی از ماجرا بیان کند؟

ببینید من ابتدا واقعا نمی‌دانستم که قرار است با چه فضایی روبه‌رو شوم، اما الان می‌دانم چون می‌خواهم ادامه فیلم را هم بسازم. فیلم اول قرار بود برای شبکه چهار تلویزیون ساخته شود اما بعد تغییر کرد و خودم تهیه کننده شدم. در واقع به‌‌ همان بهانه هم توانستم مجوز بگیرم. فیلم خیلی جهت خاصی ندارد و موضوعی را باز نمی‌کند، خیلی‌ها که فیلم را دیده‌اند گفتند ما دوست داشتیم در فیلم بفهمیم که چه کسی سینما را سوزاند، من گفتم خب آن موضوع یک فیلم دیگر است، فیلم من روایت بازمانده‌ها از ماجراست، فیلم یادبود جان‌باختگان است. یک فیلم کارآگاهی و کار با اسناد نیست. اگر دقت کرده باشید در فیلم خیلی کوتاه و گذرا به دادگاه سینما رکس پرداختیم. در نسخه اصلی البته کمی بیشتر بود ولی به درخواست مرکز گسترش که خریدار فیلم من بود حذف شد، برای اینکه مواردی که در دادگاه مطرح شده است با منطق آن سال‌ها درست بوده اما طرح آن الان بحث ایجاد می‌کند، برای همین خواستند حذف شود.

 

 

چطور؟ مگر در دادگاه درباره چه چیزهایی صحبت شد که شما الان نمی‌توانستید در فیلمتان بگنجانید؟ بالاخره شرح دادگاه در روزنامه‌های آن زمان منتشر شده و الان موجود است.

آن زمان اوضاع کشور هم خوب نبوده است و می‌خواسته‌اند قضیه را جمع کنند. خیلی‌ها که اعدام شدند چندان گناهکار نبودند مثلا علی نادری، مدیر سینما را به اتهام بسته بودن در پشتی اعدام کردند. آن در همیشه بسته بوده چون انبار بوده و این شخص اصلا آن زمان در محل حضور نداشته است، یا درجه‌دار شهربانی اتهامش این بوده که به در سینما زنجیر زده است تا مردم بسوزند. در حالی که قضیه اصلا این نبود.

 

 

خب پس قضیه چه بوده است؟ آن زمان شایع شده بود که در از پشت عمدا قفل بوده و یا‌‌ همان طور که گفتید به آن زنجیر زده بودند. البته من به نقل از فردی که در شهربانی آن زمان سمتی داشته خواندم که او این مساله را رد کرده و گفته بود شاهدش هم این است که‌‌ همان ابتدای آتش‌سوزی عده‌ای توانسته بودند از سینما فرار کنند.

آن طور که من حین تحقیقاتم برای ساخت فیلم و جریان فیلم دادگاه متوجه شدم این است که‌‌ همان اول از خروجی دستشویی‌ها نزدیک به ۲۰ نفر فرار می‌کنند.

 

یعنی بازمانده‌ها‌‌ همان ۲۰ نفری هستند که از همین خروجی موفق به فرار می‌شوند؟

نه خیلی بیشتر بوده است، من با خیلی‌هایشان صحبت کرده‌ام.

 

 

پس چرا در فیلم اثری از این‌ها نیست؟ خودشان حاضر نشده‌اند جلوی دوربین بیایند؟

نه این طور نیست. ادامه فیلم سینما رکس دقیقا قرار است درباره همین نجات یافتگان ساخته شود. آن زمان بیشتر این‌ها می‌ترسیدند صحبت کنند چون هر کسی زنده بیرون آمده بود، در مظان اتهام بود که حتما دستی در قضیه داشته است، فضا خیلی متشنج بود. برای همین بیشتر آن‌ها ترجیح دادند سکوت کنند، برخی آنقدر ترسیده بودند که از ایران رفتند. من خیلی جست‌و‌جو کردم و تلفنی با دو نفرشان در کانادا صحبت کردم. در حین صحبت با آن‌ها از وجود خیلی‌های دیگر که نجات یافته بودند مطلع شدم، مثلا می‌گفتند که یادمان هست که فلانی و فلانی را هم دیدیم که زنده بیرون آمدند. این طور بود که من از یک نجات یافته توانستم مثلا رد ۱۰ نجات یافته دیگر را بگیرم و همین طور بروم جلو. پیدا کردنشان کمی سخت است، بعد از جنگ همه پخش شدند. خیلی‌هایشان شرکت نفتی‌های قدیمی هستند که الان در شاهین‌شهر اصفهان زندگی می‌کنند. برای ساخت فیلم دوم ایده‌ای نو دارم و نمی‌خواهم از آرشیو استفاده کنم. قصدم این است با‌‌ همان آدم‌هایی که زنده مانده‌اند ماجرا را دوره کنیم.

 

 

با آن‌هایی که صحبت کرده‌اید برایتان تعریف نکرده‌اند که چطور توانسته‌اند زنده بیرون بیایند و مثلا چطور متوجه آتش‌سوزی شدند؟ آیا زود‌تر از بقیه فهمیده بودند؟

قضیه این طور بوده که ابتدای آتش‌سوزی عده‌ای بیرون می‌آیند اما وقتی ازدحام زیاد می‌شود بقیه گیر می‌افتند. من در فیلم سعی کرده‌ام قضیه را ساده توضیح دهم که وقتی جدار دیوار‌ها و سقف آکوستیک می‌سوزد، گاز خفه کننده و دود مانندی تولید می‌شود که همه زود‌تر از اینکه بسوزند خفه می‌شوند. بعد‌ها شایعه کردند که سم وارد سینما کرده بودند و از این حرف‌ها که پایه‌ای نداشت.

 

 

شخصیت‌های فیلمتان را چه طور پیدا کردید؟ دنبال چه افرادی بودید؟ صرفا خانواده‌های قربانیان یا شاهدان؟ در بین بازماندگان قربانیان دنبال افراد خاصی بودید یا نه؟ مثلا خانواده رادمهر‌ها که معروف بود ده نفر از اعضا خانواده با هم از بین رفتند یا...؟ 

من از همه کسانی که کشته شده بودند، فهرست بلند بالایی به دستم رسید. بعد از بین این‌ها افرادی را پیدا کردم که توانستند با من حرف بزنند، خیلی‌ها می‌ترسیدند حرف بزنند، تماس که می‌گرفتیم تلفن را روی ما قطع می‌کردند. در حالی که سوال من این بود که آخر برای چه می‌ترسید؟ من که مجوز ساخت فیلمم را دارم، شما هم که تقصیری در قضیه نداشتید، ولی همکاری نمی‌کردند. رادمهر‌ها هم که می‌گویید، در فیلم با آن‌ها صحبت شده و در عنوان‌بندی پایانی از آن‌ها و دیگران تشکر شده است.‌‌ همان زن و مرد مسنی هستند که می‌گویند از آن تاریخ به بعد ما دیگر سینما نرفتیم. خانواده سازش هم در فیلم هستند. البته بعد از انقلاب این خانواده کمی تحت فشار قرار گرفتند چون بعد از حادثه پدر این خانواده به عنوان نماینده خانواده‌های جان‌باختگان نزد شاه و فرح می‌رود. همان زمان به همه خانواده‌ها هم پولی به عنوان غرامت پرداخت می‌شود. تا جایی که می‌دانم همۀ خانواده‌ها پول گرفتند. ۴ هزار تومان بابت هر جان‌باخته به خانواده‌ها دادند. من تصویر یکی از این چک‌های پرداخت شده را دارم.

 

 

یک نکته هم که در فیلم برای من خیلی جالب بود این است که انگار این غم و داغ برای خانواده‌ها بعد از سی و چند سال هنوز تازه است. آن جایی که آن دو خواهر صحبت می‌کنند و اشک می‌ریزند به نظر می‌رسد از اتفاقی صحبت می‌کنند که هفته یا سال گذشته رخ داده است.

برای اینکه این‌ها سی سال حرف نزده‌اند یکی از سختی‌های من هنگام ساخت فیلم این بود که هر روز پا به پای آن‌ها می‌نشستم گریه می‌کردم. خب آدمیزاد بودم، اینکه می‌گویند گاهی روان تعطیل می‌شود دقیقا برای من اتفاق افتاد، من خودم خیلی نسبت به این شهر و آدم‌هایش احساس داشتم و دارم. سال ۶۷ من ۹ سالم بود که دوباره برگشتیم به آبادان، پدرم اولین جایی که به من نشان داد سینما رکس بود. یادم هست درش باز نمی‌شد، با کلنگ زدیم در پشتی را باز کردیم و رفتیم داخل، آثار سوختگی هنوز وجود داشت. منظورم از بیان این خاطره این بود که بگویم مردم آبادان تعصب زیادی نسبت به این رخداد داشتند و دارند. به اسم شهدای سینما رکس قسم می‌خورند. زمان جنگ ما شیراز زندگی می‌کردیم، پدرم هر وقت می‌خواست قسم بخورد می‌گفت به ارواح خاک شهدای رکس.

 

 

این فاجعه این قدر در فرهنگ مردم آن منطقه ورود کرده است؟

بله هنوز هم خیلی از قدیمی‌ها به ارواح خاک آن‌ها قسم می‌خورند. احساسشان نسبت به مساله هنوز تازه است. وقتی درباره سینما رکس صحبت می‌شود همه سکوت می‌کنند چون فکر می‌کنند به ناحق کشته شدند. حرف من این است که وقتی شهری به این مساله تا این حد احساس دارد چرا باید فراموش شود؟ مردم آبادان طی سال‌های گذشته با جنگ و بعد آوارگی روبه‌رو بوده‌اند، دیگر توانی برایشان نمانده است که بخواهند دنبال قضیه را بگیرند.

 

 

شما در فیلم سراغ افرادی که آن زمان به نوعی در جریان امور بودند نرفتید، مثلا در فرمانداری، شهربانی یا آتش‌‌نشانی، حتی بیمارستان یا اورژانس و کسانی که آن زمان سمتی داشتند، کارمند بودند و قطعا اطلاعات خوبی هم می‌توانستند به شما بدهند.

یکی از کارمندان شهربانی که بعد‌ها جانباز شیمیایی شده بود در فیلم هست که اگر دیده باشید اتفاقا دلخوری خودش را از اعدام ستوان بهمنی اعلام می‌کند.

 
منبع گفت گو
سایت تاریخ ایرانی
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار