مروری بر جنگ 34 روزه دشمن صهیونیستی علیه لبنان در سال 2006 نشان می دهد رسانهها و جنگ روانی در این جنگ نقشی بارز داشتهاند و سخنرانیهای رسانهای «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزبالله، در این زمینه بسیار موثر بوده است.
شهدای ایران: 11 سال پیش در چنین روزی (از 12 ژوئیه تا 14 اوت 2006) دشمن صهیونیستی با همراهی علنی -به تعبیر خودشان- عربهای میانهرو و کشورهای اروپایی و آمریکا به لبنان حمله کرد.
این حمله که 33 روز طول کشید علیرغم خسارتهای بسیار جانی و مالی در بیروت و مناطق جنونی، اما با پیروزی حزب الله و رئیسجمهور لبنان در آن زمان «امیل لحود» و اعتراف رژیم صهیونیستی به این موضوع به پایان رسید.
«رفعت سید احمد» پژوهشگر مصری و رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای یافا در قاهره در گزارشی در این باره نوشت: ایستادگی و قهرمانیهای حزبالله ، حمایت مردمی و کمکهای خوب ایران، سوریه و «میشل عون» رئیسجمهور کنونی منجر به این پیروزی شد؛ اما امروز در یازدهمین سالگرد این پیروزی ، سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله را یکی از بارزترین عاملان این پیروزی میدانم و در زیر به دلایل پیروزی وی پرداخته میشود:
اول: شناخت نویسنده این متن از نصرالله به تابستان 1993 در بیروت بازمیگردد سید حسن نصرالله (متولد 1960) تازه به عنوان دبیرکل حزب الله به جای شهید «سید عباس الموسوی» منصوب شده و جوان بود. او فقط 32 سال داشت اما علیرغم کمی سن برای فرماندهی گروههای سیاسی در کشورمان و علیرغم مدت زمان کمی که این پست به اون سپرده شده بود اما آنچه نظر مرا جلب میکرد خنده زنده، نگاه نافذ و پیروزمندانه و ذکاوت و هوشیاری وی در قبال اتفاقات اطرافش در لبنان و جهان بود.
از خودم پرسیدم این مرد همه اینها را از کجا کسب میکند؟ روزها گذشت و علاقه من به این مرد بیشتر شد. با آغاز دهه 90 و وارد شدن بیشتر حزب الله به صحنه سیاسی لبنان و نیز آغاز عملیات جهادی علیه رژیم اشغالگر و نیروهای مزدور موسوم به «ارتش جنوب لبنان» (که ساخته اسرائیل بود)، منابع این انرژی معنوی و سیاسی سید حسن برای همه آشکار شد. دوستان و حتی دشمنان سید حسن نصرالله به این موضوع رسیدهاند که این مرد از فقهی برای پیروزی برخوردار است که مخصوص او و حزبش است، این فقه، در صدر نردبان ارزشی سید حسن ، منجر به اعتماد او شده و با صلابت تکیه بر جهاد، بیداری در قبال تغییرات منطقهای و به کارگیری آن در راستای مصلحت گزینه استراتژیکش یعنی «مقاومت» همراه شده است.
امروز میتوانیم بگوییم سفر سید حسن نصرالله در مسیر جهاد و مقاومت مصداق آیه « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا وإن الله لمع المحسنین» است؛ سیدی که عضو یک گروه کوچک که حزبالله را در دهه هشتاد به وجود آورد، بود در طول این دهه یک فرمانده میدانی هم بود تا اینکه سمت دبیرکلی حزبالله را بر عهده گرفت و ارتباط وی با مقاومت در تمامی سطوح میدانی وسیاسی افزایش یافت و به نمونهای قابل اقتدا در این زمینه تبدیل شد.
دوم: درسهای پیروزی و فتح: در سالروز این جنگ میتوان از مسایل مختلفی سخن گفت اما آنچه برای ما مهم است در حالی که با دشمنی تروریستی به رهبری داعش و متحدان آن و نیز دشمنی صهیونیستی با ائتلاف آمریکا و [ کشورهای] خلیج [ فارس] روبرو هستیم این است که آن جنگ (2006 علیه لبنان) جنگی به خاطر اسیر شدن دو نظامی اسرائیلی نبود آنگونه که رسانههای آمریکا و برخی کشورهای عربی ادعا میکنند؛ بلکه جنگی برای تولد خاورمیانه آمریکایی جدید بود، همان منطقهای که واشنگتن به خاطر نفت و نیز به خاطر اسرائیل خواهان آن است و این خاورمیانه باید بدون مقاومت، اسلام یا عربیت باشد.
«کاندولیزا رایس» وزیر خارجه اسبق آمریکا ما را از اطاله صحبت در این خصوص بینیاز میکند (رایس به صراحت از تصمیم آمریکا برای خاورمیانهای جدید صحبت کرده بود). مقاومت در سال 2006 این طرح را در نطفه خفه کرد اما امروز از خلال قرارداد 340 میلیارد دلاری دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا با کشورهای عربی میخواهند این طرح را بازگردانند. واشنگتن میخواهد از شکستهای پیدرپی در افغانستان، عراق و فلسطین درباره خاورمیانه جدیدش فرار کند و به همین دلیل به لبنان آمد تا از خلال آن به سوریه و ایران برود و موضوع اسیر شدن دو نظامی اسرائیلی فقط یک بهانه برای راه انداختن جنگ 2006 بود که دروغ بودن آن زود برملا شد.
سوم: درس سومی که جنگ 2006 نشان داد جنگ گروهها (چریکی) یا جنگ مقاومت مردمی بود که مجهز به سلاح عقیده مبارزه و ایمان صادق بود و میتوانست قویترین نیروی نظامی در منطقه را شکست دهد. 34 روز جنگ میان نیروهای مقاومت و اسرائیل ثابت کرد آثار دردآور جنگ نظامی میان ارتش های عربی و اسرائیل، مانند ضربه حزبالله به این رژیم نبوده است ؛ خواه در زمینه برتری هوایی، یا عدم توانایی در هک اطلاعاتی، یا یورش زمینی در جبهه جنوب و یا موشکهای کوتاه برد و بلند برد (حزب الله حدود 4 هزار موشک به سمت اسرایئل شلیک کرد) و این تجریه مهمی است که ارتشهای منطقه باید از آن استفاده کنند.
چهارم: از درسهای بزرگ برای این جنگ که رسانههای عربی و کشورهای خلیج (فارس) به دلیل عشق به اسرائیل سعی در پنهان داشتن آن کردند، این بود که سید حسن نصرالله را چون فرماندهی بارز برای مقاومت عربی نشان داد.
پنجم: مهمترین درسی که این جنگ داشت اهمیت رسانه و خطرناک بودن آن در جنگ روانی میان دو طرف است حزبالله و ابزار رسانهای آن به ویژه شبکه المنار از ابتدا با شفافیت و بیداری این جنگ را پوشش دادند به همین دلیل اسرائیل چندین بار سعی در تخریب ساختمان آن کرد اما هر بار از جایی دیگر در این جنگ رسانهای-روانی شرکت کرد و دشمن و جهان را غافلگیر نمود؛ سخنرانیهای رسانهای سید حسن نقش فعالی در این جنگ بازی کرد.
ششم: آخرین درس از این جنگ قدرت مقاومت بر پایان دادن به فتنه مذهبی است و با پایان دادن به فتنهای که فتوای مفتی سعودی «ابن جبرین» علیه مقاومت و حزب الله عامل آن بود، ایستادگی خود را ثابت کرد.
این حمله که 33 روز طول کشید علیرغم خسارتهای بسیار جانی و مالی در بیروت و مناطق جنونی، اما با پیروزی حزب الله و رئیسجمهور لبنان در آن زمان «امیل لحود» و اعتراف رژیم صهیونیستی به این موضوع به پایان رسید.
«رفعت سید احمد» پژوهشگر مصری و رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای یافا در قاهره در گزارشی در این باره نوشت: ایستادگی و قهرمانیهای حزبالله ، حمایت مردمی و کمکهای خوب ایران، سوریه و «میشل عون» رئیسجمهور کنونی منجر به این پیروزی شد؛ اما امروز در یازدهمین سالگرد این پیروزی ، سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله را یکی از بارزترین عاملان این پیروزی میدانم و در زیر به دلایل پیروزی وی پرداخته میشود:
اول: شناخت نویسنده این متن از نصرالله به تابستان 1993 در بیروت بازمیگردد سید حسن نصرالله (متولد 1960) تازه به عنوان دبیرکل حزب الله به جای شهید «سید عباس الموسوی» منصوب شده و جوان بود. او فقط 32 سال داشت اما علیرغم کمی سن برای فرماندهی گروههای سیاسی در کشورمان و علیرغم مدت زمان کمی که این پست به اون سپرده شده بود اما آنچه نظر مرا جلب میکرد خنده زنده، نگاه نافذ و پیروزمندانه و ذکاوت و هوشیاری وی در قبال اتفاقات اطرافش در لبنان و جهان بود.
از خودم پرسیدم این مرد همه اینها را از کجا کسب میکند؟ روزها گذشت و علاقه من به این مرد بیشتر شد. با آغاز دهه 90 و وارد شدن بیشتر حزب الله به صحنه سیاسی لبنان و نیز آغاز عملیات جهادی علیه رژیم اشغالگر و نیروهای مزدور موسوم به «ارتش جنوب لبنان» (که ساخته اسرائیل بود)، منابع این انرژی معنوی و سیاسی سید حسن برای همه آشکار شد. دوستان و حتی دشمنان سید حسن نصرالله به این موضوع رسیدهاند که این مرد از فقهی برای پیروزی برخوردار است که مخصوص او و حزبش است، این فقه، در صدر نردبان ارزشی سید حسن ، منجر به اعتماد او شده و با صلابت تکیه بر جهاد، بیداری در قبال تغییرات منطقهای و به کارگیری آن در راستای مصلحت گزینه استراتژیکش یعنی «مقاومت» همراه شده است.
امروز میتوانیم بگوییم سفر سید حسن نصرالله در مسیر جهاد و مقاومت مصداق آیه « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا وإن الله لمع المحسنین» است؛ سیدی که عضو یک گروه کوچک که حزبالله را در دهه هشتاد به وجود آورد، بود در طول این دهه یک فرمانده میدانی هم بود تا اینکه سمت دبیرکلی حزبالله را بر عهده گرفت و ارتباط وی با مقاومت در تمامی سطوح میدانی وسیاسی افزایش یافت و به نمونهای قابل اقتدا در این زمینه تبدیل شد.
دوم: درسهای پیروزی و فتح: در سالروز این جنگ میتوان از مسایل مختلفی سخن گفت اما آنچه برای ما مهم است در حالی که با دشمنی تروریستی به رهبری داعش و متحدان آن و نیز دشمنی صهیونیستی با ائتلاف آمریکا و [ کشورهای] خلیج [ فارس] روبرو هستیم این است که آن جنگ (2006 علیه لبنان) جنگی به خاطر اسیر شدن دو نظامی اسرائیلی نبود آنگونه که رسانههای آمریکا و برخی کشورهای عربی ادعا میکنند؛ بلکه جنگی برای تولد خاورمیانه آمریکایی جدید بود، همان منطقهای که واشنگتن به خاطر نفت و نیز به خاطر اسرائیل خواهان آن است و این خاورمیانه باید بدون مقاومت، اسلام یا عربیت باشد.
«کاندولیزا رایس» وزیر خارجه اسبق آمریکا ما را از اطاله صحبت در این خصوص بینیاز میکند (رایس به صراحت از تصمیم آمریکا برای خاورمیانهای جدید صحبت کرده بود). مقاومت در سال 2006 این طرح را در نطفه خفه کرد اما امروز از خلال قرارداد 340 میلیارد دلاری دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا با کشورهای عربی میخواهند این طرح را بازگردانند. واشنگتن میخواهد از شکستهای پیدرپی در افغانستان، عراق و فلسطین درباره خاورمیانه جدیدش فرار کند و به همین دلیل به لبنان آمد تا از خلال آن به سوریه و ایران برود و موضوع اسیر شدن دو نظامی اسرائیلی فقط یک بهانه برای راه انداختن جنگ 2006 بود که دروغ بودن آن زود برملا شد.
سوم: درس سومی که جنگ 2006 نشان داد جنگ گروهها (چریکی) یا جنگ مقاومت مردمی بود که مجهز به سلاح عقیده مبارزه و ایمان صادق بود و میتوانست قویترین نیروی نظامی در منطقه را شکست دهد. 34 روز جنگ میان نیروهای مقاومت و اسرائیل ثابت کرد آثار دردآور جنگ نظامی میان ارتش های عربی و اسرائیل، مانند ضربه حزبالله به این رژیم نبوده است ؛ خواه در زمینه برتری هوایی، یا عدم توانایی در هک اطلاعاتی، یا یورش زمینی در جبهه جنوب و یا موشکهای کوتاه برد و بلند برد (حزب الله حدود 4 هزار موشک به سمت اسرایئل شلیک کرد) و این تجریه مهمی است که ارتشهای منطقه باید از آن استفاده کنند.
چهارم: از درسهای بزرگ برای این جنگ که رسانههای عربی و کشورهای خلیج (فارس) به دلیل عشق به اسرائیل سعی در پنهان داشتن آن کردند، این بود که سید حسن نصرالله را چون فرماندهی بارز برای مقاومت عربی نشان داد.
پنجم: مهمترین درسی که این جنگ داشت اهمیت رسانه و خطرناک بودن آن در جنگ روانی میان دو طرف است حزبالله و ابزار رسانهای آن به ویژه شبکه المنار از ابتدا با شفافیت و بیداری این جنگ را پوشش دادند به همین دلیل اسرائیل چندین بار سعی در تخریب ساختمان آن کرد اما هر بار از جایی دیگر در این جنگ رسانهای-روانی شرکت کرد و دشمن و جهان را غافلگیر نمود؛ سخنرانیهای رسانهای سید حسن نقش فعالی در این جنگ بازی کرد.
ششم: آخرین درس از این جنگ قدرت مقاومت بر پایان دادن به فتنه مذهبی است و با پایان دادن به فتنهای که فتوای مفتی سعودی «ابن جبرین» علیه مقاومت و حزب الله عامل آن بود، ایستادگی خود را ثابت کرد.
*فارس