شاید برای من و امثال من که در آن روزگار نبودیم و یا سنمان به قدری نبود که بتوانیم از این مرز و بوم دفاع کنیم، سخت باشد که از عظمت آن دوران بگوییم. یعنی عشق به وطن و دفاع از آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی نوپایی که تازه شکل گرفته و هنوز در حال ایجاد نهادهای مختلف و رشد شاخ و برگهای این درخت تنومند بود و استکبار جهانی از جمله آمریکا با تشویق صدام، سعی داشتند تیشه به ریشه این درخت بزنند؛غافل از آنکه مردانی همانند شیر و زنانی همانند کوه، جانشان را به پای استواری این نظام دادند تا وطن و ناموسشان به دست ناخردان و نااهلان نیفتد.
زمانی که از خاطرات و سختیهای این رزمندگان مخلص خدا میشنویم هم خوشحال میشویم.خوشحالی از اینکه با افتخار به داشتن چنین مردم پایبند و وطندوستی که مال و زندگی و جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند و به دفاع از کیان اسلامیمان پرداختند و موهای بدنمان سیخ میشود وقتی خاطرات آزادگان، ایثارگران و همه کسانی که در جنگ و جبهه بودند را میشنویم.در این میان،آزادگان سینههایی فراختر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند. آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.
نه تنها استقامت آزادگان در اردوگاههای دژخیمانه رژیم بعث،بلکه صبر و پایداری خانوادههای این عزیزان ستودنی است. عرصه پر برکت دفاع مقدس، صحنه حضور مردان وزنان با ایمانی بود که با پیروی از تعالیم عالیه اسلام و تحت رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی (ره) توانستند حماسهای به یادماندنی و جاودان از خود به یادگار بگذارند. اینان اگرچه در بازگشت از اسارت، مقتدا و امام خویش را ندیدند اما با نائب بر حق وی پیمانی همیشگی بستند و بر عهد خویش با خون شهیدان پایبند ماندند.
روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سالها اسارت در زندانها و اسارت گاههای مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. آزادگان با الهام از مکتب انسانساز اسلام و سیره ائمه اطهار و با درس گرفتن از زندگی انقلابی و حماسهساز حضرت زینب (س) که اسوه صبر و پایداری بود، توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سرنهند و شکوه مقاومت و سرافرازی را بر صحیفه درخشان ایران اسلامی ثبت کنند.
بیشک سالها محرومیت این سرو قامتان تاریخ باعث شد که آنان امروز بیش از هر فرد دیگری در مسیر موفقیت گام بردارند و الگو، اسوه و افتخار میهن خویش باشند.
سیمهای خاردار، کانالهای حفر شده برای پناه گرفتن، میدانهای مین و ارتفاعات صعبالعبور در بانه و مریوان، دریاچه نمک، خرمشهر، آبادان، شلمچه، نفت شهر، جزایر مجنون، سه راه جفیر، نهر جاسم، شهرک دوعیجی و کانال ماهی، سوسنگرد، دهلاویه، بستان، تنگه چزابه، مهران و دهلران واژههای آشنایی هستند که زمانی بهترین و خالصترین انسانها با آنها زندگی میکردند. همانهایی که فارغ از همه چیز در جبهههای جنوب و غرب، در سنگرها و «آر.پی. چی» به دست و بیسیم بر دوش بر روی سیمهای خاردار و میدانهای مین میلغزیدند، شیرینی شهادت را میچشیدند، جانبازی را میآموختند و یا طعم تلخ اسارت را تجربه میکردند. آزادگان با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجههای مزدوران بعث، هراسی به خود راه ندادند.