شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۴۴۲۸۵
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۰
به اعتقاد بنده بر اساس عملكرد افراد يا گروه‌ها، نمي‌توان حق و باطل آنها را تشخيص داد، لذا بايد شاخص‌هاي ثابت خط امام را با دقت و به درستي براي جامعه تبيين كنيم تا معيار دقيقي در دست مردم باشد و بر اساس آن افراد و گروه‌ها را ارزيابي كنند...
شهدای ایران:حجت‌الاسلام والمسلمين محمدحسن رحيميان از ياران ديرين و پاكباز رهبر كبير انقلاب و نيز از اعضاي دفتر ايشان در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي است. وي از بسياري از ظرايف و نكات مهم منش فردي و اجتماعي امام آگاه است و همين امر به گفته‌ها و خاطرات او، اهميتي دوچندان مي‌بخشد. درگفت و شنودي كه پيش روي داريد، جناب رحيميان ديدگاه خود را درباره برخي خاطره‌نگاري‌هاي دو دهه اخير، پيرامون مشي و منش سياسي امام بازگفته است. اميد آنكه مقبول افتد.

هیچ‌چیز جز تماشای تصاویر شهدا امام را متأثر نمی‌کرد
 
 
حضرتعالي به عنوان يكي از ياران و ياوران نزديك حضرت امام، سال‌ها با ايشان محشور بوده‌ايد، لذا در زمره كساني هستيد كه بيش از ديگران مي‌توانيد مختصات خط امام را برشماريد و معيار مشخصي براي تشخيص اينكه فرد يا گروهي در خط امام هست يا نيست، ارائه كنيد تا با كمك آن معيار بتوان سره را از ناسره تشخيص داد. لطفاً در آغاز سخن، قدري در باب اين موضوع بفرماييد؟
 
 
 
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. به اعتقاد بنده بر اساس عملكرد افراد يا گروه‌ها، نمي‌توان حق و باطل آنها را تشخيص داد، لذا بايد شاخص‌هاي ثابت خط امام را با دقت و به درستي براي جامعه تبيين كنيم تا معيار دقيقي در دست مردم باشد و بر اساس آن افراد و گروه‌ها را ارزيابي كنند.
يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي حضرت امام، انطباق قول و عمل ايشان بود. اين ويژگي يكي از نشانه‌هاي بارز يك مؤمن واقعي و عكس آن صفت مميزه منافقين و مؤمنين است. ويژگي ديگر امام ثبات رأي و پايداري بر اصول و عدم اعوجاج و فراز و نشيب در زندگي، گفتار و اعمال ايشان است. اگر زندگي امام را از ابتدا تا زمان رحلت بررسي كنيد، كوچك‌ترين تفاوت، تضاد، تزلزل و اعوجاجي در آن نمي‌بينيد و همين ويژگي حقانيت ايشان را اثبات مي‌كند. در زندگي امام ثبات قدم و استواري بي‌نظير بر اصول اسلام ناب موج مي‌زند. بنابراين بهترين معيار سنجش افراد با خط امام، همين ثبات قدم و عدم اعوجاج در شرايط گوناگون است. در زندگي امام، چه در زماني كه در قم بودند، چه بعد از تبعيد به تركيه و عراق و چه در پاريس و سپس در ايران، كمترين تغييري در مباني اصولي دين نمي‌شود. ما در سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب كم نديده‌ايم افرادي را كه در موردي حكمي را صادر مي‌كردند و وقتي در موقعيت ديگري قرار مي‌گرفتند، بر حكمي درست مخالف آن صحه مي‌گذاشتند و در هر دو صورت هم، خود را پيرو خط امام مي‌دانستند.

هیچ‌چیز جز تماشای تصاویر شهدا امام را متأثر نمی‌کرد

 
 
امام در زماني هم كه شهرتشان جهانگير نشده بود همين ويژگي‌ها را داشتند؟
 
 
صددرصد! يادم هست در سال41، فردي كه با من هم‌حجره بود، چون مي‌دانست مقلد امام هستم، مرا مسخره مي‌كرد!...
 
 
چرا؟
 
 
چون در آن زمان، امام حتي در بين طلبه‌ها هم ناشناخته بود و فقط خواص و فضلا ايشان را مي‌شناختند. با اين همه رفتار ايشان چه در آن زمان، چه بعد از آزادي از زندان، چه در نجف و چه پس از پيروزي انقلاب در ايران كوچك‌ترين تغييري نكرد و ايشان همواره بر اصول و مباني پايداري مي‌كردند و هيچ عاملي روي ايشان تأثير نمي‌گذاشت و باعث نمي‌شد كه ذره‌اي از مسير حق منحرف شوند. يكي ديگر از ويژگي‌هاي حضرت امام اين بود كه در عين حال كه با صراحت و قاطعيت حرفشان را مي‌زدند، به استناد ده‌ها پيامي كه بنده و آقاي رسولي از جانب ايشان نوشتيم و براي سران كشورهاي اسلامي و غير اسلامي فرستاديم، همه آنها را با نهايت آداب و ادب اسلامي و با رعايت همه القاب لازم مخاطب قرار مي‌دادند و در عين حال به شكلي ظريف و ضمني نكاتي را هم به آنها گوشزد مي‌كردند. امام در عين حال كه تفكرات غربي و شرقي را به شدت مي‌كوبيدند، اما در برخورد با مصاديق رعايت نكات اخلاقي و ادب متعارف را مي‌كردند. امام دشمن سرسخت تحجّر و اعتقاد به جدايي دين از سياست بودند، با اين حال با كساني كه صاحب چنين انديشه‌هايي بودند، با نهايت ادب و احترام رفتار مي‌كردند و دقيقاً بين شخص و شخصيت و تفكر او تفاوت قائل مي‌شدند.
 
 
اشاره كرديد به بازنگاري برخي پيام‌هاي حضرت امام توسط خودتان و جناب آيت‌الله رسولي محلاتي. عده‌اي تلاش مي‌كنند به اين شبهه دامن بزنند كه پيام‌هاي امام را كساني غير خود ايشان نوشته‌اند. نظر شما چيست؟
 
 
اين تشكيك‌ها و شبهات بيشتر در مورد پيام‌ها و اعلاميه‌هاي 10 سال آخر عمر حضرت امام است. بنده با قاطعيت عرض مي‌كنم كه امام حتي متن‌هايي را هم كه به نام دفتر منتشر مي‌شدند، بايد مي‌خواندند و تأييد مي‌كردند، چه رسد به متن‌هايي كه امضاي خوشان پاي آنها بود.
 
 
شما و آقاي رسولي اين متن‌ها را پاكنويس مي‌كرديد؟
 
 
بله، مخصوصاً در نجف، موقعي كه برخي دستنويس‌هاي امام را به چاپخانه مي‌داديم، چون خط ايشان شكسته بود و آنها نمي‌توانستند درست بخوانند، من مجدداً دستنويس‌هاي امام را به خط نسخ نسخه‌برداري مي‌كردم. يادم هست در يك مورد- كه جزوه‌اي حاوي برخي فتاواي جديد ايشان بود- موقعي كه كار تمام شد و همه را تحويل دادم، امام به مرحوم آقاي آشيخ عبدالعلي فرهي دستور دادند كه مزد مرا بدهند. من به آقاي فرهي گفتم: من از امام دستمزد نمي‌گيرم. ما حاضريم جانمان را براي امام بدهيم!با اين همه امام معتقد بودند كه به هيچ وجه نبايد از كسي بهره‌كشي شود. آقاي فرهي رفت و عرض بنده را به امام منتقل كرد و برگشت و گفت: امام ناراحت شده و امر كرده‌اند كه بايد بگيريد. من گفتم: حالا كه اين طور است به ايشان بفرماييد به جاي دستمزد، جزوه دستخط خودشان را به من بدهند. ايشان هم پذيرفتند و الان آن 30 صفحه به خط خود امام، نزد من هست. يا به عنوان نمونه، امام در نجف چند پيام هم به ياسر عرفات دادند كه متن آن را باز من به خط نسخ بازنويسي كردم كه خوانا باشد.

 
در ايران هم پيام‌ها و مطالب امام را بازنويسي مي‌كرديد؟
 
 
بله، چند مورد را من بازنويسي كردم و ايشان امضا كردند. پيام‌هاي طولاني را گاهي چند روز طول مي‌كشيد تا بنويسند. گاهي هم مثل پيام به حجاج يا منشور روحانيت، روي كاغذ‌هاي مختلف با قطع‌هاي گوناگون مي‌نوشتند و شماره‌گذاري مي‌كردند و مي‌دادند كه بنده يا آقاي رسولي بازنويسي كنيم. دستنوشته‌هاي امام كمتر خط خوردگي داشت، ولي اضافات و حاشيه‌نويسي‌هايي داشت و چون بنا بود منتشر شوند، قاعدتاً بايد بازنويسي مي‌شدند. خاطرم هست كه تعدادي از پيام‌هاي طولاني امام را من بازنويسي كردم.
 
 
 
 هیچ‌چیز جز تماشای تصاویر شهدا امام را متأثر نمی‌کرد
 
 
 
امام نسخه‌هاي بازنويسي شده را با دقت مي‌خواندند و امضا مي‌كردند. بخش زيادي از اجازات امام به خط خود ايشان نيست. قبل از رفتن به نجف، ايشان عموماً اجازات را خودشان مي‌نوشتند و تعدادي را هم آقاي رسولي مي‌نوشتند. استفتائات را به قم مي‌فرستاديم و اكثر جواب را آقاي قديري و تعدادي را هم آقاي سيدجعفر كريمي پاسخ مي‌دادند. به هر حال هر كسي كه اينها را مي‌‌نوشت، امام با دقت مطالعه و گاهي با خط خود كم و زياد مي‌كردند و بعد ما در حضور خود ايشان مهر مي‌كرديم. هيچ مطلبي بدون مطالعه امام مهر نمي‌شد، چه رسد به اينكه امضا كنند. ايشان همه موارد را با دقت مي‌خواندند و تصحيح و بعد امضا مي‌كردند، لذا تمام اين موارد به خط هر كسي كه نوشته شده و مهر و امضا شده باشند، بلا ترديد با نظر و دقيقاً طبق نوشته امام بوده است.
 
 
نكته ديگري كه در دو دهه اخيردر برخي خاطره‌نگاري‌ها مطرح شده، اين است كه حضرت امام از چه منابعي كسب خبر مي‌كردند؟ آيا در جريان تمام خبرها بودند؟
 
 
منابع كسب خبر امام بسيار متنوع و متعدد بود. وزارت ارشاد سر‌مقاله‌هاي نشريه‌هاي معروف امريكا و اروپا و مطالب راديوهاي بيگانه را در بولتني گرد‌آوري مي‌كرد و مرتباً براي امام مي‌فرستاد. يكي دو روز كه اين بولتن نيامد، امام از من پرسيدند: چه شده؟ چرا آن بولتن جلد آبي نيامده است؟... هميشه هم راديوي لندن، اسرائيل، امريكا و آلباني را گوش مي‌دادند.
 
 
راديو مسكو چطور؟
 
 
خير، از راديوهاي بلوك شرق، فقط راديو آلباني را گوش مي‌دادند. ما به بعضي‌ها كه مي‌گفتند: حرف‌هايمان به گوش امام نمي‌رسد، مي‌گفتيم: نگران نباشيد. شما كه حرف‌هايتان را به راديو‌هاي بيگانه مي‌زنيد و امام هم هر شب گوش مي‌دهند! وزارتخانه‌ها و نهادها هم بولتن‌هايشان را براي امام مي‌فرستادند. نامه‌هايي هم بود كه مردم به ما يا به دست پيرزني كه در منزل امام كار مي‌كرد، مي‌دادند و مي‌برديم و به امام مي‌داديم. مرحوم آقاي لواساني هم هفته‌اي حداقل يك بار، زودتر از شروع برنامه‌هاي جاري نزد امام مي‌رفت و مفصل صحبت مي‌كردند و معمولاً حرف‌هاي برخي از افراد خاص و بعضاً ناجور را به امام مي‌رساند. كانال ديگر آقاي پسنديده بود كه معمولاً جبهه‌ ملي‌ها و نهضت آزادي‌ها و بعضي از مخالفين امام و حتي صوفي‌ها، حرف‌هايشان را از طريق ايشان به امام مي‌رساندند. ايشان از ريز و درشت مسائل با امام حرف مي‌زدند و امام، با حوصله تمام گوش مي‌كردند. غير از اينها، كساني هم كه در دفتر امام كار مي‌كردند، سلايق مختلفي داشتند و طبيعتاً اخبار را از جنبه‌هاي مختلف به عرض امام مي‌رساندند.
 
 
چه كسي در دفتر امام منصب رياست بر ديگران را داشت؟ چون عده‌اي در ساليان اخير، خود را به عنوان رئيس دفتر امام معرفي مي‌كردند؟
 
 
در دفتر امام، چهار پنج نفر بوديم كه همگي مستقيم با خود امام كار مي‌كرديم و هم عرض بوديم و كسي رئيس كسي نبود. اگر قرار بود كسي رئيس باشد، بايد قاعدتاً مرحوم حاج احمد‌آقا مي‌بود كه البته ايشان هم، چنين شأني را براي خود قائل نبود و اساساً اخلاق رياست‌مآبانه نداشت. خود احمدآقا هم با طيف‌هاي مختلف اجتماعي سر و كار داشت و از طريق ايشان هم اخبار به امام مي‌رسيد.
 
 
 هیچ‌چیز جز تماشای تصاویر شهدا امام را متأثر نمی‌کرد
 
 
 
بنابراين كانال‌هاي دريافت خبر توسط امام، به قدري زياد و متنوع بودند كه هيچ خبري را نمي‌شد از ايشان پنهان كرد. خاطرم هست ما فقط دو بار خبر‌هايي را سانسور كرديم. يكي از آنها بعد از سكته دوم امام در بيمارستان بود كه آقاي گلپايگاني پس از فوت آقاي شريعتمداري تلگرافي براي امام فرستاده بودند كه لحن مناسبي نداشت. يكي هم كتابي بود كه يك ضد انقلاب در خارج از كشور، از زبان آقاي پسنديده در حدود هزار صفحه نوشته و از اول تا آخر كتاب توهين كرده بود!ما واقعاً نمي‌دانستيم اين كتاب را چطور به امام بدهيم. چند ماه بعد كه خدمت امام رفتيم، كتاب را به ما دادند و گفتند: اين را براي آقاي منتظري پس بفرستيد. معلوم شد كه به رغم پنهانكاري ما، آقاي منتظري آن كتاب را از قم براي امام آورده است.
 
 
تلگراف آيت‌الله گلپايگاني چطور؟ از آن با‌خبر شدند؟
 
 
بله، بعد‌ها آقاي زيارتي(سيد حميد روحاني) نامه سر‌گشاده‌اي به آقاي گلپايگاني نوشته بود كه در يكي از بولتن‌هايي كه به دست امام مي‌رسيد، چاپ شده بود. امام با خواندن آن نامه، سراغ تلگراف آقاي گلپايگاني را از ما گرفتند و خلاصه اين مورد را هم نتوانستيم از امام پنهان كنيم.
 
 
چه واكنشي نشان دادند؟
 
 
در مورد كتاب حرفي نزدند، چون هر روز، نامه‌هاي پر از توهين و دشنام براي امام زياد مي‌آمد. حتي يك بار چند هزار تلگراف پر از دشنام، از سوي منافقين خارج از كشور براي امام آمد. در مورد تلگراف آقاي گلپايگاني توجيه ما اين بود كه پزشك مؤكداً سفارش كرده بود كه ايشان هيچ خبري كه ناراحتشان كند، نبايد بشنوند و اين تلگراف هم درست موقعي آمد كه امام به خاطر سكته در بيمارستان بستري بودند. البته كساني كه امام را خوب مي‌شناختند، مي‌دانستند كه چيزي جز عكس شهدا و ديدن خانواده‌ها و فرزندان آنان امام را متأثر نمي‌كند. ما هر بار كه عكس ‌شهدا را مي‌برديم كه امام امضا‌كنند، آثار اندوه و تأثر را در چهره ايشان مي‌ديديم و به همين دليل در دوره اوج بيماري ايشان از اين كار خودداري مي‌كرديم. برادر خانم من كه يك نوجوان 15-14 ساله بود، در اوايل سال66 شهيد شد. موقعي كه عكسش را بردم امام امضا كنند، آثار اندوه را در چهره ايشان ديدم. امام از ديدن عكس نوجواناني كه شهيد مي‌شدند، بسيار متأثر مي‌شدند. يك بار هم آقاي رسولي بعد از موشكباران دزفول آمد و براي امام تعريف كرد كه چطور جنازه افراد را از زير آوار بيرون مي‌كشيدند و كودكان چقدر سخت آسيب ديده بودند. در آن مقطع هم ديدم كه امام بسيار متأثر شدند. امام هيچ وقت احساسات خود را نشان نمي‌دادند و بسيار كم‌حرف و خوددار بودند. در هر حال در دوراني كه در بيمارستان بستري بودند، سعي مي‌كرديم اخبار ناگوار را به ايشان نرسانيم.
 
ولي در مجموع نمي‌شد چيزي را از امام پنهان كرد. اينطور نيست؟
 
 
ابداً‌! ايشان از پشت ديوار‌هاي گلي جماران، در داخل كاخ كرملين چيزي را ديدند كه خود گورباچف و اصحاب كرملين و كا‌. گ‌. ب نديدند و تازه گورباچف 10 سال بعد گفت كاش حرف امام خميني را فهميده بوديم. بله، از امام نمي‌شد چيزي را پنهان كرد.
 
 
با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار