به گزارش شهدای ایران، اوایل فروردین امسال مردی با پلیس تهران تماس گرفت و خبرداد جسد مردی را در خیابان انبارگندم حوالی شوش یافته است .
ماموران کلانتری با حضور در این محل مشاهده کردند گفتههای تماسگیرنده صحت دارد و جسد مرد جوان در چند قدمی موتورسیکلتی افتاده است. ماموران با کشف جسد موضوع را به بازپرس مرادی، کشیک قتل دادسرای جنایی تهران گزارش دادند .
بررسی های اولیه تیم جنایی نشان میداد مرد جوان براثر ضربه چاقویی که به وی اصابت کرده به قتل رسیده است. با هماهنگی قضایی جسد او به پزشکی قانونی منتقل شد. ماموران که احتمال میدادند موتورسیکلت متعلق به مقتول باشد، آن را به پارکینگ پلیس منتقل کردند. برای مشخص شدن هویت مالک آن به استعلام از پلیس راهور پرداختند تا اینکه معلوم شد تصویر مالک موتورسیکلت با مقتول مطابقت دارد .
در ادامه با شناسایی خانواده مقتول، آنها عنوان کردند وی برای انجام کاری خانه را ترک کرده و دیگر بازنگشته است. با طولانی شدن غیبتش با او تماس گرفتند که تلفن همراهش خاموش بود.
همین سرنخ کافی بود که ماموران اطمینان پیدا کنند که وی قربانی سرقت گوشی تلفن همراهش شده است. جستوجوها در این باره ادامه داشت تا اینکه با گذشت دو ماه از این جنایت ردپای مردی در این پرونده به دست آمد و او در یکی از شهرستانها شناسایی و بازداشت شد . متهم جوان با انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بازجویی شد و اظهاراتی ضد و نقیض بیان کرد اما سرانجام سکوت خود را شکست و به قتل مرد موتورسوار اعتراف کرد.
متهم به قتل در اظهاراتش به افسر تحقیق گفت: من با دستفروشی هزینه زندگیام را تامین میکنم. روزی که جنایت رخ داد من در خیابان انبار گندم بودم. مردی را دیدم که آنطرفتر ایستاده و با بالا زدن جک موتورش در حال تعمیر آن است. او گوشی گرانقیمتی دستش بود. دقایقی نگذشته بود که سیگاری را از جیبش درآورد اما فندک نداشت. او با دیدن من خواست اگر فندک دارم به او بدهم. همان موقع وسوسه شدم گوشی او را سرقت کنم.
وی ادامه داد: بنابراین به بهانه دادن فندک نزد او رفتم. چند قدمیاش که رسیدم چاقو را از جیبم درآوردم و با تهدید از او خواستم گوشیاش را به من بدهدکه با هم درگیر شدیم. با چاقو ضربهای به وی زدم که غرق در خون کف خیابان افتاد. فقط گوشیاش را دزدیدم و فرار کردم. نمیدانستم او مرده است.
متهم به قتل افزود: چند روز بعد که برای سرکشی به محل درگیری رفتم، از مردم شنیدم که مرد موتورسوار فوت کرده است. خیلی ترسیدم و شبانه تهران را ترک کردم. بعد هم گوشی را خاموش کردم. در این مدت زندگی مخفیانهای داشتم اما سرانجام توسط پلیس بازداشت شدم.
*جام جم