جابر چینکو به هر ارگان بر حسب نیازش خبر می فروخت و از این راه وضع مالى اش بهبود یافته بود . كم كم در روستاى خیّن به قدرت محلى تبدیل شد و هر شب یك افسر از یك ارگان میهمانش بود.
سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران ؛براى
نخستین بار تاریخ خرمشهر از زبان اقشار مختلف زنده ضبط میشود و در مجموعه
هزار صفحه اى همراه صدها تصویر به چا پ میرسد . فیلم مستند خرمشهر نیز به
روایت حادثه سازان در حال تهیه است.
خاطرات ناگفته اى از شكل گیرى مبارزات سیاسى و نهادهاى مدنى در ده چهل وپنجاه شمسى و نقش گروههاى اسلامى ، قومى ، ماركسیستى و روشنفكرى از جذابیتهاى این مجموعه هستند .
این موضوع كه چرا سطح مبارزات و اگاهى دینى چه در بخش تشكیلاتى و چه در بخش احیاگرى دینى ، خرمشهر را به طراز پایتخت میرساند در متن مصاحبه ها پاسخ داده میشود.همچنین موضوعاتى نظیر دلایل رشد انجمن حجتیه و گستردگى فعالیت بهاییان و چگونگى تشكیل حزب الله و مبارزه مسلحانه و تاثیر فضاى اقتصادى بر رشد سریع گروهاى سیاسى و روشنفكرى و نقش سخنرانى هاى داغ دكتر شریعتى ، فخرادین حجازى و مهندس بازرگان و سفرهاى سالیانه مبلغین مذهبى نظیر ایه الله مكارم شیرازى ،ایه الله على دوانى ، مهندس مصحف و دهها سخنران دیگر از مباحث تاریخ شفاهى است كه تاكنون در سینه پیشكسوتان مكتوم مانده بود اینك به شكل كتاب و فیلم مستند به بازار محصولات فرهنگى عرضه خواهد شد.
احمد فروزنده كه تاپیش از این در كسوت سردار سپاه در امور عراق خدمت میكرد حالا بعد از بازنشستگى قریب یك سال است مشغول تهیه تاریخ شهرش - خرمشهر - است.
او متولد -١٣٣٥ - ابادان است اما از نوجوانى به دلیل بازنشتسگى پدرش از شركت نفت ابادان به خرمشهرامد . به همراه دوازده برادر و خواهر در شهر بندرى خرمشهر سكونت گزید. در دبیرستان به تشكل هاى سیاسى روى مى اورد. سالهاى ٤٩ ١٣ تا ١٣٥٥ سالهاى پرالتهاب شهر كوچك خرمشهر است كه گروهاى مختلف سیاسى و مذهبى شكل میگیرند ؛ گروهایى با تز مشى مسلحانه و سرنگونى رژیم شاه تا جریانهاى ملایمتر كه استراتژى فرهنگى را برگزیده بودند . ساواك در ضربات مختلف در طى این سالها قریب پنجاه نفر را دستگیر میكند . او درنهایت در سال ١٣٥٥ در دانشسراى اهواز دستگیر و قبل از پیروزى انقلاب ازاد میشود . احمد فروزنده با پیروزى انقلاب اسلامى به عضویت سپاه در امد و بعد از گذر از هشت سال جنگ و فعالیت در امور عراق در سال ١٣٨٩ بازنشسته شد.
تاریخ شفاهى خرمشهر به وقایع سرنوشت ساز از ١٣٣٢ تا تصرف خرمشهر در چهارم ابان ١٣٥٩ میپردازد.بعد از گذران سالها و براى زنده نگهداشتن آن خاطرات ،بسیارى از فعالان مذهبى و سیاسى و رزمندگان در جلو دوربین مینشینند و به بازخوانى نقش خود در حوادث خرمشهر میپردازند.
در پرسشى از احمد فروزنده از اینكه ایا مسئولین سیاسى نظامى و امنیتى رژیم شاه یا گروهایى نظیر بهاییان و ماركسیستها و قوم گرایان مورد استفاده قرار خواهند گرفت یا خیر گفت: تعدادى از فرماندهان شهربانى و ژاندارمرى و گذرنامه و پادگان دژ را به دلیل ادامه ارتباط انها با انقلاب اسلامى و جنگ كه در دسترسمان بودند و هم رزم ما در جنگ تحمیلى بودند را یافتیم ؛ با انها مصاحبه كردیم خوشبختانه بیشترین اطلاعات امارى را در مصاحبه هایشان ارائه دادند. امارى از نیروها و پاسگاهها و عملیاتهایشان در مقابله با رژیم بعث عراق در سالهاى ١٣٤٩ تا ١٣٥٧ ، مهمتر انكه نقشه هاى رژیم بعث را براى جذب جوانان ایرانى و خرابكارى در تاسیسات حیاتى ایران تشریح كردند كه بسیار جذاب بود .
مثلا مرزبانى خرمشهر در قبل از انقلاب كوششى گسترده در مقابله با جاسوسى رژیم بعث انجام میداد كه گاه در تعارض با عملیات ساواك بود.مرزبانى علاقه داشت از عمق یك تا سه كیلومترى اخبار كسب كند اما ساواك به كسب اخبار از درون ارتش و دولت عراق علاقمند بود. نیروى دریایى به تحركات ناوچه هاى نیروى دریاى بصره حساس بود و پادگان دژخرمشهر ( نیروى زمینى ) ارایش نظامى عراقیها در مرز خاكى را زیر نظر گرفته بود در خرمشهر شش ارگان بر روى عراق كار میكردند كه بدون هماهنگى با یكدیگر بودند. انقدرحجم كار اطلاعاتى بر روى عراق بسیار بود كه باید بگوییم به بى نظمى منجر شده بود .
برخى منابع محلى كه فرصت طلب بودند به چند ارگان خبر میدادند و پول میستاندند و به قول امروزیها ارتش و نیروى دریایى و شهربانى را سر كار میگذاشتند . تنها ساواك بود كه با تقاطع اخبار ،متوجه تشابه اخبار شد و بعد از اعزام یك گروه از ستاد ارتش و ساواك این حدس تایید شد و متخلفین مجازات شدند .
یك مرز نشین باهوش و زیرك اما ماجراجو بنام جابر چینكو ( چینكو : بلم ، قایق بسیار كوچك ) كه قاچاقچى چاى به بصره بود توانسته بود درآمد مناسبى از فروش اخبار به شش ارگان نظامى امنیتى در خرمشهر بدست اورد. به هر ارگان بر حسب نیازش خبر میفروخت واز این راه وضع مالى اش بهبود یافته بود . كم كم در روستاى خیّن به قدرت محلى تبدیل شد و هر شب یك افسرایرانى از یك ارگان میهمانش بود . به ناچار شیخ روستا هم احترام فراوانى به او میكرد و رییس پاسگاه هم گاه گاهى از او میخواست نزد افسران نظامى امنیتى تعریف و تمجیدش نماید . جابر چینكو براى خودش كسى شده بود . هم در بصره احترام داشت هم خرمشهر !! .
یك افسر جوان مستقر در ستاد مشترك تهران متوجه تشابه اخبار ارسالى شد و بعد از بررسى در سوابق اخبار ارسالى از خرمشهر نظر داد كه منبع قریب به دویست گزارش یك نفر است . بعد از گرفتن استعلام از نام اصلى منبع خبر ، معلوم شد همه این اخبار را از سوى یك نفر بوده است و ان كسى نبود جز یك بى سواد باهوش قاچاقچى بنام جابر چینكو .
ساواك جابر چینكو را تنبیه و از فروش خبر ممنوع كرد اما به ساواك خرمشهر دستور داد او را كنترل و نگذارد تا قریب چهار ماه به عراق تردد كند . ساواك بعد از ان ماموریتى جدید به جابر چینكو داد از جابر چینكو براى دادن اخبار فریب به استخبارات بصره استفاده كرد و او را روانه بصره كرد.
همین جابر چینكو بعد از انقلاب دست به كار شد و اخبارى مختلط اعم از راست و دروغ را به ارگانهاى جدید التاسیس میداد كه اتفاقا خیلى زود یك نیروى جوان سپاه خرمشهر انرا كشف كرد و چون در فضاى بعد از انقلاب تعداد داوطلبان به همكارى بسیار بودند او كنار گذاشته شد و تنها خاطره ات خنده دارش باقى ماند .
ارگانهایى كه بعد از انقلاب بر عراق فعالیت میكردند عبارت بودند از: نیروى دریایى منطقه سوم -،سپاه ،فرماندارى، شهربانى، مرزبانى ، پادگان دژ وژاندارمرى. متاسفانه بسیارى از اسناد انها نابود شده است اما خاطرات مهم در سینه ها مكتوم مانده اند، كه امید میرود به تحریر در ایند وبخشى از تاریخ ایران از خطر نابودى نجات یابد.
اسناد همه خاطرات نیستند خاطرات و سنت شفاهى مكمل اسناد تارخى هستند. بطور مثال ما اسناد خرابكاریهاى گروه حطه - تجزیه طلب - را در اختیار داریم ولى ادمهایى كه خود در صحنه بودند را نداریم و لذا نمیتوانیم روح و جان حوادث را بطور ملموس درك كنیم . اسناد فقط به ما زمان و مكان و طول حادثه و نحوه پشتیبانى را نشان میدهند ولى قادر نیستند سیمایى شفاف و ملموس از فضاى حادثه را ارائه دهند حتى گاه انگیزه ها نیز در اسناد یافت نمیشود و از همه مهمتر فاقد نمایشگرى روابط انسانى هستند.
از مسئولین ساواك كسى را در ایران نیافتیم كه در مصاحبه شركت كند و بد نیست اعلام شود چنانچه تمایلى برضبط خاطراتشان از حوادث ان زمان دارتد استقبال میكنیم .
لیست نیروهاى ماركسیست ان زمان را تهیه كردیم و در حال مكاتبه هستیم از بهاییان بعید است كسى حاضر به مصاحبه شود اما اگر حاضر باشند ولو به صورت تلفنى حاضریم خاطراتشان را ضبط نماییم براى ضبط خاطرات ما هیچ مرزبندى با كسى نداریم و این مهم را در عمل ثابت كرده ایم .درباره بهاییان هم حوادث جذابى وجود دارد مبارزه دو گروه انجمن حجتیه و بهاییان داراى حوادثى جذاب هست كه حتى میتوانند مضامین نمایشى خوبى به حساب ایند. در یك نمونه به نفوذ انجمن حجتیه در بهاییت خرمشهر باید اشاره كرد كه سیر حوادث ان بسیارماجراجویانه است .
فرد مسلمانى كه بهایى شده بود توسط انجمن حجتیه دوباره مسلمان شده اما قرار بود انرا اعلام نكند تا بتواند در گروه مذكور رشد نماید او توانست چندین سال خود را بهایى نشان دهد و حتى به مدارج بالایى رسید به حدى كه خودش از ارتقا رتبه اش در هراس بود او به بسیارى از اماكن و مجالس و حذیره ها میرفت و سخنرانى میكرد و انقدر خوب حرف میزد كه به شیراز و همدان و تهران دعوت میشد تنها وقتى انجمن حجتیه تصمیم به افشا ان زد كه مطمئن شد كه بسیارى از بهاییان كهنه كار به وحشت افتاده و از گسترش تبلیغ در میان مسلمانان عقب نشینى كنند. وقتى فرد مذكور اعلام مسلمانى كرد موجب انفعال و بهت بهاییت كشور شد انها مجبور شدند سازمان خود را تغییر دهند و تبلیغ خود بر روى برخى از تازه واردها را قطع نمایند.
درباره سخنرانیهاى مهندس بازرگان و ایه الله مكارم شیرازى هم وقایع جالبى از مسلمان شدن برخى ماتریالیستهادر خرمشهر وجود دارد. ان زمانها برخى از ماتریالیستها به اصالت ماده معتقد بودند و خدا را منكر میشدند به علت انكه معلم دبیرستان بودند و در تبعید به سر میبردند توانسته بودند جوانانى را جذب خود كنند .سخنرانى هاى مرحوم مهندس بازرگان و ایه الله مكارم و مهندس مصحف و شاه ابادى و جوانان پرشور نظیر فواد كریمى و یونس محمدى نقش مهمى در برگشت این تعداد مبلغین ماتریالیسم به دامن اسلام داشت وقتى گرایش به اسلام شدید شد نیروهاى جوان با انگیزه بیشترى براى تبلیغ دین پرداختند.
نیروهاى قومى كه تحت اموزههاى رژیم بعث ان زمان عراق ( قبل از انقلاب ) بودند عموما بطور ناشناس در ایران یا عراق زندگى میكنند و مشكل ما پیدا كردن انان است انان عموما اكنون به مرز هفتاد سالگى رسیده اند و قطعا از انها هم دعوت خواهیم كرد.
در پاسخ به این پرسش كه شما دلیل مقاومت سى و پنج روزه خرمشهر را چه میدانید؟ ایشان گفت اتفاقا یكى از سئوالات كلیدى ما همین است و پاسخ به این پرسش یكى از اهداف این تاریخ شفاهى است.
ما بعد از گرفتن خاطرات ،چند سئوال كلیدى نظیر انچه شما فرمودید از مصاحبه شوندگان میپرسیم. گروه اول یا نسل اول كه سن شان بیشتر است نقش مطالعات مذهبى دهه چهل و پنجاه را عنوان میكنند .
نسل اولیها به تاثیر مطالعات مذهبى و سپس سازماندهى سیاسى اعتقاد دارند ابتدا مبارزات سیاسى در دبیرستانها و سپس در مساجد اغاز شد . گروههاى مختلف مانند حزب الله و مفلحون و منصورون تشكیل شدند و قریب یكصد نفركادر مجرب تربیت شد و همین نسل توانست پیام انقلاب و مقاومت را به نوجوانها انتقال دهد.
گروه دوم یا نسل دوم بر عشق به شهر و محله ( شور و هیجان ) تاكید میورزند شاید نیمى از نسل دومى ها استدلال میكنند كه ما در زمان جنگ هفده تا بیست ساله بودیم و چندان تحت تاثیر مطالعات مذهبى دوران قبل از انقلاب مانند شما نبودیم ما استخر مختلط میدیدیم و ساكسیفون میزدیم و اهل موسیقى بودیم وتقید چندانى نداشتیم اما سنتى بودیم وقتى موج اول انقلاب شروع شد شور و هیجان انقلابى اسلامى پیدا كردیم و در تظاهرات شركت كردیم و در مساجد سازماندهى شدیم .
بعد از بهمن ٥٧ كه تجزیه طلبها به اشوبگرى روى اوردند در مبارزه با تجزیه طلبها همدیگر را شناختیم و در هر محله یك گروه مقاومت در مساجد تشكیل دادیم و زیر نظر نسل اولى ها سازماندهى شدیم ،تعالیم سیاسى مذهبى میدیدیم ؛ این هسته ها بنیاد اصلى مقاومت هوشمندانه بود . یك سال بعد جنگ شد ، روى غیرت و تعصب دفاع از وطن ، به دفاع برخاستیم و حالا هم میبینید اكثر ماها جانباز بالاى پنجاه در صد هستیم پا و دست داده ایم یا شیمیایى شده ایم وبعدها بود كه با خواندن كتابهاى شهید مطهرى به بینش عمیقتر دست یافتیم.
از احمد فروزنده پرسیدیم این پروژه چه زمانى پایان مییابد . گفت : حداكثر تا یك سال مصاحبه ها و جمع اورى عكس و اسناد به پایان میرسد سپس نگارش و تدوین و استخراج موضوعات غیر تكرارى شروع خواهد شد اگر انرا شش ماه فرض كنیم این پروژه تا یك سال دیگر به پایان میرسد.
خاطرات ناگفته اى از شكل گیرى مبارزات سیاسى و نهادهاى مدنى در ده چهل وپنجاه شمسى و نقش گروههاى اسلامى ، قومى ، ماركسیستى و روشنفكرى از جذابیتهاى این مجموعه هستند .
این موضوع كه چرا سطح مبارزات و اگاهى دینى چه در بخش تشكیلاتى و چه در بخش احیاگرى دینى ، خرمشهر را به طراز پایتخت میرساند در متن مصاحبه ها پاسخ داده میشود.همچنین موضوعاتى نظیر دلایل رشد انجمن حجتیه و گستردگى فعالیت بهاییان و چگونگى تشكیل حزب الله و مبارزه مسلحانه و تاثیر فضاى اقتصادى بر رشد سریع گروهاى سیاسى و روشنفكرى و نقش سخنرانى هاى داغ دكتر شریعتى ، فخرادین حجازى و مهندس بازرگان و سفرهاى سالیانه مبلغین مذهبى نظیر ایه الله مكارم شیرازى ،ایه الله على دوانى ، مهندس مصحف و دهها سخنران دیگر از مباحث تاریخ شفاهى است كه تاكنون در سینه پیشكسوتان مكتوم مانده بود اینك به شكل كتاب و فیلم مستند به بازار محصولات فرهنگى عرضه خواهد شد.
احمد فروزنده كه تاپیش از این در كسوت سردار سپاه در امور عراق خدمت میكرد حالا بعد از بازنشستگى قریب یك سال است مشغول تهیه تاریخ شهرش - خرمشهر - است.
او متولد -١٣٣٥ - ابادان است اما از نوجوانى به دلیل بازنشتسگى پدرش از شركت نفت ابادان به خرمشهرامد . به همراه دوازده برادر و خواهر در شهر بندرى خرمشهر سكونت گزید. در دبیرستان به تشكل هاى سیاسى روى مى اورد. سالهاى ٤٩ ١٣ تا ١٣٥٥ سالهاى پرالتهاب شهر كوچك خرمشهر است كه گروهاى مختلف سیاسى و مذهبى شكل میگیرند ؛ گروهایى با تز مشى مسلحانه و سرنگونى رژیم شاه تا جریانهاى ملایمتر كه استراتژى فرهنگى را برگزیده بودند . ساواك در ضربات مختلف در طى این سالها قریب پنجاه نفر را دستگیر میكند . او درنهایت در سال ١٣٥٥ در دانشسراى اهواز دستگیر و قبل از پیروزى انقلاب ازاد میشود . احمد فروزنده با پیروزى انقلاب اسلامى به عضویت سپاه در امد و بعد از گذر از هشت سال جنگ و فعالیت در امور عراق در سال ١٣٨٩ بازنشسته شد.
تاریخ شفاهى خرمشهر به وقایع سرنوشت ساز از ١٣٣٢ تا تصرف خرمشهر در چهارم ابان ١٣٥٩ میپردازد.بعد از گذران سالها و براى زنده نگهداشتن آن خاطرات ،بسیارى از فعالان مذهبى و سیاسى و رزمندگان در جلو دوربین مینشینند و به بازخوانى نقش خود در حوادث خرمشهر میپردازند.
در پرسشى از احمد فروزنده از اینكه ایا مسئولین سیاسى نظامى و امنیتى رژیم شاه یا گروهایى نظیر بهاییان و ماركسیستها و قوم گرایان مورد استفاده قرار خواهند گرفت یا خیر گفت: تعدادى از فرماندهان شهربانى و ژاندارمرى و گذرنامه و پادگان دژ را به دلیل ادامه ارتباط انها با انقلاب اسلامى و جنگ كه در دسترسمان بودند و هم رزم ما در جنگ تحمیلى بودند را یافتیم ؛ با انها مصاحبه كردیم خوشبختانه بیشترین اطلاعات امارى را در مصاحبه هایشان ارائه دادند. امارى از نیروها و پاسگاهها و عملیاتهایشان در مقابله با رژیم بعث عراق در سالهاى ١٣٤٩ تا ١٣٥٧ ، مهمتر انكه نقشه هاى رژیم بعث را براى جذب جوانان ایرانى و خرابكارى در تاسیسات حیاتى ایران تشریح كردند كه بسیار جذاب بود .
مثلا مرزبانى خرمشهر در قبل از انقلاب كوششى گسترده در مقابله با جاسوسى رژیم بعث انجام میداد كه گاه در تعارض با عملیات ساواك بود.مرزبانى علاقه داشت از عمق یك تا سه كیلومترى اخبار كسب كند اما ساواك به كسب اخبار از درون ارتش و دولت عراق علاقمند بود. نیروى دریایى به تحركات ناوچه هاى نیروى دریاى بصره حساس بود و پادگان دژخرمشهر ( نیروى زمینى ) ارایش نظامى عراقیها در مرز خاكى را زیر نظر گرفته بود در خرمشهر شش ارگان بر روى عراق كار میكردند كه بدون هماهنگى با یكدیگر بودند. انقدرحجم كار اطلاعاتى بر روى عراق بسیار بود كه باید بگوییم به بى نظمى منجر شده بود .
برخى منابع محلى كه فرصت طلب بودند به چند ارگان خبر میدادند و پول میستاندند و به قول امروزیها ارتش و نیروى دریایى و شهربانى را سر كار میگذاشتند . تنها ساواك بود كه با تقاطع اخبار ،متوجه تشابه اخبار شد و بعد از اعزام یك گروه از ستاد ارتش و ساواك این حدس تایید شد و متخلفین مجازات شدند .
یك مرز نشین باهوش و زیرك اما ماجراجو بنام جابر چینكو ( چینكو : بلم ، قایق بسیار كوچك ) كه قاچاقچى چاى به بصره بود توانسته بود درآمد مناسبى از فروش اخبار به شش ارگان نظامى امنیتى در خرمشهر بدست اورد. به هر ارگان بر حسب نیازش خبر میفروخت واز این راه وضع مالى اش بهبود یافته بود . كم كم در روستاى خیّن به قدرت محلى تبدیل شد و هر شب یك افسرایرانى از یك ارگان میهمانش بود . به ناچار شیخ روستا هم احترام فراوانى به او میكرد و رییس پاسگاه هم گاه گاهى از او میخواست نزد افسران نظامى امنیتى تعریف و تمجیدش نماید . جابر چینكو براى خودش كسى شده بود . هم در بصره احترام داشت هم خرمشهر !! .
یك افسر جوان مستقر در ستاد مشترك تهران متوجه تشابه اخبار ارسالى شد و بعد از بررسى در سوابق اخبار ارسالى از خرمشهر نظر داد كه منبع قریب به دویست گزارش یك نفر است . بعد از گرفتن استعلام از نام اصلى منبع خبر ، معلوم شد همه این اخبار را از سوى یك نفر بوده است و ان كسى نبود جز یك بى سواد باهوش قاچاقچى بنام جابر چینكو .
ساواك جابر چینكو را تنبیه و از فروش خبر ممنوع كرد اما به ساواك خرمشهر دستور داد او را كنترل و نگذارد تا قریب چهار ماه به عراق تردد كند . ساواك بعد از ان ماموریتى جدید به جابر چینكو داد از جابر چینكو براى دادن اخبار فریب به استخبارات بصره استفاده كرد و او را روانه بصره كرد.
همین جابر چینكو بعد از انقلاب دست به كار شد و اخبارى مختلط اعم از راست و دروغ را به ارگانهاى جدید التاسیس میداد كه اتفاقا خیلى زود یك نیروى جوان سپاه خرمشهر انرا كشف كرد و چون در فضاى بعد از انقلاب تعداد داوطلبان به همكارى بسیار بودند او كنار گذاشته شد و تنها خاطره ات خنده دارش باقى ماند .
ارگانهایى كه بعد از انقلاب بر عراق فعالیت میكردند عبارت بودند از: نیروى دریایى منطقه سوم -،سپاه ،فرماندارى، شهربانى، مرزبانى ، پادگان دژ وژاندارمرى. متاسفانه بسیارى از اسناد انها نابود شده است اما خاطرات مهم در سینه ها مكتوم مانده اند، كه امید میرود به تحریر در ایند وبخشى از تاریخ ایران از خطر نابودى نجات یابد.
اسناد همه خاطرات نیستند خاطرات و سنت شفاهى مكمل اسناد تارخى هستند. بطور مثال ما اسناد خرابكاریهاى گروه حطه - تجزیه طلب - را در اختیار داریم ولى ادمهایى كه خود در صحنه بودند را نداریم و لذا نمیتوانیم روح و جان حوادث را بطور ملموس درك كنیم . اسناد فقط به ما زمان و مكان و طول حادثه و نحوه پشتیبانى را نشان میدهند ولى قادر نیستند سیمایى شفاف و ملموس از فضاى حادثه را ارائه دهند حتى گاه انگیزه ها نیز در اسناد یافت نمیشود و از همه مهمتر فاقد نمایشگرى روابط انسانى هستند.
از مسئولین ساواك كسى را در ایران نیافتیم كه در مصاحبه شركت كند و بد نیست اعلام شود چنانچه تمایلى برضبط خاطراتشان از حوادث ان زمان دارتد استقبال میكنیم .
لیست نیروهاى ماركسیست ان زمان را تهیه كردیم و در حال مكاتبه هستیم از بهاییان بعید است كسى حاضر به مصاحبه شود اما اگر حاضر باشند ولو به صورت تلفنى حاضریم خاطراتشان را ضبط نماییم براى ضبط خاطرات ما هیچ مرزبندى با كسى نداریم و این مهم را در عمل ثابت كرده ایم .درباره بهاییان هم حوادث جذابى وجود دارد مبارزه دو گروه انجمن حجتیه و بهاییان داراى حوادثى جذاب هست كه حتى میتوانند مضامین نمایشى خوبى به حساب ایند. در یك نمونه به نفوذ انجمن حجتیه در بهاییت خرمشهر باید اشاره كرد كه سیر حوادث ان بسیارماجراجویانه است .
فرد مسلمانى كه بهایى شده بود توسط انجمن حجتیه دوباره مسلمان شده اما قرار بود انرا اعلام نكند تا بتواند در گروه مذكور رشد نماید او توانست چندین سال خود را بهایى نشان دهد و حتى به مدارج بالایى رسید به حدى كه خودش از ارتقا رتبه اش در هراس بود او به بسیارى از اماكن و مجالس و حذیره ها میرفت و سخنرانى میكرد و انقدر خوب حرف میزد كه به شیراز و همدان و تهران دعوت میشد تنها وقتى انجمن حجتیه تصمیم به افشا ان زد كه مطمئن شد كه بسیارى از بهاییان كهنه كار به وحشت افتاده و از گسترش تبلیغ در میان مسلمانان عقب نشینى كنند. وقتى فرد مذكور اعلام مسلمانى كرد موجب انفعال و بهت بهاییت كشور شد انها مجبور شدند سازمان خود را تغییر دهند و تبلیغ خود بر روى برخى از تازه واردها را قطع نمایند.
درباره سخنرانیهاى مهندس بازرگان و ایه الله مكارم شیرازى هم وقایع جالبى از مسلمان شدن برخى ماتریالیستهادر خرمشهر وجود دارد. ان زمانها برخى از ماتریالیستها به اصالت ماده معتقد بودند و خدا را منكر میشدند به علت انكه معلم دبیرستان بودند و در تبعید به سر میبردند توانسته بودند جوانانى را جذب خود كنند .سخنرانى هاى مرحوم مهندس بازرگان و ایه الله مكارم و مهندس مصحف و شاه ابادى و جوانان پرشور نظیر فواد كریمى و یونس محمدى نقش مهمى در برگشت این تعداد مبلغین ماتریالیسم به دامن اسلام داشت وقتى گرایش به اسلام شدید شد نیروهاى جوان با انگیزه بیشترى براى تبلیغ دین پرداختند.
نیروهاى قومى كه تحت اموزههاى رژیم بعث ان زمان عراق ( قبل از انقلاب ) بودند عموما بطور ناشناس در ایران یا عراق زندگى میكنند و مشكل ما پیدا كردن انان است انان عموما اكنون به مرز هفتاد سالگى رسیده اند و قطعا از انها هم دعوت خواهیم كرد.
در پاسخ به این پرسش كه شما دلیل مقاومت سى و پنج روزه خرمشهر را چه میدانید؟ ایشان گفت اتفاقا یكى از سئوالات كلیدى ما همین است و پاسخ به این پرسش یكى از اهداف این تاریخ شفاهى است.
ما بعد از گرفتن خاطرات ،چند سئوال كلیدى نظیر انچه شما فرمودید از مصاحبه شوندگان میپرسیم. گروه اول یا نسل اول كه سن شان بیشتر است نقش مطالعات مذهبى دهه چهل و پنجاه را عنوان میكنند .
نسل اولیها به تاثیر مطالعات مذهبى و سپس سازماندهى سیاسى اعتقاد دارند ابتدا مبارزات سیاسى در دبیرستانها و سپس در مساجد اغاز شد . گروههاى مختلف مانند حزب الله و مفلحون و منصورون تشكیل شدند و قریب یكصد نفركادر مجرب تربیت شد و همین نسل توانست پیام انقلاب و مقاومت را به نوجوانها انتقال دهد.
گروه دوم یا نسل دوم بر عشق به شهر و محله ( شور و هیجان ) تاكید میورزند شاید نیمى از نسل دومى ها استدلال میكنند كه ما در زمان جنگ هفده تا بیست ساله بودیم و چندان تحت تاثیر مطالعات مذهبى دوران قبل از انقلاب مانند شما نبودیم ما استخر مختلط میدیدیم و ساكسیفون میزدیم و اهل موسیقى بودیم وتقید چندانى نداشتیم اما سنتى بودیم وقتى موج اول انقلاب شروع شد شور و هیجان انقلابى اسلامى پیدا كردیم و در تظاهرات شركت كردیم و در مساجد سازماندهى شدیم .
بعد از بهمن ٥٧ كه تجزیه طلبها به اشوبگرى روى اوردند در مبارزه با تجزیه طلبها همدیگر را شناختیم و در هر محله یك گروه مقاومت در مساجد تشكیل دادیم و زیر نظر نسل اولى ها سازماندهى شدیم ،تعالیم سیاسى مذهبى میدیدیم ؛ این هسته ها بنیاد اصلى مقاومت هوشمندانه بود . یك سال بعد جنگ شد ، روى غیرت و تعصب دفاع از وطن ، به دفاع برخاستیم و حالا هم میبینید اكثر ماها جانباز بالاى پنجاه در صد هستیم پا و دست داده ایم یا شیمیایى شده ایم وبعدها بود كه با خواندن كتابهاى شهید مطهرى به بینش عمیقتر دست یافتیم.
از احمد فروزنده پرسیدیم این پروژه چه زمانى پایان مییابد . گفت : حداكثر تا یك سال مصاحبه ها و جمع اورى عكس و اسناد به پایان میرسد سپس نگارش و تدوین و استخراج موضوعات غیر تكرارى شروع خواهد شد اگر انرا شش ماه فرض كنیم این پروژه تا یك سال دیگر به پایان میرسد.