شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۴۲۲۷
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۸
انتخاب روحانی باید به غربی‌ها بگوید که این سیستم محکم‌تر از آنی است که آنها تصور می‌کنند. برخلاف شاه ایران، مبارک مصر یا پادشاهی هاشمی در اردن، جمهوری اسلامی در خدمت منافع آمریکا یا هر قدرت خارجی دیگری نیست. ایران در مقابل چندین دهه فشار پیدا و پنهان اقتصادی و نظامی آمریکا دوام آورده است.

به گزارش پایگاه خبری شهدای ایران، غرب در مورد حسن روحانی دچار سوءبرداشت شده است، سوءبرداشتی که ناشی از ناتوانی از فهم نظام حاکم بر سیاست و سیاستگذاری ایران است. به‌موازات برگزاری مراسم تحلیف، باید گفت که خوشبینی راضی‌کننده‌ای در میان محافل سیاسی غربی درباره آینده احتمالی ایران به چشم می‌خورد.

برآیند نظرات در این محافل، روحانی را احتمالا شخصیت سیاسی می‌بیند که پیش‌تر «مارگارت تاچر» در نیمه دهه 80 «میخاییل گورباچف» را ارزیابی کرده بود، یعنی کسی که غرب «می‌تواند با او معامله کند». ناظران می‌گویند که شناخت عمیق روحانی از پرونده هسته‌ای، سابقه و تلاش‌های او برای پیدا کردن راه‌حل سازنده و دیپلماتیک، تساهل او در مذاکره با غربی‌ها و البته تسلط او بر زبان انگلیسی غیرقابل چشم‌پوشی است.
 

ناظران غربی با تکیه بر چنین ارزیابی‌هایی، همچنان به‌دنبال این هستند که به‌نوعی سازش بر سر غنی‌سازی تحت‌نظارت بین‌المللی دست پیدا کنند و در عین حال خواست‌های خودشان را ورای همه درخواست‌ها قرار بدهند. این شیوه غربی‌ها را تشویق می‌کند که انتخاب روحانی را نشان از نگرانی فزاینده ایرانی‌ها نسبت به تحریم‌ها، فشارهای بین‌المللی، سیاست‌های دولت و اقتصاد کشورشان ببینند. اگر این ارزیابی پایه اصلی سیاست‌های غرب نسبت به تهران بعد از تحلیف روحانی قرار گیرد، ایالات متحده آمریکا و شرکای اروپایی‌اش یک‌بار دیگر فرصت برقراری رابطه با تهران را از دست خواهند داد و موضع و نفوذشان درخاورمیانه مطمئنا دچار محدودیت

بیشتر و بیشتری خواهد شد. چنین تفسیری از روحانی اشتباه است و در عین حال به‌درستی نمی‌تواند بگوید روحانی نمایانگر چیست؟ روحانی بدون شک سیاستمداری نیست که در جست‌وجوی تغییرات رادیکال یا انحلال پایه‌های نظام باشد، یا بخواهد جایگزین سکولاری برای جمهوری‌اسلامی دست‌وپا کند. حتی او را نمی‌توان اصلاح‌طلب نامید، او یک روحانی محافظه‌کار است یا به‌کلام خود ایرانی‌ها باید او را یک «راست مدرن» بخوانیم که از دهه 80 در رکاب هاشمی‌رفسنجانی بوده است.

او تضاد آشکاری با سیستم ندارد و در این میان از اعتماد و حمایت رهبری هم برخوردار است. بعد از اینکه احمدی‌نژاد مذاکره‌کننده دیگری را به‌جای او منصوب کرد، رهبری او را به‌عنوان نماینده‌اش به شورایعالی امنیت ملی فرستاد. از چشم غربی‌ها سابقه دیپلماتیک روحانی مسالمت‌جویانه و آشتی‌پذیر به نظر می‌آید. در فاصله سال‌های 2003 تا 2005 که روحانی مسوول ارشد مذاکرات بود تهران تعلیق موقت غنی‌سازی اورانیوم را پذیرفت.

توافقی که در ایران او را با انتقاد‌های متعددی مواجه کرد، اما طرف غربی برای این تعلیق تقریبا دوساله، هیچ مابه‌ازای قابل‌توجهی ارایه نداد. رییس‌جمهوری جدید در مبارزات انتخاباتی‌اش با قدرت هرچه تمام از این سابقه دفاع کرد او با دفاع از حقوق هسته‌ای ایران از موضع سازشکاری بر سر حقوق ایران فاصله گرفت و در عین حال نوید نوعی همکاری با رفع تحریم‌ها را هم داده بود که بتواند پایه توسعه زیرساخت‌های هسته‌ای کشورش را هم فراهم کند.

او در اولین کنفرانس مطبوعاتی‌اش به روشنی اعلام کرد که دیگر دوره تعلیق تمام شده است. فراتر از سوءبرداشت از روحانی، این غلبه روایت‌های قدرت‌های غربی است که مانع از رسیدن به نوعی توافق با جمهوری اسلامی به‌عنوان یک «سیستم» می‌شود. در کنار دیگر شاخصه‌های بیان‌کننده اوضاع، انتخاب روحانی باید به غربی‌ها بگوید که این سیستم محکم‌تر از آنی است که آنها تصور می‌کنند. برخلاف شاه ایران، مبارک مصر یا پادشاهی هاشمی در اردن، جمهوری اسلامی در خدمت منافع آمریکا یا هر قدرت خارجی دیگری نیست.

ایران در مقابل چندین دهه فشار پیدا و پنهان اقتصادی و نظامی آمریکا دوام آورده است و همچنان نتایج بهتری را در زمینه کاهش فقر، تقویت سلامت و دسترسی‌های آموزشی و وضعیت اجتماعی زنان در مقایسه با دوران شاه یا در مقایسه با هرکدام از همسایگانش مثل متحدان آمریکا (عربستان سعودی یا ترکیه) کسب کرده است.

مخلص کلام اینکه، هسته اصلی پروژه جمهوری اسلامی در ادغام حکومت اسلامی با سیاست‌های مشارکتی مورد حمایت اکثریت مردمی است که در داخل این کشور زندگی می‌کنند. انتخاب روحانی نشان داد که نظام همان‌طور که طراحی شده است کار می‌کند و به نامزدهایی که چارچوب قانون اساسی آن را بپذیرند، با وجود رویکردهای متفاوت به مسایل داخلی و خارجی ، اجازه بازی می‌دهد.

بیش از 70‌درصد از رای‌دهندگان ایرانی که در انتخابات شرکت کردند نشان دادند که انتخاب‌های معناداری انجام می‌دهند و رای آنها تاثیرگذار است. نتیجه مشارکت و انتخابات نشان می‌دهد که تنها نامزد روحانی ( معمم) فهرست به دلایل قابل توجهی مورد انتخاب واقع شده است: مبارزه انتخاباتی حسن روحانی بسیار خوب هدایت شد، در مناظره‌های تلویزیونی به خوبی ظاهر شد و کیاست سیاسی خوبی را هم به نمایش گذاشت.

تحلیف روحانی باید به غربی‌ها چیزی را یادآوری کند که آنها باید از هم‌اکنون آن را بدانند: روسای‌جمهور در ایران «تنها» بازیگران تاثیر‌گذار نیستند البته بازیگرانی فاقد قدرت هم نیستند. رییس‌جمهوری یکی از کانون‌های مهم قدرت در سیستمی است که مراکز قدرت آن در وضعیت توازن با یکدیگر به‌سرمی برند. آمریکا و شرکایش باید سیاست بسیج افکار عمومی علیه دولت- یا یک مرکز قدرت علیه دیگر مراکز- را متوقف کنند و به جای آن با کلیت جمهوری اسلامی به‌عنوان یک سیستم وارد رابطه شوند.

این نحوه برقراری رابطه به‌ویژه در مورد پرونده هسته‌ای از جنبه اینکه بتوان به توافقی رسید که مورد پذیرش رهبر، رییس‌جمهورو دیگر مراکز قدرت باشد، بسیار مهم است. بعد از اینکه روحانی رسما رییس‌جمهوری شود، اجماع گفته‌شده بر سرغنی‌سازی اورانیوم تحت‌نظارت ادامه پیدا خواهد کرد و قدرت‌های غربی نیز نیاز دارند تا این حق را به‌عنوان مبنای توافق هسته‌ای با ایران پذیرا باشند.

عدم تمایل برای رسیدن به توافقی با ایران کلیت دیپلماسی غرب را دچار سردرگمی می‌کند و همین‌طور موضع غربی‌ها را درخاورمیانه تضعیف می‌کند. قبلا از ایده ادغام حکومت اسلامی با سیاست‌های مشارکتی در ایران صحبت کردیم، ایران تنها کشوری است که چنین ایده‌ای در آن دوام آورده و بیان محکم و عینی پیدا کرده است. اما واقعیت این است که مسلمانان خاورمیانه مجاز به رای‌دادن و انتخاب آینده سیاسی خود هستند. آمریکایی‌ها و شرکای اروپایی معمولا این واقعیت را هم در ایران و دیگر نقاط دست‌کم گرفته‌اند.

واقعا نیازی به لفاظی‌های ریاکارانه نیست اما واشنگتن همچنان ترجیح می‌دهد که از رژیم‌های اقتدارگرای سکولار - مانند حمایت از کودتا در مصر و تلاش‌های عریان برای احیای «مبارکیسم» بدون مبارک- پشتیبانی کند. در یک نمونه دیگر آمریکا از عربستان‌سعودی که حامی اصلی جنگجویان تکفیری ضد ایرانی در لیبی و سوریه به‌شمار می‌رود، پشتیبانی می‌کند.

اتفاقا این دست پشتیبانی‌ها به ضرر منافع ملی خود آمریکا هم تمام شده است. به همین منوال باید گفت که سیاست آمریکا به‌طور سیستماتیک امیدها را برای ظهور هر گونه اسلامگرایی سیاسی مشروع، مردمی و میانه‌رو در کشورهایی، اکثریت سنی عرب از بین می‌برد. امروز افکار عمومی خاورمیانه به‌طور فزاینده‌ای بسیج شده است و قدرت این افکار عمومی بیش از هر زمان دیگر تاثیرگذار خواهد بود.

ادامه سیاست‌های کنونی را باید معادل خودکشی استراتژیک آمریکا و متحدانش دانست. واشنگتن برای بهبود موقعیت منطقه‌ای‌اش باید با انتظارات مسلمانان خاورمیانه برای حکومت اسلامی مشارکتی همنوایی نشان دهد. این رویکرد می‌تواند با پذیرش نظام کاملا مستقل و اسلامی ایران که همچنان مشروعیت انقلاب 1979 را با خود به‌همراه دارد و با انتخاب روحانی بر آن مهر تاییدی هم زده است، آغاز شود.
 

منبع: روزنامه شرق
 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار