ثبت نام معاون اول رئیس جمهور در انتخابات، یکی از بمب های خبری بود که در پَس آن، رازهای بسیاری نهفته است.
به گزارش شهدای ایران، پاشنه کفش رقابت را در آخرین ساعت از آخرین روز ثبت نام ها بالا کشید. حسن روحانی، نگاه مردد و لرزانی به این آمدن داشت. دلش رضا نبود که بیاید اما آمد! داریم از اسحاق جهانگیری صحبت می کنیم؛ معاون اول رئیس جمهور. کسی که از مدت ها پیش بحث بر سر حضور وی در قاموس گزینه پوششی به نقل محافل اصلاح طلبی و اعتدالی بدل شده بود. با این وجود، پشت پرده چه پیش آمد که ثبت نام معاون اول حسن روحانی را تا این حد حرف و حدیث ساز کرد.
مخالفت رئیس!
بگذارید فیلم را به عقب برگردانیم؛ ۱۱ اسفند سال ۹۵، حیاط پاستور. محمدعلی نجفی مشاور اقتصادی رئیس جمهور در حاشیه نشست هیئت دولت در جمع خبرنگاران گفت: «آقای روحانی مخالف طرح گزینه پوششی است.»
گذشت و گذشت تا بهار ۹۶ از راه رسید. بهاری که سرنوشت دولت دوازدهم را مشخص می کرد.
اما انگار هوای تعطیلات عید هم نتوانسته بود، هوای مخالفت با طرح گزینه «در سایه» را از سر روحانی بیرون کند. اعضای هیئت دولت به این نتیجه رسیده بودند که جز رئیس شان، کس دیگری به انتخابات ورود پیدا نمی کند.
تا جایی که محمود واعظی وزیر ارتباطات دولت و معاون سیاسی حزب اعتدال و توسعه در تاریخ ۱۶ فروردین سال جاری گفت: «به نظر بنده آقای رئیسجمهور نیاز به کاندیدای پوششی ندارد. هیچکس به جز رئیسجمهور از کابینه نامزد نمی شود.»
ترس از گذشته
اصلاح طلبان پیرامون گزینه در سایه، کلنجار بسیاری با روحانی رفتند. نشست های زیادی گذاشتند اما سر آخر نتوانستند، رئیس دولت را مجاب به پذیرش این طرح کنند.
اصلاح طلبان می دانستند چنانچه حسن روحانی نتواند سریر دولتش را در قالب دولت دوازدهم بازتولید کند، سال های سال باید در صف حضور مجدد در عرصه سیاسی کشور باقی بمانند. حضوری که سال ها برای آن هزینه دادند و در نهایت موفق شدند به لطف ائتلاف با شبه گفتمان اعتدال در خرداد ۹۲، بار دیگر به عرصه مدیریت رسمی کشور بازگردند.
اصلاح طلبان در سال های پس از ۸۸ دچار محاق سیاسی و تشکیلاتی شدند. چپ ها برای فرار از این زاویه نشینی سیاسی، ناچار شدند در خرداد ۹۲ دست در دست فردی بگذارند که تا آن زمان هیچ پیشینه روشنفکر مابانه ای از خود بروز نداده بود.
ترس از بازگشت به سال های قبل از ۹۲، چپ گرایان عرصه سیاسی ایران را به گفتگوی صریح تر و بی پرده تر با روحانی پیرامون گزینه در سایه تشویق می کرد. اما حرف روحانی یکی بود؛ نه!
چرا نه!؟
دلیل مخالفت روحانی با گزینه پوششی یا همان در سایه، شاید به ترس وی از «نارو زدن» تشکیلاتی اصلاح طلبان باز می گشت. شاید رئیس جمهور در خودآگاه یا ناخودآگاه ذهنش می گفت: «اگر من به طرح شما(اصلاح طلبان) تَن بدهم، از کجا معلوم فیلتان یاد هندوستان نکند و نخواهید ماشین رفرمیزاسیون دولت را با پیش کشیدن گزینه اصلاح طلب از روی من عبور بدهید؟»
رئیس جمهور به خوبی واقف بوده که جز برجام - که آن هم با بدعهدی های طرف غربی لوص شد - کارنامه درخوری که بتواند به مدد پروپاگاندای دولتی اش آن را به تندیسی قابل ستایش تبدیل کند، ندارد.
همین نداشتن کارنامه و همت اصلاح طلبان برای باقی ماندن در ساخت قدرت، رئیس جمهور را به پذیرش طرح چپ ها مبنی بر وجود گزینه در سایه، مشکوک تر از همیشه می ساخت. اما چند صباحی طول نکشید که آن نه! جایش را به بله داد.
حالا چرا بله!؟
حالا وقتش است فیلم را اندکی جلوتر بیاوریم. ۲۶ فروردین ۹۶، ۱۰ روز پس از اظهارات واعظی(رجوع شود به ابتدای گزارش)؛ ستاد انتخابات کشور؛ ساعت ۱۸. خبرنگاران آرام آرام مشغول ترک وزارت کشوراند که ناگهان خبری می رسد. اسحاق جهانگیری وارد ستاد انتخابات شد؛ نه برای بازدید که برای ثبت نام.
جهانگیری همان روز در جمع خبرنگاران گفت: «مکمل روحانی ام.» همین جمله کافی بود تا پی ببریم، حسن روحانی بالاخره به طرح گزینه پوششی اصلاح طلبان تَن داده است. فردای ثبت نام جهانگیری، محمدرضا عارف رئیس شورای عالی اصلاح طلبان گفت: «نامزدی آقای جهانگیری، تصمیم شورای عالی اصلاح طلبان بود.»
شنیده شده که حسن روحانی، صبح روز ثبت نام جهانگیری، دیدار فشرده ای با تنی چند از اصلاح طلبان داشته که در آن، علی رغم مقاومت در برابر گزینه در سایه، بالاخره به حضور دست راستش در انتخابات رضایت می دهد.
آن نه گفتن و این بله گفتن روحانی، در منظر اذهان عموم شاید به تناقض گویی تفسیر و تاویل شود اما حقیقت این است که روحانی به تبعیت از طبع پراتیک اش، همواره باب شرایط روز تصمیم می گیرد؛ ولو این تصمیم با عملکرد دیروزش در پارادوکس کامل باشد.
روحانی خوب فهمید که چنانچه بخواهد در زمین صعب رقابت با رقیبان، تک و تنها قدم بگذارد، قطعا طوماری از ناکارآمدی های دولت اعتدالگرا، گریبانش را خواهد گرفت و اینگونه مجبور می شود، هزینه هزیمت در انتخابات را به طور اسف باری پرداخت کند. پس چه بهتر که با سپرسازی از جهانگیری و طلب مودت از وی در مناظره های انتخاباتی، از هجم انتقادات نامزدهای جریان اصولگرا کاسته تا شاید از این کانال، پروژه اصلاحات - اعتدال را در دولت بعدی تمدید کند.
چرا جهانگیری؟
علاوه بر جهانگیری، گزینه های دیگری نظیر قاضی زاده هاشمی، نوبخت، ظریف و واعظی هم برای اجرای طرح گزینه پوششی، مدنظر اصلاح طلبان و اعتدالیون بودند اما در این میان، اِشراف بهتر و کامل تر معاون اول دولت به مسائل کلان مملکتی از جمله اقتصاد و اشتغال، جریانات همسو با کابینه را به وی متمایل تر کرد.
از طرف دیگر نباید فراموش کنیم که سابقه مدیریتی جهانگیری، وجه اجرایی بیشتری نسبت به روحانی دارد. جهانگیری در دولت های سازندگی و اصلاحات - زمانی که روحانی در نهاد شورای عالی امنیت ملی که با بدنه جامعه چندان ارتباطی ندارد، حضور داشت - در استانداری اصفهان و پس از آن وزارت صنایع مشغول به کار بود.
از منظر دیگر، جهانگیری چهره موجهی در بدنه حاکمیت دارد و حتی پس از درگذشت هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان از وی به عنوان نخ تسبیح جریان اصلاحات با حاکمیت یاد می کردند. جهانگیری اواخر سال گذشته نیز دیداری با رهبر انقلاب داشت که در آن، دغدغه مندی های جریان اصلاح طلب را بیان کرد.
بنابراین، توانمندی جهانگیری در مقولات اجرایی و موجه بودنش به عنوان یک نیروی اصلاح طلب در میان نهادهای حاکمیتی، دو دلیل مهم در اقبال اصلاح طلبان به وی جهت حضور در کنار حسن روحانی در انتخابات است.
چه کسی پوششی است؟
تا اینجا عرضه شد که بهانه حضور جهانگیری در صحنه رقابت، یاری رساندن به کلیددار پاستور برای دفاع از وضع موجود است. اما آیا این همه ماموریت محوله به دوش اسحاق دولت خواهد بود؟ به نظر می رسد خیر. اما چرا؟
اگر همه دغدغه ذهنی جهانگیری از حضور در انتخابات، صرفا دوپینگ برای روحانی می بود، پس چرا اصلاح طلبان تا این اندازه برای آمدنش با روحانی چانه زنی کردند؟ چرا جهانگیری تا لحظه آخر راضی به آمدن نبود؟
مساله مهم دیگری که نشان می دهد در پَس حضور معاون اول رئیس جمهور، اهدافی ورای آنچه فعالین اصلاح طلب در ظاهر به آن معترف هستند، وجود دارد، اظهارات جسته و گریخته برخی پیرامون احتمال کنار کشیدن روحانی به نفع جهانگیری است. محمد هاشمی عضو سابق حزب کارگزاران روز گذشته در گفتگویی اظهار کرد: «ممکن است روحانی به نفع جهانگیری کنار بکشد.»
به نظر می رسد، وضعیت اقتصادی کشور در حال حاضر به قدری بغرنج و حاد است که دفاع از وضع موجود را برای کمتر مدافعی ممکن و میسر می سازد؛ حتی اگر آن مدافع، حسن روحانیِ سخنور و سیاس باشد.
قاعدتا اگر رئیس جمهور نتواند از ایده اش مبنی بر «چرخش همزمان سانتریفیوژها و کارخانه ها» که در سال ۹۲ برای حل معضلات اقتصادی فریاد زد، دفاع کند، باید به قعر جدول رده بندی بازی های انتخابات سقوط کند. در این صورت، اهمیت حضور جهانگیری در انتخابات بیش از پیش خود را نشان خواهد داد.
این را هم نباید نادیده گرفت که جهانگیریِ ۴ سال پیش، شناخته شده تر از روحانی بود و این می تواند جایگزینی اش به جای رئیس جمهور در رقابت های انتخاباتی را برای توده جامعه، توجیه پذیر و قانع کننده بسازد.
مخالفت رئیس!
بگذارید فیلم را به عقب برگردانیم؛ ۱۱ اسفند سال ۹۵، حیاط پاستور. محمدعلی نجفی مشاور اقتصادی رئیس جمهور در حاشیه نشست هیئت دولت در جمع خبرنگاران گفت: «آقای روحانی مخالف طرح گزینه پوششی است.»
گذشت و گذشت تا بهار ۹۶ از راه رسید. بهاری که سرنوشت دولت دوازدهم را مشخص می کرد.
اما انگار هوای تعطیلات عید هم نتوانسته بود، هوای مخالفت با طرح گزینه «در سایه» را از سر روحانی بیرون کند. اعضای هیئت دولت به این نتیجه رسیده بودند که جز رئیس شان، کس دیگری به انتخابات ورود پیدا نمی کند.
تا جایی که محمود واعظی وزیر ارتباطات دولت و معاون سیاسی حزب اعتدال و توسعه در تاریخ ۱۶ فروردین سال جاری گفت: «به نظر بنده آقای رئیسجمهور نیاز به کاندیدای پوششی ندارد. هیچکس به جز رئیسجمهور از کابینه نامزد نمی شود.»
ترس از گذشته
اصلاح طلبان پیرامون گزینه در سایه، کلنجار بسیاری با روحانی رفتند. نشست های زیادی گذاشتند اما سر آخر نتوانستند، رئیس دولت را مجاب به پذیرش این طرح کنند.
اصلاح طلبان می دانستند چنانچه حسن روحانی نتواند سریر دولتش را در قالب دولت دوازدهم بازتولید کند، سال های سال باید در صف حضور مجدد در عرصه سیاسی کشور باقی بمانند. حضوری که سال ها برای آن هزینه دادند و در نهایت موفق شدند به لطف ائتلاف با شبه گفتمان اعتدال در خرداد ۹۲، بار دیگر به عرصه مدیریت رسمی کشور بازگردند.
اصلاح طلبان در سال های پس از ۸۸ دچار محاق سیاسی و تشکیلاتی شدند. چپ ها برای فرار از این زاویه نشینی سیاسی، ناچار شدند در خرداد ۹۲ دست در دست فردی بگذارند که تا آن زمان هیچ پیشینه روشنفکر مابانه ای از خود بروز نداده بود.
ترس از بازگشت به سال های قبل از ۹۲، چپ گرایان عرصه سیاسی ایران را به گفتگوی صریح تر و بی پرده تر با روحانی پیرامون گزینه در سایه تشویق می کرد. اما حرف روحانی یکی بود؛ نه!
چرا نه!؟
دلیل مخالفت روحانی با گزینه پوششی یا همان در سایه، شاید به ترس وی از «نارو زدن» تشکیلاتی اصلاح طلبان باز می گشت. شاید رئیس جمهور در خودآگاه یا ناخودآگاه ذهنش می گفت: «اگر من به طرح شما(اصلاح طلبان) تَن بدهم، از کجا معلوم فیلتان یاد هندوستان نکند و نخواهید ماشین رفرمیزاسیون دولت را با پیش کشیدن گزینه اصلاح طلب از روی من عبور بدهید؟»
رئیس جمهور به خوبی واقف بوده که جز برجام - که آن هم با بدعهدی های طرف غربی لوص شد - کارنامه درخوری که بتواند به مدد پروپاگاندای دولتی اش آن را به تندیسی قابل ستایش تبدیل کند، ندارد.
همین نداشتن کارنامه و همت اصلاح طلبان برای باقی ماندن در ساخت قدرت، رئیس جمهور را به پذیرش طرح چپ ها مبنی بر وجود گزینه در سایه، مشکوک تر از همیشه می ساخت. اما چند صباحی طول نکشید که آن نه! جایش را به بله داد.
حالا چرا بله!؟
حالا وقتش است فیلم را اندکی جلوتر بیاوریم. ۲۶ فروردین ۹۶، ۱۰ روز پس از اظهارات واعظی(رجوع شود به ابتدای گزارش)؛ ستاد انتخابات کشور؛ ساعت ۱۸. خبرنگاران آرام آرام مشغول ترک وزارت کشوراند که ناگهان خبری می رسد. اسحاق جهانگیری وارد ستاد انتخابات شد؛ نه برای بازدید که برای ثبت نام.
جهانگیری همان روز در جمع خبرنگاران گفت: «مکمل روحانی ام.» همین جمله کافی بود تا پی ببریم، حسن روحانی بالاخره به طرح گزینه پوششی اصلاح طلبان تَن داده است. فردای ثبت نام جهانگیری، محمدرضا عارف رئیس شورای عالی اصلاح طلبان گفت: «نامزدی آقای جهانگیری، تصمیم شورای عالی اصلاح طلبان بود.»
شنیده شده که حسن روحانی، صبح روز ثبت نام جهانگیری، دیدار فشرده ای با تنی چند از اصلاح طلبان داشته که در آن، علی رغم مقاومت در برابر گزینه در سایه، بالاخره به حضور دست راستش در انتخابات رضایت می دهد.
آن نه گفتن و این بله گفتن روحانی، در منظر اذهان عموم شاید به تناقض گویی تفسیر و تاویل شود اما حقیقت این است که روحانی به تبعیت از طبع پراتیک اش، همواره باب شرایط روز تصمیم می گیرد؛ ولو این تصمیم با عملکرد دیروزش در پارادوکس کامل باشد.
روحانی خوب فهمید که چنانچه بخواهد در زمین صعب رقابت با رقیبان، تک و تنها قدم بگذارد، قطعا طوماری از ناکارآمدی های دولت اعتدالگرا، گریبانش را خواهد گرفت و اینگونه مجبور می شود، هزینه هزیمت در انتخابات را به طور اسف باری پرداخت کند. پس چه بهتر که با سپرسازی از جهانگیری و طلب مودت از وی در مناظره های انتخاباتی، از هجم انتقادات نامزدهای جریان اصولگرا کاسته تا شاید از این کانال، پروژه اصلاحات - اعتدال را در دولت بعدی تمدید کند.
چرا جهانگیری؟
علاوه بر جهانگیری، گزینه های دیگری نظیر قاضی زاده هاشمی، نوبخت، ظریف و واعظی هم برای اجرای طرح گزینه پوششی، مدنظر اصلاح طلبان و اعتدالیون بودند اما در این میان، اِشراف بهتر و کامل تر معاون اول دولت به مسائل کلان مملکتی از جمله اقتصاد و اشتغال، جریانات همسو با کابینه را به وی متمایل تر کرد.
از طرف دیگر نباید فراموش کنیم که سابقه مدیریتی جهانگیری، وجه اجرایی بیشتری نسبت به روحانی دارد. جهانگیری در دولت های سازندگی و اصلاحات - زمانی که روحانی در نهاد شورای عالی امنیت ملی که با بدنه جامعه چندان ارتباطی ندارد، حضور داشت - در استانداری اصفهان و پس از آن وزارت صنایع مشغول به کار بود.
از منظر دیگر، جهانگیری چهره موجهی در بدنه حاکمیت دارد و حتی پس از درگذشت هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان از وی به عنوان نخ تسبیح جریان اصلاحات با حاکمیت یاد می کردند. جهانگیری اواخر سال گذشته نیز دیداری با رهبر انقلاب داشت که در آن، دغدغه مندی های جریان اصلاح طلب را بیان کرد.
بنابراین، توانمندی جهانگیری در مقولات اجرایی و موجه بودنش به عنوان یک نیروی اصلاح طلب در میان نهادهای حاکمیتی، دو دلیل مهم در اقبال اصلاح طلبان به وی جهت حضور در کنار حسن روحانی در انتخابات است.
چه کسی پوششی است؟
تا اینجا عرضه شد که بهانه حضور جهانگیری در صحنه رقابت، یاری رساندن به کلیددار پاستور برای دفاع از وضع موجود است. اما آیا این همه ماموریت محوله به دوش اسحاق دولت خواهد بود؟ به نظر می رسد خیر. اما چرا؟
اگر همه دغدغه ذهنی جهانگیری از حضور در انتخابات، صرفا دوپینگ برای روحانی می بود، پس چرا اصلاح طلبان تا این اندازه برای آمدنش با روحانی چانه زنی کردند؟ چرا جهانگیری تا لحظه آخر راضی به آمدن نبود؟
مساله مهم دیگری که نشان می دهد در پَس حضور معاون اول رئیس جمهور، اهدافی ورای آنچه فعالین اصلاح طلب در ظاهر به آن معترف هستند، وجود دارد، اظهارات جسته و گریخته برخی پیرامون احتمال کنار کشیدن روحانی به نفع جهانگیری است. محمد هاشمی عضو سابق حزب کارگزاران روز گذشته در گفتگویی اظهار کرد: «ممکن است روحانی به نفع جهانگیری کنار بکشد.»
به نظر می رسد، وضعیت اقتصادی کشور در حال حاضر به قدری بغرنج و حاد است که دفاع از وضع موجود را برای کمتر مدافعی ممکن و میسر می سازد؛ حتی اگر آن مدافع، حسن روحانیِ سخنور و سیاس باشد.
قاعدتا اگر رئیس جمهور نتواند از ایده اش مبنی بر «چرخش همزمان سانتریفیوژها و کارخانه ها» که در سال ۹۲ برای حل معضلات اقتصادی فریاد زد، دفاع کند، باید به قعر جدول رده بندی بازی های انتخابات سقوط کند. در این صورت، اهمیت حضور جهانگیری در انتخابات بیش از پیش خود را نشان خواهد داد.
این را هم نباید نادیده گرفت که جهانگیریِ ۴ سال پیش، شناخته شده تر از روحانی بود و این می تواند جایگزینی اش به جای رئیس جمهور در رقابت های انتخاباتی را برای توده جامعه، توجیه پذیر و قانع کننده بسازد.
* مهر