شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۴۰۶۶۹
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۱
2شهید سادات که به یاری "سید" آمدند
یک مادر شهید پیش از ورود رئیسی به وزارت کشور خود را به آن محل رسانید و منتظر ماند تا تولیت آستان قدس رضوی را از زیر قرآن رد کند.
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ روز گذشته همزمان با ثبت نام حجت الاسلام رئیسی تولیت آستان قدس رضوی در انتخابات دوزادهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یک مادر شهید  پیش از ورود رئیسی به وزارت کشور خود را به آن محل رسانید و منتظر ماند تا تولیت آستان قدس رضوی را از زیر قرآن رد کند. قرآنی که از خانه دو شهید سادات بیرون آمد و توسط مادرشان به رئیسی داده شد.

مادر شهیدی که رئیسی را از زیر قرآن رد کرد بشناسید+ عکس

اما این خانواده شهید را بهتر بشناسید:

پایگاه خبری شهدای ایران سال گذشته مهمان خانه ای قدیمی در منطقه نظام آباد تهران بود که ملقب به خانه 2 شهید ساداتی است که حاجت خیلی از گرفتاران را داده اند.


مادر شهیدی که رئیسی را از زیر قرآن رد کرد بشناسید+ عکس

مادر شهیدی که رئیسی را از زیر قرآن رد کرد بشناسید+ عکس

خانه شهیدان محمدی در منطقه نظام آباد


سید صاحب و سید مهدی، دو فرزند کوچک خانه آقای محمدی هستند که سید مهدی، 4 سال و نیم در جبهه بوده و سید صاحب هم با دستکاری شناسنامه اش، موفق می‌شود 2 سال در جبهه حضور داشته باشد تا اینکه سید مهدی در عملیات «مرصاد» و سید صاحب در «جاده کوشک» به فاصله 4 روز از هم به «شهادت» می‌رسند. اما این دو فرزند سادات خانه، بعد از شهادت، گویی به خواب بسیاری رفته‌اند و حاجت بسیاری از نیازمندان را هم داده‌اند!

مادر شهیدی که رئیسی را از زیر قرآن رد کرد بشناسید+ عکس

پدر و مادر شهیدان محمدی

پدر شهیدان می‌گوید: سید صاحب، از بچگی حاجت می‌داده و زمانی که صاحب، بچه بود و مسجد می‌رفت برخی نذر می‌کردند و حاجت روا می‌شدند!

فرزندان این خانه متولد کربلا هستند و آنگونه که پدر شهیدان محمدی می گوید: مدت زمان زیادی را در کربلا زندگی کرده اند تا اینکه صدام ایشان را از کربلا بیرون کرد و پس از آن با مشقت راهی ایران شدند.

پدر و مادر شهیدان محمدی، دختر عمو و پسر عمو و از سادات بابلی مازندران هستند، اما آقای محمدی، از بچگی با خانواده‌اش در کربلا زندگی کرده و بعد دختر عمویش را عقد کرده و با خود به کربلا برده است.

مادر شهیدان که مهربانی از صورتش می بارد، می‌گوید: 4 تا بچه داشتم و «سید صاحب» را هم باردار بودم که ما را از عراق بیرون کردند و همان موقع آقای محمدی آمده بود ایران و هیچ خبری از ما نداشت و من به همراه مادر شوهر و تعدادی از اقوام به سختی راهی ایران شدیم. در طول راه مصیبت‌های زیادی بر سر ما آمد و فقط قرآنی که همراه داشتم ما را نجات داد. تمام مسیر اجازه ندادم کسی متوجه بشود من باردار هستم و بعد  از حدود دو هفته ما به تهران آمدیم و اقوام برای ما این خانه را گرفتند تا در آن زندگی کنیم.همه زندگی ما در کربلا بود و حتی نتوانستیم سر سوزنی از وسایلمان را بیاوریم.


حالا مادر این شهدای والامقام که ماجراهای بسیاری در اتاق های تو در توی این دو شهید رخ داده است و حالا درب خانه شان بر روی همه باز است تا هر که می خواهد در اتاق این شهیدان به دعا و مناجات بپردازد  راهی وزارت کشور شده است تا رحانی سیدی را بدرقه ریاست جمهوری کند.

متن گفت و گوی خواندنی ما را با این پدر و مادر شهید در اینجا بخوانید


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار