فرمانده کل سپاه در کتاب خاطراتش، در خصوص چگونگی فرماندهی بنی صدر در جنگ ایران و ارتش بعث عراق، نکاتی مهم را بیان کرد.
شهدای ایران: برای بنی صدر مثل روز روشن بود که ارتش ایران، به دلیل ضربههایی که در انقلاب و پاکسازیهای بعد از آن و در کودتای نافرجام شبکه نقاب متحمل شده، به تنهایی قادر نیست در برابر هجوم برقآسای ارتشی در قوارههای ارتش بعث عراق مقابله کند. با وجود این، کماکان با حضور نیروهای پاسدار و مردم داوطلب در جنگ مخالفت میکرد. بدیهی بود که این اقدام بنی صدر برای دلسوزان نظام توجیهی منطقی نداشت.
بنی صدر زمانی که فرمانده کل قوا بود
از اقدامات بنی صدر، که بوی خیانت از آن به مشام میرسید، دو سه عملياتی بود که در دوران فرماندهی کل قوای او انجام گرفت و همگی منجر به شکست شد. هم زمان با حضور ما در سوسنگرد، از طرف بنی صدر و مشاورانش طرحی ریخته شد که طبق آن باید عملیات بزرگی از دو محور پادگان حمید و هویزه علیه نیروهای عراقی انجام میگرفت؛ طراحی کاملاً کلاسیک و متکی به تجهیزات و ادوات زرهی.
هدف عملیات این بود که نیروهای ایرانی از دو محور فوق به سمت جفیر پیشروی کنند و از آنجا تا بصره پیش بروند و نیروهای عراقی را تار و مار كنند. اين هدفگذاری اولیه عملیاتی بود به اسم «نصر». قرار نبود جبهه سوسنگرد، که متشكل از نیروهای سپاه پاسداران بود، در این عملیات نقشی ایفا کند؛ چون، همانطور که اشاره شد، بنی صدر با حضور نیروهای رزمی مردمی مخالف بود. روزهای 10 و 11 و 12 دی ماه ما شاهد انتقال تانکهای تیپ 2 لشکر 92 ارتش از طریق تریلیهای کمرشکن به سمت هویزه و کرخه بودیم.
روز 16 دی ماه خبر رسید آن عملیات بزرگ از روز گذشته انجام گرفته و به دلیل اینکه محور عملیات بین حمیدیه و سوسنگرد و در فاصله چهل کیلومتری خط ما قرار داشت متوجه شروع حمله نشده بودیم. در حقیقت، محل اصلی درگیری عمليات نصر در جنوب رودخانه کرخه نور بود. بچههای سپاه سوسنگرد، هرچند در عملیات حضور نداشتند، به محض شنیدن خبر شروع حمله، دست به دعا شدند و برای پیروزی همه رزمندگان عملیات نصر دعا کردند.
در ادامه همین عملیات، نیروهای تحت امر سید حسین علم الهدی، فرمانده سپاه هویزه، که تعدادی از دانشجویان خط امام هم با آنها بودند، برای کمک به رزمندگان ارتشی و در حقیقت به عنوان راهنما و بلدچی محلی در حمله شرکت کردند. نیروهای ارتشی، چون تابع واحدهای زرهی ارتش بودند، بیشتر به صورت سواره نظام حرکت میکردند و بچههای سپاه هویزه هم پیاده پیش میرفتند.
در شروع حمله، رزمندگان ارتش خیلی خوب توانستند تک کنند. آنها به واحدهای نظامی دشمن، مستقر در جفیر، ضربه سختی وارد نمودند و آنها را وادار به عقب نشینی کردند؛ اما در مقابل پاتک عراقیها کم آوردند. چون ارتش عراق در آن نزدیکی یک یگان تازه نفس زرهی، برای احتیاط، در اختیار داشت و با همین واحد زرهی پاتک کرد و ارتش ایران مجبور به عقب نشینی شد؛ حرکتی که در طرح عملیاتی بنی صدر و مشاورانش اصلاً به آن توجه نشده بود.
ضربه دیگری که پاتک ارتش عراق بر نیروهای خودی وارد کرد محاصره نیروهای تحت امر سید حسین علم الهدی بود. این نیروها، به محض اینکه در محاصره قرار گرفتند، مردانه تا آخرین فشنگ، جنگیدند و از دشمن تلفات گرفتند. اما، چون پیاده بودند و از آتش پشتیبانی توپخانه برخوردار نبودند و یگان زرهی پشتیبانیشان نمیکرد، نتوانستند خودشان را از محاصره خارج کنند و در نتیجه بیشترشان به شهادت رسیدند.
دو روز بعد از این عملیات، خبر رسید آن دسته از نیروهای خودی که در پانصد متری جنوب کرخهکور مستقر شده بودند، به دلیل برتری سنگرها و سلاح دشمن نسبت به مواضع آنها، در معرض شدیدترین آتش توپخانه دشمن قرار گرفتهاند؛ طوری که روز ۱۸ دی ماه ۱۳۵۹ مجبور شدند از محور کرخهکور هم عقب نشینی کنند.
مشاهده وضعیت آشفته نیروهای ایرانی به فرماندهان عراقی جرات داد تا دوباره تانکهایشان را حرکت دهند و به حدی پیش روی کنند که در شمال، با عبور از رودخانه کرخهنور، نزدیک جاده سوسنگرد- حمیدیه مستقر شوند و از سمت غرب هم خود را به پانصد متری جاده هویزه- سوسنگرد برسانند؛ طوری که برای نیروهای خودی امکان تردد از روی این جاده به کلی غیرممکن شد.
فرماندهان سپاه در زمان جنگ
در نتیجه، از روز ۲۱ دی ماه 1359 عراقیها از دو سمت هویزه را تهدید کردند و به تدریج حلقه محاصره این شهر را تنگتر نمودند. همه این عوامل دست به دست هم داد تا در شامگاه 22 دی ماه به سیصد نفر از مدافعان شهر هویزه دستور عقب نشینی به سمت سوسنگرد داده شود. آنها، با چشمانی اشکبار، مواضع دفاعی خود را ترک کردند.
با جمعبندی این اتفاقات میتوانیم بگوییم عملیات نصر نقطه عطفی در تاریخ جنگ محسوب میشود. چون، بعد از شکست این عملیات، بنی صدر، که هدف بزرگی مثل تصرف شهر بصره عراق را ترسیم کرده بود، عملاً خود را ناتوان از رسیدن به این هدف بزرگ دید و نگاهش به کلی عوض شد.
ناکامی در عملیات نصر، در حقیقت، نماد واضح شکست نگاه کلاسیک و متکی به ابزار در جنگ ما بود. بعد از این عملیات، بنیصدر، با نا امید شدن از این طرحها، دیگر طراحی ارائه نداد و حتی در ملاقات با امام پیشنهاد مذاکره با عراقیها را مطرح کرد. امام خمینی نه تنها این پیشنهاد را قبول نکردند، بلکه با تندی به بنی صدر فرمودند: «ما جنگ را تا آخر ادامه میدهیم.» انعکاس پیشنهاد بنی صدر در جبههها هم تأثیر منفی گذاشت و باعث رکود بیش از پیش در جنگ شد.
ناکامی حاصل از شکست عملیات نصر در جبههها به شدت آزاردهنده بود و تحمل ناپذیر؛ و میطلبید با یک حرکت انقلابی این بن بست شکسته شود. ضمن اینکه بنی صدر و مشاورانش دیگر کاری نداشتند و مدام در جلسات سخنرانی و میتینگهای سیاسی و مطبوعاتی طرفدار خودشان میگفتند: «با این امکانات نمیشود با عراقیها جنگید.»
سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران/کالک های خاکی
*میزان
بنی صدر زمانی که فرمانده کل قوا بود
از اقدامات بنی صدر، که بوی خیانت از آن به مشام میرسید، دو سه عملياتی بود که در دوران فرماندهی کل قوای او انجام گرفت و همگی منجر به شکست شد. هم زمان با حضور ما در سوسنگرد، از طرف بنی صدر و مشاورانش طرحی ریخته شد که طبق آن باید عملیات بزرگی از دو محور پادگان حمید و هویزه علیه نیروهای عراقی انجام میگرفت؛ طراحی کاملاً کلاسیک و متکی به تجهیزات و ادوات زرهی.
هدف عملیات این بود که نیروهای ایرانی از دو محور فوق به سمت جفیر پیشروی کنند و از آنجا تا بصره پیش بروند و نیروهای عراقی را تار و مار كنند. اين هدفگذاری اولیه عملیاتی بود به اسم «نصر». قرار نبود جبهه سوسنگرد، که متشكل از نیروهای سپاه پاسداران بود، در این عملیات نقشی ایفا کند؛ چون، همانطور که اشاره شد، بنی صدر با حضور نیروهای رزمی مردمی مخالف بود. روزهای 10 و 11 و 12 دی ماه ما شاهد انتقال تانکهای تیپ 2 لشکر 92 ارتش از طریق تریلیهای کمرشکن به سمت هویزه و کرخه بودیم.
روز 16 دی ماه خبر رسید آن عملیات بزرگ از روز گذشته انجام گرفته و به دلیل اینکه محور عملیات بین حمیدیه و سوسنگرد و در فاصله چهل کیلومتری خط ما قرار داشت متوجه شروع حمله نشده بودیم. در حقیقت، محل اصلی درگیری عمليات نصر در جنوب رودخانه کرخه نور بود. بچههای سپاه سوسنگرد، هرچند در عملیات حضور نداشتند، به محض شنیدن خبر شروع حمله، دست به دعا شدند و برای پیروزی همه رزمندگان عملیات نصر دعا کردند.
در ادامه همین عملیات، نیروهای تحت امر سید حسین علم الهدی، فرمانده سپاه هویزه، که تعدادی از دانشجویان خط امام هم با آنها بودند، برای کمک به رزمندگان ارتشی و در حقیقت به عنوان راهنما و بلدچی محلی در حمله شرکت کردند. نیروهای ارتشی، چون تابع واحدهای زرهی ارتش بودند، بیشتر به صورت سواره نظام حرکت میکردند و بچههای سپاه هویزه هم پیاده پیش میرفتند.
در شروع حمله، رزمندگان ارتش خیلی خوب توانستند تک کنند. آنها به واحدهای نظامی دشمن، مستقر در جفیر، ضربه سختی وارد نمودند و آنها را وادار به عقب نشینی کردند؛ اما در مقابل پاتک عراقیها کم آوردند. چون ارتش عراق در آن نزدیکی یک یگان تازه نفس زرهی، برای احتیاط، در اختیار داشت و با همین واحد زرهی پاتک کرد و ارتش ایران مجبور به عقب نشینی شد؛ حرکتی که در طرح عملیاتی بنی صدر و مشاورانش اصلاً به آن توجه نشده بود.
ضربه دیگری که پاتک ارتش عراق بر نیروهای خودی وارد کرد محاصره نیروهای تحت امر سید حسین علم الهدی بود. این نیروها، به محض اینکه در محاصره قرار گرفتند، مردانه تا آخرین فشنگ، جنگیدند و از دشمن تلفات گرفتند. اما، چون پیاده بودند و از آتش پشتیبانی توپخانه برخوردار نبودند و یگان زرهی پشتیبانیشان نمیکرد، نتوانستند خودشان را از محاصره خارج کنند و در نتیجه بیشترشان به شهادت رسیدند.
دو روز بعد از این عملیات، خبر رسید آن دسته از نیروهای خودی که در پانصد متری جنوب کرخهکور مستقر شده بودند، به دلیل برتری سنگرها و سلاح دشمن نسبت به مواضع آنها، در معرض شدیدترین آتش توپخانه دشمن قرار گرفتهاند؛ طوری که روز ۱۸ دی ماه ۱۳۵۹ مجبور شدند از محور کرخهکور هم عقب نشینی کنند.
مشاهده وضعیت آشفته نیروهای ایرانی به فرماندهان عراقی جرات داد تا دوباره تانکهایشان را حرکت دهند و به حدی پیش روی کنند که در شمال، با عبور از رودخانه کرخهنور، نزدیک جاده سوسنگرد- حمیدیه مستقر شوند و از سمت غرب هم خود را به پانصد متری جاده هویزه- سوسنگرد برسانند؛ طوری که برای نیروهای خودی امکان تردد از روی این جاده به کلی غیرممکن شد.
فرماندهان سپاه در زمان جنگ
در نتیجه، از روز ۲۱ دی ماه 1359 عراقیها از دو سمت هویزه را تهدید کردند و به تدریج حلقه محاصره این شهر را تنگتر نمودند. همه این عوامل دست به دست هم داد تا در شامگاه 22 دی ماه به سیصد نفر از مدافعان شهر هویزه دستور عقب نشینی به سمت سوسنگرد داده شود. آنها، با چشمانی اشکبار، مواضع دفاعی خود را ترک کردند.
با جمعبندی این اتفاقات میتوانیم بگوییم عملیات نصر نقطه عطفی در تاریخ جنگ محسوب میشود. چون، بعد از شکست این عملیات، بنی صدر، که هدف بزرگی مثل تصرف شهر بصره عراق را ترسیم کرده بود، عملاً خود را ناتوان از رسیدن به این هدف بزرگ دید و نگاهش به کلی عوض شد.
ناکامی در عملیات نصر، در حقیقت، نماد واضح شکست نگاه کلاسیک و متکی به ابزار در جنگ ما بود. بعد از این عملیات، بنیصدر، با نا امید شدن از این طرحها، دیگر طراحی ارائه نداد و حتی در ملاقات با امام پیشنهاد مذاکره با عراقیها را مطرح کرد. امام خمینی نه تنها این پیشنهاد را قبول نکردند، بلکه با تندی به بنی صدر فرمودند: «ما جنگ را تا آخر ادامه میدهیم.» انعکاس پیشنهاد بنی صدر در جبههها هم تأثیر منفی گذاشت و باعث رکود بیش از پیش در جنگ شد.
ناکامی حاصل از شکست عملیات نصر در جبههها به شدت آزاردهنده بود و تحمل ناپذیر؛ و میطلبید با یک حرکت انقلابی این بن بست شکسته شود. ضمن اینکه بنی صدر و مشاورانش دیگر کاری نداشتند و مدام در جلسات سخنرانی و میتینگهای سیاسی و مطبوعاتی طرفدار خودشان میگفتند: «با این امکانات نمیشود با عراقیها جنگید.»
سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران/کالک های خاکی
*میزان
قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران .
یک قانون ضد بچه های جبهه و جنگ است .
و یک قانون ظلم و رعب و وحشت است .
و دیکتاتوری و آزار و اذیت در آن است .
و ضد خلق است .
و ضد بشر است .
و بر گرفته از قانون دوران دولت سازندگی است .
و تاریکی است .
و غبار است .
و دشمن است .
دوران تاریکی سازندگی رفت .
و قانون جامع خدمات رسانی جایش را گرفت .
و چه چاهی عمیق و وحشتناک که ماندگار شد .
و خدا رحم کند .
به ایران عزیز .
و نجات دهد از این قانون .
و از این نامردمان .
...