یکی از خلقیاتی که برای فرد مسلمان حائز اهمیت است، مردمداری است، یعنی شریک درد و غم مردم بودن و همدرد و همراه با دیگران بودن و فرزندان و خانواده مؤمنین را مانند فرزند و خانواده خود دانستن و به تعبیری دیگر مؤمن باید همواره با زبان خوش و رفتاری نیکو کنار مردم باشد.
شهدای ایران:یکی از خلقیاتی که برای فرد مسلمان حائز اهمیت است، مردمداری است، یعنی شریک درد و غم مردم بودن و همدرد و همراه با دیگران بودن و فرزندان و خانواده مؤمنین را مانند فرزند و خانواده خود دانستن و به تعبیری دیگر مؤمن باید همواره با زبان خوش و رفتاری نیکو کنار مردم باشد.
آیه:
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا بقره/83
با مردم با زبانِ خوش سخن بگوييد
آینه:
حکایت؛ مرحوم راشد نقل کردهاند : مرحوم پدرم (ملا عباس تربتی) هیچگاه خودستایی نداشت و در حضور دیگران از خود یا فرزندانش ستایش نمیکرد و چیزی نمیگفت.
روزی که برای دیدن من به تهران آمد، دو نفر از دانشجویان تا به خانهای که من در آن سکونت داشتم همراه ایشان آمدند، با آنکه حدود پنج سال بود مرا ندیده بود و بر من حوادثی گذشته بود، همینکه رسید، دستش را بوسیدم، رویم را بوسید و گفت: خوب هستید؟ گفتم: الحمدالله و نشست، تا مدت یک ساعت که آن دو دانشجوی محترم نشسته بودند، فقط با آنها با رفتاری خوش و زبانی نرم صحبت کرد و از احوال آنها جویا شد و تفقد و پرسش کرد و در حضور آنها با من صحبت نکرد و آن دانشجویان را مورد لطف خود قرارداد، باآنکه از راه رسیده و خسته بود، در همه این مدت دو زانو نشسته بود، همینکه آنها رفتند به پرسش از احوال من پرداخت. او چنان نبود که ملاحظه حال دیگران را نکند و فقط به فرزند خودش بپردازد.1
1 با اقتباس و ویراست از کتاب فضیلتهای فراموششده
*حوزه
آیه:
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا بقره/83
با مردم با زبانِ خوش سخن بگوييد
آینه:
حکایت؛ مرحوم راشد نقل کردهاند : مرحوم پدرم (ملا عباس تربتی) هیچگاه خودستایی نداشت و در حضور دیگران از خود یا فرزندانش ستایش نمیکرد و چیزی نمیگفت.
روزی که برای دیدن من به تهران آمد، دو نفر از دانشجویان تا به خانهای که من در آن سکونت داشتم همراه ایشان آمدند، با آنکه حدود پنج سال بود مرا ندیده بود و بر من حوادثی گذشته بود، همینکه رسید، دستش را بوسیدم، رویم را بوسید و گفت: خوب هستید؟ گفتم: الحمدالله و نشست، تا مدت یک ساعت که آن دو دانشجوی محترم نشسته بودند، فقط با آنها با رفتاری خوش و زبانی نرم صحبت کرد و از احوال آنها جویا شد و تفقد و پرسش کرد و در حضور آنها با من صحبت نکرد و آن دانشجویان را مورد لطف خود قرارداد، باآنکه از راه رسیده و خسته بود، در همه این مدت دو زانو نشسته بود، همینکه آنها رفتند به پرسش از احوال من پرداخت. او چنان نبود که ملاحظه حال دیگران را نکند و فقط به فرزند خودش بپردازد.1
1 با اقتباس و ویراست از کتاب فضیلتهای فراموششده
*حوزه