شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۳۹۲۳۹
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۳
شخص مقام معظم رهبری را را فرد اصلحی برای مسئله رهبری می‌دانم. تجربه هم نشان داده که در مشکلات و بزنگاه‌ها تصمیمات ایشان راه‌گشاست و علاقه ایشان به انقلاب و حفظ مظاهر اسلامی واقعاً مهم است.
شهدای ایران:حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در گفت‌وگو با «پاسدار اسلام» ضمن اشاره‌ای گذرا به سوابق مبارزاتی خود در نهضت امام خمینی(ره)، بر ضرورت تبیین برکات و دستاوردهای انقلاب اسلامی و همچنین حفظ و صیانت از میراث امام تاکید کرده‌اند. ضمن تشکر از معظم‌له که وقت گرانبهای خود را در اختیار ما قرار دادند، در ادامه، این گفتگو تقدیم می‌گردد.

 آیت الله مکارم:دفـاع از

*از اینکه توفیق دیدار حضرتعالی حاصل شد از محضرتان صمیمانه تشکر می‌کنیم. همانطور که مستحضرید اکنون وارد سی‌ونهمین سال پیروزی انقلاب اسلامی شده‌ایم و امروز با نسلی روبه‌رو هستیم که نه دوران پیروزی انقلاب را درک کرده‌اند و نه دوران نهضت را از آغاز تا پیروزی، حتی برخی از افراد نسل‌های پیشین هم، خیلی از وقایع آن ایام را فراموش کرده‌اند، لذا مشتاقیم که از لسان حضرتعالی مروری بر دوران نهضت داشته باشیم و شمه‌ای از تبعید و زندانی شدنتان بشنویم.

بسم‌الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی‌الله علی سیدنا محمد و آله الاطهار، من هم از شما تشکر می‌کنم و امیدوارم که ان‌شاءالله موفق و مؤید باشید. واقع مسئله این است که کسانی که می‌خواهند ارزش اسلام را بدانند باید تاریخ دوران جاهلیت عرب را بدانند تا ببینند وقتی اسلام آمد چه تغییری در جاهلیت عرب حاصل شد. در مورد انقلاب اسلامی هم همین نکته صادق است. کسانی که بخواهند ارزش این انقلاب را با تمام وجود لمس کنند، باید دوران تاریخ قبل از انقلاب را بدانند که چه خبر بود تا بتوانند مقایسه کنند و ارزش انقلاب معلوم شود. به همین دلیل من معتقدم باید نسل امروز را به مسائلی که قبل از انقلاب بوده است واقف ساخت. اگرچه حالا دارند به وسیله بعضی فیلم‌ها، آن وقایع را نشان می‌دهند، ولی باید در کتب تاریخ مدارس و دانشگاه‌ها اوضاع قبل از انقلاب را تبیین کنند تا معلوم شود واقعاً این انقلاب چه تحولی ایجاد کرده است. انقلاب اسلامی در ایران همه چیز را دگرگون ساخت. حقیقتاً اوضاع منطقه را تغییر داد. به یک معنا این انقلاب در کل عالم اثر گذاشت و الان نیز آثارش را در کشورهای دیگر هم کم وبیش می‌بینیم که روز به روز هم توسعه بیشتری پیدا می‌کند. لذا اصل انقلاب سبب شده که استقلال به معنی واقعی پیدا کنیم. ما قبل از انقلاب استقلال سیاسی نداشتیم، همه آگاهان می‌دانند، وکلای مجلس ما آن‌وقت با مشورت با سفارت‌خانه‌ها انتخاب می‌شدند، باید قبلاً توافق می‌کردند که چه کسانی وکیل باشند، یعنی حتی مجلس شورای ما هم به اذن سفارت‌خانه‌های خارجی بود.

 در ارتش ما ده‌ها هزار درجه‌دار آمریکایی وجود داشتند که ارتش ما زیرنظر آنها اداره می‌شد. مجلس ما زیرنظر آنها بود. نفت ما زیرنظر آنها بود. همه چیز زیرنظر آنها بود. اما حالا استقلال کاملی پیدا کردیم، نه تنها زیرنظر آنها نیستیم، بلکه در برابر آنها ایستاده‌ایم و حق‌مان را می‌خواهیم از چنگال آنها بگیریم. ببینید چقدر فرق است بین آن زمان و این زمان. با آن آثار جمعی که انقلاب داشته است که اگر آنها را تک تک بشماریم بی‌حد و حصر است مثل بسیج و... در زمان مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی در حوزۀ علمیه قم چهار هزار نفر طلبه بودند. حالا پنجاه، شصت هزار  طلبه. حوزه‌های شهرستان‌ها خیلی ضعیف بود، حوزه خواهران که اصلاً نداشتیم. حالا ببینید چقدر حوزه‌های خواهران تأسیس شده است. باید بدانیم که متن انقلاب یک چیز است و حواشی آن چیز دیگری است. به هر حال این‌ها مسائلی است که باید محققین بنویسند و در کتب درسی آن را بازگو و تبیین کنند.

 اما در مورد خودم، بنده را در پانزده خرداد سال 1342 به زندان شهربانی بردند. من چهل روز در زندان شهربانی بودم. پنجاه و سه نفر از علما، خطاب، بزرگان، ائمه جماعات مساجد معروف تهران، در آن فضای محدود کوچک بودند و برنامه‌هایی داشتند و داستان‌های زیادی بود.

بعد از چهل و پنج روز آزاد شدم.  تصمیم گرفتم بروم شیراز و بستگانم را ببینم. وقتی با اتوبوس به دروازه شیراز رسیدم، مأمور ساواک آمد بالا، گفت این آقا با اثاثش پیاده شود. من پیاده شدم. اثاث مرا گشت، لای یکی از دفاتر یک اعلامیه بود. اعلامیه را خود من نوشته بودم، ولی نه به امضای خودم. یک اعلامیه داغ بود که منتشر کرده بودم، منتها یک نسخه‌اش نزد من مانده بود ولی امضا و نشانی هم نداشت. به هر حال دوباره مرا به زندان بردند. تنها جایی که محاکمه برای من تشکیل داده شد آنجا بود. بعد از مدتی با وثیقه آزادم کردند و بعد محاکمه کردند. در محاکمه گفتیم یک اعلامیه‌ای به دستمان رسیده، آیا شما مرا در حین پخش دیدید؟ ‌یک بسته اعلامیه گرفتید یا فقط یک اعلامیه لای دفاتر من بود؟ این مشمول هیچ قانونی نیست.

بالاخره دیدند دست‌شان به جایی نمی‌رسد و حکم به تبرئه دادند! در مورد همین اعلامیه وقتی در زندان شهربانی بودم، من را با آن طرفی که اعلامیه را از من گرفته بود روبه‌رو کردند و با آنکه خیلی سین جیم کردند، بالاخره آنجا هم نتوانستند چیزی را اثبات کنند. این قضیه در سال 42 بود.

 سومین بار سال پنجاه و شش در آستانه پیروزی انقلاب بود، که طلاب حوزه علمیه بعد از جریان انتشار مقاله توهین‌آمیز به امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات، دسته‌جمعی به خانه مدرسین می‌رفتند. خواستند بیایند خانه ما. من گفتم که خانه ما جا ندارد و برویم مدرسه امیرالمؤمنین(ع) و به مدرسه امیرالمؤمنین آمدیم، طلاب هم آمدند. من یک سخنرانی داغ کردم و در ضمن آن، گفتم که اگر بناست ما زنده بمانیم، همه باید زنده بمانیم، اگر بناست بمیریم، همه باید بمیریم. فردا آمدند مرا با خود بردند و بعد از آن، تبعید پیش آمد. حدود بیست نفر تبعید شدند. من به یکی از دورافتاده‌ترین نقاط کشور یعنی چابهار تبعید شدم که تا آنجا دو شبانه‌روز در راه بودیم.

 

*آقای پسندیده [برادر ارشد حضرت امام] هم با حضرتعالی در آنجا تبعید بودند؟

آقای پسندیده در انارک بودند. من سه تبعیدگاه داشتم. یکی چابهار بود. وقتی در آنجا فعال شدم، گفتند صلاح نیست اینجا بماند و مرا به مهاباد بردند. باز در آنجا با اهل سنت مأنوس و فعال شدیم، گفتند او را به انارک نائین ببرید. انارک نائین که آمدم آقای پسندیده و آقای خسروشاهی و عده‌ای دیگر هم در آنجا بودند. این البته آخرین روزهای قبل از انقلاب بود.

من در این مدت مقاله‌های زیادی درباره انقلاب در روزنامه‌ها نوشتم، خیلی سخنرانی کردم. بارها ساواک من را دستگیر کرد. ساواک قم، ساواک تهران، شهربانی.

یک بار هم در قم زندان رفتم منتها زندان کوتاهی بود. خاطرم هست یکبار که من در منزل بودم از طرف شهربانی آمدند که ما را ببرند. من در را باز نکردم. پاسبانی فرستادند از دیوار بالا رفت که درب را باز کند، وقتی از دیوار بالا رفت -اینجا جالب شد- پسر کوچکم گفت چه کسی را می‌خواهید، اگر بابام را می‌خواهید اینجاست!! و من ناچار، در را باز کردم و بیرون آمدم که برای دستگیری من داخل خانه نیایند. آقای سبحانی - آیت‌الله-  آنجا بود گفتند شما بروید من مواظب هستم و مشکلات خانواده را حل می‌کنم. ما را بازهم به زندان شهربانی بردند، منتها خیلی طولانی نشد و آزاد شدیم.

یک‌‌بار هم من را بردند پیش ثابتی در ساواک تهران که می‌گفتند مرد شماره دو ساواک است، شنیده‌ام در اسرائیل است. شاید هم یهودی بود. یک‌بار هم پیش سرهنگ مولوی رئیس ساواک تهران. خیلی تشکیلات عجیبی داشت. آن کسی که ما را به اتاق انتظار برد، گفت چراغی که بالای اتاق ایشان هست تا قرمز است من نمی‌توانم صحبت کنم تا چراغ سبز شود. چراغ که سبز شد، گفتند فلان کس است و من را پیش مولوی بردند. مولوی گفت: «آقای مکارم، شما مرد دینداری هستید، من هم دیانتم از شما کمتر نیست. من درویشِ مولا هستم! ولی برای حفظ شاه اگر لازم باشد، یک میلیون نفر را هم میکشم!»

 از آن طرف مرید مولا بود و از این طرف هم کشتار مردم برایش مانعی نداشت! یک‌بار هم من را به ساواک بازار تهران بردند. چون در مسجد ارگ که نزدیک بازار است منبر می‌رفتم. واقعاً این‌ها داستان‌هایی دارد که همه‌اش عبرت‌آموز است... به هر حال خداوند نعمت بزرگی به ما داده است، اگر مقایسه کنیم با قبل از انقلاب، می‌فهمیم چقدر تفاوت وجود دارد. باید این نعمت را حفظ کنیم. این جمله را هم اضافه کنم که انقلاب به وسیله دین و اسلام و قرآن و روحانیت پیروز شد، بنابراین باید روحانیت حفظ شود تا انقلاب حفظ شود.

 

*  از سابقه آشنایی تان با حضرت امام(ره) هم خاطره ای بفرمایید.

من خاطرات بسیاری از امام دارم، ولی خاطره‌ای را برایتان عرض می‌کنم. روزی  رفتم خدمت امام. گفتم در سفری که به منطقه مرز ایران و شوروی رفته بودیم سؤال کردم آیا این شهر روحانی دارد؟ گفتند نه. گفتم یک شهری که اینقدر آسیب‌پذیر هست و تلویزیون روسیه را می‌گیرد (قبل از فروپاشی شوروی) پس چرا روحانی ندارد؟ خدمت امام گفتم آقا من رفتم آنجا، وضع خیلی بد است، من حاضرم شش ماه به آنجا بروم، شش ماه هم یکی دیگر از مدرسین حوزه علمیه برود. ایشان گفتند کار خوبی است، ما تصمیم گرفتیم و مقدمات را آماده کردیم. بعد فرمودند نه شما نروید. شما قم بمانید قم را نگه دارید، دیگران بروند.

 

*از سابقه آشنایی‌تان با رهبر معظم انقلاب هم بفرمایید.

من اولین‌بار در مشهد با ایشان آشنا شدم. ایشان آن وقت ساکن مشهد بودند.

*چه سالی؟

خیلی قبل از انقلاب بود که ایشان را دیدم. در مدرسه آشنا شدم. دیدم خیلی خوش‌بیان و خوش‌تحلیل هستند. هنگامی که ایشان برای رهبری انتخاب شدند، من از کسانی بودم که واقعاً این انتخاب را انتخاب بجایی دیدم و حمایت کردم و همیشه وظیفه خودم می‌دانم که از ایشان حمایت کنم.

 برای اینکه ایشان را فرد اصلحی برای مسئله رهبری می‌دانم. تجربه هم نشان داده که در مشکلات و بزنگاه‌ها تصمیمات ایشان راه‌گشاست و علاقه ایشان به انقلاب و حفظ مظاهر اسلامی واقعاً مهم است.

بعضی‌ها انقلابی هستند، ولی می‌گویند مظاهر اسلامی را فدای انقلاب کنیم، نه، ایشان هم انقلاب را حفظ می‌کنند هم مسائل اسلامی را، هم به مسائل حوزوی اهمیت می‌دهند. من وظیفه خودم می‌دانم که از ایشان حمایت و پشتیبانی کنم و تا به حال هم عملاً  این‌را نشان داده‌ام. من عرض کردم فردی را اصلح از ایشان برای این جایگاه نمی‌بینم و بنابراین، لازم است همه برای حفظ اسلام و انقلاب و کشور، ایشان را تأیید کنند. تجربه هم نشان داده که واقعاً ایشان مرد میدان هستند.

ایشان از نظر علمی، فقهی و از نظر اطلاعات مختلف هم صلاحیت دارند.

الحمدلله هم اطلاعات به روز خوبی دارند، هم اطلاعات علمی حوزوی.

 

*رهبر معظم انقلاب در سالیان اخیر مطالبات زیادی را اعم از مسائل فرهنگی و مقابله با تهاجم فرهنگی، مسئله نفوذ، مسئله مبارزه با فساد اقتصادی، اداری و مسئله اقتصاد مقاومتی و... مطرح کرده‌اند. اما علی‌رغم پیگیری‌‌های ایشان، بسیاری از این مطالبات همچنان بر زمین مانده است. توصیه حضرتعالی اولاً به مسئولین و ثانیاً به روحانیت و حوزه‌های علمیه برای پیگیری این مسائل چیست؟

اموری که ایشان بر آن اقدام کرده‌اند و حساسیت نشان می‌دهند، از ریشه‌دارترین مسائل است. یکی از آنها همین مسئله فضای مجازی است که یک بلا شده است.

 برخلاف آنچه برخی مسئولین می‌گویند که پنج یا هفت درصدش فاسد است، به نظر من فسادش بیشتر از این ارقام است. من با مسئولین قضایی که صحبت کردم می‌گویند: بسیاری از پرونده‌ها مرتبط با فضای مجازی است. ما یک گروهی تشکیل دادیم و فضای مجازی را دنبال می‌کنیم. با مسئولین هم صحبت کرده‌ام، راه‌حل‌هایی هم پیدا شده است. منتها بعضی از مسئولین دل نمی‌سوزانند یا نمی‌دانند چقدر این حوزه مخرب است و متأسفانه نسبت به آن حساسیتی ندارند. به هر حال از کسانی که خیلی به این قضیه دل می‌سوزاند، رهبر انقلاب است، من در مورد فضای مجازی هم با ایشان صحبت کرده‌ام، واقعاً ایشان خیلی جدی است و همچنین نسبت به مسائل مربوط به نفوذی‌ها. چه کسی است که نداند دشمنان با تمام قوا سعی دارند نفوذی‌ها را در همه جا وارد کنند. واقعاً این مسئله سرنوشت‌ساز است.

 مسائل اقتصادی و اقتصاد مقاومتی نیز همینطور، ما در شرایطی قرار داریم که اگر این کارها دنبال نشود، ضربه به اصل انقلاب خواهد زد. امیدوارم دولتی‌ها هم در این مسائل به طور جدی ورود پیدا کنند و بتوانند کشور را نسبت به آفات این مسائل بیمه کنند. من معتقد هستم حوزه‌های علمیه مسئولیت سنگینی دارند، علمای شهرستان‌ها مسئولیت سنگینی دارند، علاقه‌مندان به انقلاب مسئولیت سنگینی دارند، باید جلوی این آفات را گرفت تا از مسیر انقلاب انحراف حاصل نشود.

 بعضی‌ها شعار می‌دهند ما باید با آمریکایی‌ها کنار بیاییم. این جریان برجام نشان می‌دهد که چقدر آمریکایی‌ها غیرقابل اعتماد هستند. اگر سابقاً بعضی‌ها باور نمی‌کردند حالا بیایند و ببینند. این کسی که تازه آمده می‌گوید من برجام را پاره می‌کنم. مگر شما به ظاهرترین قوانین معتقد نیستید؟ هر دولتی که می‌آید نمی‌تواند مصوبات و تعهدات دولت پیش را  به هم بزند. اگر هر کسی که سر کار می‌آید تمام آن معاهدات و قراردادها را پاره کند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

می‌خواهم عرض کنم اینها واقعاً نه تابع قوانین بین‌الملل هستند نه تابع قوانین عرف جامعه انسانی امروز، می‌گویند ما تابع منافع‌مان هستیم. ما باید روی پای خودمان بایستیم و بتوانیم ان‌شاءالله با اتحاد، مشکلات‌مان را حل کنیم. و صلی‌الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار