ای جوانان عزیز،خانه آخرت خویش را بادو دست "ایمان" و"عمل خالص" برای خدا بنا کنید،مابهشت وجهنم رادراین دنیا با عمل مان می سازیم ،یا معمار بهشت خویشتنیم یا هیزم جهنم خویشتن. آخرت عکس العمل اندیشه و ایمان وعمل تو در دنیاست.
شهدای ایران:شهید حسن غازی فرمانده گروه توپخانه ۶۱ محرم و اولین فرمانده گروه موشکی ۱۵ خرداد بود. شهید حسن غازی در عملیات خیبر برای سامان بخشی به آتش پشتیبانی به خط مقدم محاصره شده طلائیه رفت و تیر بار بدست همپای بسیجیان عاشق ساعت ها جنگید و نهایتاً هدف تیر مستقیم تانک دشمن قرار گرفته و به لقاء ا... شتافت . جنازه ی او در طلائیه ماند و زیر آب رفت و بازنگشت .
آنچه می خوانید، وصیت نامه این شهید است...
بسم الله الرحمن الرحیم
وقاتلو افی سبیل ا...الذین یقاتلو نکم ولا تعته وان ا...لا یحب المعتدین
در راه خدا با آنان که با شما به جنگ برخیزندجهادکنیدولیکن ستمکارنباشید که خداستمکاران را دوست ندارد.
خورشیدفروزان هیچگاه از تابش نور حیات بخش و نجات دهنده خویش بازنمی ماند وهرگز از نورافشانی و پرورش موجودات و افاضه رو شنائی و نورانیت نخواهد ایستاد، گرچه ابرهای متراکم تیره دل و سیاه روی آنرا مستور بگردانند، ما پیروان نورانیت و قاطعیت به رهبری هستیم از سلاله پیغمبر(ص)وتبارحسین(ع)که جلالت وعظمت و قداست و هیبت و محبت و رأفت و عطوفت وکشش او در دل هر مسلمان و هر محروم گمنام دورافتاده و عقب رانده ای تلاءلو می کند چون حیات واحیای اسلامیت و انسانیت اصیل راباعث شد و ماتشنگان وادی جهالت و ضلالت و گمراهی را بوسیله رهبری و قیام حیات بخش از چشمه فیاض ولایت سیراب ساخت که نوای پرندگان آزاده وبی آلایش نوای رزم و آزادگی و راد مردی و غیرت است نه فنای بزم و تفریط و تمایلات نفسانی و تلوث.
ای انسان های جوان، تو که عصری تشنه آب حیات بودی و عطش یافتن داشتی و چون آهویی رمیده و غزالی حیران در کویر، سراغ چشمه هاو سایه ها و درختی می گشتی تا لختی بیاسایی آرام گیری و سیراب شوی،اینک این "جمهوری اسلامی"و دستاوردهایش و رهبریش همان سایه است، همان چشمه است و همان درخت، روح عطشناکت راسیراب کن، خود را بشناس تاخود را بشناسی، خدارا بشناس تا از خود رهاگردی و به خدابرسی (من عرف نفسه فقد عرف ربه). کنکاش کن و تفکر که تودرکجای جهانی؟ وجایگاه تو در پهنه خلقت کجاست؟ برای چه آمده ای؟ازکجا آمده ای؟ وبه کجا خواهی رفت؟ تاکجا می توانی پرواز کنی و باکدام بال و پر وسوی کدام مقصود وبرکدام جهت ؟ آیاخود را شناخته ای تا بدانی برای چکاری؟ آیا استعداد هایت رابازشناسی کرده ای که بدانی تا کجا میتوانی پیش بروی؟ و یا اصلا" مال این جهانی یا آن جهان ؟برای بقایی یا فنا؟ برای ماندن هستی یابرای رفتن؟ برای عروجی یا هبوط؟ هیچ اندیشه ای نه چه کاری تو رابه عفونت خود خواهی وحب نفس گرفتارت می سازد وچه کاری به طراوت و عطر خداجویی و خدایابی میسر می سازدت؟ بامیدان عمر و زمینه تلاش وافوای نفس اماره آشنا شده ای تا در آن میدان پشت نفس را به نیروی تقوا بر زمین بزنی و دماغ فرعون و هوس را بر خاک بمالی؟ راه رشد ابزار تزکیه و عوامل فلاح را میدانی؟ درصحنه حق و باطل بودن برای ساوک این راه،برای هجرت درونی وبرای سیردر دنیای باطن بهترین فرصت است که مروری برخود کنی.
روزها فکر من اینست وهمه شب سخنم که چرا غافل ازاحوال دل خویشتنم
ازکجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخرننمایی وطنم
امام کاظم (ع)می فرمایند:
"کسی که هر روز به محاسبه خود نپردازد تاخوبی ها را بیفزاید وازبدی ها توبه و استغفار کند، از مانیست."
عیب دیگران را دیدن ولی عیوب خود را ندیدن نشانه کوردلی است نه بصیرت وتیز هوشی. وقتی که خودمان راباز جویی کنیم واز نقاط مثبت ومنفی خود آگاه باشیم، هم قدمی درجهت خود شناسی برداشته ایم وهم بهتر میتوانیم درجهت رشد وکمال وتعالی خداگونه شدن خود حرکت کنیم. باید چگونه مرد تا جاودانه زیست؟ اگر کبر خود خواهی وخود محوری که درشعاعش هرچه غیره خداست جمع می شود وتورا دچار استکبار وغرور میکند تا نتوانی دربرابر حق سر تسلیم وطاعت فرود آری ونفس رضا نمی دهد که عدالت را آنجا که به زبان توست بپذیری درونی آلوده داری.
(کل نفس بما کسبت رهینه)(هرنفس مرهون آن چیزی است که اکتساب کرده.)
آنچه می تواند ما را از مرگ وترک دنیا بترساند خرابی خانه آخرت ماست وبرای آمادگی و رفتن، شوق دیدار آن سرای جاویدان لازم است و گرنه اگربناست از عمل صالح خالی باشد پای رفتنت نخواهدبود و شوق پرواز در آن دیار رانخواهی داشت.
جان عزم رحیل کرد؟گفتم مرو، گفت چه کنم؟ خانه فرو می ریزد. احساس غربت این جوانان عزیز که بویندگان راه حسین(ع)می باشند در این جهان بازتابی ازآن بعد ابدیت خواهی وحس خلود جاودانگی طلبی روح آنهاست.کفاف کی دهد این باده ها به مستی ما،وقتی که عملت صالح بود همیشه شهیدی،همیشه آماده رفتنی، آنگاه نسبت به آخرت نه اکراه بلکه اشتیاق خواهی داشت. خدایی بودن، خدایی زیستن وخدایی بودن تو را به کوچ آخرت مشتاق می کند .
"شهادت" رفتن برای ماندن است ویافتن بقا در فنا است ورسیدن به حضور دائمی به قیمت غیب موقت. آنکس که شهید عشق است وکشته محبت جامه تن بر روحش تنگ است وهرلحظه آمادگی رهایی و پرواز دارد.
ای جوانان عزیز،خانه آخرت خویش را بادو دست "ایمان" و"عمل خالص" برای خدا بنا کنید،مابهشت وجهنم رادراین دنیا با عمل مان می سازیم ،یا معمار بهشت خویشتنیم یا هیزم جهنم خویشتن. آخرت عکس العمل اندیشه و ایمان وعمل تو در دنیاست.
چیست تعظیم خدا افراشتن،
خویشتن راخاک و خاری داشتن،
چیست توحید خدا آموختن،
خویشتن راپیش واحد سوختن،
گر همی خواهی که بفروزی چوروز،
هستی همچون شب خودرابسوز،
هستیت درهست آن هستی نواز،
همچومس درکیمیا اندر گداز،
باید بنده خداشد،بنده خداشدن تورا از بنده همه بندگیها وازبندگی همه بند ها آزاد می سازد. چون عبادت خدا آزادبخش است وعبودیت او حریت می آورد.ببین اسیر چه هستی؟شکم وغذا؟ شهوت وشهرت؟خانه وخادم؟ نام ونان ؟ زن وفرزند؟ زروسیم؟ وابسته به هرچه که باشی به همان اندازه قیمت دارد.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاداست
درپایان هم از مادرم به خاطرحزن واندوه ورنج وسختی که از بدو تولدم تا مراحل رشدکشیده سپاسگزارم واز پدرم هم که متحمل تامین مخارج زندگیم شده وعمری رابا محرومیت سپری کرده تشکرمیکنم. امیدوارم مرا ببخشند واز آنها حلالیت میطلبم.
نی ازتوحیات جاودانه میخواهم نی عیش وتنعم جهان میخواهم
نی کام دل وراحت جان میخواهم هرچیزرضای توست آن میخواهم
به امید ظهورحضرت بقیه ا...(عج)
حسن غازی اصفهانی
*مشرق
آنچه می خوانید، وصیت نامه این شهید است...
بسم الله الرحمن الرحیم
وقاتلو افی سبیل ا...الذین یقاتلو نکم ولا تعته وان ا...لا یحب المعتدین
در راه خدا با آنان که با شما به جنگ برخیزندجهادکنیدولیکن ستمکارنباشید که خداستمکاران را دوست ندارد.
خورشیدفروزان هیچگاه از تابش نور حیات بخش و نجات دهنده خویش بازنمی ماند وهرگز از نورافشانی و پرورش موجودات و افاضه رو شنائی و نورانیت نخواهد ایستاد، گرچه ابرهای متراکم تیره دل و سیاه روی آنرا مستور بگردانند، ما پیروان نورانیت و قاطعیت به رهبری هستیم از سلاله پیغمبر(ص)وتبارحسین(ع)که جلالت وعظمت و قداست و هیبت و محبت و رأفت و عطوفت وکشش او در دل هر مسلمان و هر محروم گمنام دورافتاده و عقب رانده ای تلاءلو می کند چون حیات واحیای اسلامیت و انسانیت اصیل راباعث شد و ماتشنگان وادی جهالت و ضلالت و گمراهی را بوسیله رهبری و قیام حیات بخش از چشمه فیاض ولایت سیراب ساخت که نوای پرندگان آزاده وبی آلایش نوای رزم و آزادگی و راد مردی و غیرت است نه فنای بزم و تفریط و تمایلات نفسانی و تلوث.
ای انسان های جوان، تو که عصری تشنه آب حیات بودی و عطش یافتن داشتی و چون آهویی رمیده و غزالی حیران در کویر، سراغ چشمه هاو سایه ها و درختی می گشتی تا لختی بیاسایی آرام گیری و سیراب شوی،اینک این "جمهوری اسلامی"و دستاوردهایش و رهبریش همان سایه است، همان چشمه است و همان درخت، روح عطشناکت راسیراب کن، خود را بشناس تاخود را بشناسی، خدارا بشناس تا از خود رهاگردی و به خدابرسی (من عرف نفسه فقد عرف ربه). کنکاش کن و تفکر که تودرکجای جهانی؟ وجایگاه تو در پهنه خلقت کجاست؟ برای چه آمده ای؟ازکجا آمده ای؟ وبه کجا خواهی رفت؟ تاکجا می توانی پرواز کنی و باکدام بال و پر وسوی کدام مقصود وبرکدام جهت ؟ آیاخود را شناخته ای تا بدانی برای چکاری؟ آیا استعداد هایت رابازشناسی کرده ای که بدانی تا کجا میتوانی پیش بروی؟ و یا اصلا" مال این جهانی یا آن جهان ؟برای بقایی یا فنا؟ برای ماندن هستی یابرای رفتن؟ برای عروجی یا هبوط؟ هیچ اندیشه ای نه چه کاری تو رابه عفونت خود خواهی وحب نفس گرفتارت می سازد وچه کاری به طراوت و عطر خداجویی و خدایابی میسر می سازدت؟ بامیدان عمر و زمینه تلاش وافوای نفس اماره آشنا شده ای تا در آن میدان پشت نفس را به نیروی تقوا بر زمین بزنی و دماغ فرعون و هوس را بر خاک بمالی؟ راه رشد ابزار تزکیه و عوامل فلاح را میدانی؟ درصحنه حق و باطل بودن برای ساوک این راه،برای هجرت درونی وبرای سیردر دنیای باطن بهترین فرصت است که مروری برخود کنی.
روزها فکر من اینست وهمه شب سخنم که چرا غافل ازاحوال دل خویشتنم
ازکجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخرننمایی وطنم
امام کاظم (ع)می فرمایند:
"کسی که هر روز به محاسبه خود نپردازد تاخوبی ها را بیفزاید وازبدی ها توبه و استغفار کند، از مانیست."
عیب دیگران را دیدن ولی عیوب خود را ندیدن نشانه کوردلی است نه بصیرت وتیز هوشی. وقتی که خودمان راباز جویی کنیم واز نقاط مثبت ومنفی خود آگاه باشیم، هم قدمی درجهت خود شناسی برداشته ایم وهم بهتر میتوانیم درجهت رشد وکمال وتعالی خداگونه شدن خود حرکت کنیم. باید چگونه مرد تا جاودانه زیست؟ اگر کبر خود خواهی وخود محوری که درشعاعش هرچه غیره خداست جمع می شود وتورا دچار استکبار وغرور میکند تا نتوانی دربرابر حق سر تسلیم وطاعت فرود آری ونفس رضا نمی دهد که عدالت را آنجا که به زبان توست بپذیری درونی آلوده داری.
(کل نفس بما کسبت رهینه)(هرنفس مرهون آن چیزی است که اکتساب کرده.)
آنچه می تواند ما را از مرگ وترک دنیا بترساند خرابی خانه آخرت ماست وبرای آمادگی و رفتن، شوق دیدار آن سرای جاویدان لازم است و گرنه اگربناست از عمل صالح خالی باشد پای رفتنت نخواهدبود و شوق پرواز در آن دیار رانخواهی داشت.
جان عزم رحیل کرد؟گفتم مرو، گفت چه کنم؟ خانه فرو می ریزد. احساس غربت این جوانان عزیز که بویندگان راه حسین(ع)می باشند در این جهان بازتابی ازآن بعد ابدیت خواهی وحس خلود جاودانگی طلبی روح آنهاست.کفاف کی دهد این باده ها به مستی ما،وقتی که عملت صالح بود همیشه شهیدی،همیشه آماده رفتنی، آنگاه نسبت به آخرت نه اکراه بلکه اشتیاق خواهی داشت. خدایی بودن، خدایی زیستن وخدایی بودن تو را به کوچ آخرت مشتاق می کند .
"شهادت" رفتن برای ماندن است ویافتن بقا در فنا است ورسیدن به حضور دائمی به قیمت غیب موقت. آنکس که شهید عشق است وکشته محبت جامه تن بر روحش تنگ است وهرلحظه آمادگی رهایی و پرواز دارد.
ای جوانان عزیز،خانه آخرت خویش را بادو دست "ایمان" و"عمل خالص" برای خدا بنا کنید،مابهشت وجهنم رادراین دنیا با عمل مان می سازیم ،یا معمار بهشت خویشتنیم یا هیزم جهنم خویشتن. آخرت عکس العمل اندیشه و ایمان وعمل تو در دنیاست.
چیست تعظیم خدا افراشتن،
خویشتن راخاک و خاری داشتن،
چیست توحید خدا آموختن،
خویشتن راپیش واحد سوختن،
گر همی خواهی که بفروزی چوروز،
هستی همچون شب خودرابسوز،
هستیت درهست آن هستی نواز،
همچومس درکیمیا اندر گداز،
باید بنده خداشد،بنده خداشدن تورا از بنده همه بندگیها وازبندگی همه بند ها آزاد می سازد. چون عبادت خدا آزادبخش است وعبودیت او حریت می آورد.ببین اسیر چه هستی؟شکم وغذا؟ شهوت وشهرت؟خانه وخادم؟ نام ونان ؟ زن وفرزند؟ زروسیم؟ وابسته به هرچه که باشی به همان اندازه قیمت دارد.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاداست
درپایان هم از مادرم به خاطرحزن واندوه ورنج وسختی که از بدو تولدم تا مراحل رشدکشیده سپاسگزارم واز پدرم هم که متحمل تامین مخارج زندگیم شده وعمری رابا محرومیت سپری کرده تشکرمیکنم. امیدوارم مرا ببخشند واز آنها حلالیت میطلبم.
نی ازتوحیات جاودانه میخواهم نی عیش وتنعم جهان میخواهم
نی کام دل وراحت جان میخواهم هرچیزرضای توست آن میخواهم
به امید ظهورحضرت بقیه ا...(عج)
حسن غازی اصفهانی
*مشرق