هدفم از اين نامه گرفتن حقم نيست بلكه دوست دارم ان دسته از انسانهاي غافل كه حق مردم را نا حق ميكنند، بدانند ما فرزندان همان شهيدانيم كه بادستور رهبرشان در برابر دشمنان از جان خود گذشتند.
شهدای ایران: سيده فريبا سيد موسوي در نامه ای برای مدیرعامل منطقه آزاد قشم متنی را با عنوان درد دل فرزند شهید در روز بزرگداشت شهدا نوشت: هدفم از اين نامه گرفتن حقم نيست بلكه دوست دارم ان دسته از انسانهاي غافل كه حق مردم را نا حق ميكنند، بدانند ما فرزندان همان شهيدانيم كه بادستور رهبرشان در برابر دشمنان از جان خود گذشتند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این نامه که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
چقدر زيباست دختري در سن ٩ سالگي پدر و عموهايش براي دفاع از ناموس و خاك مملكت عزيزمان ايران شهيد بشوند و مجبور به كار كردن باشد براي امرار معاش و خدمت به مادر ناتوان و خانواده اش.
و چقدر زشت است كساني كه در بعضي از امور قرار ميگيرند و بجاي اينكه از دغدغه هاي خانوادهاي محترم شهدا كم كنند حق انها را ناحق كرده و نمك به زخمشان ميزنند. اي كاش همه مانند رهبر عزيزمان دلسوز جامعه بودند و علي وار خدمت ميكردند تا ايراني گلستان داشته باشيم.
اينجانب سيده فريبا سيد موسوي در مزايده فرودگاه (بسته بندي بار) جزيره قشم شركت كردم و با بيش از ١٨ سال سابقه در بهترين فرودگاه هاي ايران فقط بجرم فرزند شهيد بودن از محلي كه خود در انجا كار ميكردم بيرون رانده شدم و طبق اوراق خلافي بزرگ در برگزاري مزايده انجام شد.
هدفم از اين نامه گرفتن حقم نيست بلكه دوست دارم ان دسته از انسانهاي غافل كه حق مردم را نا حق ميكنند، بدانند ما فرزندان همان شهيدانيم كه بادستور رهبرشان در برابر دشمنان از جان خود گذشتند. وگذشت بسيار شيرين است و من از گناه شما ميگذرم و خداوند هم انشاالله بگذرد.
سخنان رهبر عزيزمان هرگز فراموش نميشود.
... یاد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه باید نصب العین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. شما غفلت کنید، نیروهای انقلاب غفلت کنند، نیروهای مؤمن غفلت کنند، نفوذیهای دشمن از آن طرف وارد میشوند و چیزی هم طلبگار میشوند. «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علی الخیر اولئک لم یؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم»؛ وقتی که روز خطر است، در لانه ها خزیدند و نفسشان در نیامد. وقتی خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذیر در مقابل خطر سینه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اینها از لانه هاشان بیرون می آیند؛ زبانهای دراز، زبانهای تیز، طلبگار هم میشوند! مگذارید دشمنان انقلاب، دشمنان امام، دشمنان خط جهاد، دشمنان خط ایمان باللَّه، طلبگار بشوند.
چند بيت از سرودهاي خودم را ميگويم
پـدرم گـوش بده… گـوش ، کـه صحبت دارم
بي تو عـمريـــست كـه كـمبـود مـحبـت دارم
با تو انـدازه ي يـك سـهـمـيـه نـسـبـت دارم
آنـقَــدَر سـهـمـيـه از بـغـض ، خـريـدم كه نگو
پــدر ايـن شـهـر پُر از مـأتـم و دلـتـنـگـي شـد
قـلـبْ در سـينه ي اين طايفه چون سنگي شد
صـورت سـردِ مـن از، سـيـلـي غم ، رنگي شد
هر شب از درد ، چنان رنـج كـشـيـدم كـه نگو
پـدرم ، زخـمِ زبان كـشـت مـرا، ويــران كرد شـهـرِ آرامِ دلـم را ، وطـن طـوفـان كر خـانـه ات را به غـم انـگـيـزي گـورسـتـان كرد. آنــقَـــدَر مرثيه از مــــرگ، شنيدم كه نگو.
من الله توفيق
به گزارش بولتن نیوز، متن این نامه که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
چقدر زيباست دختري در سن ٩ سالگي پدر و عموهايش براي دفاع از ناموس و خاك مملكت عزيزمان ايران شهيد بشوند و مجبور به كار كردن باشد براي امرار معاش و خدمت به مادر ناتوان و خانواده اش.
و چقدر زشت است كساني كه در بعضي از امور قرار ميگيرند و بجاي اينكه از دغدغه هاي خانوادهاي محترم شهدا كم كنند حق انها را ناحق كرده و نمك به زخمشان ميزنند. اي كاش همه مانند رهبر عزيزمان دلسوز جامعه بودند و علي وار خدمت ميكردند تا ايراني گلستان داشته باشيم.
اينجانب سيده فريبا سيد موسوي در مزايده فرودگاه (بسته بندي بار) جزيره قشم شركت كردم و با بيش از ١٨ سال سابقه در بهترين فرودگاه هاي ايران فقط بجرم فرزند شهيد بودن از محلي كه خود در انجا كار ميكردم بيرون رانده شدم و طبق اوراق خلافي بزرگ در برگزاري مزايده انجام شد.
هدفم از اين نامه گرفتن حقم نيست بلكه دوست دارم ان دسته از انسانهاي غافل كه حق مردم را نا حق ميكنند، بدانند ما فرزندان همان شهيدانيم كه بادستور رهبرشان در برابر دشمنان از جان خود گذشتند. وگذشت بسيار شيرين است و من از گناه شما ميگذرم و خداوند هم انشاالله بگذرد.
سخنان رهبر عزيزمان هرگز فراموش نميشود.
... یاد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه باید نصب العین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. شما غفلت کنید، نیروهای انقلاب غفلت کنند، نیروهای مؤمن غفلت کنند، نفوذیهای دشمن از آن طرف وارد میشوند و چیزی هم طلبگار میشوند. «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علی الخیر اولئک لم یؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم»؛ وقتی که روز خطر است، در لانه ها خزیدند و نفسشان در نیامد. وقتی خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذیر در مقابل خطر سینه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اینها از لانه هاشان بیرون می آیند؛ زبانهای دراز، زبانهای تیز، طلبگار هم میشوند! مگذارید دشمنان انقلاب، دشمنان امام، دشمنان خط جهاد، دشمنان خط ایمان باللَّه، طلبگار بشوند.
چند بيت از سرودهاي خودم را ميگويم
پـدرم گـوش بده… گـوش ، کـه صحبت دارم
بي تو عـمريـــست كـه كـمبـود مـحبـت دارم
با تو انـدازه ي يـك سـهـمـيـه نـسـبـت دارم
آنـقَــدَر سـهـمـيـه از بـغـض ، خـريـدم كه نگو
پــدر ايـن شـهـر پُر از مـأتـم و دلـتـنـگـي شـد
قـلـبْ در سـينه ي اين طايفه چون سنگي شد
صـورت سـردِ مـن از، سـيـلـي غم ، رنگي شد
هر شب از درد ، چنان رنـج كـشـيـدم كـه نگو
پـدرم ، زخـمِ زبان كـشـت مـرا، ويــران كرد شـهـرِ آرامِ دلـم را ، وطـن طـوفـان كر خـانـه ات را به غـم انـگـيـزي گـورسـتـان كرد. آنــقَـــدَر مرثيه از مــــرگ، شنيدم كه نگو.
من الله توفيق
