«عاشقانه» هیچ سنخیتی با نوع زندگی اسلامی و ایرانی ندارد. انگار نه انگار که داستان در ایران روایت میشود و اینجا هم به لحاظ عرفی و شرعی و قانونی قواعدی دارد.
شهدای ایران:چند سال قبل، فیلم«چ» که میخواست در شبکه نمایش خانگی توزیع شود، ابراهیم حاتمی کیا به نکته درستی اشاره کرد. او معتقد بود که اکران واقعی فیلمش زمان توزیع آن در شبکه نمایش خانگی است چرا که در این مرحله شکل محدود و نخبگانی توزیع، جای خود را به توزیع عمومی و گسترده میدهد و او یا هر کارگردان دیگری میتواند از بازخوردهای مردم در همه جای کشور آگاه شده و نسبت به دیده شدن یا نشدن و مورد رضایت مردم واقع شدن یا نشدن فیلمش بازخورد درستتر و واقعیتری بدست آورد.
اصلا حالا دیگرضریب نفوذ فیلمها در شبکه نمایش خانگی با ضریب نفوذ همان فیلمها در زمان اکران و در میان مردم اصلا قابل مقایسه نیست. بعد از موفقیت چند مجموعه اختصاصی شبکه نمایش خانگی هم مثل «شاهگوش» و «شهرزاد» و ... فیلمها یا مجموعه هایی که در شبکه نمایش خانگی توزیع می شوند به شدت کارکرد بیشتری در تاثیرگزاری بر فرهنگ عمومی جامعه پیدا کردند. جدیدترین این مجموعه،«عاشقانه» به کارگردانی منوچهر هادی است.
یکی دو روز دیگر قسمت دوم این مجموعه در شبکه نمایش خانگی توزیع میشود. مجموعهای که در آن منوچهر هادی بعد از موفقیت «من سالوادور نیستم» با دست باز از چندین هنرپیشه مطرح سینما و تلویزیون برای روایت یک داستان سوده برده است. قصد این نوشته تحلیل یا نقد «عاشقانه» نیست که اینکار با دیدن فقط یک قسمت، نه منطقی است و نه عقلانی. آنچه موجب شد تا به جدیدترین کار «هادی» بپردازیم، مشکلات متعدد محتوایی و شکلی موجود در این مجموعه است. مشکلاتی که حتی با یک قسمت دیدن هم کاملا توی چشم میزند و آنقدر گلدرشت است که برای دیدنش انتشار یک قسمت هم کافیست.
«عاشقانه» هیچ سنخیتی با نوع زندگی اسلامی و ایرانی ندارد. انگار نه انگار که داستان در ایران روایت میشود و اینجا هم به لحاظ عرفی و شرعی و قانونی قواعدی دارد. در این مجموعه سگ به عنوان یک اصل در زندگی مردم که البته بنابر گفته یکی از بازیگران اگرچه خوب و لازم است اما «جای بچه را نمیگیرد» مورد توجه قرار گرفته است. ظاهرا بر اساس آکسان گذاریهای انجام شده، این سگ که روی اسمش هم تاکید میشود قرار است در قسمتهای بعد نقش اساسی داشته باشد.
نوع پوشش شخصیتهای مجموعه هم دخلی به اینجا ندارد، همه کراوات میزنند، انواع تتوهای عجیب و غریب برای شخصیتهای مجموعه که باتوجه به بازیگران و پیشینه آنها و نوع ایفای نقششان در همین مجموعه یحتمل قرار است شخصیتهایی دوست داشتنی باشند. بدترین نوع ترویج هر موضوعی نسبت دادن آن به شخصیتهای محبوب هر دوره ای است. مثل دهه 50 که به واسطه قیصر، جوانها کفش قیصری میپوشیدند و مدل موی قیصری میگذاشتند و حتی در میان علاقمندان افراطی قیصر، چاقو زدن و استفاده از تیزی و قمه رایج شد یا نوع پوششی که در هر دوره به واسطه شخصیتهای مورد علاقه مردم در فیلمها و مجموعهها رایج میشود.
در این مجموعه هم برای مثال وقتی هومن سیدی که در اغلب بازیها و نقشهایش سعی کرده تا شیرینی خاصی به آن نقش بدهد، وقتی شخصیتی را با همان روحیه طناز و شیرین شکل میدهد، نمیشود شکل ترویجی تتوهای روی انگشت و صورت او را ندید. نوع آرایش عجیب و بسیار غلیظ بعضی شخصیتهلای مجموعه و ازجمله منشیهای شرکت در این مجموعه هم در نوع خود بدعت و عبور از خطوط قرمزی به حساب میآید که همیشه از سوی همه هنرمندان مورد توجه قرار گرفته است.
قبح زدایی از شرط بندی و آن هم شرط بندیهای کلان ماشین هم این تصور و احتمال را پررنگ میکند که گویی هادی خواسته است تا خطوط قرمز را یکی بعد از دیگری پشت سر بگذارد و رکورد جدیدی از رد کردن خطوط قرمز را ثبت کند.
شخصیت هومن سیدی در این فیلم که همان طنازیاش را دارد با علاقه زیاد به شرط بندی، هر شب با جماعتی جمع میشود و 5 میلیون میدهد و روی ماشینی شرط میبندد. آن هم با جماعتی که نسبتهایشان نامشخص و عجیب است. دختر و پسری با هم برای شرط بندی آمده اند، اما وقتی یکی بدترین حرفها را نثار زن میکند، پسری که کنار او هم هست کوچکترین عکسالعملی نشان دهد و حتی وقتی میخواهد واکنش کوچکی بروز دهد با ممانعت و مخالفت زن روبرو میشود.
همه اینها مشت نمونه خروار است که اگر بخواهیم جزییتر به این مجموعه ورود کنیم چند برابر این موارد را میشود ذکر کرد. با اینهمه و باتوجه به فراگیری فیلمهای شبکه نمایش خانگی باید دید آیا این رویه متوقف یا اصلاح خواهد شد یا اینکه قرار است در به روی همان پاشنه بچرخد.
*فارس
اصلا حالا دیگرضریب نفوذ فیلمها در شبکه نمایش خانگی با ضریب نفوذ همان فیلمها در زمان اکران و در میان مردم اصلا قابل مقایسه نیست. بعد از موفقیت چند مجموعه اختصاصی شبکه نمایش خانگی هم مثل «شاهگوش» و «شهرزاد» و ... فیلمها یا مجموعه هایی که در شبکه نمایش خانگی توزیع می شوند به شدت کارکرد بیشتری در تاثیرگزاری بر فرهنگ عمومی جامعه پیدا کردند. جدیدترین این مجموعه،«عاشقانه» به کارگردانی منوچهر هادی است.
یکی دو روز دیگر قسمت دوم این مجموعه در شبکه نمایش خانگی توزیع میشود. مجموعهای که در آن منوچهر هادی بعد از موفقیت «من سالوادور نیستم» با دست باز از چندین هنرپیشه مطرح سینما و تلویزیون برای روایت یک داستان سوده برده است. قصد این نوشته تحلیل یا نقد «عاشقانه» نیست که اینکار با دیدن فقط یک قسمت، نه منطقی است و نه عقلانی. آنچه موجب شد تا به جدیدترین کار «هادی» بپردازیم، مشکلات متعدد محتوایی و شکلی موجود در این مجموعه است. مشکلاتی که حتی با یک قسمت دیدن هم کاملا توی چشم میزند و آنقدر گلدرشت است که برای دیدنش انتشار یک قسمت هم کافیست.
«عاشقانه» هیچ سنخیتی با نوع زندگی اسلامی و ایرانی ندارد. انگار نه انگار که داستان در ایران روایت میشود و اینجا هم به لحاظ عرفی و شرعی و قانونی قواعدی دارد. در این مجموعه سگ به عنوان یک اصل در زندگی مردم که البته بنابر گفته یکی از بازیگران اگرچه خوب و لازم است اما «جای بچه را نمیگیرد» مورد توجه قرار گرفته است. ظاهرا بر اساس آکسان گذاریهای انجام شده، این سگ که روی اسمش هم تاکید میشود قرار است در قسمتهای بعد نقش اساسی داشته باشد.
نوع پوشش شخصیتهای مجموعه هم دخلی به اینجا ندارد، همه کراوات میزنند، انواع تتوهای عجیب و غریب برای شخصیتهای مجموعه که باتوجه به بازیگران و پیشینه آنها و نوع ایفای نقششان در همین مجموعه یحتمل قرار است شخصیتهایی دوست داشتنی باشند. بدترین نوع ترویج هر موضوعی نسبت دادن آن به شخصیتهای محبوب هر دوره ای است. مثل دهه 50 که به واسطه قیصر، جوانها کفش قیصری میپوشیدند و مدل موی قیصری میگذاشتند و حتی در میان علاقمندان افراطی قیصر، چاقو زدن و استفاده از تیزی و قمه رایج شد یا نوع پوششی که در هر دوره به واسطه شخصیتهای مورد علاقه مردم در فیلمها و مجموعهها رایج میشود.
در این مجموعه هم برای مثال وقتی هومن سیدی که در اغلب بازیها و نقشهایش سعی کرده تا شیرینی خاصی به آن نقش بدهد، وقتی شخصیتی را با همان روحیه طناز و شیرین شکل میدهد، نمیشود شکل ترویجی تتوهای روی انگشت و صورت او را ندید. نوع آرایش عجیب و بسیار غلیظ بعضی شخصیتهلای مجموعه و ازجمله منشیهای شرکت در این مجموعه هم در نوع خود بدعت و عبور از خطوط قرمزی به حساب میآید که همیشه از سوی همه هنرمندان مورد توجه قرار گرفته است.
قبح زدایی از شرط بندی و آن هم شرط بندیهای کلان ماشین هم این تصور و احتمال را پررنگ میکند که گویی هادی خواسته است تا خطوط قرمز را یکی بعد از دیگری پشت سر بگذارد و رکورد جدیدی از رد کردن خطوط قرمز را ثبت کند.
شخصیت هومن سیدی در این فیلم که همان طنازیاش را دارد با علاقه زیاد به شرط بندی، هر شب با جماعتی جمع میشود و 5 میلیون میدهد و روی ماشینی شرط میبندد. آن هم با جماعتی که نسبتهایشان نامشخص و عجیب است. دختر و پسری با هم برای شرط بندی آمده اند، اما وقتی یکی بدترین حرفها را نثار زن میکند، پسری که کنار او هم هست کوچکترین عکسالعملی نشان دهد و حتی وقتی میخواهد واکنش کوچکی بروز دهد با ممانعت و مخالفت زن روبرو میشود.
همه اینها مشت نمونه خروار است که اگر بخواهیم جزییتر به این مجموعه ورود کنیم چند برابر این موارد را میشود ذکر کرد. با اینهمه و باتوجه به فراگیری فیلمهای شبکه نمایش خانگی باید دید آیا این رویه متوقف یا اصلاح خواهد شد یا اینکه قرار است در به روی همان پاشنه بچرخد.
*فارس