این شرایط نسبتاً جدید -که محصول چند روز و چند ماه هم نیست و بر اساس نظرسنجیهای مراکزی همچون گالوپ لااقل از 20 سال قبل شروع شده و در سالهای اخیر شیب تندتری به خود گرفته است-، اقدام بهنگام جریان ضد سلطه و ضد استکبار را میطلبد که در مواجهه با این پدیده منفعل نباشد و بتواند در روزگار افول رسانههای مزبور، جاپای خود را محکم و حرف حقش را هنرمندانه و مؤثر بیان کند.
به گزارش شهدای ایران، یکشنبه هفته قبل آقای رئیسجمهور در همایش فارابی گفت: «اگر بناست در جامعه قواعد بازی رعایت نشود و فرهیختگان نتوانند افکار صحیح را به جامعه منتقل و مردم را قانع کنند، همان وضعی پیش میآید که اکنون در آمریکا شاهد آن هستیم. امروز در آمریکا سوال بزرگی پیش روی دانشمندان، فرهیختگان و نخبگان آن جامعه است که چگونه امکان دارد با وجود ابزار تبلیغات، دانشگاهها، ارتباطات و فرهخیتگان، موفق نشوند، افکار عمومی مردم را قانع کنند.»
این سخنان در نگاه اول نوعی حدیث آرزومندی و شِکوه از برنیامدن هیلاری کلینتون و برآمدن ترامپ است که چرا نخبگان با وجود حمایت تقریباً عمومیشان از کلینتون و بهرهمندی از هژمونی رسانههای جریان اصلی، نتوانستند افکار عمومی را قانع کنند و نامزد انتخاباتی آنها صحنه را به حریف واگذار کرد. ابراز این نگاه صریح از سوی مقام رسمی جمهوری اسلامی ایران البته پسندیده نیست و به نظر میرسد دولت محترم همچنانکه در طول حدود 40 ماه تخممرغهایش را در سبد اوبامای با هوش و مؤدب(!) و تیم او چیده بود، بیصبرانه منتظر خلف دموکرات او نیز بوده است.
اما بدتر از ابراز تأسف از نتیجه انتخابات امریکا -که در واقع برافتادن دستکش مخملی از پنجه آهنین، و عریان شدن واقعیت امریکا و اثبات حرفهای 38 ساله جمهوری اسلامی پیش چشم همه دنیاست-، نتیجه حرف آقای رئیسجمهور، حسرت خوردن در خصوص افول مرجعیت رسانههای جریان اصلی است که نتوانستهاند بهنحو مؤثری رأیدهندگان را مجاب کنند.
تا قبل از انتخابات اخیر امریکا، این یک گزاره پذیرفتهشده بود که مرجعیت رسانهها در غرب و از همه بیشتر در امریکا، بهطوری است که اگر سیانان در روز روشن بگوید، شب است، درصد زیادی از جامعه امریکایی قبول میکنند یا لااقل از پنجره به بیرون نگاه میکنند تا خیالشان راحت شود نکند شب باشد!
همین رسانهها و در واقع جریان امپریالیسم خبری در همه این سالها با بسیج افکار عمومی، فضای مناسبی را برای برنامهها و اقدامات ضدبشری امریکا همچون اسلامهراسی، توجیه دخالتها و جنگآفرینیها در منطقه (افغانستان، عراق، لیبی، سوریه...)، حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی و نفوذ شبکه صهیونیسم بینالملل در ارکان هیئت حاکمه امریکا و نهادهای بینالمللی فراهم کردهاند.
از قضا یکی از انتقادهای اصولی جمهوری اسلامی به نظام سلطه نیز انتقاد به سهضلعی «پول- سلاح- تبلیغات» یا همان «زر- زور- تزویر»، یعنی ابزارهای نظام سلطه در تحمیل بر ملتها بوده است؛ حال که نشانههای شکستن یک ضلع مثلث سلطه در انتخابات اخیر امریکا بیرون زده است -فارغ از آنکه فرد منتخب، خود چه جرثومه فسادی است- آیا رئیسجمهوری اسلامی ایران باید نگران و ناراحت باشد یا بر عکس این اتفاق را نشانه خوبی بداند در دلالت به این حقیقت که رسانههای دروغگوی جریان اصلی که همیشه آتش تهیه شرارتهای نظام سلطه را در افکار عمومی غرب میریختند، در اعتبار و مرجعیت رو به افول هستند؟
این شرایط نسبتاً جدید -که محصول چند روز و چند ماه هم نیست و بر اساس نظرسنجیهای مراکزی همچون گالوپ لااقل از 20 سال قبل شروع شده و در سالهای اخیر شیب تندتری به خود گرفته است-، اقدام بهنگام جریان ضد سلطه و ضد استکبار را میطلبد که در مواجهه با این پدیده منفعل نباشد و بتواند در روزگار افول رسانههای مزبور، جاپای خود را محکم و حرف حقش را هنرمندانه و مؤثر بیان کند.
*رجانیوز
این سخنان در نگاه اول نوعی حدیث آرزومندی و شِکوه از برنیامدن هیلاری کلینتون و برآمدن ترامپ است که چرا نخبگان با وجود حمایت تقریباً عمومیشان از کلینتون و بهرهمندی از هژمونی رسانههای جریان اصلی، نتوانستند افکار عمومی را قانع کنند و نامزد انتخاباتی آنها صحنه را به حریف واگذار کرد. ابراز این نگاه صریح از سوی مقام رسمی جمهوری اسلامی ایران البته پسندیده نیست و به نظر میرسد دولت محترم همچنانکه در طول حدود 40 ماه تخممرغهایش را در سبد اوبامای با هوش و مؤدب(!) و تیم او چیده بود، بیصبرانه منتظر خلف دموکرات او نیز بوده است.
اما بدتر از ابراز تأسف از نتیجه انتخابات امریکا -که در واقع برافتادن دستکش مخملی از پنجه آهنین، و عریان شدن واقعیت امریکا و اثبات حرفهای 38 ساله جمهوری اسلامی پیش چشم همه دنیاست-، نتیجه حرف آقای رئیسجمهور، حسرت خوردن در خصوص افول مرجعیت رسانههای جریان اصلی است که نتوانستهاند بهنحو مؤثری رأیدهندگان را مجاب کنند.
تا قبل از انتخابات اخیر امریکا، این یک گزاره پذیرفتهشده بود که مرجعیت رسانهها در غرب و از همه بیشتر در امریکا، بهطوری است که اگر سیانان در روز روشن بگوید، شب است، درصد زیادی از جامعه امریکایی قبول میکنند یا لااقل از پنجره به بیرون نگاه میکنند تا خیالشان راحت شود نکند شب باشد!
همین رسانهها و در واقع جریان امپریالیسم خبری در همه این سالها با بسیج افکار عمومی، فضای مناسبی را برای برنامهها و اقدامات ضدبشری امریکا همچون اسلامهراسی، توجیه دخالتها و جنگآفرینیها در منطقه (افغانستان، عراق، لیبی، سوریه...)، حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی و نفوذ شبکه صهیونیسم بینالملل در ارکان هیئت حاکمه امریکا و نهادهای بینالمللی فراهم کردهاند.
از قضا یکی از انتقادهای اصولی جمهوری اسلامی به نظام سلطه نیز انتقاد به سهضلعی «پول- سلاح- تبلیغات» یا همان «زر- زور- تزویر»، یعنی ابزارهای نظام سلطه در تحمیل بر ملتها بوده است؛ حال که نشانههای شکستن یک ضلع مثلث سلطه در انتخابات اخیر امریکا بیرون زده است -فارغ از آنکه فرد منتخب، خود چه جرثومه فسادی است- آیا رئیسجمهوری اسلامی ایران باید نگران و ناراحت باشد یا بر عکس این اتفاق را نشانه خوبی بداند در دلالت به این حقیقت که رسانههای دروغگوی جریان اصلی که همیشه آتش تهیه شرارتهای نظام سلطه را در افکار عمومی غرب میریختند، در اعتبار و مرجعیت رو به افول هستند؟
این شرایط نسبتاً جدید -که محصول چند روز و چند ماه هم نیست و بر اساس نظرسنجیهای مراکزی همچون گالوپ لااقل از 20 سال قبل شروع شده و در سالهای اخیر شیب تندتری به خود گرفته است-، اقدام بهنگام جریان ضد سلطه و ضد استکبار را میطلبد که در مواجهه با این پدیده منفعل نباشد و بتواند در روزگار افول رسانههای مزبور، جاپای خود را محکم و حرف حقش را هنرمندانه و مؤثر بیان کند.
*رجانیوز