شماره اخیر نشریه «مهرنامه» بازهم به ماجرای کوروش و افسانهبافی درباره این شخصیت ایران باستان پرداخته و در پروندهای مفصل ضمن اشاره به تجمع گروهی پیرامون قبری که به این شاه هخامنشی منتسب شده و ریشهدار تلقی کردن آن! با یکسری مقالات غیرعلمی و بدون منابع معتبر تاریخی و صرفا براساس مشتی بافتههای ذهنی و القائات تاریخی جریانات خاصی و یا افسانههای عهد عتیقی و عبرانی، به ستایش کوروش پرداخته و آن تجمع محدود را به گونهای غلوآمیز جمعیتی انبوه فرض نموده!! و «ادامه یک جریان تاریخی دیرپا» قلمداد کرده است!
به گزارش شهدا ایران،شماره اخیر نشریه «مهرنامه» بازهم به ماجرای کوروش و افسانهبافی درباره این شخصیت ایران باستان پرداخته و در پروندهای مفصل ضمن اشاره به تجمع گروهی پیرامون قبری که به این شاه هخامنشی منتسب شده و ریشهدار تلقی کردن آن! با یکسری مقالات غیرعلمی و بدون منابع معتبر تاریخی و صرفا براساس مشتی بافتههای ذهنی و القائات تاریخی جریانات خاصی و یا افسانههای عهد عتیقی و عبرانی، به ستایش کوروش پرداخته و آن تجمع محدود را به گونهای غلوآمیز جمعیتی انبوه فرض نموده!! و «ادامه یک جریان تاریخی دیرپا» قلمداد کرده است!
این در حالی است که براساس اسناد و شواهد تاریخی، برای اولین بار جیمز موریه، دیپلمات فراماسون انگلیسی مدعی شد، بنایی که امروز در دشت مرغاب تحت عنوان پاسارگاد قرار دارد و پیش از آن به قبر «مادر سلیمان» مشهور بود (هنوز هم روستایی که مجاور پاسارگاد قرار دارد، به اسم «مادر سلیمان» نامیده میشود) مکان دفن کوروش هخامنشی است. اما جیمز موریه چندی بعد، ادعای قبلی خود را انکار کرد و مدعی مکان دیگری برای قبر کوروش شد! به دنبال وی بسیار از مورخین و مستشرقین و کارشناسان تاریخی غرب هم که بنای پاسارگاد را براساس ادعای جیمز موریه به کوروش نسبت داده بودند، از حرف خود برگشته و مکانهای دیگری را برای دفن کوروش اعلام کردند! اما متاسفانه هنوز عدهای در تلاش هستند تا علیرغم تمامی اسناد و شواهد تاریخی، مکانی را برای فریب ناآگاهان و سوء استفاده از احساسات آنها در اختیار داشته و هراز چندگاهی هم پیرامون آن مانور بدهند.
ضمن اینکه براساس کتب تاریخی یونانیان (که تنها منابع مکتوب و معتبر از دوران ایران باستان به شمار میآیند) کوروش در جنگی در شمال غربی ایران با ملکه ماساگتها به قتل رسید و سر از تنش جدا شد. بنابراین حمل جسد بیسر وی در آن هیاهوی شکست و در طول حدود 2000 کیلومتر تا پاسارگاد با وسیلهای همچون اسب یا قاطر در شرایط آن روزگار، اگرنه امری محال که بسیار سخت و دشوار در حد غیرممکن میرسد. برهمین اساس برخی مورخین یونانی براین باورند که کوروش در همان سرزمین ماساگتها دفن شده است.
قابل ذکر اینکه پیش از قاجار و ورود فراماسونها (امثال سرجان ملکم و جیمز موریه و سر گور اوزلی و سرگرد هنری راولینسون) و تاریخپردازی آنها، در بسیاری از منابع تاریخی معتبر، نشان و سخن و حرفی از کوروش و هخامنشیان و آریاییها نیست و حتی در شاهنامه فردوسی نیز که از سوی مدعیان باستانگرایی، نامه شاهان ایران باستان خوانده شده، نامی از کوروش به میان نیامده است (چنانکه در همین پرونده «مهرنامه» نیز چند بار و از سوی مقالهنویسان و مصاحبهشوندگان به این فقدان اسناد و منابع تاریخی اذعان شده است). قیاس کوروش با ذوالقرنین هم اگرچه در ابتدا از سوی امثال سراحمدخان هندی (فراماسونی که با تظاهر به اسلامشناسی، منکر وحی و نبوت در دین شد) و سپس ابوالکلام آزاد مطرح گردید اما از طرف برخی علمای دینی همچون مرحوم علامه طباطبایی نیز فقط به عنوان یک فرضیه و احتمال (و نه یک نظریه قطعی) مطرح گردید که البته این فرضیه نیز بعدها توسط شاگرد ایشان شهید مطهری با شواهد و استنادات کافی رد شد.
حال این سوال مطرح میشود که نشریه مهرنامه که سوابق گردانندگان و نویسندگان آن کاملا معلوم است با احیای خط رسانهای باستانگرایی به دنبال چه اهدافی است؟
این در حالی است که براساس اسناد و شواهد تاریخی، برای اولین بار جیمز موریه، دیپلمات فراماسون انگلیسی مدعی شد، بنایی که امروز در دشت مرغاب تحت عنوان پاسارگاد قرار دارد و پیش از آن به قبر «مادر سلیمان» مشهور بود (هنوز هم روستایی که مجاور پاسارگاد قرار دارد، به اسم «مادر سلیمان» نامیده میشود) مکان دفن کوروش هخامنشی است. اما جیمز موریه چندی بعد، ادعای قبلی خود را انکار کرد و مدعی مکان دیگری برای قبر کوروش شد! به دنبال وی بسیار از مورخین و مستشرقین و کارشناسان تاریخی غرب هم که بنای پاسارگاد را براساس ادعای جیمز موریه به کوروش نسبت داده بودند، از حرف خود برگشته و مکانهای دیگری را برای دفن کوروش اعلام کردند! اما متاسفانه هنوز عدهای در تلاش هستند تا علیرغم تمامی اسناد و شواهد تاریخی، مکانی را برای فریب ناآگاهان و سوء استفاده از احساسات آنها در اختیار داشته و هراز چندگاهی هم پیرامون آن مانور بدهند.
ضمن اینکه براساس کتب تاریخی یونانیان (که تنها منابع مکتوب و معتبر از دوران ایران باستان به شمار میآیند) کوروش در جنگی در شمال غربی ایران با ملکه ماساگتها به قتل رسید و سر از تنش جدا شد. بنابراین حمل جسد بیسر وی در آن هیاهوی شکست و در طول حدود 2000 کیلومتر تا پاسارگاد با وسیلهای همچون اسب یا قاطر در شرایط آن روزگار، اگرنه امری محال که بسیار سخت و دشوار در حد غیرممکن میرسد. برهمین اساس برخی مورخین یونانی براین باورند که کوروش در همان سرزمین ماساگتها دفن شده است.
قابل ذکر اینکه پیش از قاجار و ورود فراماسونها (امثال سرجان ملکم و جیمز موریه و سر گور اوزلی و سرگرد هنری راولینسون) و تاریخپردازی آنها، در بسیاری از منابع تاریخی معتبر، نشان و سخن و حرفی از کوروش و هخامنشیان و آریاییها نیست و حتی در شاهنامه فردوسی نیز که از سوی مدعیان باستانگرایی، نامه شاهان ایران باستان خوانده شده، نامی از کوروش به میان نیامده است (چنانکه در همین پرونده «مهرنامه» نیز چند بار و از سوی مقالهنویسان و مصاحبهشوندگان به این فقدان اسناد و منابع تاریخی اذعان شده است). قیاس کوروش با ذوالقرنین هم اگرچه در ابتدا از سوی امثال سراحمدخان هندی (فراماسونی که با تظاهر به اسلامشناسی، منکر وحی و نبوت در دین شد) و سپس ابوالکلام آزاد مطرح گردید اما از طرف برخی علمای دینی همچون مرحوم علامه طباطبایی نیز فقط به عنوان یک فرضیه و احتمال (و نه یک نظریه قطعی) مطرح گردید که البته این فرضیه نیز بعدها توسط شاگرد ایشان شهید مطهری با شواهد و استنادات کافی رد شد.
حال این سوال مطرح میشود که نشریه مهرنامه که سوابق گردانندگان و نویسندگان آن کاملا معلوم است با احیای خط رسانهای باستانگرایی به دنبال چه اهدافی است؟