حسن عباسی در برنامه جهان آرا شبکه افق گفت: جنگ ارزی مخوف ترین نوع جنگ است که کشور ما نیز کمترین آمادگی برای آن ندارد، آمریکایی ها در جنگ ارزی سال ۱۳۹۰ یک روزه چهل درصد از ارزش ریال را از بین بردند.
شهدای ایران: همانند چند برنامه گذشته جهانآرا که به بررسی موضوعات مختلف حول فتنه 88 اختصاص داشت دیشب هم «تبدیل تهدید فتنه 88 به فرصت توسط نظام اسلامی» موضوع این برنامه بود.
به گزارش رجانیوز، میهمان قسمت دهم برنامه جهانآرا، حسن عباسی رئیس اندیشکده یقین و تحلیلگر مسائل استراتژیک بود که بههمراه وحید یامینپور بهعنوان مجری- کارشناس به طرح مباحث جالبی از زوایای مختلف فتنه 88 و پیامدهای بعد از آن پرداختند.
عباسی با اشاره به شروع موج بیداری اسلامی در جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا با بیان اینکه بیداری اسلامی نشان داد لایهای از انحرافهایی که از اسلام بوده روی کار آمده و مثل کف روی آب کنار زده شده است با رد این مطلب که این اعتراضات پیامد حرکت جنبش سبز در ایران بود گفت: بیداری اسلامی، آزادی حلب توسط جنبش مقاومت و جریان 22 ماهه مقاومت مردم یمن در مقابل بمبارانها و حمله نظامی مستقیم عربستان است. این نشان داد ادعای جنبش سبز کاملاً غلط بود، بلکه هم در ایران و هم در جهان اسلام باید گروههای منحرف شناسایی میشدند.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن اشاره به چگونگی سرکوب اعتراضات مردمی در کشورهای مختلف مثل فرانسه، آمریکا و چین و با بیان این مطلب که «در ایران و ماجرای 78، یعنی کوی دانشگاه و ماجرای 88 که هشت ماه طول کشید، مردم بههیچوجه نیروی زمینی سپاه یا نیروی زمینی ارتش را ندیدند» افزود: ما مدل مدیریت بحران آمریکاییها را دنبال نکردیم، مدلی که مقام معظم رهبری دنبال کردند مدیریت بحران نیست، بلکه هدایت در فتنه است.
در ادامه متن کامل این بخش از برنامه جهانآرا را از نظر میگذرانید:
یامینپور: امشب چهارمین شبی است که بهمناسبت یومالله 9دی با موضوع فتنه 88 در خدمت شما هستیم. امشب یکسری موضوعاتی که دغدغه ذهنی بسیاری است مورد بحث قرار میگیرد. یک نمونه آن تهدیدهای فتنه 88 است که آیا از این تهدید فرصتی پیدا کردیم؟ آیا تحولاتی که در منطقه در این چند سال اخیر رخ داد با فتنه 88 نسبتی پیدا میکند؟ آیا نظام جمهوری اسلامی توانست آن نقشهای را که دیگران برای این نظام داشتند بخواند و بدلش را اجرا کند و مدیریت خود را جلو ببرد؟ در باره یکسری پروندههای چالشی هم گفتوگو خواهیم کرد، مثل موضوع کاسبان فتنه و تحریم. بخصوص امروز هم که اتفاق جالبی افتاد. اظهارات تأمل برانگیز جناب آقای آملی لاریجانی، رئیس محترم قوه قضائیه ورق دیگری را در خوانش ماجرای کاسبان تحریم و چهبسا کاسبان پساتحریم و چیزهایی از این دست باز کرد. البته قول میدهم در برنامه جهانآرا راجع به بعضی از پروندههای خاص این موضوع مثل پرونده «ب.ز» یک برنامه مستقلی داشته باشیم، ولی امشب راجع به این موضوع حتماً اشاراتی خواهیم داشت. امیدوارم آقای عباسی هم همانطور که سابقه ایشان نشان میدهد و خاطرات حضور ایشان در برنامههای پیشین یادآوری میکند، صراحت و شفافیتشان در بیان به ما کمک کند تا به این موضوع برسیم.
موضوع برنامه شنبه شبی که گذشت در باره این بود که تا سال 88 اقتصاد ایران و مؤلفههای دیگری از قدرت ایران در وضعیت بسیار خوبی قرار داشت. غرب به این نتیجه رسیده بود که ادامه این وضعیت به صلاحش نیست و چهبسا بهتر است فکری یکجانبه در باره تحریمها کند، چون سرعت پیشرفت صنعت هستهای کشور بسیار بیشتر از سرعت تحریمها بود و آنها احساس میکردند در یک وضعیت دوسر باخت قرار گرفتند، ولی فتنهای که پس از انتخابات 88 رخ داد، زمینه تحریم شدید ایران را فراهم کرد. آمریکاییها با پالسهایی که از درون جریان فتنه در داخل کشور دریافت کردند، تصمیم گرفتند بهکمک آنها بشتابند و از طریق وضع تحریمها، به آنها در تغییر وضع سیاسی در جمهوری اسلامی کمک کنند. امشب میخواهیم در باره کاسبان فتنه صحبت کنیم و بعد سراغ کاسبان تحریم برویم.
بهنظر میرسد وقتی جریان جنبش سبز در داخل کشور رو به افول رفت، حتی دو سه ماه بعد از انتخابات سال 88، احتمالاً اعضای شورای سیاست خارجی آمریکا به این فکر افتادند که باید یک حربه دیگری برای محدودکردن قدرت جمهوری اسلامی بهکار ببرند. همزمان یعنی از سال 89 یکدفعه شاهد تحولاتی در غرب آسیا و جهان اسلام رخ میدهد. بخصوص نضجگیری یکسری جریانات عجیب تکفیری و رادیکال که اصلاً در چند 10سال گذشته سابقه نداشته، مثل داعش و النصره. آیا داعش برای جبران شکست جنبش سبز درست شده و ادامه جریان فتنه است؟ اگر اینگونه است، چطور میشود آن را توضیح داد؟
طراحی استراتژی قورباغه و آنفولانزای نیویورکی برای زدن ریشه انقلاب اسلامی
عباسی: ابتدا یک توضیح اجمالی را عرض کنم. ماجرای تحریمهای ایران در نقشه استراتژیهایی که آمریکا تهیه کرده بود به سال 1385 برمیگردد. بعد از اینکه فهمیدند قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران و اساساً نقش هژمون ایران در منطقه، بهویژه بعد از ماجرای جنگ 33 روزه بین حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی که به شکست این رژیم در آن عملیات انجامید، سهماه بعد از این جنگ یک استراتژی علیه ایران تهیه کردند تحت عنوان «استراتژی قورباغه». خانم دکتر شانون این استراتژی را برای خانم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا طراحی و مجله تایم هم منتشر کرد. البته در فاصله 24 ساعت بعد، در روزنامه همشهری جواب او را دادم. آنموقع بحث خانم شانون این بود که فرانسویها قورباغه را زندهزنده در قابلمه و روی اجاق میگذارند. این آب همینطور که روی گاز گرم میشود، بدنه قابلمه و به تبع آن بدن قورباغه هم گرم میشود. وقتی قورباغه نمیتواند تحمل کند، زندهزنده آبپز میشود. استراتژی آقای بوش و خانم رایس از آنجا بهبعد استراتژی قورباغه بود. در این استراتژی فرض بر این است که محیط بینالملل را باید بهگونهای داغ و گرم کرد که کشور هدف یعنی ایران، آبپز شود. این صحبت ابتدای زمستان 1385 است. تا وقتی این استراتژی نهایی و توسط آمریکا و خانم دکتر شانون اعلام شود، سه ماه طول میکشد.
در ابتدای فروردین 1386، نیکولاس برنز معاون خانم رایس در وزارت خارجه ایالات متحده که مسئولیت میز ایران را عهدهدار بود، وقتی قطعنامه اول شورای امنیت را تصویب کردند، ایشان را به مجلس نمایندگان آمریکا دعوت کردند و در قضیه کمیسیون خزانهداری گفتند ما تحریمها را علیه ایران شروع کردیم، برنامه شما چیست؟ طرح مباحث نیکولاس برنز این بود که ما نفرتی را از طریق جریان رفورمیست داخل ایران بسط میدهیم که این نفرت در آینده بهوسیله یک ویروس آنفولانزا از نیویورک توسط قطعنامهها، داخل ایران ساطع میشود. این «آنفولانزای نیویورکی» بنیه مقاومت ملی ایران را تضعیف خواهد کرد و در آینده این نفرتی که داخل ایران شکل میگیرد تمام جامعه ایران را بههم میریزد.
پس به فاصله سهماه از زمستان 1385 با استراتژی خانم شانون مسئله استراتژی قورباغه پیاده شد که محیط بینالملل را با تحریمها و سازوکارهای اینچنینی چنان باید گرم کنند تا ایران در آنجا آبپز شود. سهماه بعد هم نیکولاس برنز اعلام میکند، این فضایی که این قطعنامهها ایجاد کرده، میتواند شرایطی را برای ایران فراهم کند که مردم از درون نسبت به هم دچار مشکل شوند و آنفولانزای نیویورکی اثر کند. در ماجرای انتخابات 88 ما اثر این آنفولانزا را دیدیم. نفرتی که در پنج لایه بود، نفرت مردم ایران از ایرانیگری، نفرت مردم ایران از اسلام، نفرت مردم ایران از نظام، نفرت ایران از قومیتها و نفرت مردم ایران از خودشان. اینها در ادبیات استراتژیک، «قاعده آژاکس» را مبنا قرار میدهند که در آن افسانه یونانی پس از آن شکست، شمشیر خود را در ماسههای ساحل فرو کرد و خود را روی آن انداخت و خودکشی کرد. همانطور که در دوران مصدق اسم کودتا علیه دولت وی آژاکس بود که خودکشی سیاسی مصدق محسوب شد، ملت ایران هم در پروژه آژاکس2 باید خودکشی سیاسی میکردند. این تا انتخابات است.
«جنگ ارزی» پیچیدهترین و مخوفترین نوع جنگ است و ما هیچ آمادگی برای مقابله با آن نداریم
اما در شرایط بعد از انتخابات مسئله، تحریم صرف نبود. در دوره آقای اوباما «جیمز ریکارد» در کتاب «جنگ ارزی» مطالبی را گفته است. ریکارد استراتژیست ارزی آمریکاییها است. جنگی که با پولها صورت میگیرد، پیچیدهترین و مخوفترین نوع جنگ است و ما هیچ آمادگی برای آن نداریم و اخیراً فیلمی که از آقای ریکارد منتشر شده در باره جنگ ارزی سال 90 علیه ایران است و میگوید ما در یک روز توانستیم 40 درصد ارزش ریال ایران را نابود کنیم. جیمز ریکارد در دو فصل اول کتاب خود میگوید ما را از وال استریت صدا کردند که به پنتاگون برویم. گفتند میخواهیم پول سه چهار کشور مثل روسیه و چین و ایران را نابود کنیم. شما یک بازی جنگ انجام دهید که چگونه پول روبل روسیه، یوان چین و ریال ایران را نابود کنیم. این طرح را در سال 88 اوباما امضا میکند و در سال 89 قطعی میشود. جنگ ارزی علیه ما شروع میشود. عملیاتی شدن استراتژی نیکولاس برنز در زمان جیمز ریکارد است و ما در سال 89 و اول 90 درگیر یک جنگ ارزی شدیم. یادم هست مقام معظم رهبری یک جملهی داشتند که فرمودند: دشمن یک جنگ تمامعیار اقتصادی را علیه ما شروع کرده است. این جمله ایشان را ریکارد در سال 92 در جلسهای یادآوری میکند که فیلم آن سه سال بعد یعنی امسال منتشر شد. در اندیشکده کارنگی توضیح میدهد که چگونه اینها توانستند اقتصاد ایران را از طریق نابودی 40 درصد ارزش پول ایران بههم بزنند.
طرح آمریکاییها برای انفجار از درون ایران
پس دو مرحله داریم. یکی مرحله تحریمها است که با استراتژی قورباغه، ایران باید آبپز میشد که به 12 دلیل منطقی که من در روزنامه همشهری، 24 ساعت بعد اعلام کردم، امکان اینکه ایران را بتوانند در نظام بینالملل ایزوله کنند وجود نداشت، اما نیکولاس برنز گفت ما سیستم انفجار از درون را با تحریمها آغاز میکنیم. به فتنه رسید، وقتی بازتاب این قضیه اتفاق افتاد و بنیه ایران از درون ضعیف شد، حالا زمینه برای جنگ ارزی شروع شد. همیشه برای بررسی اثرات فتنه در تحریم این قسمت بررسی شده است، اما ضربهای که ما از جنگ ارزی آمریکا خوردیم در مباحث مطروحه دیده نشده است.
هفته گذشته دلار به 4150 تومان رسید، کارشناسان گفتند بین 19 تا 20 درصد درآمد و دارایی مردم ضعیف شده است، یعنی هروقت وضعیت اینگونه میشود و دلار نسبت به ریال بالا میرود، دارایی شما کاملاً بیارزش میشود. اگر ایندفعه 20 درصد ارزش دارایی شما پایین آمد، اینها در سال 90 توانستند تا 40 درصد این کار را انجام دهند، یعنی بعد از این جنگ ارزی در سال 90 مردم احساس کردند فقیرتر شدند و بودجه دولت هم کمتر شد. پالسهایی که از داخل برای جنگ ارزی فرستاده شده بود و کسانیکه در ماجرای صرافیها دخیل بودند و از یکسو بهعنوان کاسبان تحریم و از سوی دیگر کاسبان جنگ ارزی بودند به کمک آمریکاییها رفته بودند. امروز هم جمهوری اسلامی و چین و برزیل در معرض خطرناکترین و پیچیدهترین جنگ ارزی هستند و شما هیچ انعکاسی در رسانه ملی و در بین کارشناسان اقتصادی و بانک مرکزی و جای دیگر نمیبینید. وقتی مهمترین ضربه را در سال 88 از فتنه اول با تحریم و سپس با جنگ ارزی خوردیم و بنیه درونیمان ضعیف شد، باید شناخت چنین مواردی برای ما ضرورت داشته باشد.
نقش رسانههای عربی و سلطهگر در حمایت از جنبش سبز
به سئوال شما میرسم. اگر یادتان باشد در اتفاقات سال 88 العربیه والجزیره میداندار بودند، یعنی مهمترین رسانههای عربی مربوط به قطر و عربستان بود که میداندار حمایت از جنبش سبز در ایران بودند. دو شبکه اصلی نظام سلطه یعنی بیبیسی فارسی و VOA هم که آتشبیار معرکه بودند، کمک میکردند. اینجا هم متأسفانه سازمان صداوسیما در سال 1388 و در قضایای فتنه نقش مناسب را ایجاد نکرد. حتی خاطرم هست یک فیلم سینمایی با موضوع انتخابات را برای آقای ضرغامی فرستادم- که در آن نشان میداد اگر مردم فکر میکنند انتخابات دچار مشکل میشود سعی کنند تا بازشماری شود- که بهخاطر جریاناتی در داخل سازمان این کارها دنبال نشد. عملاً جدیترین برنامهها به قضایای انتخابات برمیگشت به برنامه شما، یعنی «دیروزامروزفردا» که به فاصله یکسال بعد از ماجرای فتنه در تلویزیون به این موضوع پرداخته شد.
بهار عربی یا بیداری اسلامی؟ چرا صاحب نظریه بهار عربی از موضع خود عقبنشینی کرد؟
همزمان با ماجرای فتنه VOA و بیبیسی مدام آتشتهیه میریختند، اما در داخل کاملاً منفعلانه عمل میشد. در بخش خارجی هم بخصوص در کشورهای عربی، الجزیره و العربیه میدانداری میکردند. یکسال بعد از فتنه در سال 89 اتفاقاتی در درعا افتاد. جریانی که در این شهر متأثر از میدان التحریر قاهره مصر که علیه مبارک راه افتاده بود -که ما به آن بیداری اسلامی میگوییم و گروهی از آن بهعنوان بهار عربی یاد میکردند- اعتراض و اقدام مسلحانه خود را علیه دمشق انجام دادند. درگیری گسترش پیدا کرد. در کشور تونس بعد از اینکه کسی خودسوزی کرد و آن اتفاقها افتاد، زینالعابدین بن علی مجبور شد به کشور عربستان فرار کند، در یمن مردم علیه علی عبدالله صالح شورش کردند، همزمان در لیبی حکومت معمر قذافی دچار مشکل شد. پس حکومتهای معمر قذافی در لیبی، حسنی مبارک در مصر، زینالعابدین بن علی در تونس و علی عبدالله صالح در کشور یمن دچار مشکل جدی شد و مردم این کشورها به خیابان ریختند. البته مردم در بحرین در 75 سال گذشته کاملاً در خیابان بودند. یک جریانی در داخل ایران ادعا کرد موجی که در سال 88 توسط جنبش سبز به راه افتاده بود، الهامبخش جریانات اینچنینی در منطقه بوده و فراخوان داد. این ماجرا در دههفجر 89 در کشور علنی شد که باید به آن بپردازیم. نکته اینجاست، کسی بنام آقای «سعید الصافی» که نویسنده آن نظریه معروف «بهار عربی» بود، در ماجرای نشستهای بهار عربی به اینجا آمد. دیداری از مجموعه ما داشتند. اندیشمندان مصری، یمنی، تونسی و لیبیایی سخنرانی کردند. کتابی به من داد و گفت نظریه بهار عربی برای من است. کتابش را بهزبان عربی و انگلیسی به ما هدیه کرد. بعد حرفش این شد که معنای بیداری اسلامی که شما میگویید چیست؟ این بیداری اسلامی نیست، مقولهای است بنام بهار عربی. با اندیشمندان مصری، تونسی و الجزایری و ... خیلی بحث کردیم. در تلویزیون برای بعضی از این موضوعات میزگردهایی گذاشته شد. یکسری از جلسات هم در هتل استقلال انجام شد که جنبه عمومی داشت و یکسری جلسات هم در دانشگاهها و اندیشکدههای مختلف کشور برگزار شد. دیدگاهها بههم نزدیک شد. هنوز خودشان نمیدانستند موضوع چیست. آیا این بهار عربی است یا بیداری اسلامی؟ ایشان قانع نشد. وقتی به ایشان گفتیم مسئله این است و شما دارید میبینید از کلمه «صحوه الاسلامیه» یاد میشود، این یک بیداری مقدماتی اسلامی است که معلوم شود کدام اسلامی میتواند حکومت تشکیل دهد و میتواند حکومت را نگه دارد. این بیداری اسلامی است برای اینکه مشخص شود کدام نوع از اسلامها درست است؟ اسلام وهابی عربستان که اگر به آنها میدان دهید، میشود طالبان در افغانستان یا داعش -که البته بعداً شکل گرفت- که اگر کار دستش بیفتد زندگی مردم را نابود میکند یا اسلام دیگر؟ این بیداری اسلامی است که کدام اسلام میتواند و کدام ناتوان است. این با «یقظه الاسلامیه» فرق دارد.
بیداری اسلامی سرآغازی برای اثبات ناتوانی اسلام وهابیت جهت تشکیل دولت و تمدن اسلامی بود
ایشان یکی دو سال بعد باز هم به ایران آمد، کتابی نوشته بود تحت عنوان «خزان عربی» و باز هم کتاب خود را به ما هدیه داد. گفت من از آن نظر بهار عربی برگشتم، نظر من الان این است. آن مسئله، خزان جامعه عربی بود، یعنی بهواسطه خیزشی که اتفاق افتاد گروهی از اسلامهای انحرافی رو آمدند که مثل کف روی آب شدند و معلوم شد اینها اینکاره نیستند که بتوانند تمدن و دولت تشکیل دهند و حرکت کنند و لذا حرف جمهوری اسلامی درست بود و این یک بیداری اسلامی است.
بیداری اسلامی آزادی حلب و مقاومت 22 ماهه مردم یمن است
پس در منطقه غرب آسیا و شاخ آفریقا موجی بنام بیداری اسلامی شروع شد که نشان داد لایهای از انحرافهایی که از اسلام بوده روی کار آمده و مثل کف روی آب کنار زده شده است. در داخل بعضی گفتند بهتبع جنبش سبز بود و بعضی در خارج اسم آن را بهار عربی گذاشتند. وقتیکه این قضیه منتفی شد امروز ماهیت اصلی بهار عربی را دیدیم که به خزان عربی و بیداری اسلامی تبدیل شده است. بیداری اسلامی، آزادی حلب توسط جنبش مقاومت است، مسئله 22 ماهه مقاومت مردم یمن در مقابل بمبارانها و حمله نظامی مستقیم عربستان است، بدون اینکه مردم یمن دولت رسمی داشته باشند. این نشان داد ادعایی که جنبش سبز میکرد کاملاً غلط بود، بلکه هم در ایران و هم در جهان اسلام باید گروههای منحرف شناسایی میشدند. گروهی که تفکراتشان به داعش منتج میشد مثل وهابیت که در چهار شهریور امسال در گروزنی چچن رهبران چهار مذهب بزرگ اهل سنت، یعنی برادران حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی بههمرها بزرگان الازهر مصر جمع شدند و رسماً اعلام کردند وهابیت هیچ ربطی به اهل سنت ندارد و از اهل سنت بیرونش کردند، کمااینکه شیعه هم قبلاً اعلام کرده بود ماجرای شیعیان تکفیری جدا است.
بیداری اسلامی سببساز زدودهشدن جهان اسلام از انحرافات
پس ببینید اینکه در طول 75 ماه گذشته موضوع بهار عربی را تحت عنوان بیداری اسلامی مطرح کردیم و بعد خودشان گفتند خزان عربی بود، یعنی انحرافهایی درون جهان اسلام وجود داشت که این انحرافها رو آمد و زدوده شد، چون همانطور که در ایران یک انحرافهایی بنام اسلام و انقلاب اسلامی درون نظام و اطراف امام راحل و دولتهای گذشته و امروز بود رو آمدند و معلوم شد دغدغه اینها، اسلام و مبارزه با استکبار و سلطه مستکبران نیست، دغدغه اینها شکلگیری تمدن نوین اسلامی نیست، بلکه مسئله اینها زدوبند و ساختوپاخت با اصحاب فتنه و سلطه جهانی است، حتی به قیمت نابودی جمهوری اسلامی که تحت لوای خط امام و دفاع از نظام و انقلاب هدف خود را دنبال میکردند، یعنی همان نفاق.
ریشه این دو نفاق در ایران تحت عنوان جنبش سبز و در جهان عرب زده شد. جالب است شما بدانید جنبش سبز در عربستان حامیان بسیاری داشت. در شبکه العربیه حامی داشته و دارد، در الجزیره قطر حامی داشته و دارد. اسناد ویکیلیکس که منتشر شد، بعضی از افرادی که در جنبش سبز که قبلاً وزیر بودند و حالا به اروپا پناهنده شدند، نشان داد خیلی از اینها پول تحصیل فرزندانشان و برنامههای دیگرشان را از عربستان میگرفتند.
ماجرای بیداری اسلامی هیچ ربطی به جنبش سبز ندارد/ بیداری اسلامی بهتبع جریان پیروزی حزبالله لبنان علیه رژیم صهیونیستی شکل گرفت
علیایحال ماجرای بیداری اسلامی که مطرح شد، هیچ ربطی به جنبش سبز نداشت، بلکه بیداری اسلامی بهتبع جریان 1385 حزبالله لبنان و اعتماد به نفسی که این گروه مبنی بر شکست اسرائیل داد، سپس دو سال بعد در سال 87، حماس و جهاد اسلامی در غزه توانستند رژیم صهیونیستی را شکست دهند شکل گرفت. حالا جوانان سنی حماس و شیعه حزبالله لبنان نشان دادند که میشود حرکت کرد. بهتبع حرکت اینها یکسری حرکتهای عمومی در جهان عرب صورت گرفت که بعداً معلوم شد آن اسلامهایی که قادر نیستند حیات اجتماعی را رقم بزنند باید لو میرفتند.
رقابت میان دو گفتمان در داخل کشور ما همان رقابت بیرون مرزهای ماست/ در ایران، جنبش سبز و در کشورهای اسلامی جریانات تکفیری بهعنوان اسلامهای
یامینپور: درواقع رقابتی که در داخل میان دو گفتمان یا تفکر بود، همان رقابت بیرون از مرزهای ما هم بود. در داخل کشور ما یک گفتمان اسلام ناب و اصیل داشتیم، در مقابل در ماههای پایانی که منتج به انتخابات 88 شد یک نگرش غربگرایانه و لیبرالیستی تحت نام جنبش سبز بهوجود آمد. همین رقابت و درگیری و نزاع به بیرون از مرزها به غرب آسیا و شمال آفریقا رفت که شما آن جریانی را که ادامه تفکر انقلابی و تفکر امام است بیداری اسلامی مینامید، در مقابل از جریانات افراطگرایانه و سلفی امثال داعش را اسلامهای انحرافی نام بردید.
حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، جیشالوطنی سوریه، جریان شیخ زکزاکی در نیجریه و حوثیها در یمن ادامه انقلاب اسلامی است
عباسی: حزبالله لبنان ادامه انقلاب اسلامی است. حشدالشعبی بهعنوان جریان بسیج مردمی که در عراق رخ داد ادامه انقلاب اسلامی است، جریان شیخ ابراهیم زکزاکی در نیجریه ادامه انقلاب اسلامی است. عبدالمالک الحوثی و جریانی که در یمن کار را مدیریت میکند، ادامه انقلاب اسلامی است. جریانی که در سوریه توانست مقاومت درون سوریه را تحت عنوان جیشالوطنی شکل دهد ادامه انقلاب اسلامی است، اما تقابل این گروهها با 70 گروهی که ادامه وهابیت هستند، مثل داعش، النصره، القاعده، بوکوحرام، الشباب و ... از پیامدهای آنچیزی بود که در داخل ایران رخ داد و موجب لو رفتن انحراف موجود درون ایران شد. لایهلایه این انحرافهای فکری و معرفتی و فقدان تقوا در مدیران داخلی ایران، یکباره در قالب پدیده انحراف جنبش سبز خودش را نشان داد. این امتحان در زمان پیامبر جلیلالقدر اتفاق افتاد و در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم اطرافیان ایشان این مشکل را بخصوص در صفین داشتند. در گذشته بوده، امروز هم بوده و در آینده هم خواهد بود.
براساس آموزههای دینی جامعه اسلامی باید منتظر فتنههای شدیدتر باشد
یامینپور: خاطرم هست سال گذشته روز 19 دی، رهبر معظم انقلاب در دیدار عمومی با طعنه فرمودند که «مشاوران من به من گفته بودند از تعبیر کودتای مخملی استفاده نکنید». ایشان فرمودند که «همه دیدید که کودتای مخملی و رنگی بود.» تعبیر زیبایی بود. 23 بهمن 1388، یعنی فردای آن راهپیمایی عظیمی که جریان فتنه را ناامید کرد، به همراه گروهی از دستاندرکاران برنامههای رسانهای به محضر حضرت آقا رفتیم ، ایشان نکات خیلی جالبی گفتند. مهمترین نکتهای که در آن جلسه عنوان شد و من ندیدم رسانهای شود این بود که فرمودند ماجرای فتنه 88 اتفاق افتاد، ولی منتظر فتنههای شدیدتر باشید. این را نه بهعنوان یک پیشگویی، بلکه مبتنی بر سنن الهی و معارف قرآنی فرمودند. جامعه دینی که به ندای امام خود لبیک میگوید بعد از هر مرحله باید منتظر مرحله بعدی باشد که دشوارتر است، چون یک کلاس بالاتر آمده و مسائل دشوارتری را باید پشت سر بگذارد.
مدیریت رهبر معظم انقلاب برای عبور دادن ایران از مرحله فتنه باید بهعنوان یک شاخص مورد مطالعه قرار گیرد
بیشک روشی که رهبر معظم انقلاب برای عبور دادن ایران از مرحله فتنه در پیش گرفتند روش فوقالعادهای بود. خود ما وقتی آن روزها از خیابانها عبور میکردیم، باور نمیکردیم ماجرای فتنه 88 با آن گستردگی و حجمی که پیدا کرده بود و با آن شدت و حرارتی که وجود داشت، به این زودی و خلاف تصور ما جمع شود. ما تصور میکردیم برای ماهها و بلکه سالها درگیر یک جنگ خواهیم بود. جنگی که ممکن است کشور را از ریشه بکند و آتشی بر جان جامعه بیاندازد، ولی با کمترین هزینهها عبور کردیم. وقتی من این وضعیت را با حوادث مشابه در کشورهای دیگر مقایسه میکنم، شما با موارد دیگری مواجه هستید. ما در خیابان تهران، تانک و نیروی زمینی ندیدیم، کسی از هلیکوپتر و جنگنده برای کنترل مردم استفاده نکرد، از انداختن بمب و راکت خبری نبود. خیلی متفاوت بود. بهنظر من مدل اداره رهبری رهبر معظم انقلاب و هدایت جامعه ایرانی برای عبور از کانال فتنه باید بهعنوان یک پرونده مورد مطالعه قرار بگیرد.
فتنه 88 یک اغتشاش سازمانیافته غیرمسلحانه بود/ تفاوتهای مدیریت فتنه در جمهوری اسلامی و مدیریت بحران در کشورهای دیگر
عباسی: در علوم استراتژیک غربی دانشی بنام دانش مدیریت بحران وجود دارد. معنای آن این است که شرایط عادی است، به تنش میرسد، در لایه سوم به تشنج و در پایان به بحران میرسد. مدیر بحران باید این وضعیت را اول به تشنج، بعد به تنش و در آخر به شرایط عادی برگرداند. وقتی دندان درد بگیرد، در سیستم بدن تنش درست میشود، وقتی تشنج صورت بگیرد که اسم آن با خودش است و اگر در اورژانس با شوک الکتریکی فرد را برگرداندند این حالت، بحران است. در سیستم هم همینطوری است. متخصصین مدیریت بحران فرمولهایی دارند که در تشدید پلکانی عمودی و افقی، شرایط حاد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و نظامی را بررسی میکنند یا بهصورت پلکانی از عادی به تنش و تشنج و بحران و بالعکس عمل میکنند. در شورای عالی امنیت کشورها، متخصصین مدیریت بحران این را تنظیم میکنند. اگر قرار بود جمهوری اسلامی با این فرمول جلو برود، باید مشخص میکرد اول در مرحله تنش است یا تشنج یا بحران، بعد نگاه میکرد اتفاقاتی که کف خیابان تهران افتاده چیست، اینها در مدیریت بلوا یا آشوب است، یا اغتشاش و یا شورش. آشوب، بلوایی است که نه سازمانیافته است و نه مسلحانه. اغتشاش، بلوایی است که سازمانیافته است، ولی مسلحانه نیست. شورش بلوایی است که سازمان یافته و مسلحانه است. فتنه 88 فتنه سازمانیافته غیرمسلحانه، یعنی اغتشاش بود. این اغتشاش اگر در کشوری مثل فرانسه رخ دهد اتفاقات سال 1384 میافتد که وقتی حاشیه به متن ریخته شد و مردم حاشیهنشین به شهرهای اصلی ریختند، بیش از 10هزار ماشین توسط مردم آتش زده شد و نیروی زمینی فرانسه به خیابان آمد. زمان فتنه 88 در ایران، در منطقه مسلمان نشین شهر ارومچی واقع در استان سینکیانگ کشور چین اغتشاش شد، ارتش تانک به خیابانها آورد و 185 نفر را کشت و موضوع را جمع کرد.
در ماجرای 1370 در شهر لسآنجلس آمریکا، اول پلیس ایالتی، نتوانست FBI را آوردند، نتوانست نیروی زمینی واحد هوابرد لشگر 82 را آوردند، نتوانست سپاه تفنگداران دریایی را در خیابانهای لسآنجلس آوردند.
مدل رهبر معظم انقلاب در ماجرای سال 88 هدایت در فتنه بود
در ایران و ماجرای 78، یعنی کوی دانشگاه و ماجرای 88 که هشت ماه طول کشید، مردم تانک ندیدند، بههیچوجه در جمهوری اسلامی نیروی زمینی سپاه یا نیروی زمینی ارتش در طول 38 سال گذشته در خیابانها حضور نداشتند. پس ما مدل مدیریت بحران آمریکاییها را دنبال نکردیم، فقط پلیس به کمک نیروی مردمی و بسیج. مدلی که مقام معظم رهبری دنبال کردند مدیریت بحران نیست، بلکه هدایت در فتنه است. دومین آیه سوره عنکبوت آمده «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»، مردم گمان میکنند ما ترکشان میکنیم وقتی میگویند ایمان آوردیم و با فتنهها آنها را آزمایش نمیکنیم، بلکه ما مردم را با فتنهها آزمایش میکنیم.
پس فتنه یک مسئله جدی در حیات اجتماعی انسان مؤمن است، مثل دانشآموزی که سطح درسیاش بالاتر میرود باید مشخص شود که قبول میشود یا خیر، یک ملت هم وقتی حکومت دینی تشکیل داد، امتحانهای بسیار دشواری را میگذراند.
شباهت ابتلائات پیامبران و حکومتهای الهی در تاریخ با حکومت اسلامی در ایران/ در حکومتهای دینی هرجا عمارها نباشند از مالکاشترها کاری برای نمیآید
خداوند به ابراهیم خلیل میفرماید که برو سر پسرت را ببر، سختیهایی که حضرت ایوب در طول زندگیاش کشید؛ تمام انبیاء در مراحل نهضت خود فتنهها و امتحانهای بسیار سختی را گذراندند. ملت ایران چون تنها ملتی است که 38 سال توانسته حکومت دینی را حفظ کند، هرچه جلوتر میرود باید امتحانهای سختتری بدهد. در فتنه 88 ملت از امتحان خوب بیرون آمدند، اما اطرافیان حکومت و مسئولین کشور و حتی بسیاری از علمای دین و مراجع تقلید یا خیلی از دانشگاهیها نمره قبولی نگرفتند و نتوانستند متوجه شوند شرایط فتنه چیست. نتیجه طبیعی این شد وقتی ما آیه دوم سوره عنکبوت را مبنای عمل قرار میدهیم، هدایت در فتنه مطرح است که مردم شما باید امتحان شوید! چطور وقتی در جادهای مه وجود دارد، راننده چراغ مهشکن خود را روشن میکند تا بتواند از آن عبور کند. یک ملت مسلمان وقتی حکومت دینی تشکیل میدهد، جاده حیات اجتماعی او در مسیر و گردنهها، مه و غبار فتنه میگیرد. فتنه از دید امیرالمؤمنین(ع) چیست؟ مخلوط شدن حق و باطل با هم است. حق و باطل وقتی مخلوط میشود چراغ فتنهشکن میخواهد تا از آن عبور کنید. اینجا با تانک و توپ و نیروی نظامی نمیشود مشکل را حل کرد، مردم باید قانع شوند. لذا فرمود چه کنم وقتی نمیبینند دندانهای بههم فشردهام را؟! بعد فریاد زد «أین عمار؟» مدل، مدل علی(ع) است. در ماجرای صفین سه نفر آدم شاخص وجود دارد؛ اول مالکاشتر که جلو میجنگد، دوم عماری است که پشت جبهه مردم را ساماندهی و توجیه میکند، سوم اشعثبن قیسی است که زیرآب روانی مردم را میزند و آنها را کاملاً از جامعه میگیرد. مادامی که عمار هست، کار اشعث بهجایی نمیرسد و مالک کار خود را میکند، اما موقعیکه عمار شهید میشود، در نهجالبلاغه آمده که حضرت میفرمایند أین عمار، چون حالا اشعث مدیریت افکار عمومی را دست گرفته، مردم را نسبت به ترفندی که عمروعاص زده و قرآنها را سر نیزه کردند تحریک میکند که ما با قرآن جنگ نداریم. نتیجه این است که به مالک بگو برگردد، یعنی هرجا عمارها در صفوف جبهه اسلام نباشند از مالک اشترها کاری بر نمیآید و کار به ماجرای حکمیت و ابوموسی اشعری میرسد که خبر دارید.
جشنواره عمار یکی از رویشهای مبارک بعد از فتنه 88 بود
اینطرف هم رهبر انقلاب رسماً ایستاد و گفت أین عمار، گروهی از آقایان مثل پناهیان، طالبزاده، جلیلی، طائب و دوستان دیگر دور هم جمع شدند تا جریان عمار شکل بگیرد. متأسفم و چارهای ندارم، باید این را به جرئت گفت که چرا بعضی از مراجع عظام تقلید در ماجرای فتنه نقش عمار را ایفا نکردند؟ در کنار بزرگانی مثل آیتالله نوری همدانی، آیتالله مصباح یزدی، آیتالله محمد یزدی یا بزرگان دیگر چرا بعضی از مراجع تقلید صراحتاً در صحنه نیامدند. این امتحان مراجع تقلید و بخش عمدهای از دانشگاهیان و بسیاری از سیاسیون و اعضای جامعه مدرسین قم و خبرگان رهبری را در برگرفت. چندماه از فتنه گذشته بود که تازه متوجه شدند قضیه چیست. شما عالم دین هستید! آیه دوم سوره عنکبوت میگوید جامعه اسلامی امتحان میشود و مسئله این شخص و آن شخص نیست. این بود که در فتنه 88 امام مسلمین موضوع را به نهادهای امنیتی و دفاعی احاله نداد، گفت افراد فکری، جامعه را توجیه کنند. این وجه فرهنگی مبارزه با فتنه و خنثی کردن او بود که اتفاقات بسیار مبارک و میمونی افتاد. یکی از رویشهای عظیم آن جشنواره عمار بود که امسال 2800 کار آمده، از جاییکه در سال اول فقط 13 کار مستند آمده بود. یک رویش عظیمی از هنرمندان در حوزههای مختلف اتفاق افتاد.
حرکت عماری این است؛ اول، تفکیک حق از باطل، چون در فتنه این دو با هم خلط شده و باید بتوانیم حق و باطل را تفکیک کنیم. دوم، باطل را منکر کنیم و حق را معروف و سوم امر به معروف و نهی از منکر. این پروسه مدیریتی شخص مقام معظم رهبری بود. ایشان گفت روشن و بیّن بگویید، چیزی را که میتوانید بگویید و درست بگویید.
یامینپور: امروز آقای آملی لاریجانی صحبتی داشتند که کمنظیر و شاید بیسابقه بود، چون مثل آن از مسئولین کشور نشنیده بودیم. فکر میکنم با گفتوگویی که شب گذشته بهطور زنده از ریاست محترم جمهور از تلویزیون پخش شد نسبت داشت. نکتهای که ایشان اشاره کردند راجع به این بود که کاسبانی وجود داشتند که از فتنه بهعنوان زمینه توسعه قدرت و امکانات مالی خودشان استفاده کردند و ما آنها را به اسم «کاسبان تحریم» میشناسیم. نکته مهم اینجاست که ایشان گفت پولی که کاسبان تحریم در سالهای پس از فتنه به جیب زدند، خرج انتخابات سال 92 شده است. این جملهای نیست که بشود بهآسانی از کنار آن گذشت. واقعاً اگر رئیس قوه قضائیه این را نمیگفت بنده هیچوقت جرئت نمیکردم در تلویزیون این جمله را بگویم، الان استناد به خودشان میکنم. کاسب تحریم ظاهراً تعریفی دارد؟
گیر ما این نیست که پولهای اضافی را از صاحبان فیشهای نجومی بگیرید، اصل «از کجا آورد» باید عملیاتی شود
عباسی: کاسب تحریم یا فتنه و برجام و پسابرجام و پسافتنه و واژههایی که الان در ادبیات سیاسی ما رایج شده است، مفسدههای زیادی را ایجاد میکند. اولین و اساسیترین مسئله آن این است که میتواند اعتماد عمومی را نسبت به جریانهای سیاسی حاکم در دورههای مختلف مخدوش کند، اما اگر این از منظر حقوقی و جامعهشناسی سیاسی کالبدشکافی نشود، موضوع روشن نمیشود که ما در چه شرایطی زیست میکنیم. البته جمله آیتالله آملی لاریجانی را اصلاح کنم. جمله ایشان این بود که مثلاً فردی مثل بابک زنجانی خیلی حرفها زده، یکی هم آن است که پولهایی که درآورده را خرج ستاد انتخاباتی کذا کرده است. ایشان گفته بود ما حرف اینها را قبول نداریم و اگر بخواهیم مصداقی قرار دهیم خیلی اتفاقها میافتد. واقعیت هم همین است. در ماجرای صرافیها در آن جنگ ارزی که نوسان قیمت ارز را رقم میزنند، آن پولها کجا رفت؟ صرافیهایی که معلوم است چه کسانی آنها را تشکیل دادند و چه نسبتی با کدام جناح سیاسی داشتند. مثلاً فلان شخص یک مدیر در کشور است، در این 30 سال ماهی 10 میلیون تومان هم حقوق میگیرد، سقف ثروت و دارایی این شخص نهایتاً چهار میلیارد و 200 میلیون میشود. چطور میشود یک مدیر جمهوری اسلامی 700، 800 میلیارد تومان ثروت مشخص دارد؟ در سطح وزیر و مقام مسئول وقتی ثروت اینچنینی داریم، از کجا آمده است؟ اگر میگوییم در مسئله فیش نجومی، آقای فلانی 200 میلیون حقوق میگیرد، میگوییم 10 میلیون برای خودت و بقیه آن را به بیتالمال واریز کن، گیر ما این نیست. گیر ما «اصل از کجا آورد» است. اصل از کجا آورد میگوید یک نفر در جمهوری اسلامی طی 35 سال گذشته مسئول و نماینده مجلس و وزیر و وکیل بوده، امروز ثروت چندهزار میلیاردی دارد. از کجا آوره است؟ در «این از کجا آوردهای» یک دورهای وزیر و وکیل بوده، رانت داشته و برای خودش چیزهایی را کنار گذاشته است. از مسئولیت کنار رفته و در حاکمیت جناح سیاسی دیگر از مسئولیت کنار رفته، ولی چون قبلاً مسئولیت داشته و میداند راه و چاه کار چیست، توانسته برای خودش ثروتی بههم بزند. پس اگر این ثروت در دوران مدیریتش بوده، رانت ایجاد کرده و اگر در دورهای بوده که با جریان مقابل مخالف بوده که در آن دوره تحریم رقم خورده و نتیجه تحریم را برای خود مصادره کرده، این پولها در ماجرای انتخابات خودش را نشان میدهد.
عکسی در فتنه 88 منتشر شد. عکس متعلق به دو نفر با شمایل حزباللهی و کلت به کمر سوار بر یک موتورسیکلت بنلی 900 -بسیجیها بنلی سوار نمیشوند- وسط درگیریها بود. گفتند این بسیجیها هستند که مردم را با اسلحه میکشند، بعد معلوم شد اینها کارکنان سابق یک نهاد امنیتی بودند که یک آقازادهای به اینها پول داده و اینها در کف صحنه زد و خورد میکنند. این پولها از کجا میآید؟ اینها نکاتی هستند که خیلی مشخص نشده است. اگر قرار باشد جامعه را مشوش و ناامیدی ایجاد کنیم و مدام عبارات کاسبان فتنه و تحریم را بهکار ببریم، الان که مصداق این حرفها باید مشخص شود که از کجا آورد، دستگاه قضایی باید یقه همه را بگیرد. عباسی مدعی است که 47 توهین از سوی مقام عالی اجرایی کشور به او شده است. به او گفتند بیسواد، بیشناسنامه، بزدل سیاسی، کاسب تحریم. قوه قضائیه! بیایید نگاه کنید زندگی منِ کاسب تحریم بیسواد و بیشناسنامه چیست، اگر درست است از حلقوم من بیرون بکش، اگر نیست چرا مسئول کشور این حرفها را میزند.
بابک زنجانی محصول کدام تفکر است؛ متفکران دینی یا جریان لیبرالی؟
در فضای کاسبان تحریم کسانی را داریم که وقتی شرایط اقتصادی کشور بهقول آنها کمرشکن شد که ارتباط سیستم مالی کشور محدود شد. آمریکاییها در دستگاه خزانهداری خود یک پدیدهای بنام U-turn یا چرخه دلار دارند. عدهای از این فرصت استفاده کردند. فساد اقتصادی و مالی اینجا ایجاد شد. چه کسانی سود بردند؟ آیا بابک زنجانی محصول جریان متفکران دینی است یا محصول جریان لیبرالی؟ مصادیقی که عرض کردم بهخاطر این بود که ما در دوره تحریم جدی میدانیم چه کسانی در صرافیها حضور داشتند و پولها و مناسباتی را برای خود رقم زدند که بعدها در ستادهای انتخاباتی بهکار رفت. آنهایی که در حوزه واردات و صادرات و بخصوص در حوزه نفت درگیر بودند -که یک شاخص آن - میشود بابک زنجانی- با چه کسانی تعاملات و سازوکار داشتند و طبق گفته رئیس قوه قضائیه بهکدام ستاد انتخاباتی کمک کلان کردند؟ اینها که مشخص هستند. میماند بعد از این قضیه. الان یکی بگوید الان که تحریم مثلاً رفع شد، کاسبان پساتحریم چه کسانی هستند؟ مگر قرار نبود مدل سیاست دربهای باز چین اجرا شود؟ از 1380 در مجمع تشخیص مصلحت نظام طرح جدی سیاست دربهای باز چین و مدل آن مطرح شد. کلی کتاب برای آن نوشته و همایشهای بسیاری برگزار شد. قرار بود چهار اتفاق بیافتد: جذب سرمایه خارجی گسترده، جذب تکنولوژی خارجی با کارگر ارزان، تولید آن تکنولوژی به شکل انبوه، صادرات تکنولوژی. کاری که چین کرد. چین سیاست درهای باز خود را اجرا کرد، ایدئولوژی مائوئیسم را کنار گذاشت، سرمایه خارجی و تکنولوژی خارجی کسب کرد و با نیروی انسانی ارزان خود این تکنولوژی را بهصورت انبوه تولید کرد، صادرات انبوه کرد و بازار جهان را گرفت.
کاسبان تحریم کسانی هستند که در حال پیادهسازی سیاستهای درهای باز تایلند و چین هستند
قرار بود این اتفاق در پسابرجام در ایران بیافتد. آمریکاییها در قضیه تحریم داماتو (ISA) و U-turn جلوی این را گرفتند و نگذاشتند سرمایهگذاری گسترده در کشور انجام شود و ما را بهطرف درهای باز تایلندی بردند. همانطور که کشور تایلند در دهه 1960 در میان جنگ ویتنام، لائوس، کامبوج و کره و در این منطقه ناامن، کشوری بسیار امن بود، آمریکاییها سیاست درهای باز تایلند را در آنجا اعمال کردند و کشور تایلند را به مرکز عشرت جنوب شرق آسیا تبدیل کردند. امروز در ایران میگویند شما امنیت بالایی دارید، در یک منطقه ناامنی بنام خاورمیانه (جنوبغرب آسیا) امنیت دارید، یک کشور چهارفصل هستید، ظرفیت طبیعی زیادی دارد، در ایران چندهزار هتل ساخته شود و فضای فرهنگی ایران را به سمت یک سیستم خدماتی ببریم و نه تولیدی، و ایران به قول آنها قطب گردشگری بشود. در واقع آنچه که در پاتایای تایلند، آنتالیای ترکیه، بالی اندونزی، لاسوگاس ایالت متحده و نیس جنوب فرانسه شود. تمام این در ساختار ایران جمع شود که دوستان بگویند وقتی قرار است قطب گردشگری شویم باید تحمل فرهنگی بالایی داشته باشیم. تا کجا تحمل فرهنگی خود را در یک جامعه دینی بالا ببریم؟ امتیازاتی بدهیم که گردشگر خارجی وقتی اینجا میآید تفریحاتی را که پاتایای تایلند دارد اینجا هم داشته باشد؟ الان با پدیدهای روبهرو هستیم بنام کاسبان پساتحریم که این کاسبان خود را در سیاست درهای باز تایلندی و سیاست درهای باز مدل چینی خوب نشان میدهند. برویم ببینیم در پشت هتلها چه اتفاقاتی میافتد، پشت این امتیازات چه خبر است، پشت سر این همه کالاهای عجیب و غریبی که از سراسر دنیا وارد کشور میشود و تولید داخلی را نابود میکند چه کسانی هستند؟ اگر ما این مسائل را خیلی جدی ارزیابی کنیم، میبینیم در ماجرای تحریم کدام جناح سیاسی سودش را برده است. امروز یک قلم از آن را زئیس محترم دستگاه قضا گفتند. بیاییم ببینیم در شرایط پساتحریم و پسافتنه این موارد، محصول کدام مدل اقتصادی بوده؛ آیا با مدل اقتصاد مقاومتی مورد نظر رهبری قرابت داشته یا خیر؟ سپس ببینیم چه کسانی در دوره پساتحریم و پسابرجام کاسب هستند.
جناحی که بیشتر در سه سال گذشته سروصدا و بعضیها را متهم به فساد اقتصادی کرده خودش از بقیه بیشتر مشکل دارد
اگر قرار است ادبیات کاسبان مطرح شود، به نظر میرسد دستگاه قوه قضائیه باید یک سازمان شفافیت جدی راهاندازی کند. یک سازمان شفافیتی که باید روی دو سه نکته کلیدی تأکید کند. اولاً انگشت خود را نسبت به افراد و جناحها و گروههای سیاسی روی اصل از کجا آورد بگذارد و بدون تعارف همه ما باید شامل آن شویم. نکته دوم اینکه به موجودی افراد نباید توجه کرد، عقبه افراد را باید مشخص کرد که در یک دوره زمانی چگونه این ثروت را درآوردند، سوم اینکه این موارد در کجا هزینه شده است. سازمانهای اطلاعاتی ما در معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات و یا سازمان اطلاعات سپاه امروز باید برای حفظ ثبات اقتصادی کشور و مبارزه با مفاسد اقتصادی و مفاسد اینچنینی این گلوگاهها را شناسایی و با آنها برخورد کنند. از این رو چند نکته کلیدی مطرح است. من واقعاً نمیخواهم اسم بعضی افراد را روی آنتن ببرم، ولی واقعیت این است که اگر به این موضوع با جدیت پرداخته شود، آن جناحی که بیشتر در سه سال گذشته سروصدا و بعضیها را متهم به فساد اقتصادی کرده خودش از بقیه بیشتر مشکل دارد و با کمال تأسف با مشاهده افتضاح صرافیهای دوره افزایش قیمت دلار در سال 90، معلوم میشود چه کسانی هستند.
رهبری فرمود مگر چقدر از مردم ایران هواپیما سوار میشوند؟ خرید هواپیمای پهنپیکر اولویت چندم ماست؟ میدانید در شاهینشهر اصفهان یک هواپیمایی تولید میشد بهاسم ایران 140. چند نمونه هم ساخته شد. مدلی بود که از روسها و اوکراینیها گرفته شده بود. سال 82 به این شهر رفتم و از نزدیک دیدم. تعدادی از متخصصین داشتند زحمت میکشیدند و کار را تولید میکردند. واقعاً اگر آن مقطع حمایت میشدند این حجم عظیم دانشجویی ما در دانشگاههای مختلف مثل اصفهان، امیرکبیر و علموصنعت و شریف میتوانستند این پروژه را عملیاتی کنند. اعتراض رهبری چه بود؟ میگفتند چند درصد مردم هواپیما سوار میشوند؟ اولویت چندم ماست؟ چه اصراری دارد یک گروهی از آمریکا بوئینگ و از اروپا ایرباس بیاورند. من سال گذشته در دانشگاه صنعتی اصفهان سخنرانی کردم و به اساتید محترم آنجا عرض کردم فاصله شما با کارخانه هواپیماسازی 25 کیلومتر است. شما بروید و مدعی شوید و بگویید ما چندهزار دانشجو و استاد هستیم، این 10 میلیارد دلار را که در 10 سال میخواهید به بوئینگ بدهید به ما بدهید، ما قول میدهیم ورژن 140 را به ایران 150 و 160 تبدیل کنیم، قول نمیدهیم تا 10 سال آینده هواپیمایی در تراز ایرباس تحویل دهیم، اما قول میدهیم مردم را از حیث سیستم هوایی، مستقل و خودکفا کنیم. این موضوع هم میشود شعار اقتصاد مقاومتی و هم میشود اینکه ما مطمئن شویم نیرویی که در دانشگاه تربیت میکنیم بیکار نخواهند شد. هم استاد دانشگاه ما نتیجه زحمت خود را در دانشگاه صنعتی میبیند و هم دانشجوی ما. دانشگاه شهید بهشتی افتخار میکند مجید شهریاری متعلق به دانشگاه آنهاست که سانتریفیوژها را به اینجا رساند. دانشگاه شریف میگوید افتخار من این است که احمدی روشن این کار را کرد، دانشگاه تهران میگوید افتخار من این بود که علیمحمدی این کار را کرد. نظام افتخار میکند حسن تهرانیمقدم ایران را در موشکی از صفر به اینجا رساند. مقام معظم رهبری میفرماید چطور میشود ذهن جوان ایرانی میتواند موشک بالستیک و کروز درست کند، نمیتواند خودرو و هواپیما تولید کند؟ شما چگونه میپذیرید ما وقتی توانستیم موشک بالستیک و کروز تولید کنیم، نتوانیم هواپیما و اتومبیل تولید کنیم؟ آیا اینجا نمیتوانیم نسبت به اینکه ما داریم کاسبانی پیدا میکنیم سوءظن داشته باشیم؟ سیاست اقتصادی نظام، مقاومتی است. دانشگاههای صنعتی تراز بسیار بالایی دارند. مسئله سوم هم این است که آمریکا و فرانسه در قرارداد هواپیما، باز هم میتوانند خلل ایجاد کنند، با همه این موارد چرا باید گروهی به واردات چنین هواپیماهایی اصرار داشته باشند؟ چرا همه جای بیلبوردهای تهران پر از تبلیغات اتومبیلهای چینی و ژاپنی و کرهای و فرانسوی و ایتالیایی است؟ آیا با هزینه این همه اتومبیلی که وارد کشور میشود نمیتوانستیم صنعت اتومبیل را به شکلی جدی در اقتصاد مقاومتی به سمتی ببریم که تولید برای خودمان و محصول هم برای خودمان باشد؟
چرا اقتصاد یک کشور 80 میلیونی باید اسیر دلار بدون پشتوانه آمریکا باشد؟
من این نکته را در دانشگاه به جوانها میگفتم. گفتم جوانان غزه که تا دیروز در غزه سنگ پرتاب میکردند، الان با راکت فجر 333 میلیمتری، یعنی با راکت ایرانی و موشک ایرانی اسلامی به تلآویو میزنند. راکتها و موشکهایی مثل عماد و سجیل و شهاب که در تونلهای هوافضا انباشت شده است محصول ایران هستند. ناو جماران یک ناو ایرانی است. همچنین قایقهای تندروی معروف ایرانی. ما چرا اتومبیل ایرانی نداریم؟ رهبر مملکت یک جمله دارد، اگر کاسبان تحریم مسئلهای ندارند چرا این جمله ایشان به مسئولین نظام بانکی و دولت گفته نشد و به فرماندهان سپاه گفته شد؟ سه ماه یعنی آخر شهریور سال 95 رهبری در دیدار با فرماندهان سپاه جملهای تکاندهنده بیان کردند. ایشان فرمودند: اگر مسئولین بتوانند اقتصاد مقاومتی را بهنحو احسن پیاده کنند و جادوی پولی و مالی دشمن را بشکنند، ملت خود را خلاص کنند و آقایی و سروری دلار را پایین بکشند، ملتهای دیگر را هم نجات میدهند. این جادو کدام است؟ همین است که یکدفعه دلارمیشود 4150 تومان. آمریکا با دلار خود جادو میکند. پس ملت ما اسیر است و ملتهای دیگر هم بهتبع ما اسیر هستند. چرا ما ارز اسلامی درستی نداریم؟ چرا ریال ایران، پولی نیست که شاخص جهانی باشد؟ وقتی فکر یک کاسب پشت قضیه باشد میگوید ایران باید در نظام سلطه ذوب شود، ریال ایران نباید ریال پرقدرتی باشد و باید به دلار تکیه کرد. رأس نظام به نیروهای انقلابی تأکید میکند آقایی و سروری دلار را بشکنید، من چرا به دلار آمریکا که کاغذ بدون پشتوانه است تکیه کنم؟ چرا اقتصاد یک کشور 80 میلیونی باید اسیر دلار بدون پشتوانه آمریکا باشد؟ این اساس جنگ ارزی است.
کاسبان واقعی تحریم و فتنه چه کسانی هستند؟ اگر ولایت فقیه نبود دشمن تا بهحال صد بار اساس نظام را زیر و رو کرده بود
این دست منفعتها را وقتی کنار هم میچینیم معلوم میشود هم در ماجرای قبل و حین و بعد از فتنه و در ماجرای تحریمهای بهقول غربیها کمرشکن و الان که ظاهراً تحریمها رفع شده، جریان لیبرالی در کشور منفعتی دارد، که وقتی نگاه کنیم آنهایی که کارخانهشان را دارند، آنهایی که ثروتشان را به جیب زدند، مسئولینی که چندهزار میلیارد ثروت دارند و حاضر نیستند ثروتهای خود را مشخص کنند، میبینیم که چه کسانی قبل از فتنه از تحریمها بهره بردند و بعد از فتنه که تحریمها تشدید شد بهصورت مضاعف بهره بردند. امروز هم در حکومت دینی میخواهیم سیاست درهای باز تایلندی و درهای باز چینی را پیاده کنیم که البته اعتراض مقام معظم رهبری را در پی داشت. ایشان 22 بهمن سال 94 در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش فرمود دشمن با اینکه یک روحانی رأس نظام باشد مشکل ندارد، دشمن با صورت نظام مشکل ندارد، با سیرت نظام مشکل دارد. در چین پوسته و صورت حکومت کمونیستی ماند، مغز و محتوای آن تهی شد. امروز هم میخواهند مغز و محتوای جمهوری اسلامی را تهی کنند. البته من که معتقدم دشمن با همان عمامه بهسر رأس حکومت و ولایت فقیه و اسلام مشکل دارد، اگر اسلام و ولایت فقیه نبود دشمن تا بهحال صدبار اساس نظام را زیر و رو کرده بود.
ریزشها در حکومت دینی وجود داشتهو تا زمان ظهور هم ادامه پیدا خواهد کرد
اگر بخواهیم ماجرای فتنه 88 را خوب آنالیز و ارزیابی کنیم، باید آن را در ساختار نظام دینی اینگونه بگیریم که از اول انقلاب، فتنههای گوناگون داشتیم، ملت و نظام از این فتنهها سربلند بیرون آمدند. در هر دورهای گروهی از انقلابیون ریزش داشتند. این موضوع ریزشها تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت و این انقلاب بحمدلله هر مرحله قویتر و جدیتر جلو میرود. اینبار هم که دوران فتنه اقتصادی، فتنه اشتغال، فتنه ورود کالاهای بیگانه و فتنه جادوی پولی و مالی دشمن است باز هم اسلام و نظام و مردم از این گردنه مبارزه با مفاسد اقتصادی سربلند بیرون میآیند. امیدوارم خداوند کاری کند ما در این وسط ریزش نکنیم. مردم و حکومت که عبور میکنند، آنهایی که در این وسط میریزند کسانی هستند که در نظام جایگاههایی دارند و هر از چندی، چند نفر از آن دانهدرشتهای نظام زمین میخورند.
یامینپور: بینندگان این برداشت را حتماً میکنند با این مباحثی که این چند شب داشتیم فتنه نهتنها تمام نشده، بلکه اتفاقاً تطور پیدا کرده است. کاسبان تحریم به مناسبتهای مختلف گردنکلفتتر شدند و شاید مبارزه با آنها دشوارتر هم شده باشد، ولی بهواسطه مؤلفههای قدرتهای نظام جمهوری اسلامی و تفکر انقلابی از این مرحله هم عبور خواهد شد. البته یکی از شرایط آن شفافیت، صراحت و صداقت با مردم است.
به گزارش رجانیوز، میهمان قسمت دهم برنامه جهانآرا، حسن عباسی رئیس اندیشکده یقین و تحلیلگر مسائل استراتژیک بود که بههمراه وحید یامینپور بهعنوان مجری- کارشناس به طرح مباحث جالبی از زوایای مختلف فتنه 88 و پیامدهای بعد از آن پرداختند.
عباسی با اشاره به شروع موج بیداری اسلامی در جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا با بیان اینکه بیداری اسلامی نشان داد لایهای از انحرافهایی که از اسلام بوده روی کار آمده و مثل کف روی آب کنار زده شده است با رد این مطلب که این اعتراضات پیامد حرکت جنبش سبز در ایران بود گفت: بیداری اسلامی، آزادی حلب توسط جنبش مقاومت و جریان 22 ماهه مقاومت مردم یمن در مقابل بمبارانها و حمله نظامی مستقیم عربستان است. این نشان داد ادعای جنبش سبز کاملاً غلط بود، بلکه هم در ایران و هم در جهان اسلام باید گروههای منحرف شناسایی میشدند.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن اشاره به چگونگی سرکوب اعتراضات مردمی در کشورهای مختلف مثل فرانسه، آمریکا و چین و با بیان این مطلب که «در ایران و ماجرای 78، یعنی کوی دانشگاه و ماجرای 88 که هشت ماه طول کشید، مردم بههیچوجه نیروی زمینی سپاه یا نیروی زمینی ارتش را ندیدند» افزود: ما مدل مدیریت بحران آمریکاییها را دنبال نکردیم، مدلی که مقام معظم رهبری دنبال کردند مدیریت بحران نیست، بلکه هدایت در فتنه است.
در ادامه متن کامل این بخش از برنامه جهانآرا را از نظر میگذرانید:
یامینپور: امشب چهارمین شبی است که بهمناسبت یومالله 9دی با موضوع فتنه 88 در خدمت شما هستیم. امشب یکسری موضوعاتی که دغدغه ذهنی بسیاری است مورد بحث قرار میگیرد. یک نمونه آن تهدیدهای فتنه 88 است که آیا از این تهدید فرصتی پیدا کردیم؟ آیا تحولاتی که در منطقه در این چند سال اخیر رخ داد با فتنه 88 نسبتی پیدا میکند؟ آیا نظام جمهوری اسلامی توانست آن نقشهای را که دیگران برای این نظام داشتند بخواند و بدلش را اجرا کند و مدیریت خود را جلو ببرد؟ در باره یکسری پروندههای چالشی هم گفتوگو خواهیم کرد، مثل موضوع کاسبان فتنه و تحریم. بخصوص امروز هم که اتفاق جالبی افتاد. اظهارات تأمل برانگیز جناب آقای آملی لاریجانی، رئیس محترم قوه قضائیه ورق دیگری را در خوانش ماجرای کاسبان تحریم و چهبسا کاسبان پساتحریم و چیزهایی از این دست باز کرد. البته قول میدهم در برنامه جهانآرا راجع به بعضی از پروندههای خاص این موضوع مثل پرونده «ب.ز» یک برنامه مستقلی داشته باشیم، ولی امشب راجع به این موضوع حتماً اشاراتی خواهیم داشت. امیدوارم آقای عباسی هم همانطور که سابقه ایشان نشان میدهد و خاطرات حضور ایشان در برنامههای پیشین یادآوری میکند، صراحت و شفافیتشان در بیان به ما کمک کند تا به این موضوع برسیم.
موضوع برنامه شنبه شبی که گذشت در باره این بود که تا سال 88 اقتصاد ایران و مؤلفههای دیگری از قدرت ایران در وضعیت بسیار خوبی قرار داشت. غرب به این نتیجه رسیده بود که ادامه این وضعیت به صلاحش نیست و چهبسا بهتر است فکری یکجانبه در باره تحریمها کند، چون سرعت پیشرفت صنعت هستهای کشور بسیار بیشتر از سرعت تحریمها بود و آنها احساس میکردند در یک وضعیت دوسر باخت قرار گرفتند، ولی فتنهای که پس از انتخابات 88 رخ داد، زمینه تحریم شدید ایران را فراهم کرد. آمریکاییها با پالسهایی که از درون جریان فتنه در داخل کشور دریافت کردند، تصمیم گرفتند بهکمک آنها بشتابند و از طریق وضع تحریمها، به آنها در تغییر وضع سیاسی در جمهوری اسلامی کمک کنند. امشب میخواهیم در باره کاسبان فتنه صحبت کنیم و بعد سراغ کاسبان تحریم برویم.
بهنظر میرسد وقتی جریان جنبش سبز در داخل کشور رو به افول رفت، حتی دو سه ماه بعد از انتخابات سال 88، احتمالاً اعضای شورای سیاست خارجی آمریکا به این فکر افتادند که باید یک حربه دیگری برای محدودکردن قدرت جمهوری اسلامی بهکار ببرند. همزمان یعنی از سال 89 یکدفعه شاهد تحولاتی در غرب آسیا و جهان اسلام رخ میدهد. بخصوص نضجگیری یکسری جریانات عجیب تکفیری و رادیکال که اصلاً در چند 10سال گذشته سابقه نداشته، مثل داعش و النصره. آیا داعش برای جبران شکست جنبش سبز درست شده و ادامه جریان فتنه است؟ اگر اینگونه است، چطور میشود آن را توضیح داد؟
طراحی استراتژی قورباغه و آنفولانزای نیویورکی برای زدن ریشه انقلاب اسلامی
عباسی: ابتدا یک توضیح اجمالی را عرض کنم. ماجرای تحریمهای ایران در نقشه استراتژیهایی که آمریکا تهیه کرده بود به سال 1385 برمیگردد. بعد از اینکه فهمیدند قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران و اساساً نقش هژمون ایران در منطقه، بهویژه بعد از ماجرای جنگ 33 روزه بین حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی که به شکست این رژیم در آن عملیات انجامید، سهماه بعد از این جنگ یک استراتژی علیه ایران تهیه کردند تحت عنوان «استراتژی قورباغه». خانم دکتر شانون این استراتژی را برای خانم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا طراحی و مجله تایم هم منتشر کرد. البته در فاصله 24 ساعت بعد، در روزنامه همشهری جواب او را دادم. آنموقع بحث خانم شانون این بود که فرانسویها قورباغه را زندهزنده در قابلمه و روی اجاق میگذارند. این آب همینطور که روی گاز گرم میشود، بدنه قابلمه و به تبع آن بدن قورباغه هم گرم میشود. وقتی قورباغه نمیتواند تحمل کند، زندهزنده آبپز میشود. استراتژی آقای بوش و خانم رایس از آنجا بهبعد استراتژی قورباغه بود. در این استراتژی فرض بر این است که محیط بینالملل را باید بهگونهای داغ و گرم کرد که کشور هدف یعنی ایران، آبپز شود. این صحبت ابتدای زمستان 1385 است. تا وقتی این استراتژی نهایی و توسط آمریکا و خانم دکتر شانون اعلام شود، سه ماه طول میکشد.
در ابتدای فروردین 1386، نیکولاس برنز معاون خانم رایس در وزارت خارجه ایالات متحده که مسئولیت میز ایران را عهدهدار بود، وقتی قطعنامه اول شورای امنیت را تصویب کردند، ایشان را به مجلس نمایندگان آمریکا دعوت کردند و در قضیه کمیسیون خزانهداری گفتند ما تحریمها را علیه ایران شروع کردیم، برنامه شما چیست؟ طرح مباحث نیکولاس برنز این بود که ما نفرتی را از طریق جریان رفورمیست داخل ایران بسط میدهیم که این نفرت در آینده بهوسیله یک ویروس آنفولانزا از نیویورک توسط قطعنامهها، داخل ایران ساطع میشود. این «آنفولانزای نیویورکی» بنیه مقاومت ملی ایران را تضعیف خواهد کرد و در آینده این نفرتی که داخل ایران شکل میگیرد تمام جامعه ایران را بههم میریزد.
پس به فاصله سهماه از زمستان 1385 با استراتژی خانم شانون مسئله استراتژی قورباغه پیاده شد که محیط بینالملل را با تحریمها و سازوکارهای اینچنینی چنان باید گرم کنند تا ایران در آنجا آبپز شود. سهماه بعد هم نیکولاس برنز اعلام میکند، این فضایی که این قطعنامهها ایجاد کرده، میتواند شرایطی را برای ایران فراهم کند که مردم از درون نسبت به هم دچار مشکل شوند و آنفولانزای نیویورکی اثر کند. در ماجرای انتخابات 88 ما اثر این آنفولانزا را دیدیم. نفرتی که در پنج لایه بود، نفرت مردم ایران از ایرانیگری، نفرت مردم ایران از اسلام، نفرت مردم ایران از نظام، نفرت ایران از قومیتها و نفرت مردم ایران از خودشان. اینها در ادبیات استراتژیک، «قاعده آژاکس» را مبنا قرار میدهند که در آن افسانه یونانی پس از آن شکست، شمشیر خود را در ماسههای ساحل فرو کرد و خود را روی آن انداخت و خودکشی کرد. همانطور که در دوران مصدق اسم کودتا علیه دولت وی آژاکس بود که خودکشی سیاسی مصدق محسوب شد، ملت ایران هم در پروژه آژاکس2 باید خودکشی سیاسی میکردند. این تا انتخابات است.
«جنگ ارزی» پیچیدهترین و مخوفترین نوع جنگ است و ما هیچ آمادگی برای مقابله با آن نداریم
اما در شرایط بعد از انتخابات مسئله، تحریم صرف نبود. در دوره آقای اوباما «جیمز ریکارد» در کتاب «جنگ ارزی» مطالبی را گفته است. ریکارد استراتژیست ارزی آمریکاییها است. جنگی که با پولها صورت میگیرد، پیچیدهترین و مخوفترین نوع جنگ است و ما هیچ آمادگی برای آن نداریم و اخیراً فیلمی که از آقای ریکارد منتشر شده در باره جنگ ارزی سال 90 علیه ایران است و میگوید ما در یک روز توانستیم 40 درصد ارزش ریال ایران را نابود کنیم. جیمز ریکارد در دو فصل اول کتاب خود میگوید ما را از وال استریت صدا کردند که به پنتاگون برویم. گفتند میخواهیم پول سه چهار کشور مثل روسیه و چین و ایران را نابود کنیم. شما یک بازی جنگ انجام دهید که چگونه پول روبل روسیه، یوان چین و ریال ایران را نابود کنیم. این طرح را در سال 88 اوباما امضا میکند و در سال 89 قطعی میشود. جنگ ارزی علیه ما شروع میشود. عملیاتی شدن استراتژی نیکولاس برنز در زمان جیمز ریکارد است و ما در سال 89 و اول 90 درگیر یک جنگ ارزی شدیم. یادم هست مقام معظم رهبری یک جملهی داشتند که فرمودند: دشمن یک جنگ تمامعیار اقتصادی را علیه ما شروع کرده است. این جمله ایشان را ریکارد در سال 92 در جلسهای یادآوری میکند که فیلم آن سه سال بعد یعنی امسال منتشر شد. در اندیشکده کارنگی توضیح میدهد که چگونه اینها توانستند اقتصاد ایران را از طریق نابودی 40 درصد ارزش پول ایران بههم بزنند.
طرح آمریکاییها برای انفجار از درون ایران
پس دو مرحله داریم. یکی مرحله تحریمها است که با استراتژی قورباغه، ایران باید آبپز میشد که به 12 دلیل منطقی که من در روزنامه همشهری، 24 ساعت بعد اعلام کردم، امکان اینکه ایران را بتوانند در نظام بینالملل ایزوله کنند وجود نداشت، اما نیکولاس برنز گفت ما سیستم انفجار از درون را با تحریمها آغاز میکنیم. به فتنه رسید، وقتی بازتاب این قضیه اتفاق افتاد و بنیه ایران از درون ضعیف شد، حالا زمینه برای جنگ ارزی شروع شد. همیشه برای بررسی اثرات فتنه در تحریم این قسمت بررسی شده است، اما ضربهای که ما از جنگ ارزی آمریکا خوردیم در مباحث مطروحه دیده نشده است.
هفته گذشته دلار به 4150 تومان رسید، کارشناسان گفتند بین 19 تا 20 درصد درآمد و دارایی مردم ضعیف شده است، یعنی هروقت وضعیت اینگونه میشود و دلار نسبت به ریال بالا میرود، دارایی شما کاملاً بیارزش میشود. اگر ایندفعه 20 درصد ارزش دارایی شما پایین آمد، اینها در سال 90 توانستند تا 40 درصد این کار را انجام دهند، یعنی بعد از این جنگ ارزی در سال 90 مردم احساس کردند فقیرتر شدند و بودجه دولت هم کمتر شد. پالسهایی که از داخل برای جنگ ارزی فرستاده شده بود و کسانیکه در ماجرای صرافیها دخیل بودند و از یکسو بهعنوان کاسبان تحریم و از سوی دیگر کاسبان جنگ ارزی بودند به کمک آمریکاییها رفته بودند. امروز هم جمهوری اسلامی و چین و برزیل در معرض خطرناکترین و پیچیدهترین جنگ ارزی هستند و شما هیچ انعکاسی در رسانه ملی و در بین کارشناسان اقتصادی و بانک مرکزی و جای دیگر نمیبینید. وقتی مهمترین ضربه را در سال 88 از فتنه اول با تحریم و سپس با جنگ ارزی خوردیم و بنیه درونیمان ضعیف شد، باید شناخت چنین مواردی برای ما ضرورت داشته باشد.
نقش رسانههای عربی و سلطهگر در حمایت از جنبش سبز
به سئوال شما میرسم. اگر یادتان باشد در اتفاقات سال 88 العربیه والجزیره میداندار بودند، یعنی مهمترین رسانههای عربی مربوط به قطر و عربستان بود که میداندار حمایت از جنبش سبز در ایران بودند. دو شبکه اصلی نظام سلطه یعنی بیبیسی فارسی و VOA هم که آتشبیار معرکه بودند، کمک میکردند. اینجا هم متأسفانه سازمان صداوسیما در سال 1388 و در قضایای فتنه نقش مناسب را ایجاد نکرد. حتی خاطرم هست یک فیلم سینمایی با موضوع انتخابات را برای آقای ضرغامی فرستادم- که در آن نشان میداد اگر مردم فکر میکنند انتخابات دچار مشکل میشود سعی کنند تا بازشماری شود- که بهخاطر جریاناتی در داخل سازمان این کارها دنبال نشد. عملاً جدیترین برنامهها به قضایای انتخابات برمیگشت به برنامه شما، یعنی «دیروزامروزفردا» که به فاصله یکسال بعد از ماجرای فتنه در تلویزیون به این موضوع پرداخته شد.
بهار عربی یا بیداری اسلامی؟ چرا صاحب نظریه بهار عربی از موضع خود عقبنشینی کرد؟
همزمان با ماجرای فتنه VOA و بیبیسی مدام آتشتهیه میریختند، اما در داخل کاملاً منفعلانه عمل میشد. در بخش خارجی هم بخصوص در کشورهای عربی، الجزیره و العربیه میدانداری میکردند. یکسال بعد از فتنه در سال 89 اتفاقاتی در درعا افتاد. جریانی که در این شهر متأثر از میدان التحریر قاهره مصر که علیه مبارک راه افتاده بود -که ما به آن بیداری اسلامی میگوییم و گروهی از آن بهعنوان بهار عربی یاد میکردند- اعتراض و اقدام مسلحانه خود را علیه دمشق انجام دادند. درگیری گسترش پیدا کرد. در کشور تونس بعد از اینکه کسی خودسوزی کرد و آن اتفاقها افتاد، زینالعابدین بن علی مجبور شد به کشور عربستان فرار کند، در یمن مردم علیه علی عبدالله صالح شورش کردند، همزمان در لیبی حکومت معمر قذافی دچار مشکل شد. پس حکومتهای معمر قذافی در لیبی، حسنی مبارک در مصر، زینالعابدین بن علی در تونس و علی عبدالله صالح در کشور یمن دچار مشکل جدی شد و مردم این کشورها به خیابان ریختند. البته مردم در بحرین در 75 سال گذشته کاملاً در خیابان بودند. یک جریانی در داخل ایران ادعا کرد موجی که در سال 88 توسط جنبش سبز به راه افتاده بود، الهامبخش جریانات اینچنینی در منطقه بوده و فراخوان داد. این ماجرا در دههفجر 89 در کشور علنی شد که باید به آن بپردازیم. نکته اینجاست، کسی بنام آقای «سعید الصافی» که نویسنده آن نظریه معروف «بهار عربی» بود، در ماجرای نشستهای بهار عربی به اینجا آمد. دیداری از مجموعه ما داشتند. اندیشمندان مصری، یمنی، تونسی و لیبیایی سخنرانی کردند. کتابی به من داد و گفت نظریه بهار عربی برای من است. کتابش را بهزبان عربی و انگلیسی به ما هدیه کرد. بعد حرفش این شد که معنای بیداری اسلامی که شما میگویید چیست؟ این بیداری اسلامی نیست، مقولهای است بنام بهار عربی. با اندیشمندان مصری، تونسی و الجزایری و ... خیلی بحث کردیم. در تلویزیون برای بعضی از این موضوعات میزگردهایی گذاشته شد. یکسری از جلسات هم در هتل استقلال انجام شد که جنبه عمومی داشت و یکسری جلسات هم در دانشگاهها و اندیشکدههای مختلف کشور برگزار شد. دیدگاهها بههم نزدیک شد. هنوز خودشان نمیدانستند موضوع چیست. آیا این بهار عربی است یا بیداری اسلامی؟ ایشان قانع نشد. وقتی به ایشان گفتیم مسئله این است و شما دارید میبینید از کلمه «صحوه الاسلامیه» یاد میشود، این یک بیداری مقدماتی اسلامی است که معلوم شود کدام اسلامی میتواند حکومت تشکیل دهد و میتواند حکومت را نگه دارد. این بیداری اسلامی است برای اینکه مشخص شود کدام نوع از اسلامها درست است؟ اسلام وهابی عربستان که اگر به آنها میدان دهید، میشود طالبان در افغانستان یا داعش -که البته بعداً شکل گرفت- که اگر کار دستش بیفتد زندگی مردم را نابود میکند یا اسلام دیگر؟ این بیداری اسلامی است که کدام اسلام میتواند و کدام ناتوان است. این با «یقظه الاسلامیه» فرق دارد.
بیداری اسلامی سرآغازی برای اثبات ناتوانی اسلام وهابیت جهت تشکیل دولت و تمدن اسلامی بود
ایشان یکی دو سال بعد باز هم به ایران آمد، کتابی نوشته بود تحت عنوان «خزان عربی» و باز هم کتاب خود را به ما هدیه داد. گفت من از آن نظر بهار عربی برگشتم، نظر من الان این است. آن مسئله، خزان جامعه عربی بود، یعنی بهواسطه خیزشی که اتفاق افتاد گروهی از اسلامهای انحرافی رو آمدند که مثل کف روی آب شدند و معلوم شد اینها اینکاره نیستند که بتوانند تمدن و دولت تشکیل دهند و حرکت کنند و لذا حرف جمهوری اسلامی درست بود و این یک بیداری اسلامی است.
بیداری اسلامی آزادی حلب و مقاومت 22 ماهه مردم یمن است
پس در منطقه غرب آسیا و شاخ آفریقا موجی بنام بیداری اسلامی شروع شد که نشان داد لایهای از انحرافهایی که از اسلام بوده روی کار آمده و مثل کف روی آب کنار زده شده است. در داخل بعضی گفتند بهتبع جنبش سبز بود و بعضی در خارج اسم آن را بهار عربی گذاشتند. وقتیکه این قضیه منتفی شد امروز ماهیت اصلی بهار عربی را دیدیم که به خزان عربی و بیداری اسلامی تبدیل شده است. بیداری اسلامی، آزادی حلب توسط جنبش مقاومت است، مسئله 22 ماهه مقاومت مردم یمن در مقابل بمبارانها و حمله نظامی مستقیم عربستان است، بدون اینکه مردم یمن دولت رسمی داشته باشند. این نشان داد ادعایی که جنبش سبز میکرد کاملاً غلط بود، بلکه هم در ایران و هم در جهان اسلام باید گروههای منحرف شناسایی میشدند. گروهی که تفکراتشان به داعش منتج میشد مثل وهابیت که در چهار شهریور امسال در گروزنی چچن رهبران چهار مذهب بزرگ اهل سنت، یعنی برادران حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی بههمرها بزرگان الازهر مصر جمع شدند و رسماً اعلام کردند وهابیت هیچ ربطی به اهل سنت ندارد و از اهل سنت بیرونش کردند، کمااینکه شیعه هم قبلاً اعلام کرده بود ماجرای شیعیان تکفیری جدا است.
بیداری اسلامی سببساز زدودهشدن جهان اسلام از انحرافات
پس ببینید اینکه در طول 75 ماه گذشته موضوع بهار عربی را تحت عنوان بیداری اسلامی مطرح کردیم و بعد خودشان گفتند خزان عربی بود، یعنی انحرافهایی درون جهان اسلام وجود داشت که این انحرافها رو آمد و زدوده شد، چون همانطور که در ایران یک انحرافهایی بنام اسلام و انقلاب اسلامی درون نظام و اطراف امام راحل و دولتهای گذشته و امروز بود رو آمدند و معلوم شد دغدغه اینها، اسلام و مبارزه با استکبار و سلطه مستکبران نیست، دغدغه اینها شکلگیری تمدن نوین اسلامی نیست، بلکه مسئله اینها زدوبند و ساختوپاخت با اصحاب فتنه و سلطه جهانی است، حتی به قیمت نابودی جمهوری اسلامی که تحت لوای خط امام و دفاع از نظام و انقلاب هدف خود را دنبال میکردند، یعنی همان نفاق.
ریشه این دو نفاق در ایران تحت عنوان جنبش سبز و در جهان عرب زده شد. جالب است شما بدانید جنبش سبز در عربستان حامیان بسیاری داشت. در شبکه العربیه حامی داشته و دارد، در الجزیره قطر حامی داشته و دارد. اسناد ویکیلیکس که منتشر شد، بعضی از افرادی که در جنبش سبز که قبلاً وزیر بودند و حالا به اروپا پناهنده شدند، نشان داد خیلی از اینها پول تحصیل فرزندانشان و برنامههای دیگرشان را از عربستان میگرفتند.
ماجرای بیداری اسلامی هیچ ربطی به جنبش سبز ندارد/ بیداری اسلامی بهتبع جریان پیروزی حزبالله لبنان علیه رژیم صهیونیستی شکل گرفت
علیایحال ماجرای بیداری اسلامی که مطرح شد، هیچ ربطی به جنبش سبز نداشت، بلکه بیداری اسلامی بهتبع جریان 1385 حزبالله لبنان و اعتماد به نفسی که این گروه مبنی بر شکست اسرائیل داد، سپس دو سال بعد در سال 87، حماس و جهاد اسلامی در غزه توانستند رژیم صهیونیستی را شکست دهند شکل گرفت. حالا جوانان سنی حماس و شیعه حزبالله لبنان نشان دادند که میشود حرکت کرد. بهتبع حرکت اینها یکسری حرکتهای عمومی در جهان عرب صورت گرفت که بعداً معلوم شد آن اسلامهایی که قادر نیستند حیات اجتماعی را رقم بزنند باید لو میرفتند.
رقابت میان دو گفتمان در داخل کشور ما همان رقابت بیرون مرزهای ماست/ در ایران، جنبش سبز و در کشورهای اسلامی جریانات تکفیری بهعنوان اسلامهای
یامینپور: درواقع رقابتی که در داخل میان دو گفتمان یا تفکر بود، همان رقابت بیرون از مرزهای ما هم بود. در داخل کشور ما یک گفتمان اسلام ناب و اصیل داشتیم، در مقابل در ماههای پایانی که منتج به انتخابات 88 شد یک نگرش غربگرایانه و لیبرالیستی تحت نام جنبش سبز بهوجود آمد. همین رقابت و درگیری و نزاع به بیرون از مرزها به غرب آسیا و شمال آفریقا رفت که شما آن جریانی را که ادامه تفکر انقلابی و تفکر امام است بیداری اسلامی مینامید، در مقابل از جریانات افراطگرایانه و سلفی امثال داعش را اسلامهای انحرافی نام بردید.
حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، جیشالوطنی سوریه، جریان شیخ زکزاکی در نیجریه و حوثیها در یمن ادامه انقلاب اسلامی است
عباسی: حزبالله لبنان ادامه انقلاب اسلامی است. حشدالشعبی بهعنوان جریان بسیج مردمی که در عراق رخ داد ادامه انقلاب اسلامی است، جریان شیخ ابراهیم زکزاکی در نیجریه ادامه انقلاب اسلامی است. عبدالمالک الحوثی و جریانی که در یمن کار را مدیریت میکند، ادامه انقلاب اسلامی است. جریانی که در سوریه توانست مقاومت درون سوریه را تحت عنوان جیشالوطنی شکل دهد ادامه انقلاب اسلامی است، اما تقابل این گروهها با 70 گروهی که ادامه وهابیت هستند، مثل داعش، النصره، القاعده، بوکوحرام، الشباب و ... از پیامدهای آنچیزی بود که در داخل ایران رخ داد و موجب لو رفتن انحراف موجود درون ایران شد. لایهلایه این انحرافهای فکری و معرفتی و فقدان تقوا در مدیران داخلی ایران، یکباره در قالب پدیده انحراف جنبش سبز خودش را نشان داد. این امتحان در زمان پیامبر جلیلالقدر اتفاق افتاد و در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم اطرافیان ایشان این مشکل را بخصوص در صفین داشتند. در گذشته بوده، امروز هم بوده و در آینده هم خواهد بود.
براساس آموزههای دینی جامعه اسلامی باید منتظر فتنههای شدیدتر باشد
یامینپور: خاطرم هست سال گذشته روز 19 دی، رهبر معظم انقلاب در دیدار عمومی با طعنه فرمودند که «مشاوران من به من گفته بودند از تعبیر کودتای مخملی استفاده نکنید». ایشان فرمودند که «همه دیدید که کودتای مخملی و رنگی بود.» تعبیر زیبایی بود. 23 بهمن 1388، یعنی فردای آن راهپیمایی عظیمی که جریان فتنه را ناامید کرد، به همراه گروهی از دستاندرکاران برنامههای رسانهای به محضر حضرت آقا رفتیم ، ایشان نکات خیلی جالبی گفتند. مهمترین نکتهای که در آن جلسه عنوان شد و من ندیدم رسانهای شود این بود که فرمودند ماجرای فتنه 88 اتفاق افتاد، ولی منتظر فتنههای شدیدتر باشید. این را نه بهعنوان یک پیشگویی، بلکه مبتنی بر سنن الهی و معارف قرآنی فرمودند. جامعه دینی که به ندای امام خود لبیک میگوید بعد از هر مرحله باید منتظر مرحله بعدی باشد که دشوارتر است، چون یک کلاس بالاتر آمده و مسائل دشوارتری را باید پشت سر بگذارد.
مدیریت رهبر معظم انقلاب برای عبور دادن ایران از مرحله فتنه باید بهعنوان یک شاخص مورد مطالعه قرار گیرد
بیشک روشی که رهبر معظم انقلاب برای عبور دادن ایران از مرحله فتنه در پیش گرفتند روش فوقالعادهای بود. خود ما وقتی آن روزها از خیابانها عبور میکردیم، باور نمیکردیم ماجرای فتنه 88 با آن گستردگی و حجمی که پیدا کرده بود و با آن شدت و حرارتی که وجود داشت، به این زودی و خلاف تصور ما جمع شود. ما تصور میکردیم برای ماهها و بلکه سالها درگیر یک جنگ خواهیم بود. جنگی که ممکن است کشور را از ریشه بکند و آتشی بر جان جامعه بیاندازد، ولی با کمترین هزینهها عبور کردیم. وقتی من این وضعیت را با حوادث مشابه در کشورهای دیگر مقایسه میکنم، شما با موارد دیگری مواجه هستید. ما در خیابان تهران، تانک و نیروی زمینی ندیدیم، کسی از هلیکوپتر و جنگنده برای کنترل مردم استفاده نکرد، از انداختن بمب و راکت خبری نبود. خیلی متفاوت بود. بهنظر من مدل اداره رهبری رهبر معظم انقلاب و هدایت جامعه ایرانی برای عبور از کانال فتنه باید بهعنوان یک پرونده مورد مطالعه قرار بگیرد.
فتنه 88 یک اغتشاش سازمانیافته غیرمسلحانه بود/ تفاوتهای مدیریت فتنه در جمهوری اسلامی و مدیریت بحران در کشورهای دیگر
عباسی: در علوم استراتژیک غربی دانشی بنام دانش مدیریت بحران وجود دارد. معنای آن این است که شرایط عادی است، به تنش میرسد، در لایه سوم به تشنج و در پایان به بحران میرسد. مدیر بحران باید این وضعیت را اول به تشنج، بعد به تنش و در آخر به شرایط عادی برگرداند. وقتی دندان درد بگیرد، در سیستم بدن تنش درست میشود، وقتی تشنج صورت بگیرد که اسم آن با خودش است و اگر در اورژانس با شوک الکتریکی فرد را برگرداندند این حالت، بحران است. در سیستم هم همینطوری است. متخصصین مدیریت بحران فرمولهایی دارند که در تشدید پلکانی عمودی و افقی، شرایط حاد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و نظامی را بررسی میکنند یا بهصورت پلکانی از عادی به تنش و تشنج و بحران و بالعکس عمل میکنند. در شورای عالی امنیت کشورها، متخصصین مدیریت بحران این را تنظیم میکنند. اگر قرار بود جمهوری اسلامی با این فرمول جلو برود، باید مشخص میکرد اول در مرحله تنش است یا تشنج یا بحران، بعد نگاه میکرد اتفاقاتی که کف خیابان تهران افتاده چیست، اینها در مدیریت بلوا یا آشوب است، یا اغتشاش و یا شورش. آشوب، بلوایی است که نه سازمانیافته است و نه مسلحانه. اغتشاش، بلوایی است که سازمانیافته است، ولی مسلحانه نیست. شورش بلوایی است که سازمان یافته و مسلحانه است. فتنه 88 فتنه سازمانیافته غیرمسلحانه، یعنی اغتشاش بود. این اغتشاش اگر در کشوری مثل فرانسه رخ دهد اتفاقات سال 1384 میافتد که وقتی حاشیه به متن ریخته شد و مردم حاشیهنشین به شهرهای اصلی ریختند، بیش از 10هزار ماشین توسط مردم آتش زده شد و نیروی زمینی فرانسه به خیابان آمد. زمان فتنه 88 در ایران، در منطقه مسلمان نشین شهر ارومچی واقع در استان سینکیانگ کشور چین اغتشاش شد، ارتش تانک به خیابانها آورد و 185 نفر را کشت و موضوع را جمع کرد.
در ماجرای 1370 در شهر لسآنجلس آمریکا، اول پلیس ایالتی، نتوانست FBI را آوردند، نتوانست نیروی زمینی واحد هوابرد لشگر 82 را آوردند، نتوانست سپاه تفنگداران دریایی را در خیابانهای لسآنجلس آوردند.
مدل رهبر معظم انقلاب در ماجرای سال 88 هدایت در فتنه بود
در ایران و ماجرای 78، یعنی کوی دانشگاه و ماجرای 88 که هشت ماه طول کشید، مردم تانک ندیدند، بههیچوجه در جمهوری اسلامی نیروی زمینی سپاه یا نیروی زمینی ارتش در طول 38 سال گذشته در خیابانها حضور نداشتند. پس ما مدل مدیریت بحران آمریکاییها را دنبال نکردیم، فقط پلیس به کمک نیروی مردمی و بسیج. مدلی که مقام معظم رهبری دنبال کردند مدیریت بحران نیست، بلکه هدایت در فتنه است. دومین آیه سوره عنکبوت آمده «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»، مردم گمان میکنند ما ترکشان میکنیم وقتی میگویند ایمان آوردیم و با فتنهها آنها را آزمایش نمیکنیم، بلکه ما مردم را با فتنهها آزمایش میکنیم.
پس فتنه یک مسئله جدی در حیات اجتماعی انسان مؤمن است، مثل دانشآموزی که سطح درسیاش بالاتر میرود باید مشخص شود که قبول میشود یا خیر، یک ملت هم وقتی حکومت دینی تشکیل داد، امتحانهای بسیار دشواری را میگذراند.
شباهت ابتلائات پیامبران و حکومتهای الهی در تاریخ با حکومت اسلامی در ایران/ در حکومتهای دینی هرجا عمارها نباشند از مالکاشترها کاری برای نمیآید
خداوند به ابراهیم خلیل میفرماید که برو سر پسرت را ببر، سختیهایی که حضرت ایوب در طول زندگیاش کشید؛ تمام انبیاء در مراحل نهضت خود فتنهها و امتحانهای بسیار سختی را گذراندند. ملت ایران چون تنها ملتی است که 38 سال توانسته حکومت دینی را حفظ کند، هرچه جلوتر میرود باید امتحانهای سختتری بدهد. در فتنه 88 ملت از امتحان خوب بیرون آمدند، اما اطرافیان حکومت و مسئولین کشور و حتی بسیاری از علمای دین و مراجع تقلید یا خیلی از دانشگاهیها نمره قبولی نگرفتند و نتوانستند متوجه شوند شرایط فتنه چیست. نتیجه طبیعی این شد وقتی ما آیه دوم سوره عنکبوت را مبنای عمل قرار میدهیم، هدایت در فتنه مطرح است که مردم شما باید امتحان شوید! چطور وقتی در جادهای مه وجود دارد، راننده چراغ مهشکن خود را روشن میکند تا بتواند از آن عبور کند. یک ملت مسلمان وقتی حکومت دینی تشکیل میدهد، جاده حیات اجتماعی او در مسیر و گردنهها، مه و غبار فتنه میگیرد. فتنه از دید امیرالمؤمنین(ع) چیست؟ مخلوط شدن حق و باطل با هم است. حق و باطل وقتی مخلوط میشود چراغ فتنهشکن میخواهد تا از آن عبور کنید. اینجا با تانک و توپ و نیروی نظامی نمیشود مشکل را حل کرد، مردم باید قانع شوند. لذا فرمود چه کنم وقتی نمیبینند دندانهای بههم فشردهام را؟! بعد فریاد زد «أین عمار؟» مدل، مدل علی(ع) است. در ماجرای صفین سه نفر آدم شاخص وجود دارد؛ اول مالکاشتر که جلو میجنگد، دوم عماری است که پشت جبهه مردم را ساماندهی و توجیه میکند، سوم اشعثبن قیسی است که زیرآب روانی مردم را میزند و آنها را کاملاً از جامعه میگیرد. مادامی که عمار هست، کار اشعث بهجایی نمیرسد و مالک کار خود را میکند، اما موقعیکه عمار شهید میشود، در نهجالبلاغه آمده که حضرت میفرمایند أین عمار، چون حالا اشعث مدیریت افکار عمومی را دست گرفته، مردم را نسبت به ترفندی که عمروعاص زده و قرآنها را سر نیزه کردند تحریک میکند که ما با قرآن جنگ نداریم. نتیجه این است که به مالک بگو برگردد، یعنی هرجا عمارها در صفوف جبهه اسلام نباشند از مالک اشترها کاری بر نمیآید و کار به ماجرای حکمیت و ابوموسی اشعری میرسد که خبر دارید.
جشنواره عمار یکی از رویشهای مبارک بعد از فتنه 88 بود
اینطرف هم رهبر انقلاب رسماً ایستاد و گفت أین عمار، گروهی از آقایان مثل پناهیان، طالبزاده، جلیلی، طائب و دوستان دیگر دور هم جمع شدند تا جریان عمار شکل بگیرد. متأسفم و چارهای ندارم، باید این را به جرئت گفت که چرا بعضی از مراجع عظام تقلید در ماجرای فتنه نقش عمار را ایفا نکردند؟ در کنار بزرگانی مثل آیتالله نوری همدانی، آیتالله مصباح یزدی، آیتالله محمد یزدی یا بزرگان دیگر چرا بعضی از مراجع تقلید صراحتاً در صحنه نیامدند. این امتحان مراجع تقلید و بخش عمدهای از دانشگاهیان و بسیاری از سیاسیون و اعضای جامعه مدرسین قم و خبرگان رهبری را در برگرفت. چندماه از فتنه گذشته بود که تازه متوجه شدند قضیه چیست. شما عالم دین هستید! آیه دوم سوره عنکبوت میگوید جامعه اسلامی امتحان میشود و مسئله این شخص و آن شخص نیست. این بود که در فتنه 88 امام مسلمین موضوع را به نهادهای امنیتی و دفاعی احاله نداد، گفت افراد فکری، جامعه را توجیه کنند. این وجه فرهنگی مبارزه با فتنه و خنثی کردن او بود که اتفاقات بسیار مبارک و میمونی افتاد. یکی از رویشهای عظیم آن جشنواره عمار بود که امسال 2800 کار آمده، از جاییکه در سال اول فقط 13 کار مستند آمده بود. یک رویش عظیمی از هنرمندان در حوزههای مختلف اتفاق افتاد.
حرکت عماری این است؛ اول، تفکیک حق از باطل، چون در فتنه این دو با هم خلط شده و باید بتوانیم حق و باطل را تفکیک کنیم. دوم، باطل را منکر کنیم و حق را معروف و سوم امر به معروف و نهی از منکر. این پروسه مدیریتی شخص مقام معظم رهبری بود. ایشان گفت روشن و بیّن بگویید، چیزی را که میتوانید بگویید و درست بگویید.
یامینپور: امروز آقای آملی لاریجانی صحبتی داشتند که کمنظیر و شاید بیسابقه بود، چون مثل آن از مسئولین کشور نشنیده بودیم. فکر میکنم با گفتوگویی که شب گذشته بهطور زنده از ریاست محترم جمهور از تلویزیون پخش شد نسبت داشت. نکتهای که ایشان اشاره کردند راجع به این بود که کاسبانی وجود داشتند که از فتنه بهعنوان زمینه توسعه قدرت و امکانات مالی خودشان استفاده کردند و ما آنها را به اسم «کاسبان تحریم» میشناسیم. نکته مهم اینجاست که ایشان گفت پولی که کاسبان تحریم در سالهای پس از فتنه به جیب زدند، خرج انتخابات سال 92 شده است. این جملهای نیست که بشود بهآسانی از کنار آن گذشت. واقعاً اگر رئیس قوه قضائیه این را نمیگفت بنده هیچوقت جرئت نمیکردم در تلویزیون این جمله را بگویم، الان استناد به خودشان میکنم. کاسب تحریم ظاهراً تعریفی دارد؟
گیر ما این نیست که پولهای اضافی را از صاحبان فیشهای نجومی بگیرید، اصل «از کجا آورد» باید عملیاتی شود
عباسی: کاسب تحریم یا فتنه و برجام و پسابرجام و پسافتنه و واژههایی که الان در ادبیات سیاسی ما رایج شده است، مفسدههای زیادی را ایجاد میکند. اولین و اساسیترین مسئله آن این است که میتواند اعتماد عمومی را نسبت به جریانهای سیاسی حاکم در دورههای مختلف مخدوش کند، اما اگر این از منظر حقوقی و جامعهشناسی سیاسی کالبدشکافی نشود، موضوع روشن نمیشود که ما در چه شرایطی زیست میکنیم. البته جمله آیتالله آملی لاریجانی را اصلاح کنم. جمله ایشان این بود که مثلاً فردی مثل بابک زنجانی خیلی حرفها زده، یکی هم آن است که پولهایی که درآورده را خرج ستاد انتخاباتی کذا کرده است. ایشان گفته بود ما حرف اینها را قبول نداریم و اگر بخواهیم مصداقی قرار دهیم خیلی اتفاقها میافتد. واقعیت هم همین است. در ماجرای صرافیها در آن جنگ ارزی که نوسان قیمت ارز را رقم میزنند، آن پولها کجا رفت؟ صرافیهایی که معلوم است چه کسانی آنها را تشکیل دادند و چه نسبتی با کدام جناح سیاسی داشتند. مثلاً فلان شخص یک مدیر در کشور است، در این 30 سال ماهی 10 میلیون تومان هم حقوق میگیرد، سقف ثروت و دارایی این شخص نهایتاً چهار میلیارد و 200 میلیون میشود. چطور میشود یک مدیر جمهوری اسلامی 700، 800 میلیارد تومان ثروت مشخص دارد؟ در سطح وزیر و مقام مسئول وقتی ثروت اینچنینی داریم، از کجا آمده است؟ اگر میگوییم در مسئله فیش نجومی، آقای فلانی 200 میلیون حقوق میگیرد، میگوییم 10 میلیون برای خودت و بقیه آن را به بیتالمال واریز کن، گیر ما این نیست. گیر ما «اصل از کجا آورد» است. اصل از کجا آورد میگوید یک نفر در جمهوری اسلامی طی 35 سال گذشته مسئول و نماینده مجلس و وزیر و وکیل بوده، امروز ثروت چندهزار میلیاردی دارد. از کجا آوره است؟ در «این از کجا آوردهای» یک دورهای وزیر و وکیل بوده، رانت داشته و برای خودش چیزهایی را کنار گذاشته است. از مسئولیت کنار رفته و در حاکمیت جناح سیاسی دیگر از مسئولیت کنار رفته، ولی چون قبلاً مسئولیت داشته و میداند راه و چاه کار چیست، توانسته برای خودش ثروتی بههم بزند. پس اگر این ثروت در دوران مدیریتش بوده، رانت ایجاد کرده و اگر در دورهای بوده که با جریان مقابل مخالف بوده که در آن دوره تحریم رقم خورده و نتیجه تحریم را برای خود مصادره کرده، این پولها در ماجرای انتخابات خودش را نشان میدهد.
عکسی در فتنه 88 منتشر شد. عکس متعلق به دو نفر با شمایل حزباللهی و کلت به کمر سوار بر یک موتورسیکلت بنلی 900 -بسیجیها بنلی سوار نمیشوند- وسط درگیریها بود. گفتند این بسیجیها هستند که مردم را با اسلحه میکشند، بعد معلوم شد اینها کارکنان سابق یک نهاد امنیتی بودند که یک آقازادهای به اینها پول داده و اینها در کف صحنه زد و خورد میکنند. این پولها از کجا میآید؟ اینها نکاتی هستند که خیلی مشخص نشده است. اگر قرار باشد جامعه را مشوش و ناامیدی ایجاد کنیم و مدام عبارات کاسبان فتنه و تحریم را بهکار ببریم، الان که مصداق این حرفها باید مشخص شود که از کجا آورد، دستگاه قضایی باید یقه همه را بگیرد. عباسی مدعی است که 47 توهین از سوی مقام عالی اجرایی کشور به او شده است. به او گفتند بیسواد، بیشناسنامه، بزدل سیاسی، کاسب تحریم. قوه قضائیه! بیایید نگاه کنید زندگی منِ کاسب تحریم بیسواد و بیشناسنامه چیست، اگر درست است از حلقوم من بیرون بکش، اگر نیست چرا مسئول کشور این حرفها را میزند.
بابک زنجانی محصول کدام تفکر است؛ متفکران دینی یا جریان لیبرالی؟
در فضای کاسبان تحریم کسانی را داریم که وقتی شرایط اقتصادی کشور بهقول آنها کمرشکن شد که ارتباط سیستم مالی کشور محدود شد. آمریکاییها در دستگاه خزانهداری خود یک پدیدهای بنام U-turn یا چرخه دلار دارند. عدهای از این فرصت استفاده کردند. فساد اقتصادی و مالی اینجا ایجاد شد. چه کسانی سود بردند؟ آیا بابک زنجانی محصول جریان متفکران دینی است یا محصول جریان لیبرالی؟ مصادیقی که عرض کردم بهخاطر این بود که ما در دوره تحریم جدی میدانیم چه کسانی در صرافیها حضور داشتند و پولها و مناسباتی را برای خود رقم زدند که بعدها در ستادهای انتخاباتی بهکار رفت. آنهایی که در حوزه واردات و صادرات و بخصوص در حوزه نفت درگیر بودند -که یک شاخص آن - میشود بابک زنجانی- با چه کسانی تعاملات و سازوکار داشتند و طبق گفته رئیس قوه قضائیه بهکدام ستاد انتخاباتی کمک کلان کردند؟ اینها که مشخص هستند. میماند بعد از این قضیه. الان یکی بگوید الان که تحریم مثلاً رفع شد، کاسبان پساتحریم چه کسانی هستند؟ مگر قرار نبود مدل سیاست دربهای باز چین اجرا شود؟ از 1380 در مجمع تشخیص مصلحت نظام طرح جدی سیاست دربهای باز چین و مدل آن مطرح شد. کلی کتاب برای آن نوشته و همایشهای بسیاری برگزار شد. قرار بود چهار اتفاق بیافتد: جذب سرمایه خارجی گسترده، جذب تکنولوژی خارجی با کارگر ارزان، تولید آن تکنولوژی به شکل انبوه، صادرات تکنولوژی. کاری که چین کرد. چین سیاست درهای باز خود را اجرا کرد، ایدئولوژی مائوئیسم را کنار گذاشت، سرمایه خارجی و تکنولوژی خارجی کسب کرد و با نیروی انسانی ارزان خود این تکنولوژی را بهصورت انبوه تولید کرد، صادرات انبوه کرد و بازار جهان را گرفت.
کاسبان تحریم کسانی هستند که در حال پیادهسازی سیاستهای درهای باز تایلند و چین هستند
قرار بود این اتفاق در پسابرجام در ایران بیافتد. آمریکاییها در قضیه تحریم داماتو (ISA) و U-turn جلوی این را گرفتند و نگذاشتند سرمایهگذاری گسترده در کشور انجام شود و ما را بهطرف درهای باز تایلندی بردند. همانطور که کشور تایلند در دهه 1960 در میان جنگ ویتنام، لائوس، کامبوج و کره و در این منطقه ناامن، کشوری بسیار امن بود، آمریکاییها سیاست درهای باز تایلند را در آنجا اعمال کردند و کشور تایلند را به مرکز عشرت جنوب شرق آسیا تبدیل کردند. امروز در ایران میگویند شما امنیت بالایی دارید، در یک منطقه ناامنی بنام خاورمیانه (جنوبغرب آسیا) امنیت دارید، یک کشور چهارفصل هستید، ظرفیت طبیعی زیادی دارد، در ایران چندهزار هتل ساخته شود و فضای فرهنگی ایران را به سمت یک سیستم خدماتی ببریم و نه تولیدی، و ایران به قول آنها قطب گردشگری بشود. در واقع آنچه که در پاتایای تایلند، آنتالیای ترکیه، بالی اندونزی، لاسوگاس ایالت متحده و نیس جنوب فرانسه شود. تمام این در ساختار ایران جمع شود که دوستان بگویند وقتی قرار است قطب گردشگری شویم باید تحمل فرهنگی بالایی داشته باشیم. تا کجا تحمل فرهنگی خود را در یک جامعه دینی بالا ببریم؟ امتیازاتی بدهیم که گردشگر خارجی وقتی اینجا میآید تفریحاتی را که پاتایای تایلند دارد اینجا هم داشته باشد؟ الان با پدیدهای روبهرو هستیم بنام کاسبان پساتحریم که این کاسبان خود را در سیاست درهای باز تایلندی و سیاست درهای باز مدل چینی خوب نشان میدهند. برویم ببینیم در پشت هتلها چه اتفاقاتی میافتد، پشت این امتیازات چه خبر است، پشت سر این همه کالاهای عجیب و غریبی که از سراسر دنیا وارد کشور میشود و تولید داخلی را نابود میکند چه کسانی هستند؟ اگر ما این مسائل را خیلی جدی ارزیابی کنیم، میبینیم در ماجرای تحریم کدام جناح سیاسی سودش را برده است. امروز یک قلم از آن را زئیس محترم دستگاه قضا گفتند. بیاییم ببینیم در شرایط پساتحریم و پسافتنه این موارد، محصول کدام مدل اقتصادی بوده؛ آیا با مدل اقتصاد مقاومتی مورد نظر رهبری قرابت داشته یا خیر؟ سپس ببینیم چه کسانی در دوره پساتحریم و پسابرجام کاسب هستند.
جناحی که بیشتر در سه سال گذشته سروصدا و بعضیها را متهم به فساد اقتصادی کرده خودش از بقیه بیشتر مشکل دارد
اگر قرار است ادبیات کاسبان مطرح شود، به نظر میرسد دستگاه قوه قضائیه باید یک سازمان شفافیت جدی راهاندازی کند. یک سازمان شفافیتی که باید روی دو سه نکته کلیدی تأکید کند. اولاً انگشت خود را نسبت به افراد و جناحها و گروههای سیاسی روی اصل از کجا آورد بگذارد و بدون تعارف همه ما باید شامل آن شویم. نکته دوم اینکه به موجودی افراد نباید توجه کرد، عقبه افراد را باید مشخص کرد که در یک دوره زمانی چگونه این ثروت را درآوردند، سوم اینکه این موارد در کجا هزینه شده است. سازمانهای اطلاعاتی ما در معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات و یا سازمان اطلاعات سپاه امروز باید برای حفظ ثبات اقتصادی کشور و مبارزه با مفاسد اقتصادی و مفاسد اینچنینی این گلوگاهها را شناسایی و با آنها برخورد کنند. از این رو چند نکته کلیدی مطرح است. من واقعاً نمیخواهم اسم بعضی افراد را روی آنتن ببرم، ولی واقعیت این است که اگر به این موضوع با جدیت پرداخته شود، آن جناحی که بیشتر در سه سال گذشته سروصدا و بعضیها را متهم به فساد اقتصادی کرده خودش از بقیه بیشتر مشکل دارد و با کمال تأسف با مشاهده افتضاح صرافیهای دوره افزایش قیمت دلار در سال 90، معلوم میشود چه کسانی هستند.
رهبری فرمود مگر چقدر از مردم ایران هواپیما سوار میشوند؟ خرید هواپیمای پهنپیکر اولویت چندم ماست؟ میدانید در شاهینشهر اصفهان یک هواپیمایی تولید میشد بهاسم ایران 140. چند نمونه هم ساخته شد. مدلی بود که از روسها و اوکراینیها گرفته شده بود. سال 82 به این شهر رفتم و از نزدیک دیدم. تعدادی از متخصصین داشتند زحمت میکشیدند و کار را تولید میکردند. واقعاً اگر آن مقطع حمایت میشدند این حجم عظیم دانشجویی ما در دانشگاههای مختلف مثل اصفهان، امیرکبیر و علموصنعت و شریف میتوانستند این پروژه را عملیاتی کنند. اعتراض رهبری چه بود؟ میگفتند چند درصد مردم هواپیما سوار میشوند؟ اولویت چندم ماست؟ چه اصراری دارد یک گروهی از آمریکا بوئینگ و از اروپا ایرباس بیاورند. من سال گذشته در دانشگاه صنعتی اصفهان سخنرانی کردم و به اساتید محترم آنجا عرض کردم فاصله شما با کارخانه هواپیماسازی 25 کیلومتر است. شما بروید و مدعی شوید و بگویید ما چندهزار دانشجو و استاد هستیم، این 10 میلیارد دلار را که در 10 سال میخواهید به بوئینگ بدهید به ما بدهید، ما قول میدهیم ورژن 140 را به ایران 150 و 160 تبدیل کنیم، قول نمیدهیم تا 10 سال آینده هواپیمایی در تراز ایرباس تحویل دهیم، اما قول میدهیم مردم را از حیث سیستم هوایی، مستقل و خودکفا کنیم. این موضوع هم میشود شعار اقتصاد مقاومتی و هم میشود اینکه ما مطمئن شویم نیرویی که در دانشگاه تربیت میکنیم بیکار نخواهند شد. هم استاد دانشگاه ما نتیجه زحمت خود را در دانشگاه صنعتی میبیند و هم دانشجوی ما. دانشگاه شهید بهشتی افتخار میکند مجید شهریاری متعلق به دانشگاه آنهاست که سانتریفیوژها را به اینجا رساند. دانشگاه شریف میگوید افتخار من این است که احمدی روشن این کار را کرد، دانشگاه تهران میگوید افتخار من این بود که علیمحمدی این کار را کرد. نظام افتخار میکند حسن تهرانیمقدم ایران را در موشکی از صفر به اینجا رساند. مقام معظم رهبری میفرماید چطور میشود ذهن جوان ایرانی میتواند موشک بالستیک و کروز درست کند، نمیتواند خودرو و هواپیما تولید کند؟ شما چگونه میپذیرید ما وقتی توانستیم موشک بالستیک و کروز تولید کنیم، نتوانیم هواپیما و اتومبیل تولید کنیم؟ آیا اینجا نمیتوانیم نسبت به اینکه ما داریم کاسبانی پیدا میکنیم سوءظن داشته باشیم؟ سیاست اقتصادی نظام، مقاومتی است. دانشگاههای صنعتی تراز بسیار بالایی دارند. مسئله سوم هم این است که آمریکا و فرانسه در قرارداد هواپیما، باز هم میتوانند خلل ایجاد کنند، با همه این موارد چرا باید گروهی به واردات چنین هواپیماهایی اصرار داشته باشند؟ چرا همه جای بیلبوردهای تهران پر از تبلیغات اتومبیلهای چینی و ژاپنی و کرهای و فرانسوی و ایتالیایی است؟ آیا با هزینه این همه اتومبیلی که وارد کشور میشود نمیتوانستیم صنعت اتومبیل را به شکلی جدی در اقتصاد مقاومتی به سمتی ببریم که تولید برای خودمان و محصول هم برای خودمان باشد؟
چرا اقتصاد یک کشور 80 میلیونی باید اسیر دلار بدون پشتوانه آمریکا باشد؟
من این نکته را در دانشگاه به جوانها میگفتم. گفتم جوانان غزه که تا دیروز در غزه سنگ پرتاب میکردند، الان با راکت فجر 333 میلیمتری، یعنی با راکت ایرانی و موشک ایرانی اسلامی به تلآویو میزنند. راکتها و موشکهایی مثل عماد و سجیل و شهاب که در تونلهای هوافضا انباشت شده است محصول ایران هستند. ناو جماران یک ناو ایرانی است. همچنین قایقهای تندروی معروف ایرانی. ما چرا اتومبیل ایرانی نداریم؟ رهبر مملکت یک جمله دارد، اگر کاسبان تحریم مسئلهای ندارند چرا این جمله ایشان به مسئولین نظام بانکی و دولت گفته نشد و به فرماندهان سپاه گفته شد؟ سه ماه یعنی آخر شهریور سال 95 رهبری در دیدار با فرماندهان سپاه جملهای تکاندهنده بیان کردند. ایشان فرمودند: اگر مسئولین بتوانند اقتصاد مقاومتی را بهنحو احسن پیاده کنند و جادوی پولی و مالی دشمن را بشکنند، ملت خود را خلاص کنند و آقایی و سروری دلار را پایین بکشند، ملتهای دیگر را هم نجات میدهند. این جادو کدام است؟ همین است که یکدفعه دلارمیشود 4150 تومان. آمریکا با دلار خود جادو میکند. پس ملت ما اسیر است و ملتهای دیگر هم بهتبع ما اسیر هستند. چرا ما ارز اسلامی درستی نداریم؟ چرا ریال ایران، پولی نیست که شاخص جهانی باشد؟ وقتی فکر یک کاسب پشت قضیه باشد میگوید ایران باید در نظام سلطه ذوب شود، ریال ایران نباید ریال پرقدرتی باشد و باید به دلار تکیه کرد. رأس نظام به نیروهای انقلابی تأکید میکند آقایی و سروری دلار را بشکنید، من چرا به دلار آمریکا که کاغذ بدون پشتوانه است تکیه کنم؟ چرا اقتصاد یک کشور 80 میلیونی باید اسیر دلار بدون پشتوانه آمریکا باشد؟ این اساس جنگ ارزی است.
کاسبان واقعی تحریم و فتنه چه کسانی هستند؟ اگر ولایت فقیه نبود دشمن تا بهحال صد بار اساس نظام را زیر و رو کرده بود
این دست منفعتها را وقتی کنار هم میچینیم معلوم میشود هم در ماجرای قبل و حین و بعد از فتنه و در ماجرای تحریمهای بهقول غربیها کمرشکن و الان که ظاهراً تحریمها رفع شده، جریان لیبرالی در کشور منفعتی دارد، که وقتی نگاه کنیم آنهایی که کارخانهشان را دارند، آنهایی که ثروتشان را به جیب زدند، مسئولینی که چندهزار میلیارد ثروت دارند و حاضر نیستند ثروتهای خود را مشخص کنند، میبینیم که چه کسانی قبل از فتنه از تحریمها بهره بردند و بعد از فتنه که تحریمها تشدید شد بهصورت مضاعف بهره بردند. امروز هم در حکومت دینی میخواهیم سیاست درهای باز تایلندی و درهای باز چینی را پیاده کنیم که البته اعتراض مقام معظم رهبری را در پی داشت. ایشان 22 بهمن سال 94 در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش فرمود دشمن با اینکه یک روحانی رأس نظام باشد مشکل ندارد، دشمن با صورت نظام مشکل ندارد، با سیرت نظام مشکل دارد. در چین پوسته و صورت حکومت کمونیستی ماند، مغز و محتوای آن تهی شد. امروز هم میخواهند مغز و محتوای جمهوری اسلامی را تهی کنند. البته من که معتقدم دشمن با همان عمامه بهسر رأس حکومت و ولایت فقیه و اسلام مشکل دارد، اگر اسلام و ولایت فقیه نبود دشمن تا بهحال صدبار اساس نظام را زیر و رو کرده بود.
ریزشها در حکومت دینی وجود داشتهو تا زمان ظهور هم ادامه پیدا خواهد کرد
اگر بخواهیم ماجرای فتنه 88 را خوب آنالیز و ارزیابی کنیم، باید آن را در ساختار نظام دینی اینگونه بگیریم که از اول انقلاب، فتنههای گوناگون داشتیم، ملت و نظام از این فتنهها سربلند بیرون آمدند. در هر دورهای گروهی از انقلابیون ریزش داشتند. این موضوع ریزشها تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت و این انقلاب بحمدلله هر مرحله قویتر و جدیتر جلو میرود. اینبار هم که دوران فتنه اقتصادی، فتنه اشتغال، فتنه ورود کالاهای بیگانه و فتنه جادوی پولی و مالی دشمن است باز هم اسلام و نظام و مردم از این گردنه مبارزه با مفاسد اقتصادی سربلند بیرون میآیند. امیدوارم خداوند کاری کند ما در این وسط ریزش نکنیم. مردم و حکومت که عبور میکنند، آنهایی که در این وسط میریزند کسانی هستند که در نظام جایگاههایی دارند و هر از چندی، چند نفر از آن دانهدرشتهای نظام زمین میخورند.
یامینپور: بینندگان این برداشت را حتماً میکنند با این مباحثی که این چند شب داشتیم فتنه نهتنها تمام نشده، بلکه اتفاقاً تطور پیدا کرده است. کاسبان تحریم به مناسبتهای مختلف گردنکلفتتر شدند و شاید مبارزه با آنها دشوارتر هم شده باشد، ولی بهواسطه مؤلفههای قدرتهای نظام جمهوری اسلامی و تفکر انقلابی از این مرحله هم عبور خواهد شد. البته یکی از شرایط آن شفافیت، صراحت و صداقت با مردم است.