به گزارش شهدای ایران، جامجم به بهانه چهلمین روز درگذشت شهید محسن خزائی، به سراغ جمعی از یاران و همکاران او رفته و از ویژگیها و سجایای این شهید در سالهای فعالیتش جویا شده است.
یک جای همیشه خالی
سیدمهرداد سیدمهدی، رئیس خبرگزاری صدا و سیما خاطرات زیادی از حضور شهید خزائی در سوریه دارد. وی میگوید: 40 روز از شهادت شهید خزائی گذشت. در این مدت لحظهای نبوده که جای خالی این شهید بویژه در این دوران تحولات جدید منطقه و سوریه احساس نشود و ما به یاد ایشان نباشیم. همین چند روز پیش بود که وقتی خبر آزادسازی شهر حلب اعلام شد، همه در تحریریه خبرگزاری صدا و سیما از این شهید یاد کرده و خاطره و جای خالیاش را گرامی داشتند. اگر بود قطعا گزارشهای خوبی را هم از منطقه برایمان میفرستاد. تربیت چنین نیروی ماهر و کارکشته و علاقهمندی کار آسانی نیست و این جای خالی او به نظرم به این زودیها پر نخواهد شد.
وی ادامه میدهد: او در رفتار و کردار خود فردی شجاع و مخلص بود. خبرنگاری میدانی بود و فقط به گزارش از پشت میز و داخل تحریریه اکتفا نمیکرد، بلکه مدام در میدانهای مختلف جنگ حضور داشت و از نزدیک به دل حادثه میزد و لحظه به لحظه اخبار دقیقی را از تحولات منطقه به اطلاع مردم میرساند. آخرین جملهای هم که همیشه در تماسهای تلفنی و گفتوگوها و صحبتهایمان به ما میگفت، این بود که: «دعا کنید شهید بشوم» و در نهایت هم به این آرزوی بزرگ و دیرینهاش رسید.
میراث شهید
شهید خزائی از جمله خبرنگاران کوشایی بود که تعدادشان در هر رسانهای انگشتشمار است. دکتر سیدمهدی در این خصوص تصریح میکند: او نیرویی خستگیناپذیر بود و برای کار و فعالیت، عشق و علاقهای تمام نشدنی داشت. در اینجا ذکر نکتهای را جالب میدانم. تاثیر شهید خزائی بر همکاران و دیگر اطرافیانش به حدی بود که پس از شهادت او پویشی در خبرگزاری ما به راه افتاد و بسیاری دیگر از همکاران و خبرنگارانمان اعلام آمادگی کردند تا به جای شهید خزائی به منطقه جنگی حلب اعزام شوند و جای او را پر کنند. در این میان چند نفری از این داوطلبان از بین نیروهای خانم بودند که درخواست رفتن به منطقه را داشتند و این واکنشها اهمیت شهادت خزائی و تاثیر وی را بر اطرافیانش میرساند.
امضای سند شهادت
علیرضا ذوالفقاری، مدیر خبر مرکز زاهدان رفاقتی دیرینه با شهید خزائی داشته است. وی درخصوص سابقه این آشنایی میگوید: من با شهید خزائی از سال 79 و در شهر زاهدان آشنا شدم. البته ابتدا این دوستی کاری بود اما در ادامه به رفاقتی ریشهدار انجامید و حتی وقتی ایشان وارد باشگاه خبرنگاران جوان شدند، زمینهای را فراهم کردند تا برادر من، شهید محسن ذوالفقاری که او هم به خبرنگاری علاقهای ویژه داشت، بتواند وارد باشگاه شود و به فعالیت بپردازد. این آشنایی میان او و برادرم هم ادامهدار شد و ارتباط نزدیکی میان این دو نفر شکل گرفت. ذوالفقاری ادامه میدهد: چند سال بعد برادرم در واقعه کشتار تروریستی تاسوکی که اسفند سال 84 توسط گروهک عبدالمالک ریگی در منطقه زاهدان اتفاق افتاد، شهید شد و این شهادت تاثیر ویژهای روی شهید خزائی گذاشت، به طوری که بعد از آن در تمام گفتوگوها و مکالمههایش آرزوی شهادت میکرد و از همان زمان احساس میکرد باید راه برادر شهیدم را ادامه بدهد.
او یک شب برادرم را در خواب میبیند که میگوید منتظرش است و سند شهادتش امضا شده. مدتی بعد هم که به شهادت رسید و این خواب او تعبیر شد. جالب اینجاست که هم اسم کوچک او و هم برادرم محسن بود و هر دو هم با دو روز اختلاف در ماه صفر به شهادت رسیدند. او سالها در شهادت را میزد و در نهایت این در به رویش گشوده شد.
تکلیفمحور و بیهراس
امینالله علیمرادی از دیگر همکاران و دوستان نزدیک شهید خزائی بوده است. وی در تشریح دوستی خود با این شهید میگوید: ما دو نفر به مدت ده سال با هم دوست بودیم. ارتباط ما صمیمی، دوستانه و خانوادگی بود و در تمام این سالها ادامه داشت. شهید در ماموریتهای مختلفی هم که داشت، هر گاه به تهران میآمد سری به من میزد. او ادامه میدهد: از خصوصیات بارز این شهید تکلیفمحوری بود. اگر کاری را به شهید محسن محول میکردی دیگر خیالت راحت بود که حتما انجام میشود. او از پذیرفتن مسئولیتها هراسی به دل راه نمیداد و همیشه دستی به خیر داشت.
عشق به اهل بیت
دوست و همکار شهید خزائی تصریح میکند: شهید محسن در کنار تمام خصوصیات و ویژگیهای خوبش عشق زیادی هم به اهل بیت داشت. او صدای خوبی داشت و در مناسبتها مداحی میکرد. ضمنا به خاطر همین عشق و علاقه به اهل بیت اسم دختر کوچکش را زینب گذاشت. علیمرادی ادامه میدهد: کمتر از 48 ساعت مانده به شهادتش با وی تماس گرفتم و تلفنی درخصوص اوضاع مختلف صحبت میکردیم. گفتم دیگر برگرد اما او میگفت من هنوز بر سر پیمانم هستم، خواستهام شهادت است و در کمتر از 48 ساعت بعد هم که آن اتفاق افتاد و او به شهادت نایل شد.
بدون واهمه در خط مقدم
سید مهرداد سیدمهدی ، رئیس خبرگزاری صدا وسیما در تشریح روحیه کاری و اهتمامورزی بیپایان شهید خزائی میگوید: او در اکثر گزارشهایی که تهیه میکرد، در نزدیکترین مناطق درگیری و در واقع در خط مقدم جبهه حاضر میشد. خیلی وقتها در طول صحبتها در پشت سرش در فاصلهای خیلی نزدیک صدای تیراندازیها و خمپارههای دشمن شنیده میشد اما شهید خزائی ترسی در دل نداشت و به انجام وظیفه و گزارشش ادامه میداد. سیدمهدی با تعریف خاطرهای میگوید: یک بار شهید خزائی در یکی از گزارشهایی که برایمان ارسال کرد به صورت نیمخیز روی زمین نشسته بود و با دست به پشت سرش اشاره میکرد و محل اختفای تکتیراندازان تکفیری را نشان میداد.