شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۲۹۶۹۶
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۵
بابای من معتقد است تو نماینده اول در مجلس پنجم بودی، ولی دوم خواندنت. ولی من واقعا استدلالی ندارم که بگویم من اول بودم! مادرم می‌گوید آمدن بابات را دیدند که اجازه بدهید فائزه نفر دوم اعلام بشود. بابا اصلا رد می‌کند، می‌گوید اصلا چنین چیزی نیست... ولی مامان زیر بار نمی‌رود و می‌گوید نه، آمدند راضی‌اش کردند که بگو، اجازه بده که فائزه نفر دوم باش

به گزارش شهدای ایران، فائزه هاشمی رفسنجانی در گفت و گویی که اخیرا با حسین دهباشی انجام داده است به ذکر مواردی از زندگی سیاسی و اجتماعی خود پرداخته که در ادامه بخش هایی از آن آورده شده است:

 فائزه هاشمی:در زندان اصلا

بدحجابی برای ما تابو نیست!

 

فائزه هاشمی در قسمتی از این گفت و گو به بیان وضعیت معاشرت در خانواده پرداخته و می گوید ما با بی حجاب های فامیل رفت و آمد داریم و اصلا معاشرت با بی حجاب ها برای ما تابو محسوب نمی شود: «ما بی‌حجاب‌ها را آدم‌های بد نمی‌دانستیم؛ چون فامیل ما، همه فامیل محجبه‌ نبودند؛ مثلا فامیل ما خیلی فامیل بزرگی ا‌ست. یک بخشی‌اش فامیل مامانم هست، یک بخشی‌اش فامیل بابام. حالا فامیل بابام کمتر ولی فامیل مامانم... رفت‌و‌آمد داشتیم؛ یعنی همه بی‌حجاب نبودند، باحجاب هم نبودند، همه‌جور بودند توی فامیل ما، ما هم رفت‌وآمد داشتیم و اصلا مشکلی نبود؛ مثلا وقتی به خانه ما می‌آمدند به احترام بابا، باحجاب می‌آمدند. ولی بودند فامیل‌هایی که بی‌حجاب بودند. ما با آنها رفت‌وآمد هم داشتیم؛ یعنی اصلا این تابو نبود که الان این بی‌حجاب است، ما با او رفت‌وآمد نکنیم؛ این، این‌جور است، ما با او رفت‌وآمد نکنیم؛ خیلی این مسائل عادی بود.

 

بابایم معتقد است رای اول هستم ولی خودم هیچ استدلالی نداشتم!/ از دست مردم آزرده شدم که به من رای ندادند

 

دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص انتخابات مجلس پنجم و احتمال تقلب در آن انتخابات نیز معتقد است: «بابای من معتقد است تو نماینده اول در مجلس پنجم بودی، ولی دوم خواندنت. ولی من واقعا استدلالی ندارم که بگویم من اول بودم!
مادرم می‌گوید آمدن بابات را دیدند که اجازه بدهید فائزه نفر دوم اعلام بشود. بابا اصلا رد می‌کند، می‌گوید اصلا چنین چیزی نیست... ولی مامان زیر بار نمی‌رود و می‌گوید نه، آمدند راضی‌اش کردند که بگو، اجازه بده که فائزه نفر دوم باشد.

‌برای من عجیب بود که در مجلس ششم رأی نیاوردم. منی که این‌قدر ارتباط داشتم و مردم را فراموش نکرده بودم. اصلا خیلی برایم غیرقابل‌باور بود. من ارتباطم با گروه‌های اجتماعی بود. تازه ارتباطم با مردم قوی‌تر شده بود. خودم معتقدم چون توی لیست مشارکت نبودم و مردم به لیست کامل رأی دادند، من رأی نیاوردم. من در واقع از مردم یک‌جوری آزرده شده بودم؛ چون در این دوره چهارساله واقعا خیلی برای مردم کار کردم.»

 

فکر کردم رئیس فرقه بهایی ها پدربزرگ فریباست!

 

فائزه  رفسنجانی همچنین درباره دیدار جنجالی اش با یکی از اعضای ارشد فرقه بهاییت می گوید: «‌تبلیغاتی که روی این قضیه دیدار با بهاییان شد نه من کردم، نه آنها. آنها مثلا یک عکس گذاشتند در سایتشان! ولی جنجالی که روی این قضیه انجام شد و آن تبلیغی که انجام شد مخالفین کردند و مخالفین سبب این تبلیغات شدند وگرنه نه من کردم نه آنها این تبلیغات را کردند، بعد هم خودشان پشیمان شدند.

‌درباره این عکس باید بگویم، من موقعی که در خانه فریبا بودم این عکس را روی دیوار دیدم. گفتم این یا باید پدر فریبا باشد یا پدر همسرش، یعنی اصلا به ذهنم نرسید که باید فرد دیگری باشد. بعد که در خبرها آمد و گفتند عکس هم بالا سرش بوده است، تازه فهمیدم که او چه کسی بوده است.
‌درباره نظر پدرم که گفتند این ملاقات شایسته نبوده است، این که نفس این ملاقات کار شایسته‌ای نبوده با این که نظر ایشان چیست، به نظر من این نتیجه‌گیری آن نمی‌تواند باشد. حالا باید از خودشان بپرسید.»

 

در زندان اصلا شرایط سختی نداشتیم

 

فائزه هاشمی در بخش دیگری از گفت و گوی خود درباره دستگیری خود و به زندان رفتنش می گوید: «حدود دو، سه شب بود. من با چادر سفید و لباس خانه وارد بند شدم! اکثرشان هیچ‌کدام من را به قیافه ندیده بودند. تا اینکه من یک زندانی را که مهسا امرآبادی بود، می‌بینم، اون می‌گوید فائزه تویی؟ من می‌گویم مهسا تویی؟ بعضی‌هایشان ترسیده بودند، می‌گفتند اگر فائزه را آوردند، معنی‌اش این است که قرار است فردا ما را اعدام کنند؛ یعنی چه اتفاقی بیرون افتاده که فائزه را زندان آورده‌اند! برای آنها خیلی عجیب بود.

فردای آن روز یا دو، سه روز بعد از آن، که با بابا صحبت کردم، گفتم این‌قدر دارد به من خوش می‌گذرد خواهشا هیچ کاری نکنی من بیایم بیرون‌! من اصلا نمی‌خواهم بیایم بیرون! چون فردای آن روز مهدی را گرفتند.
وقتی آمدند ملاقات من گفتند مهدی در بازجویی و انفرادی هست و شرایط سختی هم دارد، چون من خوب بودم، من توی بند بودم، همه بودند، من اصلا شرایط سختی نداشتم. زندگی خیلی خوبی بود.»

 

* شرق

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار