سردار شهید غلامرضا کیانپور فرمانده ای دلاور و شجاع از کرج که به خانواده اش گفته بود راننده آمبولانس است و هنگام شهادت مادرش می گفت که تا امروز نمی دانسته فرزندش فرمانده عملیات در جبهه های عزت و شرف دفاع مقدس است.
شهدای ایران:شهید غلامرضا کیانپور در سال 1340 در خانواده ای متدین در کرج به دنیا آمد و پدر و مادرش به دلیل عشق و ارادت به حضرت ثامن الائمه (ع)، نام این مولود را 'غلامرضا' نهادند.
وی دوره ابتدایی را در دبستان 'مرادیان' کرج با موفقیت سپری کرد و در آستانه جوانی، هنگامی که هنوز تحصیلات دبیرستان را آغاز نکرده بود، از نعمت دستان مهربان و پرعطوفت پدر محروم شد.
غلامرضا با وجود مشکلات و سختی های فراوان که در راه تأمین مخارج تحصیل بر سر راهش قرار داشت، در عرصه علم و دانش درخشید و توانست دیپلم خود را در 2 رشته طبیعی و ریاضی کسب کند. با شدت یافتن جریان انقلاب، به صفوف مبارزان پیوست و در راهپیمایی ها، تظاهرات و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) همراه با مردم مسلمان، فعالانه شرکت کرد و در سقوط شهربانی کرج نقش اساسی و مهمی را داشت.
غلامرضا با پایان یافتن دوره خدمت نظام وظیفه، در سال 1360 لباس خاکی پوشید و عازم جبهه های نبرد شد. سپس به عضویت رسمی سپاه کرج درآمد و چون روح بی قرارش تاب ماندن نداشت، به جبهه های جنوب رفت و به دلیل استعداد و توانایی ویژه اش در واحد حفاظت اطلاعات لشگر 10 سیدالشهدا (ع) به فعالیت ادامه داد.
وی در عملیات های 'والفجر مقدماتی' و 'کربلای 1' حضور چشمگیری داشت و در والفجر 2 به سختی مجروح شد؛ بعد از عملیات بیت المقدس، همراه جمعی از نیروها، عازم سوریه و لبنان شد و مدت 4 ماه در آنجا، به مقابله با رژیم غاصب صهیونیستی پرداخت.
غلامرضا در سال 1363 ازدواج کرد و ثمره آن ازدواج 2 فرزند دختر است که اکنون ادامه دهندگان راه پدر در سنگر علم و دانش هستند.
غلامرضا کیانپور یکی از عاشقان و دلباختگان مکتب حسینی بود که در روز 19 دی ماه 1365 در حالی که به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات، رزمندگان سلحشور لشگر 10 سیدالشهدا (ع) برای اجرای عملیات کربلای 5 به منطقه شلمچه اعزام شده بود، در اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن بعثی، سبکبال به بارگاه ملکوتی سید و سالار شهیدان بال و پر گشود.
ورزیدگی و هوش سرشار شهید 'غلامرضا کیانپور' او را به اطلاعات ـ عملیات متصل کرد.
برادران غلامرضا، حسن و عباس کیانپور از کشتی گیران با سابقه و مطرح دوران قبل از انقلاب بودند که مدال های بین المللی زیادی را کسب کرده بودند.
یکی از همرزمان و دوستان شهید کیانپور در خصوص این شهید می گوید: در بسیاری از مبارزات انقلاب نیز با یکدیگر همراه بودیم و به همراه دانش آموزان کرجی به پادگان ارتش هجوم بردیم و اسلحه های این پادگان را به نیروهای انقلاب تحویل دادیم؛ به دلیل علاقه مان به فعالیت های انقلابی و عشق به امام خمینی (ره)، با شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهه ها رفتیم.
وی ادامه می دهد: شهید غلامرضا کیانپور علاوه بر موفقیت در میدان های ورزشی، از روحیه ایثارگرانه ای برخوردار بود و لبخند هیچگاه از چهره او محو نمی شد؛ ورزیدگی و هوش سرشار او باعث شد تا در آغاز جنگ به قسمت حفاظت اطلاعات جبهه برود.
شهید کیانپور در تحلیل اسناد جنگی تبحر خاصی داشت؛ وی با بیان خاطراتی از شیوه هایی که شهید کیانپور برای شناسایی مناطق عملیاتی به کار می برد، اظهار داشت: باید اعتراف کنم که او در تحلیل اسناد جنگی تبحر خاصی داشت؛ و گویی که دشمن را کاملاً می شناخت و همیشه می گفت 'بعثی ها چون ایمان درستی ندارند، ترسو هستند، پس با یک حرکت رزمنده ها متلاشی می شوند'.
این رزمنده کربلای پنج در ادامه اظهار داشت: بعثی ها سرتاسر منطقه عملیاتی کربلای پنج سنگرهای بتونی احداث کرده و به زمین های شلمچه آب انداخته بودند و پیش از این موانع نیز، تعداد زیادی نیروی پیش مرگ عراقی در منطقه مستقر بودند که به آنها کمین های سیار می گفتند؛ همه این موانع، پیشروی رزمندگان اسلام را با کندی مواجه می کرد.
وی افزود: منطقه ای را که به لشکر 10 سیدالشهدا (ع)، سپرده بودند، منطقه بسیار پیچیده ای بود که عراقی ها با انواع میدان های مین، ده ها ردیف سیم خاردار، موانع خورشیدی و سنگرهای بتونی و دیده بانی آنجا را به کنترل خود درآورده بودند تا جلوی پیشروی رزمندگان را بگیرد؛ اما در این شرایط دشوار تنها گروه شناسایی که توانست به پد بعثی ها نفوذ کند، گروه شناسایی شهید کیانپور بود.
همرزم این سردار شهید با اشاره به نقش شهید کیانپور در شناسایی منطقه شلمچه در عملیات کربلای پنج گفت: یکی از دوستانی که در این شناسایی همراه شهید کیانپور بود، تعریف کرد 'وقتی وارد آبگرفتگی های منطقه شلمچه شدیم و به نزدیکی کمین های عراقی ها رسیدیم؛ شهید کیانپور به ما اشاره کرد که آهسته تر حرکت کنید. در این لحظه متوجه شدیم که گروه های رزمی بعثی ها به سوی محل استقرار ما در حال پیشروی هستند.
در این شرایط به حرکت خود ادامه دادیم در حالی که کمتر از چهار متر با عراقی ها فاصله داشتیم؛ به طوری که جرأت فرو دادن آب دهانما ن را نیز نداشتیم'.
'سنگر های نونی' دشمن نتوانست مانع پیشروی رزمندگان در عملیات کربلای پنج شود وی در ادامه سخنانش افزود: در عملیات کربلای پنج فرماندهان عراقی دستور داشتند تا با شلیک مستقیم توپ ها و موشک های سنگین مانع پیشروی رزمندگان اسلام شوند؛ در این نبرد چیزی به عنوان سلاح سبک وجود نداشت و ما کاملاً زمین گیر شده بودیم؛ در این شرایط شهید غلامرضا کیانپور طرحی ارائه داد که توانستیم سریعتر به منطقه تحت تسلط دشمن نفوذ کنیم.
همرزم سردار شهید غلامرضا کیانپور یادآورشد: طرح شهید کیانپور اینگونه بود که از جانب پهلو به دشمن حمله کنیم چرا که سلاح های دشمن فقط خطوط مستقیم را پوشش می دادند و نسبت به غرب منطقه درگیری دید کافی نداشتند و ما با استفاده از این غفلت توانستیم به داخل خطوط عراقی وارد شده و سنگرهای نونی شکل را تصرف کنیم. احمدی درباره سنگرهای نونی شکل گفت: این سنگر ها توسط نیروهای آمریکایی و اسرائیلی ساخته شده بود که طراحی و ساخت آنها چهار سال طول کشیده بود؛ عراقی ها سلاح های سنگینی را در آن تعبیه کرده بودند و با استحکام بالایی که این سنگرها داشت به راحتی کل منطقه و میدان عملیات را در کنترل داشتند.
*شکست سلاح های سنگین زرهی در برابر تیزهوشی بچه های اطلاعات عملیات
این رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: با ورود به خطوط عراقی با میدان های مین مواجه شدیم که تخریب چی ها یکی یکی آن معابر را باز کردند و با یک درگیری کوچک وارد خطوط سنگری بتونی دشمن شدیم و تا سپیده دم، توانستیم سنگر های نونی شکل دشمن را به تصرف درآوریم.
وی ادامه داد: شهید غلامرضا کیانپور همان ساعت نخست درگیری در خط مقدم به شدت مجروح شد و توانست خودش را سینه خیز به کانال برساند؛ ساعت 18 که عقبه باز شد؛ شهید غلامرضا کیانپور را به عقب آوردیم ولی تلاش های پزشکان نتیجه ای نداد و فرمانده اطلاعات ـ عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
این رزمنده کربلای پنج با اشاره به زمان شهادت شهید غلامرضا کیانپور گفت: وی با لبان تشنه و ذکر امام حسین (ع) به شهادت رسید و باید بگویم که شهادت او تأثیر زیادی بر روحیه رزمندگان داشت.
* شهادت غلامرضا کیانپور کمر لشگر را در عملیات کربلای 5 شکست
وی در ادامه افزود: زمانی که فرمانده لشگر 10 سید الشهداء (ع) سردار علی فضلی خبر شهادت شهید غلامرضا کیانپور را شنید، گفت 'با شهادت غلامرضا کیانپور کمر لشگر شکست'؛
باید اعتراف کرد که با رشادت های این شهید والامقام بود که توانستیم به موفقیت هایی در عملیات کربلای 5 برسیم.
* شهید کیانپور آرزوی شهادت داشت نه اسارت
همرزم شهید کیانپور با بیان خاطره ای از زبان شهید کیانپور گفت: من از خود او شنیدم که درباره عبورش از اروند می گفت که پیش از شروع عملیات والفجر 8، به همراه برادر سیف الهی، از رود اروند به سمت عراقی ها حرکت کردیم و پس از طی مسافت زیادی، به منطقه ام الرصاص رسیدیم؛ منطقه با سیم خاردارهای مختلف پوشیده شده بود.
به سختی از سیم خاردارها عبور کردیم و وقتی به مقر عراقی ها نزدیک شدیم، همه در خواب بودند. در تاریکی شب، مشغول کار بودیم که ناگهان یکی از عراقی ها، ما را دید و بعد هم فریاد زد: 'ایرانی، ایرانی' او بلند شد. نگاهی به اطرافم کردم و در میان گل و لای آنجا، مخفی شدم. عراقی ها، به سرعت پراکنده شدند و برای پیدا کردن ما، همه منطقه را تحت نظر گرفتند. چند بار، آیه 'واجعلنا ...' را زمزمه کردم و گفتم 'خدایا مرا شهید کن، ولی اسیر دشمن نکن!'؛ حتی یکی از سربازان آنها از روی من عبور کرد اما متوجه چیزی نشد.
با آرام تر شدن محیط، برخاستم و در همان حال، به شناسایی ادامه دادم و در نهایت با اطلاعات زیادی، با عبور از اروند به داخل خاک ایران برگشتم. احمدی در ادامه گفت: شهید غلامرضا کیانپور به همراه تیپ محمد رسول الله (ص) که فرمانده آن حاج احمد متوسلیان بود، توانست چند ماهی را در لبنان سپری کند؛ من هم در آنجا در کنار این همرزمان حضور داشتم و از آنجایی که شهید غلامرضا کیانپور علاقه خاصی به ورزش کشتی داشت، چند تشک کشتی برای تمرین فراهم کرد چون عقیده داشت ورزش باعث آمادگی نیروها می شود و بچه ها همیشه آماده رزم خواهد بود.
* نمی دانستم فرزندم فرمانده عملیات است
وی با ذکر خاطره دیگری یادآور شد: در عملیات عاشورای سه، سردار علی فضلی دستور داد بدون روشن کردن بی سیم به سوی خطوط عراقی ها پیشروی کنیم و فقط از تلفن استفاده کنیم؛ به همین دلیل کابل های تلفن را تا نزدیک خط عراقی ها وصل کردیم و توانستیم از آنجا با سردار فضلی تلفنی صحبت کردیم و آمادگی خود را برای اجرای عملیات اعلام کردیم.
وی گفت: بنا به دستور سردار فضلی مبنی بر اینکه یگان های دیگر هم می خواهند برسند، 10 دقیقه صبر کردیم و پس از روشن کردن بی سیم ها عملیات آغاز شد؛ بنا به دستور شهید غلامرضا کیانپور به سمت چپ یورش بردیم و توانستیم خود را به پل ارتباطی عراقی ها رسانده و آن را منهدم کنیم.
همرزم شهید کیانپور در پایان گفت: شهید غلامرضا کیانپور به خانواده اش گفته بود که در منطقه راننده آمبولانس است ولی زمان شهادتش مادر شهید کیانپور گریه می کرد و می گفت: 'تا امروز نمی دانستم او فرمانده عملیات بوده' و این چنین تواضع و فروتنی باعث شد تا فرمانده اطلاعات عملیات کربلای پنج در آغازین روز این عملیات در 19دی 1365 به مقام شهادت نایل شود و پیکر پاکش در امامزاده محمد کرج آرام گیرد.
وی دوره ابتدایی را در دبستان 'مرادیان' کرج با موفقیت سپری کرد و در آستانه جوانی، هنگامی که هنوز تحصیلات دبیرستان را آغاز نکرده بود، از نعمت دستان مهربان و پرعطوفت پدر محروم شد.
غلامرضا با وجود مشکلات و سختی های فراوان که در راه تأمین مخارج تحصیل بر سر راهش قرار داشت، در عرصه علم و دانش درخشید و توانست دیپلم خود را در 2 رشته طبیعی و ریاضی کسب کند. با شدت یافتن جریان انقلاب، به صفوف مبارزان پیوست و در راهپیمایی ها، تظاهرات و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) همراه با مردم مسلمان، فعالانه شرکت کرد و در سقوط شهربانی کرج نقش اساسی و مهمی را داشت.
غلامرضا با پایان یافتن دوره خدمت نظام وظیفه، در سال 1360 لباس خاکی پوشید و عازم جبهه های نبرد شد. سپس به عضویت رسمی سپاه کرج درآمد و چون روح بی قرارش تاب ماندن نداشت، به جبهه های جنوب رفت و به دلیل استعداد و توانایی ویژه اش در واحد حفاظت اطلاعات لشگر 10 سیدالشهدا (ع) به فعالیت ادامه داد.
وی در عملیات های 'والفجر مقدماتی' و 'کربلای 1' حضور چشمگیری داشت و در والفجر 2 به سختی مجروح شد؛ بعد از عملیات بیت المقدس، همراه جمعی از نیروها، عازم سوریه و لبنان شد و مدت 4 ماه در آنجا، به مقابله با رژیم غاصب صهیونیستی پرداخت.
غلامرضا در سال 1363 ازدواج کرد و ثمره آن ازدواج 2 فرزند دختر است که اکنون ادامه دهندگان راه پدر در سنگر علم و دانش هستند.
غلامرضا کیانپور یکی از عاشقان و دلباختگان مکتب حسینی بود که در روز 19 دی ماه 1365 در حالی که به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات، رزمندگان سلحشور لشگر 10 سیدالشهدا (ع) برای اجرای عملیات کربلای 5 به منطقه شلمچه اعزام شده بود، در اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن بعثی، سبکبال به بارگاه ملکوتی سید و سالار شهیدان بال و پر گشود.
ورزیدگی و هوش سرشار شهید 'غلامرضا کیانپور' او را به اطلاعات ـ عملیات متصل کرد.
برادران غلامرضا، حسن و عباس کیانپور از کشتی گیران با سابقه و مطرح دوران قبل از انقلاب بودند که مدال های بین المللی زیادی را کسب کرده بودند.
یکی از همرزمان و دوستان شهید کیانپور در خصوص این شهید می گوید: در بسیاری از مبارزات انقلاب نیز با یکدیگر همراه بودیم و به همراه دانش آموزان کرجی به پادگان ارتش هجوم بردیم و اسلحه های این پادگان را به نیروهای انقلاب تحویل دادیم؛ به دلیل علاقه مان به فعالیت های انقلابی و عشق به امام خمینی (ره)، با شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهه ها رفتیم.
وی ادامه می دهد: شهید غلامرضا کیانپور علاوه بر موفقیت در میدان های ورزشی، از روحیه ایثارگرانه ای برخوردار بود و لبخند هیچگاه از چهره او محو نمی شد؛ ورزیدگی و هوش سرشار او باعث شد تا در آغاز جنگ به قسمت حفاظت اطلاعات جبهه برود.
شهید کیانپور در تحلیل اسناد جنگی تبحر خاصی داشت؛ وی با بیان خاطراتی از شیوه هایی که شهید کیانپور برای شناسایی مناطق عملیاتی به کار می برد، اظهار داشت: باید اعتراف کنم که او در تحلیل اسناد جنگی تبحر خاصی داشت؛ و گویی که دشمن را کاملاً می شناخت و همیشه می گفت 'بعثی ها چون ایمان درستی ندارند، ترسو هستند، پس با یک حرکت رزمنده ها متلاشی می شوند'.
این رزمنده کربلای پنج در ادامه اظهار داشت: بعثی ها سرتاسر منطقه عملیاتی کربلای پنج سنگرهای بتونی احداث کرده و به زمین های شلمچه آب انداخته بودند و پیش از این موانع نیز، تعداد زیادی نیروی پیش مرگ عراقی در منطقه مستقر بودند که به آنها کمین های سیار می گفتند؛ همه این موانع، پیشروی رزمندگان اسلام را با کندی مواجه می کرد.
وی افزود: منطقه ای را که به لشکر 10 سیدالشهدا (ع)، سپرده بودند، منطقه بسیار پیچیده ای بود که عراقی ها با انواع میدان های مین، ده ها ردیف سیم خاردار، موانع خورشیدی و سنگرهای بتونی و دیده بانی آنجا را به کنترل خود درآورده بودند تا جلوی پیشروی رزمندگان را بگیرد؛ اما در این شرایط دشوار تنها گروه شناسایی که توانست به پد بعثی ها نفوذ کند، گروه شناسایی شهید کیانپور بود.
همرزم این سردار شهید با اشاره به نقش شهید کیانپور در شناسایی منطقه شلمچه در عملیات کربلای پنج گفت: یکی از دوستانی که در این شناسایی همراه شهید کیانپور بود، تعریف کرد 'وقتی وارد آبگرفتگی های منطقه شلمچه شدیم و به نزدیکی کمین های عراقی ها رسیدیم؛ شهید کیانپور به ما اشاره کرد که آهسته تر حرکت کنید. در این لحظه متوجه شدیم که گروه های رزمی بعثی ها به سوی محل استقرار ما در حال پیشروی هستند.
در این شرایط به حرکت خود ادامه دادیم در حالی که کمتر از چهار متر با عراقی ها فاصله داشتیم؛ به طوری که جرأت فرو دادن آب دهانما ن را نیز نداشتیم'.
'سنگر های نونی' دشمن نتوانست مانع پیشروی رزمندگان در عملیات کربلای پنج شود وی در ادامه سخنانش افزود: در عملیات کربلای پنج فرماندهان عراقی دستور داشتند تا با شلیک مستقیم توپ ها و موشک های سنگین مانع پیشروی رزمندگان اسلام شوند؛ در این نبرد چیزی به عنوان سلاح سبک وجود نداشت و ما کاملاً زمین گیر شده بودیم؛ در این شرایط شهید غلامرضا کیانپور طرحی ارائه داد که توانستیم سریعتر به منطقه تحت تسلط دشمن نفوذ کنیم.
همرزم سردار شهید غلامرضا کیانپور یادآورشد: طرح شهید کیانپور اینگونه بود که از جانب پهلو به دشمن حمله کنیم چرا که سلاح های دشمن فقط خطوط مستقیم را پوشش می دادند و نسبت به غرب منطقه درگیری دید کافی نداشتند و ما با استفاده از این غفلت توانستیم به داخل خطوط عراقی وارد شده و سنگرهای نونی شکل را تصرف کنیم. احمدی درباره سنگرهای نونی شکل گفت: این سنگر ها توسط نیروهای آمریکایی و اسرائیلی ساخته شده بود که طراحی و ساخت آنها چهار سال طول کشیده بود؛ عراقی ها سلاح های سنگینی را در آن تعبیه کرده بودند و با استحکام بالایی که این سنگرها داشت به راحتی کل منطقه و میدان عملیات را در کنترل داشتند.
*شکست سلاح های سنگین زرهی در برابر تیزهوشی بچه های اطلاعات عملیات
این رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: با ورود به خطوط عراقی با میدان های مین مواجه شدیم که تخریب چی ها یکی یکی آن معابر را باز کردند و با یک درگیری کوچک وارد خطوط سنگری بتونی دشمن شدیم و تا سپیده دم، توانستیم سنگر های نونی شکل دشمن را به تصرف درآوریم.
وی ادامه داد: شهید غلامرضا کیانپور همان ساعت نخست درگیری در خط مقدم به شدت مجروح شد و توانست خودش را سینه خیز به کانال برساند؛ ساعت 18 که عقبه باز شد؛ شهید غلامرضا کیانپور را به عقب آوردیم ولی تلاش های پزشکان نتیجه ای نداد و فرمانده اطلاعات ـ عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
این رزمنده کربلای پنج با اشاره به زمان شهادت شهید غلامرضا کیانپور گفت: وی با لبان تشنه و ذکر امام حسین (ع) به شهادت رسید و باید بگویم که شهادت او تأثیر زیادی بر روحیه رزمندگان داشت.
* شهادت غلامرضا کیانپور کمر لشگر را در عملیات کربلای 5 شکست
وی در ادامه افزود: زمانی که فرمانده لشگر 10 سید الشهداء (ع) سردار علی فضلی خبر شهادت شهید غلامرضا کیانپور را شنید، گفت 'با شهادت غلامرضا کیانپور کمر لشگر شکست'؛
باید اعتراف کرد که با رشادت های این شهید والامقام بود که توانستیم به موفقیت هایی در عملیات کربلای 5 برسیم.
* شهید کیانپور آرزوی شهادت داشت نه اسارت
همرزم شهید کیانپور با بیان خاطره ای از زبان شهید کیانپور گفت: من از خود او شنیدم که درباره عبورش از اروند می گفت که پیش از شروع عملیات والفجر 8، به همراه برادر سیف الهی، از رود اروند به سمت عراقی ها حرکت کردیم و پس از طی مسافت زیادی، به منطقه ام الرصاص رسیدیم؛ منطقه با سیم خاردارهای مختلف پوشیده شده بود.
به سختی از سیم خاردارها عبور کردیم و وقتی به مقر عراقی ها نزدیک شدیم، همه در خواب بودند. در تاریکی شب، مشغول کار بودیم که ناگهان یکی از عراقی ها، ما را دید و بعد هم فریاد زد: 'ایرانی، ایرانی' او بلند شد. نگاهی به اطرافم کردم و در میان گل و لای آنجا، مخفی شدم. عراقی ها، به سرعت پراکنده شدند و برای پیدا کردن ما، همه منطقه را تحت نظر گرفتند. چند بار، آیه 'واجعلنا ...' را زمزمه کردم و گفتم 'خدایا مرا شهید کن، ولی اسیر دشمن نکن!'؛ حتی یکی از سربازان آنها از روی من عبور کرد اما متوجه چیزی نشد.
با آرام تر شدن محیط، برخاستم و در همان حال، به شناسایی ادامه دادم و در نهایت با اطلاعات زیادی، با عبور از اروند به داخل خاک ایران برگشتم. احمدی در ادامه گفت: شهید غلامرضا کیانپور به همراه تیپ محمد رسول الله (ص) که فرمانده آن حاج احمد متوسلیان بود، توانست چند ماهی را در لبنان سپری کند؛ من هم در آنجا در کنار این همرزمان حضور داشتم و از آنجایی که شهید غلامرضا کیانپور علاقه خاصی به ورزش کشتی داشت، چند تشک کشتی برای تمرین فراهم کرد چون عقیده داشت ورزش باعث آمادگی نیروها می شود و بچه ها همیشه آماده رزم خواهد بود.
* نمی دانستم فرزندم فرمانده عملیات است
وی با ذکر خاطره دیگری یادآور شد: در عملیات عاشورای سه، سردار علی فضلی دستور داد بدون روشن کردن بی سیم به سوی خطوط عراقی ها پیشروی کنیم و فقط از تلفن استفاده کنیم؛ به همین دلیل کابل های تلفن را تا نزدیک خط عراقی ها وصل کردیم و توانستیم از آنجا با سردار فضلی تلفنی صحبت کردیم و آمادگی خود را برای اجرای عملیات اعلام کردیم.
وی گفت: بنا به دستور سردار فضلی مبنی بر اینکه یگان های دیگر هم می خواهند برسند، 10 دقیقه صبر کردیم و پس از روشن کردن بی سیم ها عملیات آغاز شد؛ بنا به دستور شهید غلامرضا کیانپور به سمت چپ یورش بردیم و توانستیم خود را به پل ارتباطی عراقی ها رسانده و آن را منهدم کنیم.
همرزم شهید کیانپور در پایان گفت: شهید غلامرضا کیانپور به خانواده اش گفته بود که در منطقه راننده آمبولانس است ولی زمان شهادتش مادر شهید کیانپور گریه می کرد و می گفت: 'تا امروز نمی دانستم او فرمانده عملیات بوده' و این چنین تواضع و فروتنی باعث شد تا فرمانده اطلاعات عملیات کربلای پنج در آغازین روز این عملیات در 19دی 1365 به مقام شهادت نایل شود و پیکر پاکش در امامزاده محمد کرج آرام گیرد.