کتاب «تفحص» از مجموعه «روزگاران» انتشارات روایت فتح به روایتهایی از تفحص پیکر شهیدان دوران دفاع مقدس میپردازد.
به گزارش شهدای ایران، بیست و سومین کتاب از مجموعه «روزگاران» انتشارات روایت فتح به روایت تفحصگران پیکر شهیدان هشت سال جنگ تحمیلی میپردازد.
در معرفی مجموعه «روزگاران» آمده است: «روزگاران عنوان کتابهایی است که بنا دارد تصویرهایی از سالهای جنگ را در قالب خاطرههای بازنویسی شده، برای آنها که آن سالها را ندیدهاند، نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتاً بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعهها و بازگفتهها. خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن روزها بودهاند و آن واقعهها رخ دادهاند؛ نه در سالها و جاهای دور، در همین نزدیکی.»
سعید صادقی، نگارنده این روایتها در مقدمه به دلنگرانیهای مادر شهیدان مفقودالاثر اشاره میکند و مینویسد: «نمیدانم، شاید آنها که طعنه میزنند مادر نشدهاند... درک نمیکنند مادری را که دنبال یک نشانه است تا دلش آرام بگیرد؛ مثل یک تکه استخوان، تسبیح، عطر یا یادداشت کوچک. منتظر یک سنگ قبر است تا بشود سنگ صبورش. بشود دلخوشی برای دیدارهای صبح جمعه و شب عید. یک سنگ قبر که قاب عکس عزیزش را بگذارد رویش. هفته به هفته دستمال بکشد روی آن و قربان صدقهاش برود....»
این کتاب تصاویری کوتاه از دوران زندگی مردان مردی را ارایه میدهد که بعد از جنگ، یگانه دلخوشیشان آرام کردن دل مادران شهدا بود.
در روایت سی و هشتم کتاب میخوانیم: «ناخنهایش رنگ حنا داشت. پوستش مانده بود روی استخوانها. جیبهایش را گشتم. یک کارت عروسی پیدا کردم پوسیده و رنگ پریده، با یک پاپیون کوچک رویش. متن کارت را به زور خواندم «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» تاریخ عروسی فقط چند روز قبل از شروع عملیات بود.»
همچنین در روایت سی و نهم کتاب آمده است: «رسیدیم پای یک گودال. کلی شهید داخلش بود. همهشان را کشیدیم بیرون. یکیشان عجیب بود. دکمههای لباسش بسته بود. بند حمایل و تجهیزات، خشاب، قمقمه، یک فانسقه به تجهیزات، یک فانسقه به دور پیکر، جوراب و ... خلاصه، همه چیز کامل بود. باورمان نمیشد. توی آن همه بندوبساط هیچ چیز نبود، نه پوستی و نه استخوانی. هیچ چیز نبود. انگار، فرشتهها جسم و روحش را با هم برده بودند. / ایبنا
انتشارات روایت فتح ناشر «روزگاران؛ تفحص» با شمارگان یکهزار و 100 نسخه، قطع پالتویی، 112 صفحه و به بهای 55هزار ریال است.
*مشرق
در معرفی مجموعه «روزگاران» آمده است: «روزگاران عنوان کتابهایی است که بنا دارد تصویرهایی از سالهای جنگ را در قالب خاطرههای بازنویسی شده، برای آنها که آن سالها را ندیدهاند، نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتاً بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعهها و بازگفتهها. خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن روزها بودهاند و آن واقعهها رخ دادهاند؛ نه در سالها و جاهای دور، در همین نزدیکی.»
سعید صادقی، نگارنده این روایتها در مقدمه به دلنگرانیهای مادر شهیدان مفقودالاثر اشاره میکند و مینویسد: «نمیدانم، شاید آنها که طعنه میزنند مادر نشدهاند... درک نمیکنند مادری را که دنبال یک نشانه است تا دلش آرام بگیرد؛ مثل یک تکه استخوان، تسبیح، عطر یا یادداشت کوچک. منتظر یک سنگ قبر است تا بشود سنگ صبورش. بشود دلخوشی برای دیدارهای صبح جمعه و شب عید. یک سنگ قبر که قاب عکس عزیزش را بگذارد رویش. هفته به هفته دستمال بکشد روی آن و قربان صدقهاش برود....»
این کتاب تصاویری کوتاه از دوران زندگی مردان مردی را ارایه میدهد که بعد از جنگ، یگانه دلخوشیشان آرام کردن دل مادران شهدا بود.
در روایت سی و هشتم کتاب میخوانیم: «ناخنهایش رنگ حنا داشت. پوستش مانده بود روی استخوانها. جیبهایش را گشتم. یک کارت عروسی پیدا کردم پوسیده و رنگ پریده، با یک پاپیون کوچک رویش. متن کارت را به زور خواندم «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» تاریخ عروسی فقط چند روز قبل از شروع عملیات بود.»
همچنین در روایت سی و نهم کتاب آمده است: «رسیدیم پای یک گودال. کلی شهید داخلش بود. همهشان را کشیدیم بیرون. یکیشان عجیب بود. دکمههای لباسش بسته بود. بند حمایل و تجهیزات، خشاب، قمقمه، یک فانسقه به تجهیزات، یک فانسقه به دور پیکر، جوراب و ... خلاصه، همه چیز کامل بود. باورمان نمیشد. توی آن همه بندوبساط هیچ چیز نبود، نه پوستی و نه استخوانی. هیچ چیز نبود. انگار، فرشتهها جسم و روحش را با هم برده بودند. / ایبنا
انتشارات روایت فتح ناشر «روزگاران؛ تفحص» با شمارگان یکهزار و 100 نسخه، قطع پالتویی، 112 صفحه و به بهای 55هزار ریال است.
*مشرق