شهدای ایران: خواندن متن سنگ مزار شهدا همیشه برایم جذاب بوده؛ در حقیقت بازخوانی یک ادبیات و یک تاریخ است. به خصوص اینکه شاید در هشتاد نود درصد مزار شهدا گوشهای از جعبه آینه یا سنگ قبر، شعر وجود دارد که جایگاه شعر در فرهنگ ما و در انقلاب و دفاع مقدس را به خوبی نشان میدهد.
خیلی جاها میدیدم که وصیتنامه و دستخط خود شهید در جعبه آینهها موجود است. این دستخط معمولاً یا با شعر شروع میشود یا با شعر و سرودی تمام میشود.
شاید خود اطرافیان شهید یا همشهریهایش یا آن کسی که سنگ قبر را طراحی کرده، با خوش ذوقی چند بیت یا چند مصراعی را تنظیم کرده و مخصوص برای آن قبر سروده و آن شعر با هنر دست یک حکاکی آنجا ماندگار شده و قرار است که بماند و با هر زائری سخن بگوید.
تخریب این قبور و یکسانسازی آنها برای من که به شعر علاقه دارم تخریب این جلوه ادبیات هم هست. برای من که در حقیقت خیلی غبطه خوردم که بدانم چه کسی این شعرها را سروده است؟ کدام شاعری بوده که این توفیق را داشته که شعرش روی مزار یک شهید بیاید.
در واقع این مزارها و جعبهآینهها نشان میدهد که شعر در فرهنگ ما و زندگی مردم چه جایگاهی داشته؛ یک مقالهای از آقای میرشکاک دیدم در مورد شعرهایی که علی معلم برای سنگ قبرهای روستای خودشان گفته؛ این بخشی از شعر علی معلم است که شاید در عالم رسمی ادبیات اصلاً دیده نشود! خود آقای میرشکاک رفته در آنجا قدم زده و این شعرها را نوشته و ثبت و ضبط کرده است.
خیلی از این شعرها ویژه یک شهید سروده شدهاند. شاید هم شعرای بزرگی از شعرای نامدار ما شعری برای شهدای همشهری خودشان گفته باشند و این هیچ جای دیگر به جز آن سنگ قبر ثبت و ضبط نشده است. از منظر شعر و ادبیات هم این اتفاق یک لطمه است.
چند نفر از ما این شانس را داریم که شعری برای ما سروده بشود؟ یا نقاشیای برای خودمان کشیده شود و یا یک نقاشی یا یک اثر هنری به ما تقدیم شود؟ به نظر من هر سنگ قبر و هر جعبه آینه در واقع مجموعهای از چند اثر هنری کار دست است که به طور ویژه به شخص شهید اهدا شده است نه به مفهوم کلی شهید.
هر سنگ قبر اثر هنری مختص خود آن شهید بوده که گاه حرفهای و گاه آماتور هستند. هر کدام بخش مهمی از فرهنگ یک مملکت و فرهنگ یک جامعه را نشان میدهد. حالا اگر این را صنعتی و یکسانسازی کنید همین تک اثر هنری که برای شهید ساخته شده را از او بگیرید بیاحترامی به کلیت فرهنگ و هنر و تمدن است.
در مباحث تمدنی هم معروف است. مثلاً در معماری میگویند تا تنوع هست، نشانه پویایی و زنده بودن آن تمدن است. تمدنشناسان و آنهایی که در زمینه تمدن کار میکنند معتقدند وقتی خلاقیت از بین میرود و فرم واحد غلبه پیدا میکند نشانه افول و سقوط تمدن است.
یکسانسازی و صنعتی شدن قبور شهدا که نشانه روح زنده تمدن ما است نشانه یک بحران است. تمدنی که تازه آغاز راهش هستیم و هنوز نیاز به خلاقیت دارد. نیاز به تنوع و تکثر و چندصدایی دارد اگر یک مرتبه این از بین برود، در واقع نشان میدهد که ما خیلی زودتر از آن چیزی که دست تاریخ بخواهد رقم بزند داریم خودمان را به افول نزدیک میکنیم.
به بچههای فرهنگی هر شهر و هر روستایی پیشنهاد میدهم که اصلاً همین موضوع را برای یادآوری عمیقتر و جدیتر شهدای شهر و روستایشان بهانه قرار دهند. شهدا یک تیپ نبودند؛ همه همقد نبودند؛ یک قیافه نبودند؛ یک شهیدی ریش داشته و یکی سه تیغه بوده. یکی عینک داشته؛ زندگیشان با هم فرق میکرده و در این تنوع زیبایی وجود دارد.
این که بگوییم به خاطر سخت بودن تردد بین قبور بیاییم کل این را خراب کنیم، مثل این است که بگوییم مثلاً به خاطر پیچیدگی مسیر داخل تخت جمشید بیاییم کل تخت جمشید را از بین ببریم یا مثلاً همه را یک جا بگذاریم که آدم همه را یکجا ببیند. خب آدم میخواهد برود آن جا قدم بزند. پر لباسش به یک جعبه آینه گیر کند، برگردد و بییند پردهای روی این است. بعد پرده را کنار بزند و یک مرتبه چشمهای گویایی آن پشت ببیند. خط خود شهید را ببیند. به راحتی رد نشود. اصلاً قرار است که شما نتوانی به راحتی از بین مزار شهدا رد بشوید. باید سختی همراه با رازآلودگی داشته باشد.
محمد مهدی سیار
*نسیم