شهدای ایران: تفاوت در شعار محوری و آرمانی و غرورآمیز«ما می توانیم» تا شعارمرعوبانه«ما نمی توانیم» فقط در یک حرف است و آن«ن» و همین یک حرف و باور به حذف و یا اضافه کردن آن چه ها که نمی کند.
اگر حذف شود، مانند این 37 سال انقلاب، به نیروی داخلی امید بسته خواهد شد و رونق و کارسازی و پیشرفت و استقلال را به همراه دارد و این فقط مختص به دوران انقلاب نیست در تاریخ داریم که هرجا این حرف از «ما می توانیم» حذف شده با پیروزی همراه بوده است؛ و پسرفت و در جا زدن کشور زمانی رخ داده که عده ایی بر روی کار آمدند که به حرف«ن» علاقه فراوانی داشته به شعار آرمانی «ما می توانیم»، «ن» را اضافه کردند و برای ساده ترین کار، به دست بیگانه چشم امید داشتند تا دست و بازوی وطنی!
نگاه« ما نمی توانیم» بیشتر نگاهی اشرافی و غرب زده است، تفکری که بیشتر مایل است تا سر بر آستان غرب بساید و برای دنیا کدخدایی درست کند که بدون بستن با او، نمی توان هیچ کاری را پیش برد و هر روز این باور خود را شفافتر بیان می کنند و ابایی ندارند که از دولت تکنوکراتی به جای دولت انقلابی نام ببرند چرا که تاریخ مصرف کارهای انقلابی را تمام شده می دانند. بیانی که نشان از فاصله گرفتن از آرمان های انقلاب و آن شعار محوری و آرمانی «ما می توانیم» است! امروز وقتی در رأس دولت، باور «ما نمی توانیم» را تقویت می شود و «ما می توانیم» را شعارتوخالی می خوانند و می گوید:«با شعارهای توخالی نمیشود مقابل قدرتهای بزرگ بایستیم و باید همراه شویم» دیگر نباید انتظاری از مدیران بالادست و یا مدیران میانه داشت.
تفکری که می گوید در راه توسعه نباید هیچ چیز مهم باشد و در این چرخه اگر عده ای از جامعه له شوند اهمیتی نخواهد داشت و لازمه این توسعه، تغییر افکار و توجه بیشتر به اشرافی گری و مصرف گرایی می باشد.
وقتی«ما نمی توانیم» در مدیران شکل گرفت این می شود که پیشرفتهای داخلی به چشم مدیران ارشد نمی آید و برای یک جراحی ساده گوش، تیغ طبیب اجنبی را بر طبیب وطنی ارجح می دادند و با افتخار می گویند:«تکنولوژی این جراحی تا 80 سال دیگر هم وارد ایران نمی شود»در حالی که طبق بیان پزشکان فوق تخصص این رشته،در عملهای جراحی گوش، ایران از بسیاری از کشورهای اروپایی جلوتر است و به عنوان پیشگام در عمل جراحی گوش، سالهاست که در منطقه حرف اول را می زند. یا آن مدیر دولتی و مشاور ارشد با بستن چشم مان خود بر پیشرفتهای علمی و صنعتی و هسته ای با تحقیر بگوید:«اگر قرار باشد تعرفه واردات برداشته شود، در هیچ صنعتی به جز آبگوشت بزباش و قورمهسبزی، در هیچ تکنولوژی تولید رقابتی و برتری نخواهیم داشت.» و یا آن وزیر دیگر، در اوج سر شاخ شدن با به اصطلاح ابرقدرتها چشم را بر حقیقت و توانمندیهای نظامی ببند و زبان باز کند و بگوید:«آیا فکر کردید آمریکا که میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد از سیستم دفاعی ما میترسد؟»
ثمره تفاوت معنایی یک حرف، تا آنجا پیش می رود همه چیز مادیات می شود و یک مدیر به خود اجازه بدهد تا خود را استثناء از مردم عادی بداند و نجومی از بیت المال بردارد و دست آخر دارندگان فیش های نجومی را ذخایر کشور معرفی نمایند و در حالی که ذخایر اصلی کشور یعنی نیروی کار و متخصص با چندرغاز زندگی می گذارند و کارگاههای تولیدی به دلیل عدم تولید شرمنده حداقل حقوقهای حداقلی کارگران خود می باشد.
«ما نمی توانیم» ریشه در تفکر اشرافی دارد و این روحیه وقتی در بیان بزرگان قوم رواج داشت دیگر نباید از مدیران میانه داشت آنجا که فرماندار چنین تفکری رسماً به جنگ با ساده زیستی مورد سفارش بزرگان دین و انقلاب می رود و اعلام می کند:«من اهل شیشلیک و کباب هستم و شفاف هم می گویم که با نان و پنیر نمی توانم کار کنم،از ماشین خوب سوار شدن هم ترسی ندارم»
با این طرز تفکر نباید انتظار داشت که از شعار«ما می توانیم» در راستای اقتصاد مقاومتی استفاده گردد،چرا که عمل و اعتقاد به «ما می توانیم» جرأت و جسارت می خواهد و نمی توان امید داشت که آبی از دیگ«ما نمی توانیم» گویان برای تولید و اشتغال گرم شود.
*علیرضا صالحی زاده
اگر حذف شود، مانند این 37 سال انقلاب، به نیروی داخلی امید بسته خواهد شد و رونق و کارسازی و پیشرفت و استقلال را به همراه دارد و این فقط مختص به دوران انقلاب نیست در تاریخ داریم که هرجا این حرف از «ما می توانیم» حذف شده با پیروزی همراه بوده است؛ و پسرفت و در جا زدن کشور زمانی رخ داده که عده ایی بر روی کار آمدند که به حرف«ن» علاقه فراوانی داشته به شعار آرمانی «ما می توانیم»، «ن» را اضافه کردند و برای ساده ترین کار، به دست بیگانه چشم امید داشتند تا دست و بازوی وطنی!
نگاه« ما نمی توانیم» بیشتر نگاهی اشرافی و غرب زده است، تفکری که بیشتر مایل است تا سر بر آستان غرب بساید و برای دنیا کدخدایی درست کند که بدون بستن با او، نمی توان هیچ کاری را پیش برد و هر روز این باور خود را شفافتر بیان می کنند و ابایی ندارند که از دولت تکنوکراتی به جای دولت انقلابی نام ببرند چرا که تاریخ مصرف کارهای انقلابی را تمام شده می دانند. بیانی که نشان از فاصله گرفتن از آرمان های انقلاب و آن شعار محوری و آرمانی «ما می توانیم» است! امروز وقتی در رأس دولت، باور «ما نمی توانیم» را تقویت می شود و «ما می توانیم» را شعارتوخالی می خوانند و می گوید:«با شعارهای توخالی نمیشود مقابل قدرتهای بزرگ بایستیم و باید همراه شویم» دیگر نباید انتظاری از مدیران بالادست و یا مدیران میانه داشت.
تفکری که می گوید در راه توسعه نباید هیچ چیز مهم باشد و در این چرخه اگر عده ای از جامعه له شوند اهمیتی نخواهد داشت و لازمه این توسعه، تغییر افکار و توجه بیشتر به اشرافی گری و مصرف گرایی می باشد.
وقتی«ما نمی توانیم» در مدیران شکل گرفت این می شود که پیشرفتهای داخلی به چشم مدیران ارشد نمی آید و برای یک جراحی ساده گوش، تیغ طبیب اجنبی را بر طبیب وطنی ارجح می دادند و با افتخار می گویند:«تکنولوژی این جراحی تا 80 سال دیگر هم وارد ایران نمی شود»در حالی که طبق بیان پزشکان فوق تخصص این رشته،در عملهای جراحی گوش، ایران از بسیاری از کشورهای اروپایی جلوتر است و به عنوان پیشگام در عمل جراحی گوش، سالهاست که در منطقه حرف اول را می زند. یا آن مدیر دولتی و مشاور ارشد با بستن چشم مان خود بر پیشرفتهای علمی و صنعتی و هسته ای با تحقیر بگوید:«اگر قرار باشد تعرفه واردات برداشته شود، در هیچ صنعتی به جز آبگوشت بزباش و قورمهسبزی، در هیچ تکنولوژی تولید رقابتی و برتری نخواهیم داشت.» و یا آن وزیر دیگر، در اوج سر شاخ شدن با به اصطلاح ابرقدرتها چشم را بر حقیقت و توانمندیهای نظامی ببند و زبان باز کند و بگوید:«آیا فکر کردید آمریکا که میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد از سیستم دفاعی ما میترسد؟»
ثمره تفاوت معنایی یک حرف، تا آنجا پیش می رود همه چیز مادیات می شود و یک مدیر به خود اجازه بدهد تا خود را استثناء از مردم عادی بداند و نجومی از بیت المال بردارد و دست آخر دارندگان فیش های نجومی را ذخایر کشور معرفی نمایند و در حالی که ذخایر اصلی کشور یعنی نیروی کار و متخصص با چندرغاز زندگی می گذارند و کارگاههای تولیدی به دلیل عدم تولید شرمنده حداقل حقوقهای حداقلی کارگران خود می باشد.
«ما نمی توانیم» ریشه در تفکر اشرافی دارد و این روحیه وقتی در بیان بزرگان قوم رواج داشت دیگر نباید از مدیران میانه داشت آنجا که فرماندار چنین تفکری رسماً به جنگ با ساده زیستی مورد سفارش بزرگان دین و انقلاب می رود و اعلام می کند:«من اهل شیشلیک و کباب هستم و شفاف هم می گویم که با نان و پنیر نمی توانم کار کنم،از ماشین خوب سوار شدن هم ترسی ندارم»
با این طرز تفکر نباید انتظار داشت که از شعار«ما می توانیم» در راستای اقتصاد مقاومتی استفاده گردد،چرا که عمل و اعتقاد به «ما می توانیم» جرأت و جسارت می خواهد و نمی توان امید داشت که آبی از دیگ«ما نمی توانیم» گویان برای تولید و اشتغال گرم شود.
*علیرضا صالحی زاده
رييس كميته تحقيق و تفحص از بنياد شهيد تصريح كرد:
شهرداري تهران هم زرنگي كرده
و از بنياد شهيد و مخصوصا
از املاك آن زياد برده است.
http://www.shahrekhabar.com/political/147209562052257
...
و رزمندگان جانباز را 5 % نامیدند .
و حقوق و معیشت و مسکن نمی دهند .
و فقیر و درمانده رها کرده اند .
تا گمنام بسوزند
و بمیرند .
...