اگر شما مسئولیتی احساس نمیکنید، حداقل مانع نشوید همانند اخم و تَخمی که سر همایش کاریکاتوریستهای انقلابی علیه هولوکاست از خود بروز دادید یا لااقل زمینۀ حضور دانشگاهیان انقلابی و وطن خواه را فراهم کنید تا کشور به کشور و شهر به شهر در اروپا و آمریکا برای تبیین و برای جهاد کبیر علیه ریاکاری و دروغ پردازی غربیان کارگاههای آموزشیِ ضد جوخه های ترور و تروریست های بالذات برگزار نمایند؛ فیش های حقوقی و حق مأموریت برای شما! تبیین علیه جوخه های ترور و پدر خوانده ها با ما! آقای ظریف! این فصل را با ما بخوان باقی فسانه است!»
به گزارش شهدای ایران، مجتبی زارعی کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی با این تیتر:"
آقای ظریف! این فصل را با ما بخوان، باقی فسانه است!" نوشت:
آقای ظریف! این فصل را با ما بخوان، باقی فسانه است!" نوشت:
* وزارت خارجه صنایع انقلاب را ضایع کرد
« چندی قبل دربارۀ سرشت وزارت خارجۀ ایران و آمریکا نوشتم و با قضاوت عقل ابزاری و هم عقل انقلابی و متعالی و نیز با کاربست متدولوژی توأمان علم و عمل اثبات کردم که صرفنظر از اینکه وزیر خارجۀ ایران، ولایتی باشد یا خرازی و متکی باشد، صالحی یا ظریف، ساختار این وزارتخانه در نسبت با فلسفۀ انقلاب اسلامی و جامعۀ پسا انقلاب، سی سال دیر آمده و ارتجاعی است!
لذا مجدداً و از این طریق اعلام میکنم وزارت خارجه، هر کسی را برای هر مکانی و در هر سطحی که رسماً به رسانهها معرفی کند با او دربارۀ مدعیات خود پیرامون ساختار و معنای وزارت خارجه به مناظره خواهم نشست تا عمق فجایع در نسبت کالبد و روح وزارت خارجۀ انقلاب اسلامی بر همگان هویدا شود و بر آنم که وزارت خارجه به معنی الاعم مصداق این بیان حکیمانۀ امیرالمؤمنین علی (ع) است که من اعظم الفجائع اضاعه الصنایع! که اگر از اعظم فاجعه ها ضایع کردن صنایع است و نیز اگر بتوان صنایع را در کلام امیر بیان علی (ع) در معانی اعم بکار بُرد؛ وزارت خارجۀ ایران در رأس دستگاههایی است که ظرفیت های وجودی انقلاب اسلامی را ضایع کرده است.
* اینجا وزارت خارجه است! وزارت ایمیل و وزارتخانۀ بیانیههای تشریفاتی
... اینک امّا وقتی همگان گردهمایی گروهک تروریستی منافقین در پاریس و واکنش دیرهنگام و صد البته تشریفاتی، رایج و کم ارزش دیپلماتیکی آقای ظریف و ستاد این وزارتخانه را ملاحظه کردند بر آن هستم که بحث علمی و اندیشهای با آقای وزیر و تیمش غیرمفید است و باید آن را کنار گذاشت! چه ا ینکه آنها اتکای علمی و اندیشهای را کنار نهاده و مقهور دیپلماسی تکنوکراتیک و مبشر سیاستِ توسعهگرا در سیاست خارجی شدند؛ لذا راهی به نظرم آمد و آن اینکه برای او و همفکرانش مرثیهای بخوانم تا شاید مفید واقع شود! اگرچه حدس می زنم سلوک دیوانی وزارت خارجه را با مرثیه و روضه کاری نیست!
گو اینکه این روزها ستاد وزارتخانه بعد از گستاخی غرب و اروپای جنایت پیشه در برگزاری همایش براندازانۀ پاریس علیه ایرانیان از موضعی منفعلانه، فقط سفیر فرا میخواند و بیانیه میدهد و یا با قرار گرفتن آقای سخنگو پشت تریبون و لوگوی تشریفاتی سخنگویی، گلایه میکند؛ یعنی کاری که شاید از سامانههای رباتیک هم ساخته باشد!
براستی چرا ستاد وزارت خارجی جمهوری اسلامی ایران تا حد سیستمهای رباتیک تقلیل پیدا کردند؟! آری! اینجا وزارت خارجه است! در اینجا میشود با صورتی تشریفاتی سفیر فرانسه را فراخوانی کرد، حافظ منافع مصر را احضار نمود، احضار شوندهها هم قول خواهند داد تا مراتب اعتراض دولت ایران را به دولت متبوع خویش تسلیم نمایند!! و این است داستان وزارت خارجه ایران! کاری که اگر حفظ ظاهر و آداب سیاسی و کنسولی ضرورت پیدا نمیکرد چه بسا آقای ظریف و دیپلماتهای توسعه گرای او حاضرند با ارسال ایمیل هم به این قبیل سوء تفاهمات !! خاتمه دهند تا سبب چالش با نظم کدخدایان جهانی نشوند!
* وزارت خارجه در همایش ضد ایرانی پاریس، محلّ نزاع را عوض نکند! ما بجای شما از خانوادههای شهدای ترور عذرخواهی میکنیم!
از این رو به دلیل نوع مواجهۀ وزارت خارجه بعد از گردهمایی ضد انقلابی پاریس و بخاطر این تشریفات کم خاصیت دیپلماتیک در برابر اجتماع ضد ایرانیِ فرانسه باید از ساحت شهیدان عالی مقام ترور و از خانوادهها و یتیمان 17 هزار ترور که قاتلانشان در پاریس مانور براندازی جمهوری اسلامی سر میدهند عذرخواهی کرد!
البته گردهمایی منافقین فی حد ذاته فاقد ارزشهای راهبردی است چه اینکه این فرقه حتی در روزهای سرخوشیشان در کمین گاه مرصادیان در چهار زبر و گردنۀ پاتاق زمینگیر شدند چه رسد حالا که خانههای عنکبوتی شان فروریخت و هیچ موجری حاضر نیست به این تروریستهای استیجاری پناه دهد لذا معلوم است همایش لمپنیزم و شارلاتانیزم و تعدادی آدمکش، ما را ناراحت نکرده و ناراحتی ما از جایی دیگر است که در ادامه خواهیم گفت! چه اینکه ملت ایران با مزدورانی مواجه است که از همه جا رانده شدند! و حتّی از دست چک آمریکا در منطقه (عربستان) و یا همان شیوخ بزم و شراب و رقص های رمانتیکِ شمشیر هم کاری بر نخواهد آمد از اینرو لطفاً وزارت خارجه ای ها محل نزاع را منحرف نکنند! محلِ بحث حضور برخی چک به دستهای عرب و حضور فلان رجل بیخاصیت و سکولار عرب در گردهمایی ضد انقلابی پاریس نیست! حتّی موضوع افشای چهرۀ دروغگوی غرب در روند برجام و دوران پسا برجام و نسبت آن با همایش ضد انقلابی پاریس هم نیست چه اینکه به فرض چند دیپلمات ساده لوح خیال میکردند غربِ پسا برجام آدم خواهد شد امّا عقلا که از آغاز میدانستند دشمنی با ایرانیان، تخاصمی تاکتیکی یا ژئوپلتیکی نیست پس، سخن بر سر جوهر و عَرَض در نسبت حریت و استکبار است! آری! سخن بر سر آن حرفهای بیارزش نیست بلکه سخن دربارۀ ذات مغرب زمین و یا ذات امریکا و اروپا است که برخی وزارت خارجهایها دربارۀ آن خود را به تغافل میزنند؛ سخن بر سر ذات فرانسه و گردهمایی منافقین در آن است، به راستی! آیا وزارت خارجه خود را به خواب زده است؟! در این صورت امّا میدانیم کسی که خویش را به خواب زده بیدار نخواهد شد!
*لائیسیتۀ پاریس کجاست؟! پاریس شهر لغو حجاب اختیاری مسلمانان و خوراندن اجباری گوشت خوک به آنها!
ما امّا به تیم جدید حاکم بر وزارت خارجه یادآوری میکنیم فرضاً؛ شما دیپلماسی را عاری از ارزش بدانید! امّا فرانسهای که شما خوش باوران میگویید: اعلام کرده با سازمان منافقین رابطهای ندارد؛ مگر همانی نیست که در جغرافیای اندیشگی و فیزیکی او میتوان علیه جمهوری اسلامی گردهماییای پر طمطراق علیه ایرانیها براه انداخت امّا در همان جا، همزمان نمی توان علیه هولوکاست حرفی به میان آورد؟! میگویید چطور ؟! میگوییم اگر شما محکومیت پروفسور روژه گارودی را فراموش کردید، خب! این اشکال مربوط به حافظۀ کُندِ ذهن شماست! چون، اینجا همان فرانسهای است که حجاب اختیاری دختران و بانوان در آن، عملی مجرمانه است! حتّی در پستوی شرکت های خصوصی و مهد کودک ها! آقای وزیر! شما باور کنید که حتّی روح دولت آقای اولاند و روح آقای فابیوس از اجتماع هزاران نفری جوخههای ترور و پدر خواندههای آنها در پاریس بی خبر است! امّا این به خودتان مربوط است! لطفاً تغافل خود را به ملّت تحمیل نکنید!
شما ممکن است به توجیه روح لیبرالی و بزک کردن اندیشه و سیستم لائیسیتۀ انقلاب فرانسه پرداخته و بگویید قانون شمارۀ 2004228 فرانسه نه علیه اسلام گرایان بلکه متوجه هر نوع نشان مذهبی در مدارس است؟!
امّا آقای وزیر! با خوراندن اجباری گوشت خوک به دانش آموزان مسلم و مسلمه در مدارس چه می کنید؟! گیریم آزادی بیان علیه خدا و رسول اعظمش (ص) در این کفرستان، اندیشهای ذاتی و جوهری باشد امّا دربارۀ سرکوب گارد آهنین با نقادان صهیونیسم در فرانسه چه میگویید؟! مگر جرم پروفسور چه بود؟! آیا او سلاح بدست داشت؟! آیا او نارنجک بر کمر بسته بود؟! یا آیا او همانند داعشیهای مو بورِ برگشته از سوریه و تونس و لیبی به پاریس با کامیون جمعیت کثیری از مردمان شهر نیس را زیر کرده بود؟! از چه روی تبیینهای گارودی جرم است؟! امّا گردهمایی ضد ایرانی پاریس علیه جمهورِ ایرانیان و مرور طرح سقوط حکومت اسلامی جرم نیست؟!
*آقای وزیر! این باغ وحش مدرن را بزک نکنید و به جهاد کبیر در بین الملل بپیوندید!
آقای وزیر! تو و مشاورانت به تشریفات کم خاصیت دیپلماتیکی توسعه گرایانه در این باغ وحش مدرن باور داشته باشید! امّا از ما نخواهید فراموش کنیم این قول راستین پروفسور گارودی را که این فرانسه؛ همانا پایتخت صهیونیسم در اروپای غربی است! آقای وزیر! مشکل شما و همسویان تان این است که دروغ غرب را باور کرده و از تبیین و جهاد کبیر در بین الملل دست شستید!
تکنوکراتهای وزارت خارجه در تقابل با ریاکاری و دروغ پردازیهای حقوق بشری فرانسه، اگر جهاد کبیر را مهجور کرده اند و باب تبیین علیه منافقین و پرورندگان آنها را با ملّت ها و نخبگان جهان نمیگشایند، انتظار نداشته باشند ما هم این مشی ساده لوحانه را در پیش گیریم! اگر چه سنت الهی اینگونه است که سبعیت درندگان خود پروریدۀ مغرب زمین را همانند این روزهای نیسِ فرانسه به مغربیان باز می گرداند امّا امروز می خواهیم برای دیپلمات های ارشد مان و شخص آقای وزیر مرثیه بخوانیم! مراثیایی واقع گرایانه! تا شاید علاوه بر تجلی عواطف به این مهم واقعی هم واقف شدند که اگر جهاد کبیر و تبیین را جزوی از مأموریت دیپلماتیک خود به حساب نیاورند خطر از سوی دشمنان ایران متوجه خود آقایان هم هست و یا تا معلوم شود چه کسانی در پناه آقای اولاند و فابیوس علیه ایرانیان اجتماع کردند.
آقای وزیر! آیا از عملیات سرّی مهندسانِ چپ امریکایی در تهران چیزی شنیدهاید؟!
آقای وزیر ! امروز 27 تیرماه است و تا 21 مرداد، 25 روز مانده! نمیدانم آن روزها کجا بودید؟! ولی ملّت ایران و ما نوجوانانِ آن روز، صحنههایی دلخراش از تلویزیون ایران را با چشم خود دیدیم، دستگیر شدگان خانههای تیمی در تهران که در حفاظ پاسداران وطن و نیروهای دادستانی بودند اجسادی سلاخی شده را به دوربینها نشان میدادند؛ همین پاسداران وطن که این روزها طهران به یُمن وجودشان از فرانسه و اروپا و اسلام رحمانی ترکیه! امنتر است! چپهای آمریکایی، آنها را پس از ربایش، شکنجه و سلاخی، بسته بندی نموده و در صندوق عقب ماشین جاساز کرده در محلی پنهان دفن نموده بودند که آنروز در برابر چشمان حیرت زدۀ ایرانیان از زمین بیرون کشیده میشدند!
آقای ظریف! این اروپای جنایت پیشه که برخلاف اندیشه لائیسیته روسری اختیاری دختران مسلمه را بر نمیتابد امّا همزمان به فرماندهان جوخههای ترور و آدم کشهای حرفهای برای میتینگ و گردهمآیی مجوز اعطاء میکند هرگز قابل اعتنا و اعتماد نیست! از اینرو میخواهیم برای شما روضۀ ارباً اربای پاسداران وطن را بخوانیم شاید برای بطلان سِحر خوش بینی شما به سیاستمداران غرب مؤثر افتاد؛ سال 61 شمسی بود! اگر چه فرمودهاند و درست فرمودند « لایومک کیومک یا اباعبدالله!» امّا آنچه که عزیز کردههای میتران، اولاند و فابیوس در تهران با فرزندان ملّت کرده اند به گمانم فقط در افق صحنه های دلخراش عاشورای سال 61 هجری قابل اندازه گیری است! آنروزها سازمانِ ترور در اوج مذلت بود، سرکردۀ فرقه که بعدها به پاریس پناهنده شد! به جوخههای سازمان دستور داد تکنیکی تشکیلاتی بنام «عملیات مهندسی» را در تهران آغاز کنند! عملیاتی پیچیده که مرکزیت سازمان به ردههای عملیاتی دستور داده بود کسانی را که پیرامون خانههای تیمیِ سرّی در تهران می یابند دستگیر نموده، شکنجه و سلاخی کنند؛ شکنجههایی آنقدر هولناک که مرکزیت پیش بینی کرده بود ممکن است مشاهدۀ صحنههای آن از سوی نیروهای پائینتر در تشکیلات به بریدن رابطۀ آنها با سازمان منجر شود! لذا سازمان به فرماندهان جوخهها ابلاغ کرده بود در صورت مشاهدۀ تزلزل احتمالی سمپات ها، گفته شود: سازمان مجبور به شکنجه است! و همچنین اگر شکنجه ها لو می رفت باید حاشا شده و گفته می شد: کار، کار رژیم آخوندی است!
* آقای ظریف! این همه مذاکره کردی خداقوت! یکبار هم این روضه را با ما بخوان !
عزیز کردههای کنونی فرانسه و لابیستهای آشنا در کنگره آمریکا، آنروزها از عملیات مهندسی روی بدن پاسداران میهن چیزهایی گفتند که نسل جوان باید از آن روایات مطلع شود، طلاب انقلابی باید شرح آن را ذیل روضۀ امام حسین (ع) برای مردم روایت کنند، سینماگران دربارۀ آن تولیداتی فاخر به ملّت ایران و به ملّتهای آزادیخواه ارائه نمایند و صد البته دیپلماتهای انقلابی بی توجه به حرفهای تشریفاتی آقای وزیر نیز با ارائه مستندات مکتوب، صوتی و تصویریِ شکنجههای هولناک که شرح آن خواهد رفت در کشورهای ریاکار و دروغ پرداز حامی حقوق بشر به تبیین علیه معیارهای دوگانۀ غرب پیرامون تروریسم و جوخههای ترور بپردازند:
مسعود قربانی عضو رباینده و بازجوی محسن میرخلیلی میگوید: « اطوی داغ را به کمر محسن چسباندیم محسن از حال رفت! جواد محمدی بازوی طالب را برید، دندانهایش را شکست و با میلۀ سربی که در دست داشت به دهان و فک و چانۀ مصطفی زد، به اتاقی دیگر سر زدم! حمام بود! »
مسعود قربانی گفت: « آب داغ بیاور! آوردم؛» گفت: آب داغ را یواش یواش بریز تا بیشتر زجر بکشد! تاولهای پای محسن ترکید، پوست پاها جدا شده بود، وحشتناک شده بود! خونابه به راه افتاده بود! دستها پف کرده بود، چروک شده بود و حالت پختگی داشت! به اتاقی دیگر رفتیم، صحنۀ دلخراشی دیدم! پوست سر طالب همراه موهایش کنده شده بود، امّا طالب به هوش آمده بود ولی نمی توانست حرف بزند، نالههای شدیدی از طالب بلند بود، جواد با عصبانیت طالب را خطاب میکرد که چرا حرف نمیزنی؟! و چرا اطلاعات نمیدهی؟! صدای نالۀ طالب امّا شدید میشد، سرش بشدت تکان میخورد! مصطفی سر طالب را نگه داشت و جواد گوش طالب را و بینیاش را برید، خون همهجا را فراگرفت؛ رفقای جان بولتن و مک کین و جان کری و دوستانِ اوبامای علاقمند به سفرۀ هفت سین ایرانی اینبار چاقو را کنار چشمش قرار دادند خون از چشم طالب بیرون زد امّا مگر عملیات مهندسیِ چپ های آمریکایی و پناهندگان فرانسه و مزدورهای صدام تمام می شد؟! نه! به این اکتفا نکردند!
آقای ظریف! لابد تو که از کودکی با نام حسین (ع) بزرگ شدی زیارت ناحیۀ مقدسه را بارها از بلندای منابر شنیده ای! لطفاً این صحنهها را در ذهن خود مجسم کنید! و مستولی کلمات فریبندۀ غربیان نباشید! جواد در حالی که انبردست در دست داشت مشغول کشیدن دندانهای طالب شد! طالب مجدداً به هوش آمد امّا حرف نمی زد و اطلاعات نمی داد؛ جواد گفت: اینطور نمی شود! باید کبابش کرد! مصطفی به آشپزخانه رفت و گاز پیک نیک و یک سیخ با خودش آورد و کار مجدداً شروع شد! امّا کار مهندسان چپ آمریکایی در این خانه تیمی تهران تمام نشده بود! باید کاری دیگر می کردند! شب شده بود، آمپول سیانور را بر بدن میرخلیلی، طهماسبی، طاهری تزریق کردند! خودشان جلوی تلویزیون برای مردم اعتراف کردند که هنوز صدای خُرخُر از گلویشان خارج می شد و زنده بودند که جوخه، با طناب و با عملیات مهندسی، بدن های آن سه قهرمان را بسته بندی کردند تا راحت تر داخل صندوق عقب ماشین جاسازی شود و تا کار جوخه های بعدی که مسئولیت زنده به گور کردن آنها را داشتند تسهیل می شد...
* آقای ظریف! شما فقط مانع نشوید! حق مأموریت برای شما، جهاد کبیر علیه جوخه های ترور با ما!
آری! آقای ظریف آیا نمیخواهید از تعارفات دیپلماتیک و تشریفات احضار سفیر تربیت کنندگان و پناه دهندگان جوخههای ترور دست بردارید؟! آیا باز برای مواجهه با نظام سلطۀ جهانی و بازگرداندن قاتلان بهشتی، رجایی، باهنر به تولید پیامک و ایمیل اکتفا می کنید؟! آقای وزیر! بیایید به جهاد کبیر در امور بین الملل بپیوندید! بیایید مشی رجایی را در پیش گیرید و در برابر جنایتکاران جهانی در کنگرههای بینالمللی خجالت زدگی را کنار بگذارید و علیه آنها اقامۀ دعوی کنید! تا کی و تا به کجا به سیاستمداران جنایت پیشه غربی خوشبین خواهید بود؟! به کسانی که تا مرفق دستشان به خون ایرانیان آغشته است تا به کجا خوشبین خواهید بود؟! شما آیا مسئولیتی در قبال خانوادههای مظلوم ترور ندارید؟! پس از حادثۀ ضد ایرانی پاریس آیا مقابل ارواح مطهر و ابدان ارباً اربای محسن، شاهرخ و طالب خاطری آسوده دارید؟!
اگر شما مسئولیتی احساس نمیکنید، حداقل مانع نشوید همانند اخم و تَخمی که سر همایش کاریکاتوریستهای انقلابی علیه هولوکاست از خود بروز دادید یا لااقل زمینۀ حضور دانشگاهیان انقلابی و وطن خواه را فراهم کنید تا کشور به کشور و شهر به شهر در اروپا و آمریکا برای تبیین و برای جهاد کبیر علیه ریاکاری و دروغ پردازی غربیان کارگاههای آموزشیِ ضد جوخه های ترور و تروریست های بالذات برگزار نمایند؛ فیش های حقوقی و حق مأموریت برای شما! تبیین علیه جوخه های ترور و پدر خوانده ها با ما! آقای ظریف! این فصل را با ما بخوان باقی فسانه است!»
برادر عزیز و دلسوزم
امثال ظریف در همان فرهمگی رشد کرده اند که قاتلان این سه شهید عالی مقام را رشد داده اند
از نوشته های مالامال از معرفت شما درکی ندارند