شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: روزنامه جوان نوشت: 14 تیرماه 1361 بود که حاج‌احمد متوسلیان به همراه سه دیپلمات ایرانی در گذرگاه برباره توسط فالانژ‌های لبنانی وابسته به رژیم صهیونیستی ربوده شدند. اکنون 34 سال از این اتفاق می‌گذرد و هنوز سرنوشت حاج‌احمد و یارانش در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. چنانچه شهادت یا زنده بودن آنها هنوز مشخص نشده است و هر از گاهی اخبار متناقضی در این خصوص منتشر می‌شود. اینکه سرنوشت حاج‌احمد پیچیده بود یا برخی اهمال‌کاری‌ها آن را پیچیده کرد، موضوع گفت و گوی ما با برادر و برادرزاده حاجی است که پیش رو دارید.

محمد متوسلیان برادر حاج‌احمد

 شما برادر بزرگتر حاج‌احمد هستید. کمی از حاجی و خانواده‌ متوسلیان بگویید.

حاجی متولد 1332 بود و من متولد 1329 هستم و سه سال از ایشان بزرگ‌ترم. ما چهار برادر و سه خواهر بودیم. اصالتاً یزدی هستیم و پدرم بعد از ازدواج به تهران نقل مکان کرده بود. از ابتدا محله مولوی کوچه حمام گلشن زندگی می‌کردیم. پدرم غلامحسن متوسلیان قناد بود. سال 1325 به تهران می‌آید و یک فرد حاجی مؤمن و از معتمدین محل بود. پدرم هیئتی داشت که حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای و آقای رفسنجانی هم در آن هیئت حضور داشتند. زمینه مذهبی که خانواده و پدرمان داشتند باعث شد که حاج‌احمد به نهضت حضرت امام گرایش پیدا کند. چنانچه قبل از انقلاب مدتی توسط ساواک زندانی شده بود و در خرم‌آباد چند ماه در زندان فلک‌الافلاک حبس گذراند و تحت شکنجه‌های ساواک بود. با پیروزی انقلاب و باز شدن در زندان‌ها، برادرم آزاد شد و کمیته انقلاب اسلامی که تشکیل شد در رأس کمیته محل بود و بعد هم جذب سپاه شد.

 در مورد نحوه اعزام حاج‌احمد و یارانش به سوریه، همیشه این بحث مطرح است که ایشان و قوای محمد(ص) از چه طریقی به سوریه اعزام شدند؟

آن طور که ما می‌دانیم تصمیم‌گیری از وزارت سپاه بود. آقای رفیق‌دوست و محسن رضایی مسئولان سپاه بودند. آن زمان حالتی پیش آمده بود که اسرائیل و گروه‌های وابسته‌اش مثل حزب فالانژها به لبنان حمله کرده بودند و قرار بر این شد که ایران به سوریه نیرو اعزام کند. حاج‌احمد و نیروهایش برای این کار انتخاب شدند و بعد از عملیات فتح خرمشهر حاجی همراه حدود هزار نفر به پادگان زبدانی سوریه رفتند. منتها مسائلی پیش آمد که امام خواستند این نیروها برگردند و شعار راه قدس از کربلا می‌گذرد را طرح کردند. در این حین مسائلی پیش آمد که باید حاجی به لبنان می‌رفت و گویا یکی از دلایل رفتن‌شان این بود که مدارکی را از سفارت لبنان خارج کنند. حاجی در این مقطع به عنوان مشاور سیاسی به لبنان رفت و به همراه سه تن از دیپلمات‌های ایرانی با بنز سفارت در لبنان و گذرگاه برباره توسط فالانژها به اسارت درآمدند. حدود چهار روز بعد بنز سفارت پیدا شد اما از سرنشینانش خبری نشد که نشد.

صرف نظر از پیگیری‌هایی که قاعدتاً باید از مجرای رسمی صورت می‌گرفت، خود شما به عنوان خانواده حاجی برای پیگیری سرنوشت‌شان اقدامی کردید؟

زمانی که آقای ولایتی وزیر خارجه بودند ما به لبنان رفتیم اما متأسفانه چیز مشخصی نبود و منابع غیر‌موثق اعلام می‌کردند که این چهار نفر در جای نامعلومی هستند. تا آنجا که اطلاع داریم پیگیری‌هایی هم از طرف وزارت خارجه صورت گرفت که نتیجه مشخصی دربرنداشت. یادم است آقای خاویر پرز دکوئیار رئیس اسبق سازمان ملل به تهران آمد و گفت ما خبر خوشی نداریم و اینها توسط اسرائیل کشته شدند و جایی مدفونند که رویش ساختمان‌سازی شده است. منتها وزارت خارجه تأکید کرد که این چهار نفر زنده هستند و اخیراً هم که آقای دهقان وزیر دفاع اعلام کردند که دیپلمات‌ها زنده هستند.

بر چه اساس می‌گویند حاج‌احمد متوسلیان زنده است؟

من نمی‌دانم باید از دهقان وزیر دفاع پرسید که حتماً منبع موثقی دارد. بعد آقای محسن رضایی گفت طبق تحقیقاتی که صورت گرفته حاجی و دیپلمات‌ها زنده هستند.

یک سری صحبت‌هایی همیشه در خصوص حاج‌احمد متوسلیان وجود داشته که با اسم رمز «دندان کرم خورده» مشخص می‌شود. به این معنی که اهمال‌کاری‌هایی در خصوص پیگیری سرنوشت آنها صورت گرفته است.

احتمال دارد مسائلی پشت پرده باشد. همان زمان یک شخص امریکایی که رئیس دانشگاه‌های لبنان بوده توسط نیروهای مقاومت اسیر می‌شود که با دیپلمات‌ها معاوضه شوند منتها آن طور که می‌گویند از تهران دستور می‌آید و به بچه‌های سپاهی که آنجا بودند می‌گویند شما برگردید و دخالت نکنید. این اتفاق در اولین سال ربایش حاج‌احمد و سه دیپلمات دیگر بود. این قضیه است که باعث می‌شود احتمال سیاسی‌گری در خصوص این مسئله وجود داشته باشد. الان 34 سال از ربایش حاجی و دوستانش می‌گذرد. برای ما که خانواده‌اش هستیم طی این سال‌ها به خوبی تجربه شده که هر سال در سالگرد آزادی خرمشهر و سالگرد اسارت این چهار تن مرتب از حاجی و دیپلمات‌ها می‌گویند و خبرنگاران و رادیو و تلویزیون این‌ها را مطرح می‌کنند و بعد از چند روز فراموش می‌شوند و می‌افتد سال بعد.

به عنوان خانواده جاویدالاثر احمد متوسلیان از مسئولان نظام و جامعه بین‌الملل چه انتظاری دارید؟

الان 34 سال از آن اتفاق گذشته است. می‌خواهیم ما را از بلاتکلیفی دربیاورند. اگر آقای دهقان وزیر دفاع می‌گوید ما اطمینان داریم زنده هستند، مبنای حرفش را بگوید. اگر زنده هستند الان کجا هستند و اگر شهید شدند مشخص کنند کجا دفن شدند. به هر جهت تکلیف‌شان مشخص شود و معین شود چون خانواده منتظر است به خصوص مادرم که مدتی است در بیمارستان بستری شده. ایشان مرتب خواب احمدش را می‌بیند. به هر حال مادر است و چشم‌انتظار. پدرمان که هشت سال پیش از دنیا رفت و تا آخر عمرش هم چشم‌انتظار بود. متأسفانه حرف‌هایی که زده می‌شود موثق نیست. به عنوان نمونه می‌گویند یک اسیر یونانی گفته من دیدم متوسلیان زنده است. تا حالا ایشان کجا بوده؟ من دو بار شخصاً به لبنان رفتم با آقای خرازی با هم بودیم که سیدحسن نصرالله به ما گفتند ان‌شاءالله ما پیگیر هستیم و حتی اعتقادمان این است اینها ارجحیت دارند. چون از کشور ایران برای کمک به ما و برای کمک به مردم فلسطین آمدند و آزادی‌شان برای‌مان اولویت دارد. اما خب تا الان که خبری نشده است.

حامد متوسلیان برادر زاده حاج‌احمد

چند سال‌تان بود که عمو ربوده شدند؟

من متولد اول تیرسال 60 هستم. عکسی با ایشان دارم در حالی که نوزاد بودم و عمو بغلم کرد. سال بعد تیرماه (14 تیر61) هم که عمو به لبنان رفت و به اسارت درآمد.

به نظر شما چرا باید سرنوشت حاج‌احمد و سه دیپلمات دیگر این طور در هاله‌ای از غبار باشد؟

طبق نقل جانشین حاج‌احمد در سوریه و لبنان، مسئولین چندماه بعد از ربایش حاجی، فرد دیگری را  به عنوان فرمانده سپاه لبنان معرفی می‌کنند و اصلاً اجازه نمی‌دهند پیگیری و مبادله صورت گیرد تا اسرا به نیروهای مستقر در لبنان داده شوند. ضمناً  فردی که رئیس دانشگاه امریکایی لبنان و مأمور سیا بود و  به گروگان گرفته شده بود تا با اسرای ما مبادله شود، به دستور هاشمی رفسنجانی آزاد می‌شود که با جست‌وجوی ساده در اینترنت و نشریات این مطالب قابل رؤیت است. متأسفانه بنابر اظهارات سردار جعفر جهروتی‌زاده جای سؤال است چرا آقایانی که پیگیری این پرونده را بر عهده داشتند گزارش نمی‌دهند در طی این 34 سال چه کردند که به نام حاج‌احمد متوسلیان و به کام دیگران شد که چندین میلیارد تومان برای صرف این پرونده بودجه دادند و هیچ مسئولی حاضر نیست بگوید این پول ها صرف چه چیزهایی شد. دبیر شورای عالی امنیت ملی اعلام کرد در این رابطه 15 میلیارد تومان هزینه شد، گزارش دهند چه کار کردند و صرف چه چیزهایی شد. کسی که نابغه نظامی بوده و طراح عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس بوده چرا نظام جمهوری اسلامی ایران برای روشن شدن وضعیت او و دیپلمات‌ها کاری نمی‌‌کند. بنابراین به این نتیجه می‌رسیم برای این افراد حقایق و خانواده‌های‌شان مهم نیستند. متأسفانه مرسوم است برای چهار دیپلمات هر سال تنها مراسم می‌گیرند و وزارت خارجه به پیام اکتفا می‌کند. بنابراین نباید دعا کنیم این چهار نفر زنده باشند چراکه با این وضعیت مشخص است نجات پیدا نمی‌کنند.

گذشته از موضوع مبادله با گروگان امریکایی که به هرحال آن زمان میسر نشد، به نظر شما چرا پیگیری‌های بعدی نتیجه بخش نبود؟

کسی که مسئول کمیته پیگیری وضعیت دیپلمات‌ها از سال 61 تاکنون بوده، برادر یکی از این چهار دیپلمات‌ است. ایشان رفت لبنان شرکت تأسیس کرد و پژوهشکده زد و پول‌هایی که برای بحث پیگیری می‌آمد خرج ایشون شد! چندین بار صحبت مبادله شد تا به نتیجه برسد، ولی متأسفانه همین افراد دخالت کردند و باعث شدند این اتفاق نیفتد. بالاخره بودجه‌ای تعیین شده و پول‌هایی که از وزارت خارجه می‌گیرند نباید قطع می‌شد و همچنان ادامه دارد! ما هم تا آنجا که توانستیم اعتراض کرده‌ایم و حرف‌های‌مان را زده‌ایم اما چرا پیگیری نتیجه نداده که تکلیف حاجی و دیپلمات‌ها مشخص شود، نمی‌دانیم. سؤال اینجاست که سرنوشت حاج‌احمد پیچیده بود یا پیچیده‌اش کردند!

سمیر جعجع صحبت‌هایی کرده بود که حاجی و دیپلمات‌ها شهید شده‌اند، به نظر شما حاجی اکنون زنده است یا شهید شده؟

زمانی خاویر پرز دکوئیار دبیر کل وقت سازمان ملل دیداری با خانواده متوسلیان ترتیب دادند که عموی من و سه نفر دیگر به لندن رفتند و از آنجا به ایرلند رفتند تا با سمیر جعجع ملاقات کنند. سمیر جعجع اول موضوع ربایش را تکذیب کرده بود، منتها بعد می‌گوید همان موقع که اینها را گرفتیم آنها را کشتیم. عمویم می‌گوید حاج‌احمد یک نشان ماه‌گرفتگی داشت که روی تنش مشخص است. عکس جنازه‌ها را نشان دهید می‌توانم شناسایی کنم. اما جعجع می‌گوید ما آنها را به چاهی ریختیم که الان آنجا ساختمان‌سازی شده است. خود ما هم از مقامات که پیگیر بودند شنیدیم که شهید شدند.

پس چرا بعضاً مقامات ما اعلام کرده‌اند که حاجی و دیپلمات‌ها زنده هستند؟

یکی از هواپیماهای اسرائیلی در مرز لبنان سقوط می‌کند و اسرائیلی‌ها می‌گویند که حزب‌الله و ایران خلبنانش را به اسارت گرفته‌اند. هر وقت آنها آزادی رون آراد خلبان‌شان را مطرح می‌کردند، برخی از مسئولان به عنوان بهره‌برداری سیاسی هر دفعه احمد متوسلیان را علم می‌کردند و می‌گفتند حاجی و دیپلمات‌ها زنده‌اند و دست اسرائیل هستند. البته برای اینکه همه مطمئن شوند که سرنوشت آنها چیست باید یک پیگیری تمام‌عیار صورت گیرد که متأسفانه معمای آن به دلیل قدرت و نفوذ یک سری از افراد تا الان لاینحل مانده است. ببینید تا الان برخی از جریان‌های قدرتمند داخلی باعث آزادی گروگان‌های غربی در نقاطی مثل لبنان شده‌اند. پس چرا برای آزادی دیپلمات‌های خودمان چنین توانی صرف نکرده‌اند؟

به نظر شما حاج‌احمد متوسلیان به عنوان یک فرمانده نظامی جوان چه خطری برای این افراد دارد که نخواهند او برگردد؟

خب حاج‌احمد روحیات خاصی داشت و روی حرف حق می‌ایستاد. مثلاً زمانی که قرار بود بنی‌صدر به کردستان بیاید، حاجی به بچه‌ها گفته بود هر موقع هلی‌کوپترش آمد، آن را بزنید. بنی‌صدر هم که موضوع را فهمیده بود به دفتر امام گزارش داده بود و حاج‌احمد را خواسته بودند. همرزمانش تعریف می‌کنند که حاجی رفته بود پیش امام و رئیس دفتر امام گفته بود وقتی می‌روی خدمت امام این طور که ما را با غضب نگاه می‌کنی و حرف می‌زنی، پیش امام این طور حرف نزنی! حاج‌احمد از پیش امام خندان و شادان برگشته بود و به او گفتند چی شد؟ می‌‌گوید رفتم پیش امام و امام گفتند احمد متوسلیان که گفتند تویی؟ گفتم بله. گفتند حرف‌هایی در خصوص شما زده شده، ولی تو از طرف من تأیید هستی. برو سرجایت محکم بایست و کار کن. من پشتت هستم. الان برخی از همرزمان حاج‌احمد در برخی از نشریات مثل رمز عبور و 9 دی برخی از مسائل و مشکلات حاج‌احمد با برخی از آقایان را طرح کرده‌اند. برخی هم در خفا گفته‌اند که عده‌ای از قدرت‌طلبان می‌خواستند از دست احمد متوسلیان خلاص شوند. مطابق فرمایش رهبر انقلاب هر کجا در مقابل دشمن با حالت وادادگی برخورد کردیم از همان‌جا ضربه خوردیم در قضیه این چهارنفر مسئولان به صورت انفعالی عمل کردند به طوری که بعد از 34 سال هنوز اسرائیل اسارت‌شان را قبول ندارد .

 
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مرتضي خاکپور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۷
0
0
...

فریاد حمایت از حیوانات سر می دادند .

و هر کسی

سگ یا گربه

مار یا سوسمار

شیر یا پلنگ

در خانه نگهداری می کرد .

منهم خوی حیوان دوستی ام گل کرد :

یک جفت مرغ عشق با قفس خریدم 40 هزار تومان .

رفتم بازار یک کیلو ارزن خریدم 4 هزار تومان . 3 ماه قبل .

مدتی مرغ عشق ها را نگاه داشتم و هر روز آب و دون را عوض می کردم .

و برای اینکه دوستشان داشته باشم با آنها حرف می زدم و بازی می کردم .

یک روز که نگاهشان می کردم با خودم گفتم :

این چه کاریست ؛

حیوان زیبا را درقفس نگه داشتم که به آنها محبت کنم و دوستشان داشته باشم ؟!

( یاد آن مرد آمریکایی افتادم که 3 دختر بچه را دزدیده بود و در خانه ای دور افتاده

زندانی کرده بود که ازدواج کند )

درب قفس را باز گذاشتم .

و مرغ عشق ها مدتی نگاهم کردند

و پرواز کنان آزاد شدند و رفتند .

...
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار