آیا شهاب حسینی یک بازیگر آزاد با انتخاب های آزاد است؟ آیا ابوالقاسم طالبی به عنوان کارگردان حق ساختن فیلم های مورد نظرش را دارد؟ علیرضا افتخاری تا چه حدی اجازه دارد در مورد سلام و علیک کردن و مصافحه با افراد مختلف آزاد باشد؟
شهدای ایران: آیا همان طور که گلشیفته فراهانی برای بازی کردن در فیلم های غیر ایرانی با پوشش نیمه عریان (و شاید کاملا عریان در آینده های نزدیک) آزاد است، مریلا زارعی هم حق دارد همسر حاج حیدر باشد؟
چرا اصغر فرهادی می تواند سیاهی های مسائل اجتماعی را به صورت گزینشی و جدا شده از سفیدی ها به نمایش درآورد؛ اما ابوالقاسم طالبی به خاطر ساختن قلاده های طلا محاکمه می شود؟
چرا دموکراسی در مورد شهرام ناظری که 30 خرداد 92 در نشست قدردانی از ستادهای انتخاباتی حسن روحانی برگزار شده بود، شرکت کرد و خواند؛ باید رعایت شود؛ اما علیرضا افتخاری به دلیل حضورش در همایش بزرگ داشت خبرنگاران، در 17 مرداد 89 در حضور محمود احمدی نژاد باید توسط لیدرهای جریان رسانه ای دیکتاتوری مورد حمله های سخیف و ناموسی قرار بگیرد؟
در جلسه 30 خرداد 92 پگاه آهنگرانی و شهرام ناظری آزاد بودند تا هنر را سیاسی کنند. «پگاه آهنگرانی، متنی ادبی در مناسبت با مراسم قرائت کرد که مورد توجه حاضران قرار گرفت. شهرام ناظری در این مراسم چند قطعه را در حضور رئیس جمهوری منتخب اجرا کرد.
وی پیش از اجرا گفت: دلیل اینکه بعد از ۳۰ سال در چنین مجلسی شرکت می کنم لبخندی است که بر لب های مردم ایران نقش بسته است.» اما لبخندی که ناظری از آن سخن می گفت و حاصل رای پنجاه ممیز هفت دهم درصد از مردم بود در سال 88 بر لبان 25 میلیون ایرانی نشسته بود و در سال 89 با رادیکال شدن میر حسین موسوی به میلیون ها نفر دیگر نیز افزایش یافته بود؛ زیرا رای نیاوردن موسوی برای آنانی که به او رای داده بودند نیز از این تاریخ شیرین تر و شیرین تر شده بود.
اما این لبخند ارزش هزینه کردن ندارد؛ چرا؟ چون رئیس جمهور منتخب یعنی محمود احمدی نژاد مانند ناظری فکر نمی کند. ناظری ناخواسته از یک دیکتاتوری پنهان رنج می برد که لبخند مردم در 88 را نمی بیند؛ اما لبخند مردم در 92 را بهانه ای برای سیاسی نمودن هنر تلقی می نماید.
افتخاری در رنجنامه ای که پس از حضورش در همایش گرامی داشت خبرنگاران علیه ظلم هایی که به او، خانواده و دخترانش شد می گوید: «دوستان در تلویزیون شعری از آقای حداد عادل را به من داده بودند تا رویش آهنگ ساخته شود و من هم بخوانم. ما به هر آهنگسازی این شعر را دادیم، زیر بار نرفت و کار را نساخت.
آقای ضرغامی کاملا در جریان این موضوع بودند. وقتی این آهنگ درست نشد و ساخته نشد، صدا و سیما کمی علیه من موضع پیدا کرد. همه اینها باعث شد روبوسی من با آقای احمدی نژاد بارها از تلویزیون پخش شود. مشخص بود همه چیز کاملا برنامه ریزی شده است. این همه آدم با آقای احمدی نژاد روبوسی کردند ولی کدامیک اندازه من تبعات داشت؟
آنقدر نشان دادند و پخش کردند تا بازی به شدت پیچیده شد و در آن اوضاع ملتهب، جامعه ایرانی علیه علیرضا افتخاری موضع بدی گرفت. آن اتفاق باعث شد خانواده من عذابی را تحمل کنند که گفتنش در کلمات نمی گنجد.»
توهین هایی که در آن روزها به آثار و حتی دختران افتخاری شد شرم آورتر از آن است که در این نوشته بازخوانی شود اما دیکتاتوری رسانه ای حامیان کودتا آنقدر قوی بود که سرانجام نه تنها افتخاری را این گونه از حضور در آن همایش پشیمان کرد؛ بلکه نامه او به شجریان به دلیل حضور در بی بی سی و مصاحبه با صادق صبا را نیز به شکل دیگری تفسیر نمود. به راستی این شجریان است که باید برای تهمت زدن به دین و ارزش های جامعه در بی بی سی پاسخگو باشد یا افتخاری که شجریان را استیضاح کرد؟
در همایشی که در دوم خرداد 88 در سالن 12 هزار نفری آزادی به نام حمایت از موسوی برگزار شد، چهره های متعددی از هنرمندان و افراد سیاسی حضور یافته و سخنرانی نمودند. بازخوانی جملات و دیدگاه های برخی از آنها امروز نمایش دهنده نوع تفاسیر دوگانه از آزادی بیان و دموکراسی خواهد بود.
توهین، تحقیر و تحمیق بخش عمده ای از جامعه و نیز گستاخی های غیر اخلاقی نسبت به منتخب قانونی مردم حیرت انگیز است و این همه در حالی است که هنوز نه انتخاباتی برگزار شده بود که به ادعای کودتاگران در آن تقلب شده باشد و نه حتی مناظره 13 خرداد پخش شده بود که عده ای آن را مصداق تقلب! بنامند.
این چهره های سینمایی و تلویزیونی در کمال حیرت نشانه های رفتار دیکتاتوری را به نمایش می گذاشتند. دیکتاتوری یعنی آنچه من می خواهم مهم است نه دیگران! کیومرث پوراحمد در آن مراسم می گوید: «ما در چهار سال پیش اشتباه کردیم و اشتباه بزرگمان نیز این بود که با انتخابات قهر کردیم. امروز آشتی کردن با انتخابات از نان شب برای ما واجب تر است؛ چرا که باید فقر و فحشا و دزدی و دروغ گویی از بین برود.»
کامبوزیا پرتوی، کارگردان و حامی موسوی یکی از غیر اخلاقی ترین سخنرانان آن همایش بود: «در طول 4 سال با هر سفر رئیس جمهور و با هر سخنرانی او در تریبون های مختلف من احساس حقارت کردم. وقتی جواب روستاییان ما با تراول های 50 و 100 هزار تومانی داده می شود، باز من احساس حقارت می کنم.
دولت در طول این چهار سال همه مسایل را با دروغ پنهان کرده و در طول این 4 سال یک آدم کوچولو من را کوچولو کرد و ما امروز منتظر 22 خرداد هستیم.» حمید فرخ نژاد بازیگر حامی موسوی نیز در این مراسم با بیان اینکه باید حواسمان جمع باشد تا اشتباه 4 سال قبل را تکرار نکنیم، می گوید: «داستان ما مانند آن خاله سوسکه است که به کتک خوردن و تحقیر شدن عادت کردیم و امروز کسی را می خواهیم که دروغ نگوید و ما را کتک نزند.»
بهاره رهنما به عنوان یکی دیگر از بازیگران حامی موسوی می گوید: «باید برای اولین بار کاری کنیم تا یک رئیس جمهور دو بار رای نیاورد.» لیلی رشیدی اعلام می کند: «من به موسوی رای می دهم چون خاتمی از او حمایت می کند. ما نمی خواهیم کودکان ما هر شب با یاد جنگ و سلاح هسته ای بخوابند و ما خواهان صلح هستیم.»
پگاه آهنگرانی هم می گوید: «روز 23 خرداد، باید جشن پیروزی اصلاح طلبان را در ورزشگاه 100 هزار نفری بگیریم. من 4 سال است که به نمایشگاه کتاب نمی روم، باید اتفاقی بیفتد تا دوستان ما بتوانند پروانه نمایش بگیرند.»
در میان اغلب این سخنرانی ها نیز همواره شعار «شعار مرگ بر دیکتاتور» سر داده می شد!
در آسیب شناسی رفتار دوگانه با استانداردهای دوگانه در میان اقشار مختلف از جمله هنرمندان، مطالب و دلایل فراوانی را می توان مد نظر قرار داد. این دوگانگی همچنان نیز ادامه دارد.
جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره 2016 کن وقتی به شهاب حسینی تعلق گرفت گروه های هنرمندی که برای معرفی کلی آنها می توان از عبارت غرب دوست استفاده کرد، ارزش کار هنری و توانایی او را مورد توجه قرار دادند و موضع مخالفانی که جشنواره کن را سیاسی و یا نماد همجنسگرایی می نامیدند، از روی کینه و دشمنی با حسینی و فیلم اصغر فرهادی تفسیر نمودند.
اما بلافاصله عدم صداقت این طیف به عنوان کسانی که برای حسینی آزادی قائل بودند روشن شد. زمانی که شهاب جایزه خود را به آستان مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در جمکران تقدیم نمود سیل تخریب ها از جانب جریان دیکتاتور در حوزه هنر و رسانه روانه شد.
جریانی که حتی رضا کیانیان را نیز به برخورد منصفانه با این مساله واداشت: «نمى دانم بالاخره به آزادى هاى شخصى اعتقاد داریم یا نه؟ شهاب حسینى ابتدا جایزه اش را به مردم و بعد به امام زمان (عج) تقدیم مى کند. خب این یک تصمیم شخصى است!
آیا به کسى اجحافى کرده؟ به کسى ضررى زده؟ که حالا بدهکار شده؟! متاسفانه عده اى به او فحاشى مى کنند و از او طلبکارند! یادتان باشد او به کسى فحش نداد، ولى ناسزا شنید! او به کسى قولى نداده بود که ضدش را عمل کند، اما خیلى ها از او انتظارات خود خواسته داشتند و چون او کار خودش را کرد، ناراحت شدند. اول، چرا توقع داریم و دوم چرا فحاشى مى کنیم؟»
به نظر می رسد بخش هایی از جامعه هنری تحت تاثیر تغییر سبک زندگی دچار پریشانی در اولویت های عرفی و ملی شده است. در سینما علی رغم فعالیت چهره های اصیل، ارزشمند و منصف تغییراتی روی داده که نتیجه آن چیزی جز بی انصافی و روی گردانی از حق طلبی در میان بخش هایی از بدنه سینمایی نیست.
امروز بخشی از بدنه سینمایی و تلویزیونی آماده می شود تا با حمایت شبکه جم یک فیلم تمام ایرانی از عوامل سینمایی خارج شده از کشور بسازد. بازیگرانی که در این سال ها از کشور خارج شده و کشف حجاب کرده اند یک آسیب از سینما را به نمایش می گذارند.
آسیبی که برای بررسی آن مواضع مرحوم فرج الله سلحشور و یا حتی نامه 30 بازیگر زنی که نوشتند به دلیل شوهر کردن دیگر برای کار سراغ ما نمی آیند، یک سر خط برای بررسی کارشناسانه خواهد بود.
*خبرنامه دانشجویان
چرا اصغر فرهادی می تواند سیاهی های مسائل اجتماعی را به صورت گزینشی و جدا شده از سفیدی ها به نمایش درآورد؛ اما ابوالقاسم طالبی به خاطر ساختن قلاده های طلا محاکمه می شود؟
چرا دموکراسی در مورد شهرام ناظری که 30 خرداد 92 در نشست قدردانی از ستادهای انتخاباتی حسن روحانی برگزار شده بود، شرکت کرد و خواند؛ باید رعایت شود؛ اما علیرضا افتخاری به دلیل حضورش در همایش بزرگ داشت خبرنگاران، در 17 مرداد 89 در حضور محمود احمدی نژاد باید توسط لیدرهای جریان رسانه ای دیکتاتوری مورد حمله های سخیف و ناموسی قرار بگیرد؟
در جلسه 30 خرداد 92 پگاه آهنگرانی و شهرام ناظری آزاد بودند تا هنر را سیاسی کنند. «پگاه آهنگرانی، متنی ادبی در مناسبت با مراسم قرائت کرد که مورد توجه حاضران قرار گرفت. شهرام ناظری در این مراسم چند قطعه را در حضور رئیس جمهوری منتخب اجرا کرد.
وی پیش از اجرا گفت: دلیل اینکه بعد از ۳۰ سال در چنین مجلسی شرکت می کنم لبخندی است که بر لب های مردم ایران نقش بسته است.» اما لبخندی که ناظری از آن سخن می گفت و حاصل رای پنجاه ممیز هفت دهم درصد از مردم بود در سال 88 بر لبان 25 میلیون ایرانی نشسته بود و در سال 89 با رادیکال شدن میر حسین موسوی به میلیون ها نفر دیگر نیز افزایش یافته بود؛ زیرا رای نیاوردن موسوی برای آنانی که به او رای داده بودند نیز از این تاریخ شیرین تر و شیرین تر شده بود.
اما این لبخند ارزش هزینه کردن ندارد؛ چرا؟ چون رئیس جمهور منتخب یعنی محمود احمدی نژاد مانند ناظری فکر نمی کند. ناظری ناخواسته از یک دیکتاتوری پنهان رنج می برد که لبخند مردم در 88 را نمی بیند؛ اما لبخند مردم در 92 را بهانه ای برای سیاسی نمودن هنر تلقی می نماید.
افتخاری در رنجنامه ای که پس از حضورش در همایش گرامی داشت خبرنگاران علیه ظلم هایی که به او، خانواده و دخترانش شد می گوید: «دوستان در تلویزیون شعری از آقای حداد عادل را به من داده بودند تا رویش آهنگ ساخته شود و من هم بخوانم. ما به هر آهنگسازی این شعر را دادیم، زیر بار نرفت و کار را نساخت.
آقای ضرغامی کاملا در جریان این موضوع بودند. وقتی این آهنگ درست نشد و ساخته نشد، صدا و سیما کمی علیه من موضع پیدا کرد. همه اینها باعث شد روبوسی من با آقای احمدی نژاد بارها از تلویزیون پخش شود. مشخص بود همه چیز کاملا برنامه ریزی شده است. این همه آدم با آقای احمدی نژاد روبوسی کردند ولی کدامیک اندازه من تبعات داشت؟
آنقدر نشان دادند و پخش کردند تا بازی به شدت پیچیده شد و در آن اوضاع ملتهب، جامعه ایرانی علیه علیرضا افتخاری موضع بدی گرفت. آن اتفاق باعث شد خانواده من عذابی را تحمل کنند که گفتنش در کلمات نمی گنجد.»
توهین هایی که در آن روزها به آثار و حتی دختران افتخاری شد شرم آورتر از آن است که در این نوشته بازخوانی شود اما دیکتاتوری رسانه ای حامیان کودتا آنقدر قوی بود که سرانجام نه تنها افتخاری را این گونه از حضور در آن همایش پشیمان کرد؛ بلکه نامه او به شجریان به دلیل حضور در بی بی سی و مصاحبه با صادق صبا را نیز به شکل دیگری تفسیر نمود. به راستی این شجریان است که باید برای تهمت زدن به دین و ارزش های جامعه در بی بی سی پاسخگو باشد یا افتخاری که شجریان را استیضاح کرد؟
در همایشی که در دوم خرداد 88 در سالن 12 هزار نفری آزادی به نام حمایت از موسوی برگزار شد، چهره های متعددی از هنرمندان و افراد سیاسی حضور یافته و سخنرانی نمودند. بازخوانی جملات و دیدگاه های برخی از آنها امروز نمایش دهنده نوع تفاسیر دوگانه از آزادی بیان و دموکراسی خواهد بود.
توهین، تحقیر و تحمیق بخش عمده ای از جامعه و نیز گستاخی های غیر اخلاقی نسبت به منتخب قانونی مردم حیرت انگیز است و این همه در حالی است که هنوز نه انتخاباتی برگزار شده بود که به ادعای کودتاگران در آن تقلب شده باشد و نه حتی مناظره 13 خرداد پخش شده بود که عده ای آن را مصداق تقلب! بنامند.
این چهره های سینمایی و تلویزیونی در کمال حیرت نشانه های رفتار دیکتاتوری را به نمایش می گذاشتند. دیکتاتوری یعنی آنچه من می خواهم مهم است نه دیگران! کیومرث پوراحمد در آن مراسم می گوید: «ما در چهار سال پیش اشتباه کردیم و اشتباه بزرگمان نیز این بود که با انتخابات قهر کردیم. امروز آشتی کردن با انتخابات از نان شب برای ما واجب تر است؛ چرا که باید فقر و فحشا و دزدی و دروغ گویی از بین برود.»
کامبوزیا پرتوی، کارگردان و حامی موسوی یکی از غیر اخلاقی ترین سخنرانان آن همایش بود: «در طول 4 سال با هر سفر رئیس جمهور و با هر سخنرانی او در تریبون های مختلف من احساس حقارت کردم. وقتی جواب روستاییان ما با تراول های 50 و 100 هزار تومانی داده می شود، باز من احساس حقارت می کنم.
دولت در طول این چهار سال همه مسایل را با دروغ پنهان کرده و در طول این 4 سال یک آدم کوچولو من را کوچولو کرد و ما امروز منتظر 22 خرداد هستیم.» حمید فرخ نژاد بازیگر حامی موسوی نیز در این مراسم با بیان اینکه باید حواسمان جمع باشد تا اشتباه 4 سال قبل را تکرار نکنیم، می گوید: «داستان ما مانند آن خاله سوسکه است که به کتک خوردن و تحقیر شدن عادت کردیم و امروز کسی را می خواهیم که دروغ نگوید و ما را کتک نزند.»
بهاره رهنما به عنوان یکی دیگر از بازیگران حامی موسوی می گوید: «باید برای اولین بار کاری کنیم تا یک رئیس جمهور دو بار رای نیاورد.» لیلی رشیدی اعلام می کند: «من به موسوی رای می دهم چون خاتمی از او حمایت می کند. ما نمی خواهیم کودکان ما هر شب با یاد جنگ و سلاح هسته ای بخوابند و ما خواهان صلح هستیم.»
پگاه آهنگرانی هم می گوید: «روز 23 خرداد، باید جشن پیروزی اصلاح طلبان را در ورزشگاه 100 هزار نفری بگیریم. من 4 سال است که به نمایشگاه کتاب نمی روم، باید اتفاقی بیفتد تا دوستان ما بتوانند پروانه نمایش بگیرند.»
در میان اغلب این سخنرانی ها نیز همواره شعار «شعار مرگ بر دیکتاتور» سر داده می شد!
در آسیب شناسی رفتار دوگانه با استانداردهای دوگانه در میان اقشار مختلف از جمله هنرمندان، مطالب و دلایل فراوانی را می توان مد نظر قرار داد. این دوگانگی همچنان نیز ادامه دارد.
جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره 2016 کن وقتی به شهاب حسینی تعلق گرفت گروه های هنرمندی که برای معرفی کلی آنها می توان از عبارت غرب دوست استفاده کرد، ارزش کار هنری و توانایی او را مورد توجه قرار دادند و موضع مخالفانی که جشنواره کن را سیاسی و یا نماد همجنسگرایی می نامیدند، از روی کینه و دشمنی با حسینی و فیلم اصغر فرهادی تفسیر نمودند.
اما بلافاصله عدم صداقت این طیف به عنوان کسانی که برای حسینی آزادی قائل بودند روشن شد. زمانی که شهاب جایزه خود را به آستان مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در جمکران تقدیم نمود سیل تخریب ها از جانب جریان دیکتاتور در حوزه هنر و رسانه روانه شد.
جریانی که حتی رضا کیانیان را نیز به برخورد منصفانه با این مساله واداشت: «نمى دانم بالاخره به آزادى هاى شخصى اعتقاد داریم یا نه؟ شهاب حسینى ابتدا جایزه اش را به مردم و بعد به امام زمان (عج) تقدیم مى کند. خب این یک تصمیم شخصى است!
آیا به کسى اجحافى کرده؟ به کسى ضررى زده؟ که حالا بدهکار شده؟! متاسفانه عده اى به او فحاشى مى کنند و از او طلبکارند! یادتان باشد او به کسى فحش نداد، ولى ناسزا شنید! او به کسى قولى نداده بود که ضدش را عمل کند، اما خیلى ها از او انتظارات خود خواسته داشتند و چون او کار خودش را کرد، ناراحت شدند. اول، چرا توقع داریم و دوم چرا فحاشى مى کنیم؟»
به نظر می رسد بخش هایی از جامعه هنری تحت تاثیر تغییر سبک زندگی دچار پریشانی در اولویت های عرفی و ملی شده است. در سینما علی رغم فعالیت چهره های اصیل، ارزشمند و منصف تغییراتی روی داده که نتیجه آن چیزی جز بی انصافی و روی گردانی از حق طلبی در میان بخش هایی از بدنه سینمایی نیست.
امروز بخشی از بدنه سینمایی و تلویزیونی آماده می شود تا با حمایت شبکه جم یک فیلم تمام ایرانی از عوامل سینمایی خارج شده از کشور بسازد. بازیگرانی که در این سال ها از کشور خارج شده و کشف حجاب کرده اند یک آسیب از سینما را به نمایش می گذارند.
آسیبی که برای بررسی آن مواضع مرحوم فرج الله سلحشور و یا حتی نامه 30 بازیگر زنی که نوشتند به دلیل شوهر کردن دیگر برای کار سراغ ما نمی آیند، یک سر خط برای بررسی کارشناسانه خواهد بود.
*خبرنامه دانشجویان