صادق زیباکلام گفت: ما چهره و شخصیتی را میخواهیم که مقداری کاریزمای ملی و عمومی داشته باشد که در شرایط کنونی، هم آقای عارف و هم آقای ظریف از چنین کاریزمایی برخوردار هستند.
به گزارش شهدای ایران، هفتهنامه اصلاح طلب صدا در جدیدترین شماره خود سراغ صادق زیباکلام از چهره های اصلاحطلب رفته و درباره پیشنهاد اخیرش به روحانی مبنی بر انصراف دادن از دوره بعدی ریاست جمهوری با او گفت و گو انجام داده است که آن را در ادامه می خوانید:
شاید خیلیها بعد از اطلاع از این ایده، تصور کنند من جزء گروهی، تیم یا تشکیلات خاصی هستم که چنین موضعی را اتخاذ کردهام؛ اما واقعیت همانطور که میدانید، این نیست. این ایده هم واقعاً ایده شخصی خودم بود. منتهی، به ایدهای که من داشتم و در این گفتوگو بیشتر درباره آن توضیح خواهم داد؛ متأسفانه توسط برخی رسانههای اصولگرا دستبرد زده شد و خیلی بد در سطح محافل سیاسی و رسانهها مطرح شد. این رسانهها، ایده من را چنان مطرح کردند که گویا زیباکلام کارنامه آقای روحانی را موفق نمیداند و به همین دلیل، از او میخواهد برای انتخابات 96 به صحنه نیاید و نامزدی افرادی چون دکتر عارف یا دکتر ظریف را مناسبتر میداند. درحالیکه اصلاً و ابداً من چنین استدلالی نداشتم. درباره آن چیزی که من مطرح کردهام و هنوز هم این فکر را مطرح میکنم، باید قبل از هر چیز بگویم که این، نظری نیست که الا و لابد باید عملیاتی شود. اصلاً چنین نیست. حرف من، صرفاً یک ایده اولیه، یک فکر و یک نظر خام است که جا دارد اصلاحطلبان درباره آن نظر دهند و فکر کنند.
به نظر من، هیچکدام از شخصیتهای اصلاحطلب همچون آقایان خاتمی و عارف و یا چهرهها و شخصیتهای معتدل و میانهرو اعم از آقایان هاشمیرفسنجانی و یا روحانی، آن صفاتی را که آقای احمدینژاد از آن برخوردار است؛ ندارند و اگر هم داشته باشند، به خود اجازه نمیدهند از آن بهرهبرداری کنند! درحالیکه آقای احمدینژاد برای تخریب طرف مقابل خود، به هیچ حدومرزی قائل نیست و پیرو آن توصیه مارکسیستی است که هدف، وسیله را توجیه میکند. درنتیجه، هیچکدام از چهرهها و شخصیتهای اصلاحطلب و اعتدالگرا نمیتوانند با احمدینژاد دهانبهدهان شوند؛ بنابراین، ما نمیتوانیم بر این مسئله متمرکز شویم که نامزد ما شخصی باشد که بتواند مقابل احمدینژاد بایستد. ما چهره و شخصیتی را میخواهیم که مقداری کاریزمای ملی و عمومی داشته باشد که در شرایط کنونی، هم آقای عارف و هم آقای ظریف از چنین کاریزمایی برخوردار هستند.
ما نباید از مجلس خبرگان دست بشوییم. این 51 رأیی که به آقای جنتی داده شد؛ نوعی واکنش به شکست تندروها در انتخابات هفتم اسفند بود. ما نباید خیلی این رأی را قطعی بگیریم. اگر زمانی نیاز به اتخاذ یک تصمیم سرنوشتساز پیش آمد؛ نمیتوان از الان گفت همان 51 رأی آقای جنتی، مثلاً منجر به انتخاب فردی چون مصباحیزدی خواهد شد. به نظر من، اینطور نخواهد بود. رأی آقای جنتی تا حد زیادی واکنشی بود و به همین جهت، معتقدم همچنان جا برای مقداری خردورزی، تأمل و میانهروی در مجلس خبرگان وجود دارد. در آن شرایط حساس، چهره و شخصیت آقای روحانی مؤثر خواهد بود. ایشان بهعنوان شخصیتی که هم سوابق و جایگاه حوزوی دارد، هم حقوقدان است و هم در چهارساله ریاستجمهوری خود توانسته در سطح چهرهای ملی خود را نشان دهد و محبوبیت پیدا کرده؛ یک وزنه جدی درون خبرگان خواهد بود. البته، معنای حرف من این نیست که آقای روحانی ولیفقیه آینده خواهد بود؛ بلکه میخواهم بگویم بر آن رأیگیری حساس، با پشتوانهای که پیدا کرده، میتواند تأثیرگذار باشد. همچنان که الآن، آقای هاشمیرفسنجانی از چنین وضعیتی برخوردار است.
شاید خیلیها بعد از اطلاع از این ایده، تصور کنند من جزء گروهی، تیم یا تشکیلات خاصی هستم که چنین موضعی را اتخاذ کردهام؛ اما واقعیت همانطور که میدانید، این نیست. این ایده هم واقعاً ایده شخصی خودم بود. منتهی، به ایدهای که من داشتم و در این گفتوگو بیشتر درباره آن توضیح خواهم داد؛ متأسفانه توسط برخی رسانههای اصولگرا دستبرد زده شد و خیلی بد در سطح محافل سیاسی و رسانهها مطرح شد. این رسانهها، ایده من را چنان مطرح کردند که گویا زیباکلام کارنامه آقای روحانی را موفق نمیداند و به همین دلیل، از او میخواهد برای انتخابات 96 به صحنه نیاید و نامزدی افرادی چون دکتر عارف یا دکتر ظریف را مناسبتر میداند. درحالیکه اصلاً و ابداً من چنین استدلالی نداشتم. درباره آن چیزی که من مطرح کردهام و هنوز هم این فکر را مطرح میکنم، باید قبل از هر چیز بگویم که این، نظری نیست که الا و لابد باید عملیاتی شود. اصلاً چنین نیست. حرف من، صرفاً یک ایده اولیه، یک فکر و یک نظر خام است که جا دارد اصلاحطلبان درباره آن نظر دهند و فکر کنند.
به نظر من، هیچکدام از شخصیتهای اصلاحطلب همچون آقایان خاتمی و عارف و یا چهرهها و شخصیتهای معتدل و میانهرو اعم از آقایان هاشمیرفسنجانی و یا روحانی، آن صفاتی را که آقای احمدینژاد از آن برخوردار است؛ ندارند و اگر هم داشته باشند، به خود اجازه نمیدهند از آن بهرهبرداری کنند! درحالیکه آقای احمدینژاد برای تخریب طرف مقابل خود، به هیچ حدومرزی قائل نیست و پیرو آن توصیه مارکسیستی است که هدف، وسیله را توجیه میکند. درنتیجه، هیچکدام از چهرهها و شخصیتهای اصلاحطلب و اعتدالگرا نمیتوانند با احمدینژاد دهانبهدهان شوند؛ بنابراین، ما نمیتوانیم بر این مسئله متمرکز شویم که نامزد ما شخصی باشد که بتواند مقابل احمدینژاد بایستد. ما چهره و شخصیتی را میخواهیم که مقداری کاریزمای ملی و عمومی داشته باشد که در شرایط کنونی، هم آقای عارف و هم آقای ظریف از چنین کاریزمایی برخوردار هستند.
ما نباید از مجلس خبرگان دست بشوییم. این 51 رأیی که به آقای جنتی داده شد؛ نوعی واکنش به شکست تندروها در انتخابات هفتم اسفند بود. ما نباید خیلی این رأی را قطعی بگیریم. اگر زمانی نیاز به اتخاذ یک تصمیم سرنوشتساز پیش آمد؛ نمیتوان از الان گفت همان 51 رأی آقای جنتی، مثلاً منجر به انتخاب فردی چون مصباحیزدی خواهد شد. به نظر من، اینطور نخواهد بود. رأی آقای جنتی تا حد زیادی واکنشی بود و به همین جهت، معتقدم همچنان جا برای مقداری خردورزی، تأمل و میانهروی در مجلس خبرگان وجود دارد. در آن شرایط حساس، چهره و شخصیت آقای روحانی مؤثر خواهد بود. ایشان بهعنوان شخصیتی که هم سوابق و جایگاه حوزوی دارد، هم حقوقدان است و هم در چهارساله ریاستجمهوری خود توانسته در سطح چهرهای ملی خود را نشان دهد و محبوبیت پیدا کرده؛ یک وزنه جدی درون خبرگان خواهد بود. البته، معنای حرف من این نیست که آقای روحانی ولیفقیه آینده خواهد بود؛ بلکه میخواهم بگویم بر آن رأیگیری حساس، با پشتوانهای که پیدا کرده، میتواند تأثیرگذار باشد. همچنان که الآن، آقای هاشمیرفسنجانی از چنین وضعیتی برخوردار است.