اقدام یک مجرم آزاد شده از زندان در دیدار با رفقای آزاد شده مجرمش، گنجی بی پایان را در اختیار رسانه های ضد انقلاب مانند رادیو فردا قرار داده تا با استناد به این اقدام، برای بهائیت تبلیغ و آن را معرفی کند.
به گزارش شهدای ایران،رایو فردا در خبر مهم خود با تیتر"هشدار مقام قضایی به افرادی که «با بهاییان ارتباط میگیرند»" می نویسد:
"در ادامه حملات مقامهای جمهوری اسلامی به آیین بهایی و حامیان حقوق پیروان این آیین، دادستان کل ایران به «افرادی که با این فرقه ارتباط میگیرند» هشدار داده که «باید منتظر عواقب قانونی خود باشند». دادستان کل کشور همچنین از آیین بهایی به عنوان «جمعیتی منحرف و ساخته و پرداخته انگلیس و اسرائیل» نام برده است."
سپس عنوان می دارد که این مواضع در پی اشتباه ظاهراً عمدی کدام آقازاده بوده است
و سپس برای این فرقه ضاله مظلوم نمایی کاملی همراه با معرفی آن منتشر می کند:
"فقهای شیعه و سپس حاکمان جمهوری اسلامی به شدت با این آیین مخالفت میکنند. در ۳۷ سال گذشته بسیاری از پیروان این آیین در ایران اعدام یا زندانی شدند. پیروان آیین بهایی همچنین از بسیاری از حقوق شهروندی مانند تحصیل در دانشگاه محرومند. ارتباط با دولتهای خارجی یا جاسوسی برای آنها و به ویژه اسرائیل به دلیل قرار داشتن مقبره بهاءالله در حیفا، معمولاً یکی از اتهاماتی است که از سوی دستگاه قضایی و مقامهای امنیتی ایران به پیروان آیین بهایی زده میشود."
اما جهت آشنایی بیشتر مخاطبین فهیم رادیو دیروز، تاریخچه این فرقه و وابستگی اش به انگلیس را از پایگاه اینترنتی حوزه بازنشر می نماییم:
"مسلک بهائیت از سال ۱۲۶۰ ق. توسط «علی محمد باب» که خود را «باب» امام زمان(ع) و وسیلة تماس مردم با آن حضرت معرفی کرد، به وجود آمد. او سپس دعوی «مهدویت» کرد و گفت که درآینده از میان بابی ها پیامبری قیام خواهد کرد و دین تازه ای خواهد آورد. وی در سال ۱۲۶۶ به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر، تیرباران شد.
بعد از آن، از بین پیروانش دو برادر مدعی جانشینی وی شدند و بدین ترتیب، اختلافاتی میان پیروان این فرقه افتاد.
گروهی پیرو برادر اول، مشهور به «صبح ازل» (بابی ها)، و عده ای دیگر پیرو برادر دوم «بهاءالله» (بهائی ها) شدند و در نزاع آنها عده زیادی به هلاکت رسیدند. دولت عثمانی در عراق همه آنها را از بغداد به آدرنه در آسیای صغیر تبعید کرد. اما در آنجا هم نزاع دو برادر ادامه یافت و بدین جهت، دولت عثمانی بهاءالله و طرفدارانش را به «عکا» در فلسطین اشغالی و صبح ازل را به قبرس تبعید کرد. فعالیت بهاءالله در عکا باعث شد که بیشتر بابیان ـ به ویژه بابیان ایران ـ پیرو او شوند.
از آنجا که عمده ویژگی های رفتاری بهائیت با ویژگی های رفتاری اسرائیلی ها همخوانی داشت، با تشکیل دولت اسرائیل و تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا، این فرقه کاملاً در خدمت اسرائیل قرار گرفت و فعالیت های آنها براساس خواسته های اسرائیلی ها تنظیم شد. در این میان بهائی ها از حمایت آمریکا و انگلستان نیز برخودرار بودند. از سوی دیگر، فعالیت بهائیان به خصوص در ارتباط با اسلام زدایی سازگاری زیادی با روحیة محمدرضا پهلوی داشت. مجموعه این مسائل سبب شد که بهائیت برای حفظ موجودیّت و تحقّق اهداف خود در عصر محمدرضا شاه که برای آنها به منزلة دوران طلایی بود، در زمینة گسترش روابط ایران و اسرائیل که کاملاً در راستای منافع آنها بود، به فعالیت قابل توجهی بپردازند.
تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا و در کنار قبر «عباس افندی» قرار دارد. تشکیلات و مؤسسات بهائیان در هر نقطه ای از جهان زیر نظر هیئت نه نفره بیت العدل اعظم قرار دارد. در یکی از نشریات فرقه آمده است:
«با نهایت افتخار و مسرت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیای امور [جمعی از دوستان بهائی] دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان می رسانیم. آنها احساسات صمیمانة بهائیان را برای پیشرفت دولت مزبور به بن گوریون ـ نخست وزیر اسرائیل ـ ابراز نموده، او در جواب گفته است: «از ابتدای تاسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه ای با دولت اسرائیل داشته اند».۱
فرقة بهائیت که شاخه ای از صهیونیسم به شمار می رود، طبق دستور، همة قوای خود را برای اجرای نقشة نابودی اندیشه های ملی و مذهبی در ایران به کار گرفت و برای این منظور مجریان خود را انتخاب کرد تا در بلندمدت آرمان های ملی و سنت های دینی را تخریب کنند. از این رو بهائیان، به تدریج درصدد تسخیر پست های حساس و کلیدی کشور برآمدند. این نقشه با روی کارآمدن «حسنعلی منصور» در ایران پیاده شد و برای نخستین بار پای بهائیان به کابینة وزیران ایران رسید. گرچه با ترور منصور، نقشه های وی جامة عمل نپوشید، اما به هرحال، کابینة بهائی «هویدا» روی کار آمد. در کابینة نخست وی، چهار وزیر بهائی حضور داشتند. هویدا در مدت حکومت خود با به کاربستن تصمیمات کادر رهبری کمیته، نفوذ بهائیان را در همة سطوح سیاسی، اقتصادی و نظامی به حدّ کامل گسترش داد.۲
بهائیان با تمام وجود خود را در اختیار اسرائیلی ها قرار داده بودند، به گونه ای که توانستند اعتماد بیش از حدّ اسرائیلی ها را کسب کنند و اسرائیلی ها نیز در برابر خوش خدمتی آنها رفتار ویژه ای داشتند. در یکی از اسناد، به نقل از یکی از بهائیان به نام «فریدون رامش فر» که مسافرتی به اسرائیل داشته، دربارة نحوة برخورد اسرائیلی ها با بهائیان آمده است:
... دولت اسرائیل آن قدر نسبت به بهائیان خوش بین است که در فرودگاه خود، احیا (بهائیان) را بازرسی نمی کند. به طوری که وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار می دارد اینها بهائی هستند، حتی یک چمدان را باز نمی کنند. ولی بقیة مسافرین ـ حتی کلیمی ها ـ را بازرسی می کنند به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهائیان را بازرسی نمی کنید و ما را که اینجا موطن مان است، مورد بازرسی قرار می دهید!۳
بهائیان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست، در دوران محمدرضاشاه نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاست های خود داشتند. در این دوران باتوجه به نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل، تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن به فرقة بهائیت می شد زیرا آنها نقش مؤثری در تثبیت رژیم سلطنتی و حکومت شاه داشتند، به گونه ای که بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عدة زیادی از کارگزاران و متولّیان پست های حساس و کلیدی کشور بهایی بودند.۴
در سال ۱۳۳۹ فهرستی از اسامی مقامات نظامی و غیرنظامی تهیه شد که نشانگر تصدّی بیشتر پست های اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی کشور به وسیلة بهائیان بود. البته به دلیل پنهان کاری و عدم اظهار، بعضی از افراد در پست های مهمی بودند که نام آنان در این فهرست نیامده و بی تردید، تعداد بهائیان شاغل در دستگاه ها چندین برابر فهرست مزبور بوده است. در سال های بعد، تعداد بهائیان شاغل و سطوح اشتغال آنان بالا رفت، به طوری که امیرعباس هویدا نخست وزیر سیزده ساله «لیلی امیر ارجمند» مشاور ویژة فرح و مدیر برنامه های آموزشی و تربیتی رضا پهلوی، «عباس شاهقلی» وزیر بهداری و وزیر علوم، «روحانی» وزیر آب و برق و کشاورزی در دولت هویدا، «شاپور راسخ» مشاور عالی و در واقع گردانندة سازمان برنامه و بودجه و مدیر تشکیلات بهائیت در ایران، «عبدالکریم ایادی» پزشک مخصوص شاه و ۲۳ شغل دیگر و ده ها تن از سران رژیم، از اعضای فرقة بهائیت بودند.۵
بهائیت در تمام دوران سلطنت پهلوی و در مقاطع حساس، به رغم ادعای غیرسیاسی بودن، هماهنگ با سیاست های موردنظر رژیم و در جهت تثبیت موقعیت آن تلاش کرد. تأیید انقلاب سفید شاه، همکاری با ساواک، جلب حمایت دولت های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیلة اسرائیل، و عضویت در حزب رستاخیز، قسمتی از مواضع سیاسی فرقة مزبور بود. یکی از مبلغان بهائیت دربارة تأثیر متقابل بهائیت بر شاه و خاندان پهلوی گفته بود:
«کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه صورت می گیرد، هیچ کدامشان روی اصول دین اسلام نیست زیرا شاه به تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان... درس خوانده اند... حالا مردم... می گویند بهائی است. چه کاری می توانند بکنند !...»۶
محمدرضا پهلوی آن قدر بهائیان را مورد حمایت قرار داد که یکی از افراد نظامی به نام «سرهنگ اقدسیه» در جلسة بهائیان شیراز، مورخ هجده تیرماه ۱۳۴۷، ضمن بهائی خواندن شاه، دربارة نحوة برخورد خود با افراد مسلمان اظهار داشت:
... افتخار ما بر دیانت بهائی است. من زمانی که در ارتش بودم، سربازان و درجه داران و افسران بهائی را احترام می گذاشتم. ولی اگر یک فرد مسلمان از دیگری شکایت می کرد، دستور شلاق زدنش را می دادم... ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر بهائی می باشند. ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقّی بیشتری خواهیم کرد.۷
بهائیان در جنگ اعراب و اسرائیل، همواره از اسرائیل جانبداری کرده، علیه مسلمانان به تبلیغ می پرداختند و حتی برای کمک به ارتش اسرائیل به جمع آوری پول می پرداختند. در همین ارتباط، در یکی از اسناد پس از جنگ شش روزة اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۴۶ آمده است:
... مبلغی در حدود ۱۲۰ میلیون تومان به وسیلة بهائیان ایران جمع آوری گردید و تصمیم دارند این مبلغ را در ظاهر به بیت العدل در حیفا ارسال نمایند، ولی منظور اصلی آنها از ارسال این مبلغ، کمک به ارتش اسرائیل می باشد. مقدار قابل ملاحظه ای از این پول به وسیله «حبیب ثابت»، تعهد و پرداخت شده است...۸
در سال ۱۳۴۷ در یکی از کمیسیون های فرقة مزبور، سخن گوی کمیسیون پس از ابراز خرسندی از پیروزی اسرائیل در جنگ های با اعراب گفت:
پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر ادارة ایران و تمام وزارت خانه ها یک جاسوس داریم و هفته ای یک بار، طرح های تهیه شده، به وسیلة دول به عرض شاهنشاه می رسید. گزارش هایی در زمینة آن طرح ها به محافل روحانی بهایی می رسد. مثلاً در پیمان کار، کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینة ارتش ایران و اینکه چگونه چتربازان را آموزش می دهند، به محفل روحانی بهائیان تسلیم می نمایند.۹
اسرائیل پس از اطمینان از نفوذ گسترده بهائیت در ارکان رژیم پهلوی و به منظور بهره برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی بیشتر از آنها، در کشورهای جهان و به ویژه ایران، بهائیت را به صورت آشکار به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخت. در یکی از اسناد ساواک در این باره چنین آمده است:
«اسرائیل مذهب بهائی ها را به عنوان یک مذهب رسمی در سال ۱۹۷۴ به رسمیت شناخته است. دولت اسرائیل با اجرای برنامة تحبیب از افراد مزبور می کوشد از اقلیت فوق الذکر در سایر کشورهای جهان ـ به ویژه ایران ـ بهره برداری سیاسی ـ اطلاعاتی و اقتصادی بنماید.»۱۰
نمایندگی ایران در تل آویو هرازچندگاهی گزارش های مربوط به بهائیان را به وزارت امور خارجه ارسال می داشت. در یکی از این گزارش ها، مرتضی مرتضایی به چگونگی انتخابات و تعداد بهائیان جهان اشاره دارد:
«چهارمین کنوانسیون بین المللی پیروان بهائیت روز شنبه، نهم اردیبهشت ماه [۱۳۵۷] در شهر حیفا گشایش خواهد یافت. به همین مناسبت جمعیتی بالغ بر هزار و یکصد نفر از نمایندگان منتخب از طرف هشتاد هزار محافل بهائی پراکنده در سراسر جهان به این شهر مسافرت کرده اند تا نسبت به انتخاب یک هیئت مدیره نه نفری که در طی پنج سال آینده امور اداری،... و مذهبی این فرقه را تعقیب خواهد [نمود] [اقدام کنند] ... دو نفر از بهائیان تبعه ایران (فتح اعظم و نخجوانی) حضور دارند که در حیفا به طور دائم مقیم اند.»۱۱
بنابراین، اسرائیل با حمایت همه جانبه از فرقه ضاله بهائیت و نفوذ دادن آنها در پست های کلیدی هیئت حاکمة رژیم شاه ـ به ویژه در دربار، دولت و ارتش ـ در جهت اغراض و اهداف خود و ضربه زدن به فرهنگ اسلام و مسلمین ـ به ویژه به مردم ایران و فلسطین ـ به عنوان یک ابزار، نهایت بهره برداری را در جنبه های مختلف به عمل می آورد. در واقع، می توان گفت یکی از عوامل مؤثر در بسط و گسترش روابط ایران و اسرائیل، بهائیان بودند که نقش مهمی را در این زمینه ایفا کردند.
*رادیو دیروز "در ادامه حملات مقامهای جمهوری اسلامی به آیین بهایی و حامیان حقوق پیروان این آیین، دادستان کل ایران به «افرادی که با این فرقه ارتباط میگیرند» هشدار داده که «باید منتظر عواقب قانونی خود باشند». دادستان کل کشور همچنین از آیین بهایی به عنوان «جمعیتی منحرف و ساخته و پرداخته انگلیس و اسرائیل» نام برده است."
سپس عنوان می دارد که این مواضع در پی اشتباه ظاهراً عمدی کدام آقازاده بوده است
و سپس برای این فرقه ضاله مظلوم نمایی کاملی همراه با معرفی آن منتشر می کند:
"فقهای شیعه و سپس حاکمان جمهوری اسلامی به شدت با این آیین مخالفت میکنند. در ۳۷ سال گذشته بسیاری از پیروان این آیین در ایران اعدام یا زندانی شدند. پیروان آیین بهایی همچنین از بسیاری از حقوق شهروندی مانند تحصیل در دانشگاه محرومند. ارتباط با دولتهای خارجی یا جاسوسی برای آنها و به ویژه اسرائیل به دلیل قرار داشتن مقبره بهاءالله در حیفا، معمولاً یکی از اتهاماتی است که از سوی دستگاه قضایی و مقامهای امنیتی ایران به پیروان آیین بهایی زده میشود."
اما جهت آشنایی بیشتر مخاطبین فهیم رادیو دیروز، تاریخچه این فرقه و وابستگی اش به انگلیس را از پایگاه اینترنتی حوزه بازنشر می نماییم:
"مسلک بهائیت از سال ۱۲۶۰ ق. توسط «علی محمد باب» که خود را «باب» امام زمان(ع) و وسیلة تماس مردم با آن حضرت معرفی کرد، به وجود آمد. او سپس دعوی «مهدویت» کرد و گفت که درآینده از میان بابی ها پیامبری قیام خواهد کرد و دین تازه ای خواهد آورد. وی در سال ۱۲۶۶ به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر، تیرباران شد.
بعد از آن، از بین پیروانش دو برادر مدعی جانشینی وی شدند و بدین ترتیب، اختلافاتی میان پیروان این فرقه افتاد.
گروهی پیرو برادر اول، مشهور به «صبح ازل» (بابی ها)، و عده ای دیگر پیرو برادر دوم «بهاءالله» (بهائی ها) شدند و در نزاع آنها عده زیادی به هلاکت رسیدند. دولت عثمانی در عراق همه آنها را از بغداد به آدرنه در آسیای صغیر تبعید کرد. اما در آنجا هم نزاع دو برادر ادامه یافت و بدین جهت، دولت عثمانی بهاءالله و طرفدارانش را به «عکا» در فلسطین اشغالی و صبح ازل را به قبرس تبعید کرد. فعالیت بهاءالله در عکا باعث شد که بیشتر بابیان ـ به ویژه بابیان ایران ـ پیرو او شوند.
از آنجا که عمده ویژگی های رفتاری بهائیت با ویژگی های رفتاری اسرائیلی ها همخوانی داشت، با تشکیل دولت اسرائیل و تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا، این فرقه کاملاً در خدمت اسرائیل قرار گرفت و فعالیت های آنها براساس خواسته های اسرائیلی ها تنظیم شد. در این میان بهائی ها از حمایت آمریکا و انگلستان نیز برخودرار بودند. از سوی دیگر، فعالیت بهائیان به خصوص در ارتباط با اسلام زدایی سازگاری زیادی با روحیة محمدرضا پهلوی داشت. مجموعه این مسائل سبب شد که بهائیت برای حفظ موجودیّت و تحقّق اهداف خود در عصر محمدرضا شاه که برای آنها به منزلة دوران طلایی بود، در زمینة گسترش روابط ایران و اسرائیل که کاملاً در راستای منافع آنها بود، به فعالیت قابل توجهی بپردازند.
تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا و در کنار قبر «عباس افندی» قرار دارد. تشکیلات و مؤسسات بهائیان در هر نقطه ای از جهان زیر نظر هیئت نه نفره بیت العدل اعظم قرار دارد. در یکی از نشریات فرقه آمده است:
«با نهایت افتخار و مسرت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیای امور [جمعی از دوستان بهائی] دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان می رسانیم. آنها احساسات صمیمانة بهائیان را برای پیشرفت دولت مزبور به بن گوریون ـ نخست وزیر اسرائیل ـ ابراز نموده، او در جواب گفته است: «از ابتدای تاسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه ای با دولت اسرائیل داشته اند».۱
فرقة بهائیت که شاخه ای از صهیونیسم به شمار می رود، طبق دستور، همة قوای خود را برای اجرای نقشة نابودی اندیشه های ملی و مذهبی در ایران به کار گرفت و برای این منظور مجریان خود را انتخاب کرد تا در بلندمدت آرمان های ملی و سنت های دینی را تخریب کنند. از این رو بهائیان، به تدریج درصدد تسخیر پست های حساس و کلیدی کشور برآمدند. این نقشه با روی کارآمدن «حسنعلی منصور» در ایران پیاده شد و برای نخستین بار پای بهائیان به کابینة وزیران ایران رسید. گرچه با ترور منصور، نقشه های وی جامة عمل نپوشید، اما به هرحال، کابینة بهائی «هویدا» روی کار آمد. در کابینة نخست وی، چهار وزیر بهائی حضور داشتند. هویدا در مدت حکومت خود با به کاربستن تصمیمات کادر رهبری کمیته، نفوذ بهائیان را در همة سطوح سیاسی، اقتصادی و نظامی به حدّ کامل گسترش داد.۲
بهائیان با تمام وجود خود را در اختیار اسرائیلی ها قرار داده بودند، به گونه ای که توانستند اعتماد بیش از حدّ اسرائیلی ها را کسب کنند و اسرائیلی ها نیز در برابر خوش خدمتی آنها رفتار ویژه ای داشتند. در یکی از اسناد، به نقل از یکی از بهائیان به نام «فریدون رامش فر» که مسافرتی به اسرائیل داشته، دربارة نحوة برخورد اسرائیلی ها با بهائیان آمده است:
... دولت اسرائیل آن قدر نسبت به بهائیان خوش بین است که در فرودگاه خود، احیا (بهائیان) را بازرسی نمی کند. به طوری که وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار می دارد اینها بهائی هستند، حتی یک چمدان را باز نمی کنند. ولی بقیة مسافرین ـ حتی کلیمی ها ـ را بازرسی می کنند به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهائیان را بازرسی نمی کنید و ما را که اینجا موطن مان است، مورد بازرسی قرار می دهید!۳
بهائیان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست، در دوران محمدرضاشاه نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاست های خود داشتند. در این دوران باتوجه به نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل، تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن به فرقة بهائیت می شد زیرا آنها نقش مؤثری در تثبیت رژیم سلطنتی و حکومت شاه داشتند، به گونه ای که بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عدة زیادی از کارگزاران و متولّیان پست های حساس و کلیدی کشور بهایی بودند.۴
در سال ۱۳۳۹ فهرستی از اسامی مقامات نظامی و غیرنظامی تهیه شد که نشانگر تصدّی بیشتر پست های اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی کشور به وسیلة بهائیان بود. البته به دلیل پنهان کاری و عدم اظهار، بعضی از افراد در پست های مهمی بودند که نام آنان در این فهرست نیامده و بی تردید، تعداد بهائیان شاغل در دستگاه ها چندین برابر فهرست مزبور بوده است. در سال های بعد، تعداد بهائیان شاغل و سطوح اشتغال آنان بالا رفت، به طوری که امیرعباس هویدا نخست وزیر سیزده ساله «لیلی امیر ارجمند» مشاور ویژة فرح و مدیر برنامه های آموزشی و تربیتی رضا پهلوی، «عباس شاهقلی» وزیر بهداری و وزیر علوم، «روحانی» وزیر آب و برق و کشاورزی در دولت هویدا، «شاپور راسخ» مشاور عالی و در واقع گردانندة سازمان برنامه و بودجه و مدیر تشکیلات بهائیت در ایران، «عبدالکریم ایادی» پزشک مخصوص شاه و ۲۳ شغل دیگر و ده ها تن از سران رژیم، از اعضای فرقة بهائیت بودند.۵
بهائیت در تمام دوران سلطنت پهلوی و در مقاطع حساس، به رغم ادعای غیرسیاسی بودن، هماهنگ با سیاست های موردنظر رژیم و در جهت تثبیت موقعیت آن تلاش کرد. تأیید انقلاب سفید شاه، همکاری با ساواک، جلب حمایت دولت های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیلة اسرائیل، و عضویت در حزب رستاخیز، قسمتی از مواضع سیاسی فرقة مزبور بود. یکی از مبلغان بهائیت دربارة تأثیر متقابل بهائیت بر شاه و خاندان پهلوی گفته بود:
«کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه صورت می گیرد، هیچ کدامشان روی اصول دین اسلام نیست زیرا شاه به تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان... درس خوانده اند... حالا مردم... می گویند بهائی است. چه کاری می توانند بکنند !...»۶
محمدرضا پهلوی آن قدر بهائیان را مورد حمایت قرار داد که یکی از افراد نظامی به نام «سرهنگ اقدسیه» در جلسة بهائیان شیراز، مورخ هجده تیرماه ۱۳۴۷، ضمن بهائی خواندن شاه، دربارة نحوة برخورد خود با افراد مسلمان اظهار داشت:
... افتخار ما بر دیانت بهائی است. من زمانی که در ارتش بودم، سربازان و درجه داران و افسران بهائی را احترام می گذاشتم. ولی اگر یک فرد مسلمان از دیگری شکایت می کرد، دستور شلاق زدنش را می دادم... ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر بهائی می باشند. ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقّی بیشتری خواهیم کرد.۷
بهائیان در جنگ اعراب و اسرائیل، همواره از اسرائیل جانبداری کرده، علیه مسلمانان به تبلیغ می پرداختند و حتی برای کمک به ارتش اسرائیل به جمع آوری پول می پرداختند. در همین ارتباط، در یکی از اسناد پس از جنگ شش روزة اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۴۶ آمده است:
... مبلغی در حدود ۱۲۰ میلیون تومان به وسیلة بهائیان ایران جمع آوری گردید و تصمیم دارند این مبلغ را در ظاهر به بیت العدل در حیفا ارسال نمایند، ولی منظور اصلی آنها از ارسال این مبلغ، کمک به ارتش اسرائیل می باشد. مقدار قابل ملاحظه ای از این پول به وسیله «حبیب ثابت»، تعهد و پرداخت شده است...۸
در سال ۱۳۴۷ در یکی از کمیسیون های فرقة مزبور، سخن گوی کمیسیون پس از ابراز خرسندی از پیروزی اسرائیل در جنگ های با اعراب گفت:
پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر ادارة ایران و تمام وزارت خانه ها یک جاسوس داریم و هفته ای یک بار، طرح های تهیه شده، به وسیلة دول به عرض شاهنشاه می رسید. گزارش هایی در زمینة آن طرح ها به محافل روحانی بهایی می رسد. مثلاً در پیمان کار، کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینة ارتش ایران و اینکه چگونه چتربازان را آموزش می دهند، به محفل روحانی بهائیان تسلیم می نمایند.۹
اسرائیل پس از اطمینان از نفوذ گسترده بهائیت در ارکان رژیم پهلوی و به منظور بهره برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی بیشتر از آنها، در کشورهای جهان و به ویژه ایران، بهائیت را به صورت آشکار به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخت. در یکی از اسناد ساواک در این باره چنین آمده است:
«اسرائیل مذهب بهائی ها را به عنوان یک مذهب رسمی در سال ۱۹۷۴ به رسمیت شناخته است. دولت اسرائیل با اجرای برنامة تحبیب از افراد مزبور می کوشد از اقلیت فوق الذکر در سایر کشورهای جهان ـ به ویژه ایران ـ بهره برداری سیاسی ـ اطلاعاتی و اقتصادی بنماید.»۱۰
نمایندگی ایران در تل آویو هرازچندگاهی گزارش های مربوط به بهائیان را به وزارت امور خارجه ارسال می داشت. در یکی از این گزارش ها، مرتضی مرتضایی به چگونگی انتخابات و تعداد بهائیان جهان اشاره دارد:
«چهارمین کنوانسیون بین المللی پیروان بهائیت روز شنبه، نهم اردیبهشت ماه [۱۳۵۷] در شهر حیفا گشایش خواهد یافت. به همین مناسبت جمعیتی بالغ بر هزار و یکصد نفر از نمایندگان منتخب از طرف هشتاد هزار محافل بهائی پراکنده در سراسر جهان به این شهر مسافرت کرده اند تا نسبت به انتخاب یک هیئت مدیره نه نفری که در طی پنج سال آینده امور اداری،... و مذهبی این فرقه را تعقیب خواهد [نمود] [اقدام کنند] ... دو نفر از بهائیان تبعه ایران (فتح اعظم و نخجوانی) حضور دارند که در حیفا به طور دائم مقیم اند.»۱۱
بنابراین، اسرائیل با حمایت همه جانبه از فرقه ضاله بهائیت و نفوذ دادن آنها در پست های کلیدی هیئت حاکمة رژیم شاه ـ به ویژه در دربار، دولت و ارتش ـ در جهت اغراض و اهداف خود و ضربه زدن به فرهنگ اسلام و مسلمین ـ به ویژه به مردم ایران و فلسطین ـ به عنوان یک ابزار، نهایت بهره برداری را در جنبه های مختلف به عمل می آورد. در واقع، می توان گفت یکی از عوامل مؤثر در بسط و گسترش روابط ایران و اسرائیل، بهائیان بودند که نقش مهمی را در این زمینه ایفا کردند.