شهدای ایران shohadayeiran.com

افراد صالح، صدمۀ مرگ و سکرات ندارند، اما بالاتر از اين، اميرالمؤمنين علیه السلام را می ‌بينند و خواهند ديد که اميرالمؤمنين علیه السلام از دست آنها راضی است و ارزش اين، از بهشت بالاتر است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از حوزه ، آیت الله العظمی مظاهری در سلسله درس های اخلاقی خود با موضوع «معرفة ‌النفس» (انسان ‌شناسی و خودشناسی) به تشریح عالم برزخ پرداخته اند که در ذیل می آید:

ما يک زندگی دنيوی داريم که در اين دنيا زندگی می‌ کنيم و در وقتی مُرديم يک عالم برزخ داريم که بين قيامت و اين دنياست. در آنجا زندگی می ‌کنيم و اگر در دنیا خوب باشیم در برزخ، رفاه خواهیم داشت و اگر بد هستيم در عذاب می باشيم؛ ‌و يک زندگی هم زندگی در قيامت وجود دارد که بهشتيان به بهشت و جهنميان به جهنم می ‌روند.

در جلسه گذشته بیان شد که حقيقت عالم برزخ مثل حقيقت قيامت، برای ما معلوم نيست؛ اما آنچه معلوم است، اينکه عالم برزخ وجود دارد؛ در روز قيامت هم آنچه معلوم است، اينکه معاد جسمانی داريم و اين شخص با جسم و روحش يا بهشتی يا جهنمی می ‌شود.

ما دربارۀ خصوصيات عالم برزخ و خصوصيات قيامت و بهشت و جهنم، دورنمايی داريم. همين مقدار می ‌دانيم که در قرآن کریم 1400 آيه دربارۀ معاد وجود دارد که خيلی از اين آيات مربوط به معاد جسمانی است. حساب و کتاب داريم و خوب ‌ها در رفاه عجيبی و بدها در عذاب شديدی هستند، اما خصوصيات آن برای کسی به جز اهل ‌‌بيت‌ علیهم السلام معلوم نیست.

قرآن کریم می فرماید: «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ»[1]

‌دم مرگ چشم ‌ها چشم ديگری می ‌شود و حقيقت ‌بين می ‌شود و عالم ديگری می ‌بيند.

یا در جای دیگر فرموده است: «رَبِ‏ ارْجِعُون‏، لَعَلِّي‏ أَعْمَلُ‏ صالِحاً فيما تَرَكْتُ‏ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون»[2]

دم مرگ، شخص چشمِ ديگر و زبانِ ديگری پيدا کرده و با خدا صحبت می ‌کند و از باری تعالی می ‌خواهد مرگ نباشد و زندگی اين دنيا را داشته باشد برای اينکه کاری برای برزخ و قيامت کند؛ اما خطاب می ‌شود که برگشت نيست. بعد هم قرآن می ‌فرمايد اين شخص دروغ می ‌گويد و اگر برگردد همين است. بايد بميرد و تا روز قيامت در عالم برزخ باشد. نظير اين دعا در قرآن زياد است.

در عقائد شیعه، عالم برزخ از ضروريات است و چيز فوق ‌العاده واضحی است. اما خصوصيات عالم برزخ برای ما معلوم نیست و کسی هم دربارۀ آن صحبت نکرده، چون مجهول مطلق است. البته اصلش وجود دارد، اما کيفيت و کميت و خصوصيت آن را نمی ‌دانيم.

انسان های خوب را بعد از مرگ در وادی ‌السلام می ‌برند و آنجا در خدمت اهل ‌بيت علیهم السلام خوش و خرم هستند. اين از هر بهشتی بالاتر است؛ چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ‏ مَعَ‏ الَّذينَ‏ أَنْعَمَ‏ اللَّهُ‏ عَلَيْهِمْ‏ مِنَ‏ النَّبِيِّينَ‏ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً»[3]

‌بَه چه رفقای خوبی هستند. چقدر مزه دارد انسان با امام حسين ‌علیه السلام رفاقت داشته باشد!

و اما اگر آدم بدی باشد، در عالم برهوت که بيابان سوزان و بی ‌آب و علف است، گمشده و سرگردان است؛ احدی نيست که به فريادش برسد و در عذاب و گرسنگی و تشنگی به سر می ‌برد.

* تقسیم سه گانه عالم برزخ  

* احتضار

عالم برزخ به سه قسم منقسم می ‌شود که هر سه قسم در آیات قرآن روايات آمده و همه بايد به آن اعتقاد داشته باشيم. در این جلسه فقط به قسم نخست خواهیم پرداخت.

قسم اول، در دم مرگ است و آياتش در ابتدا قرائت شد. دم مرگ برای انسان عالمی است که اين عالم برای افراد خوب خيلی عالي می باشد. برای اين که می ‌بيند اميرالمؤمنين علیه السلام با خوشحالی آمده تا به عزرائيل امر کند که جان اين را بگيرد. اگر شيعۀ عالی و خُلّص باشد، خيلي ‌ها به استقبال او می‌آيند.

محمد بن احمد صفوانی يکی از رُوات می‌گويد به دیدار قاسم بن علاء همدانی وکیل امام زمان علیه السلام رفتم. او پير و نابینا شده بود، ديدم غمناک است. گفتم تو را غمناک می ‌بينم. گفت برای اينکه نامه ‌ای خدمت امام زمان علیه السلام نوشتم و جوابش نيامده است؛ می ‌ترسم آقا از دست من ناراحت باشد. می ‌گويد اتفاقا ناهار می ‌خورديم که نامۀ امام زمان علیه السلام آمد. به کاتبش گفت نامه را بخوان. کاتبش مقداری از نامه را خواند و متوقّف شد. گفت چيزی نوشته که می ‌ترسم ناراحت شوي.

قاسم بن علاء همدانی گفت نه، ‌هرچه آقا بگويند درست است. کاتب گفت: امام علیه السلام نوشته اند چهل روز ديگر می ‌ميری و کارهايت را انجام بده و مهيّا شو و کارهای وکالتت را انجام بده. تا اين جمله را خواند، ‌يک جمله دارد و گفت «فِي سَلَامَةٍ مِنْ‏ دِينِي‏؟» آقا ننوشته که من تشيع را می‌ توانم ببرم يا نه؟! گفت بله، آقا نوشته می ‌ميری و با دوستی ما و با تشيع می ‌ميري. آنگاه خوشحال شد و خدا را شکر کرد.

محمد بن احمد صفوانی می‌گويد: من پيش قاسم بن علاء ماندم که ببينم چه می ‌شود. دو سه روز قبل از مرگ در حالی که کارهايش را انجام داده بود و مهيا بود، به خاطر چشم‌ هايش توسّلی به اهل ‌بيت ‌عليهم السلام پيدا کرد و گفت دلم می ‌خواهد بينا شوم و بميرم. بار اول گفت السلام عليک يا اميرالمؤمنين تا رسيد به السلام عليک يا حجة الله؛ اما بينا نشد و بار دوم و سوم تا رسيد به موسی بن جعفر علیهماالسلام آب سياهی از چشمش بيرون آمد و چشمش روشن شد. در اين چشم روشنی هم کارهايی کرد. يک پسر لاابالی داشت که اين پسر لاابالی متقی شد، به اندازه ‌ای که آقا امام زمان علیه السلام نامه نوشتند که وکيلِ بعد از پدرت تو هستي. به قول قرآن اگر کسی بتواند کسی را شيعه کند، مثل اين است که دنيا را زنده کرده باشد: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً»[4]

محمد بن احمد ادامه می دهد: بالاخره چهل روز تمام شد و نماز شب و نماز صبح را با هم خوانديم و تعقيباتش را خواند؛ ناگهان حالتی برايش پيدا شد. ديدم توسل به اهل ‌بيت علیهم السلام پیدا کرد و گفت السلام عليک يا رسول الله!‌ السلام عليک يا اميرالمؤمنين؛ تا رسيد به امام دوازدهم و ايستاد و دستش را روی سرش گذاشت و گفت السلام عليک يا حجة الله، السلام عليک يا بقية الله و رو به قبله خوابيد و مُرد. فهميدم اهل ‌بيت علیهم السلام به ديدن او آمده ‌اند.[5]

افراد صالح، صدمۀ مرگ و سکرات ندارند، اما بالاتر از اين، اميرالمؤمنين علیه السلام را می ‌بينند و خواهند ديد که اميرالمؤمنين علیه السلام از دست آنها راضی است و ارزش اين، از بهشت بالاتر است. يعنی درک می ‌کند که اميرالمؤمنين علیه السلام دستور می ‌دهد جان اين شخص را با رضايت و خوشحالی بگیرند.

علامه مجلسی به مرحوم آقای جزائری گفته بود: گلی به من داد و من بو کردم و مُردم. این افراد خيلی راحت و آسوده ‌اند و سکرات مرگ ندارند، بلکه دم مرگ خوشحالی فوق ‌العاده بالايی دارند.

شيعۀ واقعی و شيعۀ اعتقادی باید تاسرحد عشق، اهل ‌بيت (سلام ‌الله ‌عليهم) را دوست داشته باشد. شيعۀ رسمی و شيعۀ شعاری باید به راستی شعار اهل ‌بيت علیهم السلام داشته باشد، اما مهم تر از این شيعۀ عملی است: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»؛ شیعه باید اطاعت از خدا و اطاعت از پيغمبر و اهل ‌بيت علیهم السلام داشته و به همۀ واجبات اهمیت دهد؛ شیعه باید در انجام مستحبات به اندازه ‌ای که می ‌تواند، کوشا باشد و خدمت به خلق خدا را فراموش نکند.

مهم‌ تر از اين دو، اجتناب از گناه است و اگر گناه در پی انسان آمد، تلاطم درونی و توبۀ حسابی داشته باشد. آنگاه مرگش اينگونه است.

لذا برای کسانی که خوب هستند، سکرات مرگ نيست، بلکه اول خوشحالی است: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ‏ بِالْمَوْتِ‏ مِنَ‏ الطِّفْلِ‏ بِثَدْيِ‏ أُمِّه‏»[6]؛ اين گفتۀ اميرالمؤمنين است که می ‌فرمايد والله! بچه چه قدر به سينۀ مادر علاقه دارد، من اين قدر به مرگ علاقه دارم.

ما بايد علاقه ‌ای به مرگ پيدا کنيم؛ بايد آينده ‌نگر بوده و حقیقتا برای عالم برزخ و قيامتمان و برای خوشحالی اهل ‌بيت علیهم السلام کار کرده باشيم، آنگاه عالی درمی ‌آيد؛ اما سخت ‌ترين مواقع برای کسی که کار نکرده،‌ همان وقت است. چشم‌ ها تيزبين می ‌شود و می‌ بيند خبری نيست، بلکه جهنم برزخی در جلو او قرار دارد و الان در جهنم می ‌افتد. پيغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می ‌فرمودند: «الْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ‏ حُفَرِ النِّيرَانِ»[7]

قبر يا باغی از باغ‌ های بهشت و يا گودالی از گودال‌ های جهنم است و می ‌بيند الان در گودالی از گودال ‌های جهنم می ‌افتد.

قرآن از زبان این گونه افراد می‌گويد: خدايا! مرا برگردان تا آدم حسابی شوم. خطاب می ‌شود «کَلاّ» دروغ می ‌گويی و اگر برگردی باز همين است.

اصل جملۀ «فِي سَلَامَةٍ مِنْ‏ دِينِي» از اميرالمؤمنين علیه السلام است، وقتی که پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله در ماه رمضان خبر شهادت ایشان را دادند.[8]

همچنین این جمله از آن ميثم تمار است، ‌وقتی که اميرالمؤمنين «سلام الله ‌عليه» خبر شهادتش را دادند.[9] این جمله برای خيلي افراد است، از جمله برای قاسم بن علاء همدانی که اول حرفی که به کاتبش زد گفت: آيا آقا نوشته ‌اند دینم سالم است؟ و او گفت بله و قاسم خوشحال شد.

مرحوم شهيد (ره) در کتاب «دروس» که کتابی فقهی اما توأم با اخلاق است، می ‌گويد: ما بايد در شبانه‌ روز هفت ‌هشت مرتبه به ياد مرگ باشيم.

سفر اول،‌ وقت مردن است. ‌به اندازه ‌‌ای مشکل است که در روايات داريم مُردن برای آدم ‌های بد،‌ مثل اين است که با قيچی کسی را ذرّه ذرّه کنند.[10] در روايات ديگر دارد در دم مرگ سکرات مرگ و مردن برای آدم ‌های بد به اندازه ‌ای مشکل است مثل اينکه از آسمان به زمين بيفتد. لذا بايد به فکر مرگ باشيم و بايد اين خوشحالی و رفاه و آسايش دم مرگ را تحصيل کنيم. بايد يقين داشته باشيم که اميرالمؤمنين «سلام‌ الله‌ عليه» می ‌آيند:

«یا حارُ هَمْدان مَنْ یَمُتْ یَرَنی                         مِنْ مُؤْمِن أوْ مُنافِق قُبُلاً»[11]

به حارث همدانی می ‌گفتند هرکس بميرد، من می ‌آيم. اما يک دفعه با خوشحالی و تشريفات می ‌آيند؛ اما يک دفعه با غضب می ‌آيند.

پاورقی:

[1]. ق، 22: «و[لى‏] ما پرده‏ات را [از جلوى چشمانت‏] برداشتيم و ديده‏ ات امروز تيز است.»

[2]. المؤمنون، 99و100: «پروردگارا، مرا بازگردانيد، شايد من در آنچه وانهاده ‏ام كار نيكى انجام دهم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.»

[3]. النساء، 69: «و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى‏] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند»

[4]. المائدة، 32: «و هر كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است.»

[5]. الغیبة الطوسی، ص 310.

[6]. نهج ‌البلاغه، خطبه 5.

[7]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 75.

[8]. امالی الصدوق، ص 95.

[9]. الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص 41.

[10]. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 274.

[11]. تفسیر القمی، ج 2، ص 266.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مظاهری
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار