عطا مهاجرانی وزیر دولت اصلاحات که در سالهای اخیر جیرهخوار وهابیون سعودی شده است، اولین نفری بود که نسبت به استفاده از اصطلاحی سیاسی توسط آیتالله جوادی آملی انتقاد کرد.
به گزارش شهدای ایران، عطاالله مهاجرانی سالهاست که در حال خوشخدمتی به انگلیس و عربستان است و آخرین باری که نام وی بر سر زبانها افتاد مربوط به درخواستش از سعودیها برای تأمین هزینه تحصیل فرزندش بود.
در سندي كه سایت ویکیلیکس به همراه حدود ۶۰ هزار سند ديگر از مجموع نيم ميليون سند خارج شده از سيستم الكترونيكي وزارت خارجه سعودي، منتشر کرده است، عطاءالله مهاجراني در نامهاي به سفارت سعودي در لندن درخواست كرده كه اين كشور هزينه تحصيل فرزند وي در مقطع دكتري را متقبل شود و اين كشور نيز با اين درخواست موافقت كرده بود.[1]
اما مهاجرانی در جدیدترین مطلبی که در سایت شخصیاش درباره ملاقات آیت الله جوادی با محمدرضا عارف منتشر کرده، نوشته است: «ایشان در ملاقات با دکتر محمد رضا عارف که نماد ادب و سنجیدگی هستند، نمیبایست آن واژه ویژه را بر زبان می آوردند!
اولا روایتی که به پیامبر منسوب است که در آن روایت از این واژه استفاده شده است؛ روایتی است که در صحت استناد آن سخن کم نیست.
نکته دوم: این واژه مطلقا در آیات قرآنی نیامده است.
سوم: در نهج البلاغه امیرمومنان علی (علیه السلام) هم شاهد کاربرد این واژه نیستیم.
چهارم: در معلقات سبع هم تا جایی که حافظه ام یاری می کند، از این واژه استفاده نشده است.»[2]
هرچند مهاجرانی را در اسلامشناسی متخصص نمیدانیم، اما در پاسخ به وی بایستی به چند نکته اشاره کرد:
اول: منابع استنباط در فقه شیعه چهار منبع مشخص است: قرآن، سنت، اجماع و عقل و هیچگاه معلقات سبع جز منابع استنباطی فقه شیعه نیست. (گفتنی است معلقات سبع شامل هفت قصیده طولانی از هفت شاعر معروف عرب دوران جاهلیت است که در ادبیات عرب مورد استناد قرار میگیرد، اما هیچ ربطی به فقه شیعه ندارد.)
دوم: شبهه معروفی که در برخی نوشتههای دیگران نیز مشاهده میشود این است که برخی الفاظ در قرآن نیامده است و به همین دلیل قابل استناد نیست. این شبهه نیز جواب بسیار روشن است و آن هم این است که قرآن متکفل بیان کلیات زندگی است و جزییات آن در بیان ائمه مشخص شده است و بیان ائمه نیز بر اساس حدیث ثقلین، عِدل قرآن محسوب میشود و میتوان بر اساس احادیث ائمه، احکام اسلامی را برداشت نمود.
سوم: نکته ظریفی که در استدلال آقای مهاجرانی وجود دارد این است که ایشان تنها به قرآن، نهجالبلاغه و معلقات سبع استناد میکند و به احادیث دیگری که از باقی معصومین درباره دیاثت وجود دارد، هیچ اشارهای نمیکند. دربارة این عدم اشاره را میتوان دو احتمال مطرح کرد: یکی اینکه ایشان اطلاعی از احادیث معصومین در این باره نداشته است و احتمال دوم و قویتر اینکه با توجه به نزدیکی آقای مهاجرانی به وهابیها طی سالهای اخیر، ایشان احادیث ائمه دوازدهگانه را باعث تحریک شدن وهابیها میداند و به همین دلیل به احادیث فراوانی که در از ائمه معصومین وجود دارد، هیچ اشارهای نکرده است.
چهارم: روایات زیادی از پیامبر و ائمه معصومین وجود دارد که در آن از لفظ «دیوث» استفاده شده است. این روایات در کتب معتبر روایی ما نقل شده است و تعداد آنها به بیش از 10 مورد میرسد که برخی از آنها را نقل میکنیم.
1. وَ قَالَ ع إِنَّ الْجَنَّةَ لَتُوجَدُ رِيحُهَا مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ لَا يَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا دَيُّوثٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الدَّيُّوثُ قَالَ الَّذِي تَزْنِي امْرَأَتُهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ بِهَا[3]
ترجمه: پیامبر فرمودند: بوی بهشت از مسافت پانصد سال راه شنیده میشود، اما به مشام عاق والدین و دیوث نمیرسد. از پیامبر پرسیده شد دیوث چه کسی است. فرمودند: کسی که همسرش زنا کند و او به این کار آگاه باشد.
2. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حُرِّمَتِ الْجَنَّةُ عَلَى الدَّيُّوثِ[4]
ترجمه: امام صادق (ع): بهشت بر دیوث حرام است.
3. أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ حَرُمَتِ الْجَنَّةُ عَلَى ثَلَاثَةٍ النَّمَّامِ وَ مُدْمِنِ الْخَمْرِ وَ الدَّيُّوثِ وَ هُوَ الْفَاجِرُ[5]
ترجمه: امام کاظم فرمودند: بهشت بر سه گروه حرام است: سخنچین، شارب خمر و دیوث؛ یعنی کسی که فاجر و هرزه است.
4. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ثَلَاثَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمْ صَلَاةً مِنْهُمُ الدَّيُّوثُ الَّذِي يُفْجَرُ بِامْرَأَتِه[6]
ترجمه: امام باقر فرمودند: خداوند نماز سه گروه را نمیپذیرد که یکی از آنها فرد دیوثی است که با زنش زنا میشود.
در بررسی این روایات باید گفت که همه آنها از کتب معتبر روایی گرفته شده است و راویان احادیث جزو افراد مورد اطمینان ائمه بودهاند و تنها اشکالی که وجود دارد درباره حدیث اول است که از پیامبر نقل شده است و آقای مهاجرانی نیز در صحت انتساب آن به پیامبر شک کردهاند. در اینجا بحثی کوتاه درباره سند این حدیث خواهیم داشت.
در حدیث اول که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق نقل شده است، صاحب کتاب بدون ذکر نام هیچیک از راویان، حدیث را به پیامبر نسبت داده است. در علم حدیثشناسی به اینگونه اسناد که هیچ راویای ندارد، سند مرفوعه میگویند و دربارة صحت آن سه نظر وجود دارد: برخی هر گونه حدیث مرفوع را میپذیرند و برخی هیچکدام از این نوع احادیث را نمیپذیرند و گروه سومی که اکثریت علما را تشکیل میدهند بین اسناد جازم و غیرجازم تفاوت میگذارند؛ یعنی معتقدند که اگر صاحب کتاب (در اینجا شیخ صدوق) به صورت قطعی حدیثی را به یکی از معصومین نسبت داده باشد (مثل لفظ «قال» در این حدیث)، این حدیث را میپذیریم، اما اگر به صورت قطعی نسبت نداده باشد و الفاظی نظیر «قیل» یا «روی» استفاده کرده باشد، حدیث را نمیپذیریم. پس در اینجا که شیخ صدوق به صورت قطعی این حدیث را به پیامبر نسبت داده است، این حدیث را میپذیریم و از آن استفاده میکنیم.
در هر صورت، غیر از روایتی که از پیامبر نقل شده، روایات دیگری نیز از باقی ائمه وجود دارد که برخی از آنها را نقل کردیم و در صحت استفاده از این لفظ توسط پیامبر و ائمه شکی وجود ندارد.
نکته پنجم و پایانی: به نظر میرسد آیت الله جوادی در استفاده از این کلمه در پی به عاریت گرفتن مفهوم استعاری آن بودهاند و قصد داشتهاند اوج بیغیرتی نسبت به وطن را با استفاده از این لفظ فقهی- که مربوط به امور شخصی است - نشان دهند و در این مدت نیز، اغلب کسانی به این مفهوم حساس شدهاند، کسانی بودهاند که بیغیرتی و دیاثت آنان نسبت به وطن و همراهیشان با دشمنان کینهتوز ملت ایران ثابت شده است.
و اما سخنی با زینت الوزرای اصلاحات؛
اول: ایکاش اینگونه درباره فرمایش آقای جوادی آملی استدلال نمیکردید تا جهل شما نسبت به دین اسلام بر همگان نهفته باشد، اوج جهالت آنجایی است که به دنبال کلمه دیوث در منابع جاهلیت و سبع معلقات میگردید و اگر کلمهای در این اشعار پیدا نکردید، بر اصل وجودی آن شبهه وارد میکنید.
دوم: ایکاش شما در انتقاد از این عبارت پیشقدم نمیشدید حال آنکه اگر ذرهای پژوهش کنیم متوجه نه تنها آقای مهاجرانی بلکه کسانی که کشور فروشی کردند، هم قطاران ایشان و همگی از جریان اصلاحات هستند.
سوم: آقای مهاجرانی، شما که جیرهخوار وهابیت هستید و از آنها برای خرج مدارج تحصیلی فرزندانتان کمک مالی اخذ میکنید، چرا از کلمه دیوث سیاسی هراس دارید؟
چهارم: ایکاش آقای مهاجرانی در کنار انتقاد از آقای جوادی آملی، مصادیق کشور فروشی را معین میکردند و به جای کلمه دیوث، واژهای را برای استفاده اهالی رسانه و پژوهش به کار میبردند تا بدانیم اگر دلواپس منافع ملی و مرزهای کشور شدیم، برای کشور فروشی و کشور فروشان چه واژهای به کا ببریم تا حق مطلب ادا شود؟
پنجم: ایکاش آقای مهاجرانی با عذرخواهی در پیشگاه مردم ایران و به جای نشست و برخاست با وطنفروشان لندن نشین، دلواپس منافع کشور میشدند که دلواپسی برای مردم ایران، هزار بار شرف دارد به کشور فروشی توسط جیرهخواران وهابی، لندنی و آمریکایی.
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/434871 -[1]
http://mohajerani.maktuob.net/archives/2016/05/10/2040.php-[2]
[3]- من لا یحضره الفقيه، ج 3، ص 444.
[4]- الكافي، ج 5، ص 537.
[5]- وسائلالشيعه، ج 12، ص 309.
[6]- وسائلالشيعه، ج 20، ص 328.
در سندي كه سایت ویکیلیکس به همراه حدود ۶۰ هزار سند ديگر از مجموع نيم ميليون سند خارج شده از سيستم الكترونيكي وزارت خارجه سعودي، منتشر کرده است، عطاءالله مهاجراني در نامهاي به سفارت سعودي در لندن درخواست كرده كه اين كشور هزينه تحصيل فرزند وي در مقطع دكتري را متقبل شود و اين كشور نيز با اين درخواست موافقت كرده بود.[1]
اما مهاجرانی در جدیدترین مطلبی که در سایت شخصیاش درباره ملاقات آیت الله جوادی با محمدرضا عارف منتشر کرده، نوشته است: «ایشان در ملاقات با دکتر محمد رضا عارف که نماد ادب و سنجیدگی هستند، نمیبایست آن واژه ویژه را بر زبان می آوردند!
اولا روایتی که به پیامبر منسوب است که در آن روایت از این واژه استفاده شده است؛ روایتی است که در صحت استناد آن سخن کم نیست.
نکته دوم: این واژه مطلقا در آیات قرآنی نیامده است.
سوم: در نهج البلاغه امیرمومنان علی (علیه السلام) هم شاهد کاربرد این واژه نیستیم.
چهارم: در معلقات سبع هم تا جایی که حافظه ام یاری می کند، از این واژه استفاده نشده است.»[2]
هرچند مهاجرانی را در اسلامشناسی متخصص نمیدانیم، اما در پاسخ به وی بایستی به چند نکته اشاره کرد:
اول: منابع استنباط در فقه شیعه چهار منبع مشخص است: قرآن، سنت، اجماع و عقل و هیچگاه معلقات سبع جز منابع استنباطی فقه شیعه نیست. (گفتنی است معلقات سبع شامل هفت قصیده طولانی از هفت شاعر معروف عرب دوران جاهلیت است که در ادبیات عرب مورد استناد قرار میگیرد، اما هیچ ربطی به فقه شیعه ندارد.)
دوم: شبهه معروفی که در برخی نوشتههای دیگران نیز مشاهده میشود این است که برخی الفاظ در قرآن نیامده است و به همین دلیل قابل استناد نیست. این شبهه نیز جواب بسیار روشن است و آن هم این است که قرآن متکفل بیان کلیات زندگی است و جزییات آن در بیان ائمه مشخص شده است و بیان ائمه نیز بر اساس حدیث ثقلین، عِدل قرآن محسوب میشود و میتوان بر اساس احادیث ائمه، احکام اسلامی را برداشت نمود.
سوم: نکته ظریفی که در استدلال آقای مهاجرانی وجود دارد این است که ایشان تنها به قرآن، نهجالبلاغه و معلقات سبع استناد میکند و به احادیث دیگری که از باقی معصومین درباره دیاثت وجود دارد، هیچ اشارهای نمیکند. دربارة این عدم اشاره را میتوان دو احتمال مطرح کرد: یکی اینکه ایشان اطلاعی از احادیث معصومین در این باره نداشته است و احتمال دوم و قویتر اینکه با توجه به نزدیکی آقای مهاجرانی به وهابیها طی سالهای اخیر، ایشان احادیث ائمه دوازدهگانه را باعث تحریک شدن وهابیها میداند و به همین دلیل به احادیث فراوانی که در از ائمه معصومین وجود دارد، هیچ اشارهای نکرده است.
چهارم: روایات زیادی از پیامبر و ائمه معصومین وجود دارد که در آن از لفظ «دیوث» استفاده شده است. این روایات در کتب معتبر روایی ما نقل شده است و تعداد آنها به بیش از 10 مورد میرسد که برخی از آنها را نقل میکنیم.
1. وَ قَالَ ع إِنَّ الْجَنَّةَ لَتُوجَدُ رِيحُهَا مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ لَا يَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا دَيُّوثٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الدَّيُّوثُ قَالَ الَّذِي تَزْنِي امْرَأَتُهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ بِهَا[3]
ترجمه: پیامبر فرمودند: بوی بهشت از مسافت پانصد سال راه شنیده میشود، اما به مشام عاق والدین و دیوث نمیرسد. از پیامبر پرسیده شد دیوث چه کسی است. فرمودند: کسی که همسرش زنا کند و او به این کار آگاه باشد.
2. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حُرِّمَتِ الْجَنَّةُ عَلَى الدَّيُّوثِ[4]
ترجمه: امام صادق (ع): بهشت بر دیوث حرام است.
3. أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ حَرُمَتِ الْجَنَّةُ عَلَى ثَلَاثَةٍ النَّمَّامِ وَ مُدْمِنِ الْخَمْرِ وَ الدَّيُّوثِ وَ هُوَ الْفَاجِرُ[5]
ترجمه: امام کاظم فرمودند: بهشت بر سه گروه حرام است: سخنچین، شارب خمر و دیوث؛ یعنی کسی که فاجر و هرزه است.
4. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ثَلَاثَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمْ صَلَاةً مِنْهُمُ الدَّيُّوثُ الَّذِي يُفْجَرُ بِامْرَأَتِه[6]
ترجمه: امام باقر فرمودند: خداوند نماز سه گروه را نمیپذیرد که یکی از آنها فرد دیوثی است که با زنش زنا میشود.
در بررسی این روایات باید گفت که همه آنها از کتب معتبر روایی گرفته شده است و راویان احادیث جزو افراد مورد اطمینان ائمه بودهاند و تنها اشکالی که وجود دارد درباره حدیث اول است که از پیامبر نقل شده است و آقای مهاجرانی نیز در صحت انتساب آن به پیامبر شک کردهاند. در اینجا بحثی کوتاه درباره سند این حدیث خواهیم داشت.
در حدیث اول که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق نقل شده است، صاحب کتاب بدون ذکر نام هیچیک از راویان، حدیث را به پیامبر نسبت داده است. در علم حدیثشناسی به اینگونه اسناد که هیچ راویای ندارد، سند مرفوعه میگویند و دربارة صحت آن سه نظر وجود دارد: برخی هر گونه حدیث مرفوع را میپذیرند و برخی هیچکدام از این نوع احادیث را نمیپذیرند و گروه سومی که اکثریت علما را تشکیل میدهند بین اسناد جازم و غیرجازم تفاوت میگذارند؛ یعنی معتقدند که اگر صاحب کتاب (در اینجا شیخ صدوق) به صورت قطعی حدیثی را به یکی از معصومین نسبت داده باشد (مثل لفظ «قال» در این حدیث)، این حدیث را میپذیریم، اما اگر به صورت قطعی نسبت نداده باشد و الفاظی نظیر «قیل» یا «روی» استفاده کرده باشد، حدیث را نمیپذیریم. پس در اینجا که شیخ صدوق به صورت قطعی این حدیث را به پیامبر نسبت داده است، این حدیث را میپذیریم و از آن استفاده میکنیم.
در هر صورت، غیر از روایتی که از پیامبر نقل شده، روایات دیگری نیز از باقی ائمه وجود دارد که برخی از آنها را نقل کردیم و در صحت استفاده از این لفظ توسط پیامبر و ائمه شکی وجود ندارد.
نکته پنجم و پایانی: به نظر میرسد آیت الله جوادی در استفاده از این کلمه در پی به عاریت گرفتن مفهوم استعاری آن بودهاند و قصد داشتهاند اوج بیغیرتی نسبت به وطن را با استفاده از این لفظ فقهی- که مربوط به امور شخصی است - نشان دهند و در این مدت نیز، اغلب کسانی به این مفهوم حساس شدهاند، کسانی بودهاند که بیغیرتی و دیاثت آنان نسبت به وطن و همراهیشان با دشمنان کینهتوز ملت ایران ثابت شده است.
و اما سخنی با زینت الوزرای اصلاحات؛
اول: ایکاش اینگونه درباره فرمایش آقای جوادی آملی استدلال نمیکردید تا جهل شما نسبت به دین اسلام بر همگان نهفته باشد، اوج جهالت آنجایی است که به دنبال کلمه دیوث در منابع جاهلیت و سبع معلقات میگردید و اگر کلمهای در این اشعار پیدا نکردید، بر اصل وجودی آن شبهه وارد میکنید.
دوم: ایکاش شما در انتقاد از این عبارت پیشقدم نمیشدید حال آنکه اگر ذرهای پژوهش کنیم متوجه نه تنها آقای مهاجرانی بلکه کسانی که کشور فروشی کردند، هم قطاران ایشان و همگی از جریان اصلاحات هستند.
سوم: آقای مهاجرانی، شما که جیرهخوار وهابیت هستید و از آنها برای خرج مدارج تحصیلی فرزندانتان کمک مالی اخذ میکنید، چرا از کلمه دیوث سیاسی هراس دارید؟
چهارم: ایکاش آقای مهاجرانی در کنار انتقاد از آقای جوادی آملی، مصادیق کشور فروشی را معین میکردند و به جای کلمه دیوث، واژهای را برای استفاده اهالی رسانه و پژوهش به کار میبردند تا بدانیم اگر دلواپس منافع ملی و مرزهای کشور شدیم، برای کشور فروشی و کشور فروشان چه واژهای به کا ببریم تا حق مطلب ادا شود؟
پنجم: ایکاش آقای مهاجرانی با عذرخواهی در پیشگاه مردم ایران و به جای نشست و برخاست با وطنفروشان لندن نشین، دلواپس منافع کشور میشدند که دلواپسی برای مردم ایران، هزار بار شرف دارد به کشور فروشی توسط جیرهخواران وهابی، لندنی و آمریکایی.
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/434871 -[1]
http://mohajerani.maktuob.net/archives/2016/05/10/2040.php-[2]
[3]- من لا یحضره الفقيه، ج 3، ص 444.
[4]- الكافي، ج 5، ص 537.
[5]- وسائلالشيعه، ج 12، ص 309.
[6]- وسائلالشيعه، ج 20، ص 328.
*مشرق