عقب ماندن از یک موج رسانه ای بدون شک برای یک چنین شخصیت هایی تجربه ی خوشایندی نیست علاوه بر این که سوار شدن بر این موج های رسانه ای برای آنان این مزیت را دارد که با گرفتن ژست مضحک اپوزیسیون ، برای خود میان اقلیت خاکستری جامعه نیز محبوبیت دست و پا کنند. به عنوان نمونه مهناز افشار بهتر بود تا به جای ترند کردن هشتگ توییتری آزادی امید کوکبی ، وضعیف سو استفاده های کلان میلیون یورویی شوهرش را در بخش دارویی کشور در بحبوحه ی تحریم روشن کند.
شهدای ایران: گذار آرام جامعه ی ایران از سبک زندگی اصیل ایرانی به سوی مظاهر تجدد غربی ، به همراه خود مفاهیمی را وارد ادبیات رسانه ای و اجتماع ایران کرد که تا پیش از آن تجانسی با جامعه ی ایران نداشت. ظهور یکباره ی مظاهر تمدن غربی به خصوص در ادبیات رسانه ای ایران به تولید مفاهیمی پرداخت که تا امروز جامعه ی ایران گاها متاثراز آنان می گردد. مفاهیمی که در واقع باز تولید مضامین اساسی رسانه ای غرب در قالب جامعه ی در حال گذار ایران بود.مفهومی مانند سلبریتی نیز که چندیست ادبیات رسانه ای ایران را نیز تحت تاثیر قرار داده است، از این دست ادبیات وارداتی غربی است که خواه ناخواه جای خود را میان عامه ی مردم به لحاظ تاثیر گذاری باز کرده است. تاثیر گذاری مفهوم سلبریتی بر تصمیم گیری های عامه ی مردم و گاها هدایت و راهبری موج های مردمی ، این مفهوم را شایسته ی بررسی های دقیق تر کرده است.
به گزارش رجانیوز ، گسترش رسانه های ارتباط جمعی تصویری و ظهور یکباره ی شبکه های مجازی و افزایش ضریب نفوذ گوشی های هوشمند میان توده های مردم ، موجب شد تا گاها مطالبات عمومی به صورت موج های رسانه ای در سطح جامعه ظاهر شود. بدیهیست که بروز یک چنین جریان ها و موج های فراگیری در سطح جامعه بیگانگان را به طمع بیاندارد تا با استفاده از این پتانسیل به موج سواری رسانه ای بپردازند. در این بین نکته ای که بیش از همه شایان ذکر است فهم این نکته است که متاسفانه راهبران اصلی این موج های رسانه ای علیه نظام ، نوعا سلبریتی هایی هستند که صرف نظر از نقش های هنری یا ورزشی خود خواهان ایفای نقشی مضاعف به عنوان عقلای سیاسی هستند. شانتاژ رسانه ای اخیر در خصوص امید کوکبی و تلاش برای آزاد سازی وی از طریق موج سواری رسانه ای امری بود که میتوان از آن به عنوان تلاش سلبریتی ها برای اثر گذار غیر عاقلانه بر فضای سیاسی نام برد. چهره هایی مانند مهناز افشار وترانه علیدوستی که پیش ار این نیز سابقه ی ابراز وجود سیاسی را در کارنامه خود داشتند در این جوسازی اخیر نیز به خوبی امتحان عقلانیت سیاسی و وفاداری به حدود حیثیتی و ملی را پس دادند.
عقلانیت مضاعف !
فهم چرایی علاقه ی ورود سلبریتی ها به حوزه های غیر تخصصیشان نکته ایست که بررسی آن در ادامه ی مسیر راه گشا خواهد بود. این که یک چهره به چه دلایلی علاقه دارد تا در حوزه ای غیر از فعالیت خودش دیده شود و راهبری جریاناتی را برعهد بگیرد خود پرسشی بنیادین است. دلایل متعددی را میتوان برای این معضل جامعه شناختی بیان کرد که به اجمال و اختصار می توان نکات ذیل را ذکر کرد :
1) توهمات شهرت : بی شک اولین و مهم ترین دلیل این امر آنست که ترکیب توامان شهرت و محبوبیت این حس را در فرد برمیانگزد تا در حوزه های دیگری ورود کند و خود را صاحب نظر جلوه بدهد. قابلیت رسانه در عصر جدید به این امر بسیار کمک کرده است. چهره های شناخته شده میان مردم به مدد ابزارهای رسانه ای به خوبی دیده می شوند و از حاشیه توجه و بعضا گمنامی به مرکز توجهات حرکت می کنند. قرار گرفتن در مرکز شهرت و بدل شدن به « چهره» موجب می شود تا فرد خود را مستقلا تریبون ورسانه ای فرض کند که می تواند با اتکا به نفوذ اجتماعی و شهرت در هر موضوعی وارد شود. آفت اصلی این ترکیب – شهرت و محبوبیت – را میتوان سطحی نگری های سخیف در ورود به حوزه های غیر مرتبط دانست. ترند کردن هشتگ آزادی امید کوکبی در توییتر مهناز افشار خود نمونه ای از تلاش برای تاثیر کذاری سو بر افکار عمومی با توسل به نفوذ اجتماعی است. بازیگری که یقینا حتی از خوانش دو صفحه از یک پرونده ی قضایی عاجز است و از کم و کیف بدیهیات حقوقی و امنیت ملی بی خبر است به صرف ترکیب نامبارک شهرت و محبوبیت میان اقشار اجتماعی خود را محق اظهار نظر سیاسی حقوقی می داند.
2) ساده انگاری امر سیاسی : برای فهم روشن تر این نکته بهتر است مجددا ماجرای توییت مهناز افشار را مرور کنیم. بازیگری مشهور و در اصطلاح «چهره» بر موج ساخته شده علیه نظام سیاسی کشورش سوار می شود و تلاش می کند تا خود را در این حوزه صاحب نظر نشان دهد. حدود اطلاعات این افراد از کم و کیف ماجرای این متهم به جاسوسی یقینا از حد لودگی های تلگرامی و فضای مجازی فراتر نیست اما این که چرا خود را محق می داند تا در امری که از آن اطلاع صحیصح ندارد وارد شود بحث اصلی این پاراگراف است. این دسته از چهره ها به دلیل ساده انگاری و عمق کم دیدشان در مسایل سیاسی در واقع سیاست را ساده انگارانه می پندارند. به عبارت دقیق تر چون خود دید ساده ای از سیاست دارند سیاست را سطحی میبینند و سطحی تحلیل میکنند. این افراد سیاست را به ساده انگارانه ترین شکل ممکن می بینند و نهایتا تلاش می کنند تا خود را سوپرمن هایی نشان دهند که از سیل پاکستان تا علل آنارشیک بودن نظام جهانی حق اظهار نظر دارند و طبیعتا از متخصص ترین افراد این حوزه ها هم متخصص ترند! امثال این سلبریتی ها «توده ای های نفتی ای » هستند که با پله کردن لوازم موجود در کشورشان برای بهتر دیده شدن و بالا آمدن ، نهایتا موج سوار رسانه ای و پیاده نظام صفر بیگانگان میشوند. سلبریتی هایی که دل نگران نخبکان باصطلاح دربند وطن آریایی هستند اما تمام تلاشان این است که ماه نهم بارداریشان در خاک بهشت شداد آلمان یاشد تا فرزندان آریاییشان از شناسنامه ی آلمان نیز بی بهره نباشد.
3) ایجاد وجه اجتماعی برای اقشار خاکستری : بدون شک سلبریتی ها از هر روزنه ای برای بهتر و بیشتر دیده شدن حداکثر استفاده را میکنند. عقب ماندن از یک موج رسانه ای بدون شک برای یک چنین شخصیت هایی تجربه ی خوشایندی نیست علاوه بر این که سوار شدن بر این موج های رسانه ای برای آنان این مزیت را دارد که با گرفتن ژست مضحک اپوزیسیون ، برای خود میان اقلیت خاکستری جامعه نیز محبوبیت دست و پا کنند. به عنوان نمونه مهناز افشار بهتر بود تا به جای ترند کردن هشتگ توییتری آزادی امید کوکبی ، وضعیف سو استفاده های کلان میلیون یورویی شوهرش را در بخش دارویی کشور در بحبوحه ی تحریم روشن کند.
5- عملکرد دستگاه فرهنگی کشور به اندازه ای اسفناک است که هرگونه تلاشی برای یادآوری وظابف وزارت ارشاد به مسیولین آن بی شک آب در هاونگ کوبیدن است. وضعیت سینما ، کتاب و سایر موارد فرهنگی کشور به اندازه ای بغرنج است که در 3 سال گذشته بود و نبود وزارت ارشاد تفاوتی به حال کشور نمی کرد. فقط بایستی ابراز امیدواری کرد که ارشاد کشور روزی تکلیف این حدود اظهار نظر های این هنر پیشه ها را مشخص کند.
*رجانیوز
به گزارش رجانیوز ، گسترش رسانه های ارتباط جمعی تصویری و ظهور یکباره ی شبکه های مجازی و افزایش ضریب نفوذ گوشی های هوشمند میان توده های مردم ، موجب شد تا گاها مطالبات عمومی به صورت موج های رسانه ای در سطح جامعه ظاهر شود. بدیهیست که بروز یک چنین جریان ها و موج های فراگیری در سطح جامعه بیگانگان را به طمع بیاندارد تا با استفاده از این پتانسیل به موج سواری رسانه ای بپردازند. در این بین نکته ای که بیش از همه شایان ذکر است فهم این نکته است که متاسفانه راهبران اصلی این موج های رسانه ای علیه نظام ، نوعا سلبریتی هایی هستند که صرف نظر از نقش های هنری یا ورزشی خود خواهان ایفای نقشی مضاعف به عنوان عقلای سیاسی هستند. شانتاژ رسانه ای اخیر در خصوص امید کوکبی و تلاش برای آزاد سازی وی از طریق موج سواری رسانه ای امری بود که میتوان از آن به عنوان تلاش سلبریتی ها برای اثر گذار غیر عاقلانه بر فضای سیاسی نام برد. چهره هایی مانند مهناز افشار وترانه علیدوستی که پیش ار این نیز سابقه ی ابراز وجود سیاسی را در کارنامه خود داشتند در این جوسازی اخیر نیز به خوبی امتحان عقلانیت سیاسی و وفاداری به حدود حیثیتی و ملی را پس دادند.
عقلانیت مضاعف !
فهم چرایی علاقه ی ورود سلبریتی ها به حوزه های غیر تخصصیشان نکته ایست که بررسی آن در ادامه ی مسیر راه گشا خواهد بود. این که یک چهره به چه دلایلی علاقه دارد تا در حوزه ای غیر از فعالیت خودش دیده شود و راهبری جریاناتی را برعهد بگیرد خود پرسشی بنیادین است. دلایل متعددی را میتوان برای این معضل جامعه شناختی بیان کرد که به اجمال و اختصار می توان نکات ذیل را ذکر کرد :
1) توهمات شهرت : بی شک اولین و مهم ترین دلیل این امر آنست که ترکیب توامان شهرت و محبوبیت این حس را در فرد برمیانگزد تا در حوزه های دیگری ورود کند و خود را صاحب نظر جلوه بدهد. قابلیت رسانه در عصر جدید به این امر بسیار کمک کرده است. چهره های شناخته شده میان مردم به مدد ابزارهای رسانه ای به خوبی دیده می شوند و از حاشیه توجه و بعضا گمنامی به مرکز توجهات حرکت می کنند. قرار گرفتن در مرکز شهرت و بدل شدن به « چهره» موجب می شود تا فرد خود را مستقلا تریبون ورسانه ای فرض کند که می تواند با اتکا به نفوذ اجتماعی و شهرت در هر موضوعی وارد شود. آفت اصلی این ترکیب – شهرت و محبوبیت – را میتوان سطحی نگری های سخیف در ورود به حوزه های غیر مرتبط دانست. ترند کردن هشتگ آزادی امید کوکبی در توییتر مهناز افشار خود نمونه ای از تلاش برای تاثیر کذاری سو بر افکار عمومی با توسل به نفوذ اجتماعی است. بازیگری که یقینا حتی از خوانش دو صفحه از یک پرونده ی قضایی عاجز است و از کم و کیف بدیهیات حقوقی و امنیت ملی بی خبر است به صرف ترکیب نامبارک شهرت و محبوبیت میان اقشار اجتماعی خود را محق اظهار نظر سیاسی حقوقی می داند.
2) ساده انگاری امر سیاسی : برای فهم روشن تر این نکته بهتر است مجددا ماجرای توییت مهناز افشار را مرور کنیم. بازیگری مشهور و در اصطلاح «چهره» بر موج ساخته شده علیه نظام سیاسی کشورش سوار می شود و تلاش می کند تا خود را در این حوزه صاحب نظر نشان دهد. حدود اطلاعات این افراد از کم و کیف ماجرای این متهم به جاسوسی یقینا از حد لودگی های تلگرامی و فضای مجازی فراتر نیست اما این که چرا خود را محق می داند تا در امری که از آن اطلاع صحیصح ندارد وارد شود بحث اصلی این پاراگراف است. این دسته از چهره ها به دلیل ساده انگاری و عمق کم دیدشان در مسایل سیاسی در واقع سیاست را ساده انگارانه می پندارند. به عبارت دقیق تر چون خود دید ساده ای از سیاست دارند سیاست را سطحی میبینند و سطحی تحلیل میکنند. این افراد سیاست را به ساده انگارانه ترین شکل ممکن می بینند و نهایتا تلاش می کنند تا خود را سوپرمن هایی نشان دهند که از سیل پاکستان تا علل آنارشیک بودن نظام جهانی حق اظهار نظر دارند و طبیعتا از متخصص ترین افراد این حوزه ها هم متخصص ترند! امثال این سلبریتی ها «توده ای های نفتی ای » هستند که با پله کردن لوازم موجود در کشورشان برای بهتر دیده شدن و بالا آمدن ، نهایتا موج سوار رسانه ای و پیاده نظام صفر بیگانگان میشوند. سلبریتی هایی که دل نگران نخبکان باصطلاح دربند وطن آریایی هستند اما تمام تلاشان این است که ماه نهم بارداریشان در خاک بهشت شداد آلمان یاشد تا فرزندان آریاییشان از شناسنامه ی آلمان نیز بی بهره نباشد.
3) ایجاد وجه اجتماعی برای اقشار خاکستری : بدون شک سلبریتی ها از هر روزنه ای برای بهتر و بیشتر دیده شدن حداکثر استفاده را میکنند. عقب ماندن از یک موج رسانه ای بدون شک برای یک چنین شخصیت هایی تجربه ی خوشایندی نیست علاوه بر این که سوار شدن بر این موج های رسانه ای برای آنان این مزیت را دارد که با گرفتن ژست مضحک اپوزیسیون ، برای خود میان اقلیت خاکستری جامعه نیز محبوبیت دست و پا کنند. به عنوان نمونه مهناز افشار بهتر بود تا به جای ترند کردن هشتگ توییتری آزادی امید کوکبی ، وضعیف سو استفاده های کلان میلیون یورویی شوهرش را در بخش دارویی کشور در بحبوحه ی تحریم روشن کند.
4- این دست بازیگران و سلبریتی ها مردودین قطعی فهم عقلایی از وضعیت سیاسی کشور و خاینین به امکانات این کشور هستند که با استفاده از امکانات این کشور بدل به چهره شده اند و حال با ژست های اپوزیسیون گرفتن بیش از پیش در تلاش اند تا خود را به عنوان کوته بینان سیاسی نشان دهند.
موضع سیاسی گرفتن این بازیگران و چهره ها همان اندازه مضحک است که یک قصاب انجمن حمایت از حقوق گوسفندان تاسیس کند. این دست سلبریتی های نان به نرخ روز خور یک بار برای همیشه بایستی تکلیف خود را روشن کنند ، آنان باید بپذیرند که تنها بازیگرند و هر اظهار نظری در این حوزه از آنان قابل پذیرش است اما آنان نمی تواند همزمان در عین بازیگر بودن قبای گشاد نظریه پرداز سیاسی را نیز بر دوش خود بیندازد. 5- عملکرد دستگاه فرهنگی کشور به اندازه ای اسفناک است که هرگونه تلاشی برای یادآوری وظابف وزارت ارشاد به مسیولین آن بی شک آب در هاونگ کوبیدن است. وضعیت سینما ، کتاب و سایر موارد فرهنگی کشور به اندازه ای بغرنج است که در 3 سال گذشته بود و نبود وزارت ارشاد تفاوتی به حال کشور نمی کرد. فقط بایستی ابراز امیدواری کرد که ارشاد کشور روزی تکلیف این حدود اظهار نظر های این هنر پیشه ها را مشخص کند.
*رجانیوز
لزوم بازبینی برای تغییرات صورت گرفته در این صفحه.نمایش/پنهان کردن جزئیات
امید کوکبی
Omid-kokabi.jpg
متولد ۱۳۶۱
گنبدکاووس
محل زندگی زندانی سیاسی در زندان اوین تهران[۱]
ملیت ایران
تبار ترکمن
رشته فعالیت فیزیک اتمی، لیزر
محل کار دانشجوی دکتری فیزیک اتمی
دانشگاه تگزاس در آستین، تگزاس، آمریکا
دانشآموختهٔ مرکز تحقیقات فوتونیک اروپا (ICFO)، بارسلونا، اسپانیا
دانشگاه پلی تکنیک کاتالونیا (UPC)، بارسلونا، اسپانیا
دانشگاه بارسلونا (UB)، بارسلونا، اسپانیا
دانشگاه آتونوما بارسلونا (UAB)، بارسلونا، اسپانیا
دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ایران
جوایز جایزه آندره ساخاروف سال ۲۰۱۴ - انجمن فیزیک آمریکا[۲]
جایزه آزادی و مسوولیت پذیری علمی سال ۲۰۱۴ انجمن پیشبرد علوم آمریکا[۳]
دین اسلام، اهل سنت
امید کوکبی (زاده ۱۳۶۱ در گنبد کاووس)، برگزیده المپیاد و دانشجوی دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر در دانشگاه تگزاس آمریکا است که در بهمن ماه سال ۸۹ به ایران سفر کرده و هنگام خروج از ایران در فرودگاه بازداشت و زندانی شد.[۴][۵][۶] او توسط قاضی صلواتی به ده سال زندان محکوم شد و هم اکنون زندانی است.
در سپتامبر سال ۲۰۱۳، انجمن فیزیک آمریکا جایزه آندره ساخاروف را به دلیل «شجاعت وی در رد همکاری برای استفاده از دانشش در پروژههایی که به زعم وی برای بشریت زیان آور است، علیرغم فشار شدید جسمی و روانی» به طور مشترک با دکتر بوریس آلت شولر فیزیکدان روسی به امید کوکبی اهدا کرد.[۲]
در نوامبر ۲۰۱۳، سازمان عفو بینالملل طی بیانیهای عمومی امید کوکبی را «زندانی عقیده» اعلام کرد که «تنها به دلیل رد همکاری در پروژههای نظامی در ایران و بر اساس اتهامات بیپایه در ارتباط با روابط مشروع و معمول علمی با نهادهای دانشگاهی خارج از ایران» زندانی شده است. در آن بیانیه این سازمان خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط کوکبی شده است.
در سال ۲۰۱۴ از سوی انجمن غیردولتی پیشبرد علوم آمریکا، به دلیل «موضع و اراده شجاعانه وی برای تحمل زندان به جای زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی اش یعنی استفاده نکردن از تخصص علمی برای مقاصد مخرب و همچنین تلاشهای وی برای ایجاد امید و ارایهٔ آموزش به دیگر زندانیان» به عنوان برنده جایزه آزادی و مسئولیتپذیری علمی انتخاب شد.[۷]
امید کوکبی و همبندی اش مهدی خدایی (فعال حقوق بشر) ترجمه کتاب «اطلس حقوق بشر»[۸]نوشته آندرو فاگان را به زبان فارسی در سال ۲۰۱۵ منتشر کردند.
محتویات
۱ زندگی و تحصیلات
۲ بازداشت و زندان
۲.۱ واکنشها
۳ بیماری سرطان
۳.۱ واکنش کاربران توییتر
۴ پانویس
زندگی و تحصیلات
وی با کسب رتبه ۲۹ در کنکور توانست به طور همزمان در دو رشته فیزیک و مهندسی مکانیک در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کند.
وی فوق لیسانس خود را با اخذ بورسیهای تحصیلی از اتحادیه اروپا در اسپانیا در رشته فیزیک اتمی در گرایش لیزر دنبال کرد. پس از اتمام دروس و تحقیقات دورهٔ کارشناسی ارشد در بارسلون، برای ادامه تحصیل در دورهٔ دکترا در گرایش برهمکنش لیزرهای پرقدرت با پلاسما با دریافت بورسیه تحصیلی دیگری از آمریکا به دانشگاه تگزاس در آستین آمریکا که بالاترین سطح علمی را در رشته فیزیک اتمی در این گرایش در میان دانشگاههای دنیا را داراست رفت.
بازداشت و زندان
جلد کتاب اطلس حقوق بشر ترجمه مهدی خدایی و امید کوکبی
وی در دوران تحصیل خود چندین بار برای دیدار با خانواده خود به ایران سفر کرده بود اما در آخرین سفر در بهمن سال ۸۹، هنگام برگشت به آمریکا در فرودگاه امام خمینی بازداشت شد. او به اتهام ارتباط با دولت متخاصم و کسب درآمد نامشروع یک ماه در بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوین در انفرادی، واز آن زمان به بعد در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد. وی ترکمن و از اهل سنت است و هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی نداشته است.
پس از گذشت بیش از دو سال از حبس کوکبی، وی در نامهای به دوست قدیمیاش مینویسد:[۹]
«بنده از سال ۱۳۸۴ در نوبتهای مختلف برای مدیریت و کار در پروژههای فنی مراکز امنیتی-نظامی دعوت شدهام که دوستان و مدارک موثقی وجود دارد که این امر را تصدیق نمایند. به عنوان مثال دعوت به کار در مرکز تحقیقات دانشگاه مالک اشتر اصفهان، ارائه بورس تحصیلی دکتری از طرف سازمان انرژی اتمی ایران و پیشنهادنامههای پروژههای سازمان صنایع دفاعی. در آخرین نمونه آن، صبح روزی که دیرتر در نیمه شب آن روز بازداشت شدم، بنده به سازمان انرژی اتمی ایران دعوت شدم و پس از پیگیریهای مکرر آنها بالاخره مجبور شدم در آنجا حضور پیدا کنم تا در دفتر معاون سازمان جلسهای برای گفتگو برگزار شود که بنده نیز صحبتها و پاسخ همیشگی خود را دادم که خوشبختانه کپی برگه ملاقات آن روز نیز موجود است.»
وی میافزاید: «این حکم ۱۰ ساله حبس نه برای خطای رفته از کسی بلکه تنبیهی است برای کسی که حاضر نشده به خاطر اعتقادش به «آزادی انتخاب شخصی برای برگزیدن مسیر زندگیاش،» در داخل سیستم امنیتی و نظامی، علیرغم ارائه انگیزههای مالی و فنی فراوان آن، مشغول به کار شود.»[۱۰]
در دوران بازجویی کوکبی است که از وی سؤال شده چرا دولت آمریکا به تو ویزا میدهد؟ وی پاسخ داده چون من دانشجوی آنجا هستم. پرسیدهاند که هنگام درخواست ویزا در سفارت آمریکا چه چیزی بیان کرده است؟ وی پاسخ داده از دلیل من برای ادامه تحصیل در آنجا سؤال کردهاند که من گفتهام به دلیل علاقهام به این رشته و کبود امکانات این رشته در ایران بوده است، بر اساس این پاسخها وزارت اطلاعات کوکبی را به «ارتباط با دولت متخاصم» متهم کرده است. همچنین در بازجوییها از وی پرسیده شده چرا دانشگاه هزینه سفرهای تو به ایران را میدهد که وی پاسخ داده، این یک عرف است که هزینههای سفرها و کنفرانسهای چهرههای علمی را میپردازند که بنا بر این پاسخ به وی اتهام «کسب درآمد نامشروع» تفهیم شده است.
او که در بند ۳۵۰ اوین محبوس است در گفتگویی که در زندان انجام داد، با تأکید بر اینکه مشغولیتهای علمی و دانشگاهی هیچگاه به او فرصت فعالیتهای سیاسی را نداده است، در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود بی گناهی، در زندان ماندگار شده است میگوید: این سؤالی است که هر روز از خودم میپرسم. در کل دوره بازجویی هم هیچ سند و مدرکی مبنی بر جاسوسی ارائه نشد.
او همچنین در دیداری که همراه با سایر نخبگان المپیادی با علی خامنهای داشت مورد تقدیر قرار گرفته بود.
او در دی ۱۳۹۰ در نامهای به صادق لاریجانی، نوشت: «امروز که این نامه را تحریر میکنم حدود ۱۰ ماه است بدون هر گونه دلیل و مدرکی (و شاید در اثر یک سوء تفاهم) در بازداشت به سر میبرم. پس از چند بار تفهیم اتهام متفاوت از جمله شرکت در تجمعات غیرقانونی و اخلال در نظم و امنیت، نهایتاً اتهاماتی واهی و بیاساس که روحم را آزرده کرده است با عنوان «ارتباط با دولت متخاصم و کسب درآمد نامشروع» را به من تفهیم کردند که یقیناً این اتهامات با توجه درخواستها و عملکرد مسئولین امر کاملاً منافات دارد و با هیچ منطق و عقل سلیمی همخوانی ندارد. چگونه میشود به کسی که متهم به جاسوسی یا ارتباط با اجانب است اطمینان کرد و او را به محرمانهترین و سرّیترین بخش اسرار نظام دعوت کرده و از او درخواست همکاری نمود؟ دعوتهای مکرر مسئولین امنیتی و اطلاعاتی و تحت فشار قرار دادن خانوادهام جهت متقاعد کردن من به همکاری و نشان دادن در باغ سبز و وعده حمایتهای مختلف همچون آزادی و ادامه تحصیل در همان دانشگاه قبلی خودم (دانشگاه آستین تگزاس) برای کسی که تاکنون هیچ فعالیتی خارج از دانشگاه و محافل علمی دنیا نداشته و با عالم سیاست بیگانه است چه معنا و مفهومی را تداعی میکند؟ و در پشت این اتهام زنیها و فشارها چه هدفی نهفته است؟ اگر چه من به عنوان یک ایرانی حاضر به همه گونه خدمت و جانفشانی برای کشورم هستم لیکن بنده همیشه این استدلال و پاسخ را به بازجویان و نمایندگان اعزامی از نهادهای مختلف داشته و دارم که: امروز که هیچ خطایی نکردهام و هیچ اطلاعی از موضوعات و فعالیتهای محرمانه نظام ندارم با من اینگونه رفتار میشود و تمام زندگی و خانوادهام را به واقع گروگان گرفتهاند. در آینده اگر راضی به همکاری شوم و به سبب آن از این اطلاعات و اسرار مطلع شوم با من چه رفتاری خواهد شد؟ و چه چیزی را برای حصول اطمینان و اعتمادشان از من به گروگان خواهند گرفت؟»
وی با اعتراض به برخوردهای صورت گرفته با خود، ضمن بیان اینکه «قاضیای که به متهم بدون هیچ دلیل موجهی توهین و تحقیر و پرخاش نماید دیگر بیطرف نیست و طبق قانون هم صلاحیت رسیدگی به پرونده را ندارد»، خاطرنشان میکند: «اکنون به عنوان عکس العمل طبیعی یک زندانی که به حرمت و حقوق اولیه انسانی او توهین شده است اعلام میکنم که بعد از این حاضر نیستم در این دادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بکنم و اگر هم اجباراً مرا به دادگاه ببرند قطعاً سکوت کرده و دفاعی نخواهم کرد تا ایشان با فراغ بال به آنچه که از قبل برای من تجویز کردهاند حکم دهد.»»[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۰]
واکنشها
دهها تن از استادان خارجی و دانشمندان، ازجمله هشت تن از برندگان جایزه نوبل با ارسال نامهای که نسخهای از آن در سایت «کلمه» منتشر شده خطاب به علی خامنهای مینویسند: «زندانی کردن امید کوکبی و محاکمهای که ایشان در پیش رو دارند، باعث هراس سایر دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در خارج از کشور ایران شده است و بسیاری از آنان به جای اینکه دانش و مهارتهای خود را به ایران برگردانند، با ترس در مورد آینده خود در حال تغییر افکار خود در مورد بازگشت به ایران هستند.»[۲۱]
این نامه میافزاید: «ما یک سازمان مستقل غیردولتی متشکل از دانشمندان، پزشکان، مهندسان و پژوهشگران هستیم. اظهارات استادان و دانشجویان دانشگاه تگزاس و همچنین مؤسسه علوم فوتونی در بارسلون اسپانیا، که ایشان مدرک کارشناسی ارشد خود را در این مؤسسه گرفتهاند، همگی گویای این واقعیت است که آقای کوکبی تمامی تمرکز خود را بر روی درس خود داشتهاند و از سیاست دوری میگزیدهاند.»
این نامه در ارتباط با اتهام «کسب درآمد نامشروع» که به امید کوکبی زده شده مینویسد: «ایشان به خاطر همکاری در امر آموزش، کمکهزینه میگرفتهاند که این کمکهزینه به طور معمول به تمامی دانشجویان سال اول دکتری چه آمریکایی و چه غیرآمریکایی، توسط دانشگاه تگزاس داده میشود و این کمکهزینه از طرف دولت آمریکا یا دیگر بنگاهها نیست.»[۲۰]
۳۱۹ دانشجو و دانشآموخته دانشگاه صنعتی شریف در دو نامه به رئیس قوه قضاییه، از بازداشت و نحوه دادرسی همکلاسیهای خود، امید کوکبی و علیاکبر محمدزاده ابراز نگرانی کردند.
در نامه دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاه شریف تأکید شده که امید کوکبی نویسنده ۷ مقاله تخصصی در مجلات دانشگاهی فیزیک و ارائه آنها به ۱۶ کنفرانس علمی بوده است. آنها از رئیس قوه قضاییه خواستهاند که امید کوکبی حق دسترسی به وکیل انتخابی خود را یافته و بنا بر اصل برائت قبل از دادگاه، امکان مراجعت قانونی به دانشگاه محل تحصیل خود را پیدا کند.
در این نوشته آمده که ادامه زندان خارج از قانون و قبل از دادگاه امید کوکبی، نه یک مورد اتفاقی، بلکه نشانهای از سوءظن و برخورد خشن دستگاه قضایی با نسل جوان نخبه ایرانی است.[۲۲]
محمدجواد لاریجانی طی بازدید خود از خبرگزاری دانشجویان ایران در مورد پرونده کوکبی گفت: «امید کوکبی دانشجوی یکی از دانشگاههای آمریکا بود که به ایران برگشت. نیروهای امنیتی ما به او مظنون شدند و او را به اتهام جاسوسی دستگیر کردند به این ترتیب پروندهای تشکیل و وی محکوم شد البته ما در این زمینه با مسوولان امنیتی و قضایی صحبتهای مختلفی داشته و داریم طبیعتاً تبلیغات بینالمللی روی این موضوع تأثیر گذاشته است مثلاً جایزه ساخاروف به وی دادند در صورتی که جایزه ساخاروف برای کسانی است که در امر حقوق بشر کار میکنند نه متهمین به جاسوسی!»[۲۳]
بیماری سرطان
سعید خلیلی وکیل وی ۲۸ فروردین ۱۳۹۵ به ایلنا گفت: «متأسفانه پس از آزمایشها و معاینههای متعدد در بیمارستان، عارضه کلیوی وی، سرطان کلیه از جهت وجود تومور بدخیم در کلیه راست وی، تشخیص داده شده است. به گفته خلیلی، کوکبی نیازمند جراحی فوری نفرکتومی یا برداشت کامل کلیه به همراه تومور بدخیم کلیوی است که باید هر چه زودتر صورت پذیرد و هرگونه تعلل میتواند آسیبهای جبرانناپذیری را به بار آورد.»[۲۴][۲۵][۲۶]
امید کوکبی در روز پنجشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۵ در بیمارستان سینای تهران مورد عمل جراحی قرار گرفت و پزشکان کلیه سمت راست او را به طور کامل از بدنش خارج کردند. پزشک وی اعلام کرد با توجه به وخامت حال امید کوکبی ادامه حضور وی در زندان میتواند باعث مرگ او شود.[۲۷]
واکنش کاربران توییتر
پس از انجام عمل جراحی امید کوکبی، گروهی از کاربران شبکه اجتماعی توییتر، با انتشار بی سابقهٔ هشتگهای #FreeOmid و #امیدکوکبی اعتراض خود را نسبت به زندانی بودن و نقض حقوق او اعلام کردند.[۲۸