«طلیعۀِ عشق» تقدیم به شهدای سرافراز مدافع حرم علوی، صادق شیبک و حسین همتی از تکاوران ارتش که در حلب سوریه و در راه دفاع از حرم عقیله بنیهاشم حضرت زینب (سلامالله علیها) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شهدای ایران: «طلیعۀِ عشق» تقدیم به شهدای سرافراز مدافع حرم علوی، صادق شیبک و حسین همتی از تکاوران ارتش که در حلب سوریه و در راه دفاع از حرم عقیله بنیهاشم حضرت زینب (سلامالله علیها) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
در صبح شیدایی و شور – در دشت سرسبز ظهور
دیدم قمرگون دلبری - دُلدُل سواری حیدری
بگرفته بر دوش او علم - سر در خطِ زینب قلم
سربنده بر سر بسته خاص - او کلنا عباسِ یاس
آن ماه رعنا را به شب - گفتم کجا؟ گفتا حلب
گفتم چرا؟ گفتا به عشق - فتح حلب هم چون دمشق
گفتم که رفتن را سبب - گفتا شهادت را طلب
گفتم بمان حیدر نسب - دارد خطر جنگ حلب
گفتا که در قاموس من - ننگ است و ذلت این سخن
کِی از خطر دارد هراس - مجنونِ عشق آل یاس
گفتم مرو، گفتا دریغ - بارد تو گو باران تیغ
در وادیِ دلواپسی - زینب اسیر بیکسی
گفتم بمان گفتا که لا – برپاست آنجا کربلا
خون در رگ حیدر به جوش - زینب علم بگرفته دوش
تنها و بیکس مانده یاس – در دشت خونبارِ هراس
زینب دلآشوبِ عدو - ما را به یاری خوانده او
صد جان اگر دارم دهم - زینب دریغا وانهم
از غم لبالب گشتهام - دلتنگ زینب گشتهام
ننگ است دیگر ماندنم - جان می زند پر در تنم
ناموس حیدر کرده باز - تنها علم را اهتزاز
زینب بماند بیپناه؟ - شیعه کند تنها نگاه؟!
یاس علی در کوچه باز - سیلی خورد بر روی ناز؟!
معجر کشد آل سعود؟ - از دختر یاس کبود
با رو خورد زهرا زمین؟ - داعش به زینب در کمین؟
از یاس و مریم، اطلسی - چادر کِشد از سر کَسی ؟
ننگ است بر ما شیعیان - زینب بگوید اَلاَمان
مرگ است ما را آرزو - سیلی خورد زینب به رو
ای مرگ، زیبایی تو بَس – داعش حرم را گر هوس
خواهد سعودی گر دمشق - باید بُرَد سر اهلِ عشق
بُگشای آغوش ای اجل - ای مرگ، احلی من عسل
تا یکتن از شیعه بهجاست - فی کُل اَرضٍ کربلاست
اَندر پی سید علی - آیینۀِ حیدر جلی
مست از لثارات الحسین - ما را سپاهِ شور و شین
پاسِ حرم دارد به عشق - هم در حلب هم در دمشق
عباس رویانی چو ماه - ناموسِ حیدر را پناه
مردانِ کَج بر سر کُلاه - صف کشته زینب را سپاه
بر دوش بگرفته علم - بهر دفاع از حرم
قوم تکاور، ارتشی - کابوس قوم داعشی
گیرند از داعش حلب – جان آورند از او به لب
آشوب و غوغا در یمن - طوفانِ ظلمِ اَهرِمَن
غوغایِ عشق و شور و شِین - ذکر لثارات الحسین
آشفتهحالیِ دمشق - این مژده دارد اهلِ عشق
آن یوسف زهرا نشان - شاید بیاید این زمان
قوم علم بگرفته دست - عصر ظهور مهدی است
خیزید از جا شیعیان - یکیک نشانها شد عیان
دلها بشویید از غبار - میآید از ره نوبهار
گُمگشته آن یوسف به ناز - میآید از ره سرفراز
شهزادۀِ دلدل سوار - آن یوسف زهرا تبار
آن حیدری گیسو به سر - آن آخرین زهرا پسر
در کف گرفته ذوالفقار - از رَه رسد حیدر وقار
بر پرچمش بنگر بهعِین - نقش لثارات الحسین
مست از شراب انتقام - آن آخرین ما را امام
آید که تا گیرد تقاص - از او که سیلی زد به یاس
از داغ او دل در ستوه - میآید از ره باشکوه
ای عاشقان ای عاشقان - آید علی را روح و جان
خیزید و دستافشان کنید - جان در رهش قربان کنید
این وعدۀِ ما با ولی است - که نائبش سید علی است
پرچم خراسانی به دست - ما لشکرِعُشاق مست
سازیم علمداریِ عشق – فتح حلب را چون دمشق
ای قومِ غرقِ انتظار - پایان رسد این شام تار
عالم زِغوغا گشته مست - عصر ظهور مهدی است
به امید ظهور حضرت یار
چهارم اردیبهشت 1395 – منصور نظری
در صبح شیدایی و شور – در دشت سرسبز ظهور
دیدم قمرگون دلبری - دُلدُل سواری حیدری
بگرفته بر دوش او علم - سر در خطِ زینب قلم
سربنده بر سر بسته خاص - او کلنا عباسِ یاس
آن ماه رعنا را به شب - گفتم کجا؟ گفتا حلب
گفتم چرا؟ گفتا به عشق - فتح حلب هم چون دمشق
گفتم که رفتن را سبب - گفتا شهادت را طلب
گفتم بمان حیدر نسب - دارد خطر جنگ حلب
گفتا که در قاموس من - ننگ است و ذلت این سخن
کِی از خطر دارد هراس - مجنونِ عشق آل یاس
گفتم مرو، گفتا دریغ - بارد تو گو باران تیغ
در وادیِ دلواپسی - زینب اسیر بیکسی
گفتم بمان گفتا که لا – برپاست آنجا کربلا
خون در رگ حیدر به جوش - زینب علم بگرفته دوش
تنها و بیکس مانده یاس – در دشت خونبارِ هراس
زینب دلآشوبِ عدو - ما را به یاری خوانده او
صد جان اگر دارم دهم - زینب دریغا وانهم
از غم لبالب گشتهام - دلتنگ زینب گشتهام
ننگ است دیگر ماندنم - جان می زند پر در تنم
ناموس حیدر کرده باز - تنها علم را اهتزاز
زینب بماند بیپناه؟ - شیعه کند تنها نگاه؟!
یاس علی در کوچه باز - سیلی خورد بر روی ناز؟!
معجر کشد آل سعود؟ - از دختر یاس کبود
با رو خورد زهرا زمین؟ - داعش به زینب در کمین؟
از یاس و مریم، اطلسی - چادر کِشد از سر کَسی ؟
ننگ است بر ما شیعیان - زینب بگوید اَلاَمان
مرگ است ما را آرزو - سیلی خورد زینب به رو
ای مرگ، زیبایی تو بَس – داعش حرم را گر هوس
خواهد سعودی گر دمشق - باید بُرَد سر اهلِ عشق
بُگشای آغوش ای اجل - ای مرگ، احلی من عسل
تا یکتن از شیعه بهجاست - فی کُل اَرضٍ کربلاست
اَندر پی سید علی - آیینۀِ حیدر جلی
مست از لثارات الحسین - ما را سپاهِ شور و شین
پاسِ حرم دارد به عشق - هم در حلب هم در دمشق
عباس رویانی چو ماه - ناموسِ حیدر را پناه
مردانِ کَج بر سر کُلاه - صف کشته زینب را سپاه
بر دوش بگرفته علم - بهر دفاع از حرم
قوم تکاور، ارتشی - کابوس قوم داعشی
گیرند از داعش حلب – جان آورند از او به لب
آشوب و غوغا در یمن - طوفانِ ظلمِ اَهرِمَن
غوغایِ عشق و شور و شِین - ذکر لثارات الحسین
آشفتهحالیِ دمشق - این مژده دارد اهلِ عشق
آن یوسف زهرا نشان - شاید بیاید این زمان
قوم علم بگرفته دست - عصر ظهور مهدی است
خیزید از جا شیعیان - یکیک نشانها شد عیان
دلها بشویید از غبار - میآید از ره نوبهار
گُمگشته آن یوسف به ناز - میآید از ره سرفراز
شهزادۀِ دلدل سوار - آن یوسف زهرا تبار
آن حیدری گیسو به سر - آن آخرین زهرا پسر
در کف گرفته ذوالفقار - از رَه رسد حیدر وقار
بر پرچمش بنگر بهعِین - نقش لثارات الحسین
مست از شراب انتقام - آن آخرین ما را امام
آید که تا گیرد تقاص - از او که سیلی زد به یاس
از داغ او دل در ستوه - میآید از ره باشکوه
ای عاشقان ای عاشقان - آید علی را روح و جان
خیزید و دستافشان کنید - جان در رهش قربان کنید
این وعدۀِ ما با ولی است - که نائبش سید علی است
پرچم خراسانی به دست - ما لشکرِعُشاق مست
سازیم علمداریِ عشق – فتح حلب را چون دمشق
ای قومِ غرقِ انتظار - پایان رسد این شام تار
عالم زِغوغا گشته مست - عصر ظهور مهدی است
به امید ظهور حضرت یار
چهارم اردیبهشت 1395 – منصور نظری